شلتاق
34,000 تومان
شعری از کتاب شلتاق
بعد از تو این مسافر بیمقصد از جای خود نخورده تکان حتا
در آینه به صورت برعکسش عکس تو را نداده نشان حتا
بعد از تو درد مزمن مرموزی مانند درد کهنهٔ یک سرپر
بیوقفه تیر میکشد از قلبش اما نمیشود نگران حتا
ذهنی که تا همین دو سه ماه قبل در حیرت حقیقت هستی بود
در بند واقعیت محتومش وقعی نمینهد به جهان حتا
او که قرار بود فلک را نیز با دست روی خاک فرود آرد
کز کرده کنج خانهای و اکنون دستش نمیرسد به دهان حتا
او که قرار بود رجزخوان فتح هزارخوان جهان باشد
عمری دریده است گلویش را اما نگشته مرثیه خوان حتا
او که برای سبز شدن در باغ امیدوار باغ بهاری بود
از ریشه خشک گشته و دیگر نیست در انتظار باد خزان حتا
بعد از تو مرد خانهٔ متروکت پوسیده است مثل خود خانه
اما نکرده است عیان حتا اما نکرده است بیان حتا
فقط 1 عدد در انبار موجود است
شلتاق
نویسنده |
غلامرضا طریقی
|
مترجم |
——-
|
نوبت چاپ | 4 |
تعداد صفحات | 89 |
نوع جلد | شومیز |
قطع | رقعی |
سال نشر | 1400 |
سال چاپ اول | —— |
موضوع |
ادبیات
|
نوع کاغذ | —– |
وزن | 95 گرم |
شابک |
9786002298454
|
وزن | 0.95 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: aisa
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
ماهي بي قرار
دربارهی مجموعهی داستانهای زیر آب
داستانهای زیر آب (Fidgety Fish and Friends Little Library) یک مجموعه داستان چهار قسمتی برای کودکان و به قلم روت گالووی است که با زبانی شیرین و تصویرگری جذاب، ماجراهای موجودات زیر دریا را تعریف میکند. هر چهار جلد این مجموعه با نامهای «خرچنگ دستوپا چلفتی»، «کوسهی خندان»، «هشتپای گیگیلی» و «ماهی بیقرار» با همت واحد کودک و نوجوان نشر چشمه به فارسی ترجمه و چاپ شده است.کتاب ماهی بیقرار برای چه کسانی مناسب است؟
این کتاب را به کودکان 3 تا 8 سال و علاقهمند به داستانهای هیجانانگیز و عاشقان دنیای شگفتانگیز دریا پیشنهاد میکنیم.در بخشی از کتاب ماهی بیقرار میخوانیم
تیرلر با دماغش آرام ستارهی دریایی را تکان داد و گفت: (سلام!) اما ستارهی دریایی جوابش را نداد، هیچ حرکتی هم نکرد. خرچنگ چنگالهای بزرگش را تقتق باز و بسته میکرد. تیرلر میخواست با او بازی کند، اما خرچنگ عقب عقب رفت و بین جلبکهای دریایی ناپدید شد.به آواز باد گوش بسپار
حرفه: سینماگر 1، فیلمنامهنویس
در بخشی از کتاب حرفه: سینماگر 1: فیلمنامهنویس میخوانیم
هنرمندان سینمایی انگشتشماری به اندازهی وودی آلن پُربار، باقریحه و بهکُلی بیاعتنا به مجموعهی آثارشان بودهاند. او یکبار گفت: «وقتی به خانه میروم و در بستر دراز میکشم و چیزی مینویسم، این فکرهای عجیبوغریب به سرم میزند. تصور میکنم که هر لحظه قرار است تروفرز همشهری کین دستاولی بنویسم، و این نوشته قرار است خیلی محشر باشد. فیلم را میسازم و سپس از آنچه میبینم بسیار شرمسار میشوم. از خودم میپرسم: “کجای راه را اشتباه رفتهام؟ ”» او بینهایت متواضع است. آلن، که در دسامبر 1935 در برانکسِ نیویورک به دنیا آمد، از سال 1969 مدام مشغول نوشتن و کارگردانی (و اغلب بازی در) فیلمهای خودش بوده و تواناییاش در عرضهی کمدیهای خیلی خندهدار و درامهای تأملبرانگیز را به یک میزان اثبات کرده است. هر دوی اینها از دوران کودکیِ آلن او را سر شوق میآوردند: او در نوجوانی به روزنامههای محلی لطیفه میفروخت، ولی فیلمهای اروپایی محشر هم که داشتند به سینماهای امریکا راه پیدا میکردند او را به وجد میآوردند. آلن تعریف میکند: «ناگهان دیدم که سینما بهراستی میتواند چیز ذاتاً معرکهای باشد.» سلوک او در فیلمسازی به طور جدی وقتی شروع شد که در سال 1965 کمدی تازه چه خبر گربهی ملوس؟ را نوشت، ولی سرخوردگی او از فیلمی که روی پرده آمد عزمش را جزم کرد که در آینده خودش فیلمنامههایش را کارگردانی کند. بنابراین، او ترازی از نظارت بر اثر هنری را بنا نهاد که مایهی رشک چندین نسل از فیلمسازان بوده است.تندباد
معرفی کتاب تندباد
لوران گوده در کتاب تندباد، شما را با شخصیتی مواجه میکند که به خاطر فساد، تلخی و رنجی که در پیرامونش وجود دارد از زندگی به تنگ آمده و مدام مشغول روایت از جهان خشنی است که او را دربرگرفته و به قول خودش «دوست دارد سیاه و آزاد بمیرد». تندباد (Ouragan roman) رمانی پر از روایتهای کوچک از محلههای پست، کشمکشها و تلاش برای حفظ هویت است. راوی مانند قصهگویان سیاه پوست قرن نوزدهم مداوم روایت میکند و باعث میشود شما با قصهها و کلماتش میخکوب شوید. لوران گوده (Laurent Gaude) نویسندهای است که در هر یک از آثارش به گوشهای از جهان میرود و با پرداختن به رویدادها، آداب و رسوم، تاریخ و مصیبتهایی که انسان ناخودآگاه با آنها درگیر میشود، نگاهی از دنیای متفاوت در برابر چشمان شما میگذارد. او در این داستان به آمریکا میرود و قهرمانانش را از نیواورلئان و لوئیزیانا انتخاب میکند، شخصیتهایی که خود را رودرروی تندباد کاترینا (اوت 2005) میبینند و خط سرنوشتشان در تصویری از آخر زمان با هم تلاقی میکند. هنگامی که توفان شروع شد بیشتر محلههای مرفهنشین خانه خود را تخلیه کردند، اما ساکنان سیاه پوست بخشهای فقیر در خانههای خود ماندند چون نه وسیلهای برای فرار داشتند و نه تمایلی، چرا که زندگی برای آنها در جای دیگر بیمعنا بود. گوده که پس از این فاجعه بسیار دگرگون شده بود، تصمیم گرفت عکسها و مقالههایی از روزنامههای آن روزها را گردآوری کند. او در برنامهای تلویزیونی میگوید که عکس زن سیاه پوستی که پرچم امریکا را بر شانه حمل میکند از یکی از همین عکسها زاده شده است. او به دنبال شخصیتی بود که لبریز از خشم و نفرت است و اضافه میکند «برای من جالب است که در چنین مواقعی آتشسوزی جنگلها، زمین لرزهها، فوران آتشفشانها انسان پی میبرد که نیروی حاکم بر این سیاره هم تراز قدرت او نیست و چیزی مبهم و ژرف وجود دارد که بشر واقعاً در برابر آن حقیر است. اینکه غرور انسان در چنین لحظههایی خرد میشود و از بین میرود واقعاً جالب است.» بسیاری از استعارههای رمان برگرفته از تورات هستند، از جمله کشتی نوح در دل توفان و سیلاب و هرگونه ارجاع به کتابهای مقدس ناخواسته و غیر عمد بوده و نویسنده هیچ علاقهای نداشته که مفاهیم دینی را وارد چهارچوب داستان کند. در بخشی از کتاب تندباد میخوانیم: به خیابانهای شهر نگاه میکند که دارند خالی میشوند و به مردمی که دسته دسته میدوند و خانهها را ترک میکنند و میداند که جایی برای او نخواهد بود. پدرها را میبیند که ماشینها را پر از بار میکنند و بنزین ذخیره برمیدارند، مادرها را میبیند که با قیافههای درهم کشیده برای چندمین بار از بچههاشان میپرسند که آیا قمقمهها را پر کردهاند یا نه، همه را نگاه میکند و میداند که جزء آنها نیست. او میماند چون ماشینی ندارد، چون نمیداند کجا برود و خسته است. میماند، شهر در تب و تاب است و او جزء شهر نیست. مردم میترسند، عرق میریزند و هول برشان داشته که یک دقیقه را هم هدر ندهند، ولی او با آنها نیست. واقعاً نمیترسد، به مرگ فکر نمیکند، فقط فکر میکند که این هم یک امتحان است، امتحانی سخت. میداند که دوباره از پا درمیآید، انگار زندگی فقط همین است و او باید تسلیمش شود. به مردها و زنهایی که میروند نگاه میکند و به محلهی نکبتبارش برمیگردد، سرافکنده برمیگردد. خیابانهای اینجا آرامتر از مرکز شهرند. کسی در جنب و جوش نیست. باز خیابانهای پهن و فقیرانهای را میبیند که حتی خانههاشان هم خسته به نظر میرسند و بیاختیار صدای چکشِ قاضی را میشنود. باد بلند میشود. توفان نزدیک میشود و مثل همیشه قسمت آنهاست، قسمت بدبخت و بیچارههای درمانده، فقط مال آنها. موقع پرداخت صورت حساب به نظرش میرسد که زن جوان طور عجیبی نگاهش میکند. شاید از اینکه آدمی عادی دیده جا خورده است. حتماً با خودش فکر کرده بود که مسافر اتاق 507 مردی است بدبخت، معتادی که بیرون کردنش به این راحتیها نخواهد بود. « از مینیبار استفاده کردید؟» اشاره میکند که نه و بعد اضافه میکند، «فقط یک تماس تلفنی داشتم.» زن درحالیکه با اخم به صفحهی کامپیوتر زل زده تصدیق میکند. رسیدش را چاپ میکند و میگیرد طرفش. او نگاه میکند. مدت مکالمه مشخص است: یک دقیقه و پنج ثانیه. خندهاش میگیرد. یک دقیقه و پنج ثانیه. زمان خیلی کمی بود برای بیرون کشیدنش از آن اتاق. شماره گرفته بود. به رغم سالهای سپریشده هنوز شماره را از بر بود. فکر کرده بود خودش گوشی را برمیدارد یا اینکه باید پیغام بگذارد. برای شنیدن صدایش سر از پا نمیشناخت، ولی صدای بچگانهای جواب داده بود. لحظهای مکث کرده و بعد گفته بود «سلام، اسمت چیست؟» پسر بچهی آن طرف خط با اطمینان جواب داده بود «بایرون.» پرسیده بود «رز آنجاست؟» بچه انگار مردد بود. با صدای اخمآلودی جواب داده بود «مامانم؟» گفته بود «آره، به مامانت بگو من دارم میآیم.» بچه حرفش را بریده بود، «شما؟» شرم عجیب و خاصی سرتاپایش را گرفته بود. «کینو برنس.» و تکرار کرده بود «بهاش بگو من دارم میآیم.» و گوشی را گذاشته بود. یک دقیقه و پنج ثانیه. حالا دوباره به این لحظهها فکر میکند و نیروی تازهای در وجودش ریشه میدواند. ضربان رگهایش را حس میکند. عجله دارد. عجله دارد که این چند صد کیلومتر را طی کند و برود، آنقدر برود تا به او برسد، عجله دارد که پشت فرمان ماشینش بنشیند و بدون خوردن و نوشیدن براند، چهارصد کیلومتر براند. عجله دارد. این بیقراری از کی سراغش نیامده بود؟نقد ادبی به زبان فرانسه
حرفه: داستاننویس 1
معرفی کتاب حرفه: داستان نویس 1: جستارهایی درباره اهمیت داستان
کتاب حرفه: داستان نویس 1: جستارهایی درباره اهمیت داستان مجموعه مقالاتی به ویراستاری فرانک ای دیکسون و ساندرا اسمیت است که در آن اصول داستاننویسی به شیوهای ساده آموزش داده میشود. این جستارها، که توسط نویسندگان و مدرّسان مطرح آمریکایی نوشته شده، شما را با مفهوم اهمیت داستان، نویسندگی بهعنوان حرفه و ایدهپردازی آشنا میکند. این کتاب، قسمت اول مجموعهی چهار جلدی «حرفه: داستاننویس» است.دربارهی کتاب حرفه: داستان نویس 1: جستارهایی درباره اهمیت داستان
از ورود داستان و رمان و در واقع، ادبیات مدرن به ایران تقریباً صدسال میگذرد. در این یک قرن نویسندگان ایرانی بیشتر از طریق ترجمهی رمانها و داستانهای غربی با اصول داستاننویسی آشنا شده و سعی کردهاند آنها را الگو قرار دهند. اما مطابق انتظار این شیوه کاملاً مؤثر نبوده: خیلی از فنون و قواعد نویسندگی به این شکل انتقال پیدا نکرده و ضعفهای تکنیکی محسوسی در آثار نویسندگان پدیدار شده. داستاننویسی ایرانی از زمان جمالزاده تا دورهی معاصر تغییرات زیادی به خود دیده و تلاش کرده با ادبیات روز دنیا همگام شود، اما این اتفاق نیفتاده و ادبیات داستانی ایران معمولاً عقبتر بوده. در این مورد نظریات زیادی مطرحشده: برخی معتقدند نویسندهی ایرانی بین فرهنگ خودی و فرهنگ غربی گرفتار شده و نتوانسته به هویت مستقلی دست پیدا کند. عدم ارتباط مستقیم و دوسویه با دنیا، ضعف ترجمه، سانسور و از این قبیل مسائل هم دستبهدست هم دادهاند تا داستانهای فارسی چندان پیشرفتی نداشته باشد، اما شاید یکی از مهمترین دلایل این مشکل، به فقدان کتابهای آموزشی درزمینهی نویسندگی باز میگردد. آثاری که مستقیم و واضح، تکنیکهای نویسندگی را آموزش دهند و به علاقهمندان بیاموزند که چطور ایدههایشان را پرورش دهند، به روی کاغذ بیاورند و تبدیل به داستانی منسجم کنند. کتاب حرفه: داستان نویس 1: جستارهایی درباره اهمیت داستان (Handbook of Short Story Writing Vol. I) با این ایده به انتشار رسیده تا تمام وجوه انتزاعی و انضمامی داستاننویسی را نشان دهد. این کتاب قسمت اول مجموعهی چهار جلدی حرفه: داستاننویس است. حرفه: داستان نویس 1: جستارهایی درباره اهمیت داستان را فرانک ای. دیکسون (Frank A. Dickson) و ساندرا اسمیت (Sandra Smythe) گردآوری و ویراستاری کردهاند. این کتاب مدخل مجموعه محسوب میشود و دو موضوع مهم و ابتدایی داستانپردازی را مطرح میکند: اهمیت داستان، نویسندگی بهعنوان حرفه و ایدهپردازی. جستار هرکدام از این موضوعات را ویراستاران برجسته، داستاننویسان سرشناس و اساتید داستاننویسی معتبر نوشتهاند. همهی مقالات کاربردی و عملی هستند، زبانی ساده و واضح دارند و معمولاً با نمونه و مثال نکاتشان را مطرح میکنند تا خواننده بهراحتی منظورشان را درک کند. بخش اول کتاب حرفه: داستان نویس 1: جستارهایی در رابطه با اهمیت داستان است. در این قسمت مقالاتی از جان آپدایک، نویسندهی برجستهی آمریکایی و برندهی دو جایزهی پولیتزر، و جویس کارول اوتس گنجانده شده که در مورد طبیعت داستان کوتاه و اهمیت آن صحبت میکنند. قسمت دوم به حرفهی نویسندگی میپردازد. مقالات این بخش عمدتاً این موضوع را مطرح میکنند که آیا نویسندگی مادرزادی است و چطور میتوان در نویسندگی مهارت پیدا کرد و خلاق ماند؟ بخش سوم کتاب فرانک ای. دیکسون و ساندرا اسمیت مسألهی مهم ایدهپردازی و پرورش ایده را پیش میکشد که احتمالاً خیلی از نویسندگان جوان در این زمینه ضعف دارند و میخواهند مهارت بیشتری در آن پیدا کنند. در کتابهای بعدی این مجموعه موارد دیگر داستاننویسی همچون پیرنگ، شخصیتپردازی، زاویهی دید، گفتوگونویسی و... رنگ مهمتری به خود میگیرد.محصولات مشابه
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-هنر مفهومی و دستساخته
بسیاری از علاقهمندان به فلسفه در ایران که با فضای مجازی بیگانه نیستند نام دانشنامه فلسفه استنفورد را شنیدهاند و چه بسا از این مجموعه کم نظیر بهره هم برده باشند. این دانشنامه حاصل طرحی است که اجرای آن در سال ١٩٩٥ در دانشگاه استنفورد آغاز شد و همچنان ادامه دارد. این مجموعه از مدخلهای مناسبی برای ورود به گسترههای متنوع فلسفی برخوردار است و کسی که میخواهد برای اولین بار با مسأله یا مبحثی در فلسفه آشنا شود، یکی از گزینههای راهگشایی که پیش رو دارد این است که ابتدا به سراغ مدخل یا مدخلهای مربوط به آن در این دانشنامه برود.
نگارش، تدوین و انتشار مدخلهای دانشنامه فلسفه استنفورد به سرپرستی "دکتر ادوارد. ن. زالتا" افزون بر اینکه پیوندی فراگیر میان فضای دانشگاهی و عرصه عمومی برقرار کرده، ویژگیهای درخور توجه دیگری هم دارد و آن اینکه این دانشنامه به ویژه به کار دانشجویان و محققانی میآید که میخواهند در زمینهای خاص پژوهش کنند. ترجمه و انتشار تدریجی این دانشنامه به زبان فارسی و فراهم کردن امکان مواجهه شمار هرچه بیشتری از خوانندگان علاقهمند با آن از جمله اهدافی بوده که چه بسا مورد نظر بانیان این طرح بوده لذا "انتشارات ققنوس" با همکاری گروهی از مترجمان به سرپرستی "دکترمسعودعلیا" و با کسب اجازه از گردانندگان دانشنامه فلسفه استنفورد (SEP) اقدام به ترجمه و انتشار این دانشنامه مینماید و امیدوار است چاپ این مجموعه استمرار پیدا کند.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.