شور زندگی ( نامه های ون گوگ)

485,000 تومان

کتاب شور زندگی، رمانی نوشته ی ایروینگ استون است که نخستین بار در سال 1934 وارد بازار نشر شد. این کتاب از همان بدو انتشار به موفقیت های بسیار و فروشی چندمیلیون نسخه ای دست یافت و الهام بخش فیلمی برنده ی جایزه ی اسکار نیز شد.

داستان این رمان، به ونسان ونگوگ می پردازد؛ نقاشی نابغه، عاشقی پراحساس و مردی مجنون در نظر اطرافیان. داستان از روزهای پر از مشکل و ناامیدی ونگوگ در یک معدن زغال سنگ در جنوب بلژیک تا سال های شگفت انگیز او در جنوب فرانسه با این نقاش بزرگ و جریان ساز همراه می شود و رنج ها و عشق های او را به شکلی جذاب و ملموس روایت می کند.

رمان شور زندگی در نهایت، ونگوگی ا به مخاطبین معرفی می کند که همزمان به انتهای موفقیت، تراژدی و جنون رسیده است. هیچ یک از رمان های دیگری که به زندگی چهره ای سرشناس می پردازند، نتوانسته اند مانند کتاب شور زندگی، مخاطبین را برای نسل ها مسحور خود سازند.

فقط 1 عدد در انبار موجود است

توضیحات

شور زندگی ( نامه های ون گوگ)

نویسنده
ایروینگ استون
مترجم
ابوالحسن تهامی
نوبت چاپ ———
تعداد صفحات 1174
نوع جلد زرکوب
قطع رقعی
سال انتشار 1402
سال چاپ اول ——
موضوع
درام
نوع کاغذ ———
وزن 700 گرم
شابک
9782001286225

 

توضیحات تکمیلی
وزن 0.700 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “شور زندگی ( نامه های ون گوگ)”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

خلاصه کتاب

 

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Ali
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

تاثیر ادبیات فارسی در ادبیات انگلیسی

قیمت اصلی: 321,000 تومان بود.قیمت فعلی: 255,000 تومان.
تاثیر ادبیات فارسی در ادبیات انگلیسی نویسنده دکتر حسن جوادی مترجم ———— نوبت چاپ 3 تعداد صفحات 616 نوع جلد

مدیریت‌ زمان

55,000 تومان
اگر می‌خواهید استفاده‌ بیش‌تری‌ از وقت‌ و عمر خود ببرید، سریع‌ترین‌ و پرثمرترین‌ برنامه‌ای‌ را که‌ تا کنون‌ در زمینه‌ مدیریت‌ زمان‌ پیشنهاد شده‌ در این‌ کتاب‌ خواهید یافت‌. برای‌ اجرای‌ این‌ برنامه‌ نیازی‌ به‌ اضافه‌ کردن‌ کاری‌ جدید به‌ برنامه‌ شلوغِ فعلی‌ خود ندارید. توصیه‌های‌ مولف‌ کتاب‌ به‌ همه‌ کمک‌ می‌کند تا در عرصه‌های‌ مختلف‌ زندگی‌ شخصی‌ و شغلی‌ از وقت‌ محدود خود به‌طور موثرتری‌ بهره‌ گیرند.

کتاب عبید باز می گردد

165,000 تومان
معرفی کتاب عبید باز می گردد مجابی در این رمان، «عبید زاکانی» را به دهه 20 و دوران اشغال ایران توسط متفقین آورده و از تضادهای حاصل از این مواجهه روایتی طنزآمیز به دست داده است. در «عبید بازمی گردد» نیز مانند بسیاری از دیگر آثار مجابی، تاریخ، دستمایه روایت قرارگرفته است و البته نه وجوه مریی و آشکار تاریخ، بلکه وجوه ناپیدا و مخفی مانده آنکه تنها توسط ادبیات و تخیل، مریی می شود. اینچنین است که مجابی به جای روایت تاریخ، ساخت های بنیادین برسازنده آن را نشانه می رود و آنها را با نگاه طنزاندیش خود نقد می کند. عبید، در رمان مجابی، زندگی ای به قدمت کل تاریخ دارد. هم تاریخی که گذشته است و هم تاریخی که هنوز نیامده است.  

سرعت نور

9,000 تومان
این رمان در قالب ١١ فصل به هم پیوسته ماجرای پسری به نام «جف» را بیان می‌کند که با وجود پدری که پول را بیشتر از خانواده دوست دارد، برادری که در زندان است، خواهری که رازی در سینه دارد و مادری که ناسازگاری می‌کند، خودش را غرق دنیای امن ریاضیات کرده است. همراه با طوفان ولینگتون، موجود عجیب و غریبی به زندگی جف وارد می‌شود و آن موجود عجیب، پیرزنی است که همه چیزهای بدیهی را به بازی می‌گیرد.

کتاب قورباغه ربایی (آرمنته ی جن زده 3)

12,000 تومان

معرفی کتاب قورباغه ربایی اثر انجی سیج

انجی سیج در خانه ای بسیار قدیمی در انگلستان زندگی می کند، جایی اسرارآمیز و جادویی که دور تا دورش پر است از باتلاق، بنادر باستانی و قلعه های مخروبه. محله ای که هم برای زندگی و هم برای نوشتن فوق العاده است و خیلی هم بی شباهت به خانه و محله ی آرمنته ی جن زده نیست! همیشه وقتی چیزی در خانه ی جن زده گم می شود، همه ی تقصیرها می افتد گردن آرمنته. حالا هم که گم شدن قورباغه های بری جادوگر افتاده گردن او، چاره ای ندارد جز آن که پیدای شان کند. البته حق بدهید که اصلا کار ساده ای نیست؛ مخصوصا اگر قرار باشد آدم با دیوانه ای به نام موریس پیر، کوسه ای خطرناک و تماشاگرانی پرتوقع سر و کار داشته باشد.

چشمهایش و ملکوت

110,000 تومان
کتاب چشمهایش و ملکوت نوشته جعفر مدرس صادقی توسط انتشارات مرکز با موضوع ادبیات، ادبیات داستانی، رمان، داستان های فارسی به چاپ رسیده است. بخشی از متن کتاب «بهرام صادقی نه اهل سیاست بود و نه هیچ سر و کاری با هیچ محفل و دار و دسته‌ای داشت. حتا کافه هم نمی‌رفت. قهوه‌خانه می‌رفت و به جاهای پرت و پلا. اما دوستان دلسوز و روشنفکری که در کمین او بودند او را پیدا کردند و به کافه‌ها بردند و به جلسه‌های ادبی و شعرخوانی و داستان‌خوانی کشاندند. هرچند این تلاش‌ها به جایی نرسید و اگر هم به جایی رسید، دوام چندانی پیدا نکرد. حتا وقتی که دوستان تصمیم گرفتند داستان‌های پراکنده‌ای را که در مجلّه‌های سخن و فردوسی و صدف و کتاب هفته چاپ کرده بود جمع و جور کنند و یک مجموعهٔ آبرومندی برای او ترتیب بدهند، خودِ او در دسترس نبود و در گرداوری و ویرایش متن داستان‌هایی که داشت چاپ می‌شد هیچ نظارت و مُراقبتی نکرد و هیچ نقشی نداشت. سالها پیش از انتشار این مجموعهٔ آبرومند و یکی دو ماه پیش از آن که دستنوشتهٔ «ملکوت» را به دست چاپ بدهد، در نامه‌ای به ابوالحسن نجفی می‌نویسد «به دنیای ذهنی خودم پناه برده‌ام» و از احساسی حرف می‌زند که از کودکی با او بوده است و این اواخر در وجودش به شدّت قوّت گرفته است. می‌گوید «از همان اوایل بچگی گاهی حس می‌کردم مثل این که روی زمین نیستم، یعنی به فاصلهٔ چند سانتی‌متر از خاک قدم برمی‌دارم...» و تعریف می‌کند که یک روز آفتابی که با خانواده رفته است باغ و دسته جمعی نشسته‌اند روی ایوانی که جوی آبی از کنارش می‌گذرد، ناگهان احساس می‌کند که سرش داغ شده و خودش را می‌بیند که سبک شده و از روی قالی بلند می‌شود و به هوا می‌رود. «همه چیز وضوح خودش را از دست داد و مه عجیب و غریبی سراسر باغ و گُلها و ایوان را گرفت و همه چیز حاشیه‌دار شد و من احساس کردم که وجودم از خودم مثل این که جدا شد و دیگر در دنیای پدر و مادرم و بچه‌ها و باغ نیستم، مثل این که به جای دیگری رفته‌ام... بعداً به من گفتند که تکانم داده بودند و من فوراً خوب شدم.» اما او هرگز خوب نشد. این واقعه هر چند سالی یک بار تکرار می‌شد و تا بزرگسالی و تا زمانی که این نامه را می‌نوشت و تا سالها بعد ادامه پیدا کرد. به قول خودش، احساس «بیگانگی» به «همه چیز» و تنهایی: «تنهای تنهایم. دیگر همه‌شان را شناخته‌ام... ولشان کن!» عین همین واقعه را در «ملکوت» از زبان «م.‌ ل.» روایت کرده است: «دوازده سال داشتم و با خانواده‌ام به باغ رفته بودیم. آن روز که در ایوان باغ نشستیم و من با گلهای سرخ باغچهٔ جلو ایوان بازی می‌کردم. جوی آب از کنار باغچه می‌گذشت و پونه‌های خودرو عطر خود را با نسیم تا دوردست می‌فرستادند، بچه‌ها پشت سرم به جست و خیز و بازی مشغول بودند و من باز هم از آنها کناره گرفته بودم. چیزی بود که مثل همیشه مرا بسوی انزوا و تنهایی می‌کشاند. ناگهان مادرم از قفا صدایم زد و در همین وقت بود که غنچه‌ای در انگشتانم له شد. دستم از تیغ خار آتش گرفت و من فریاد زدم می‌سوزد.... همه چیز زرد شد و پرده‌ای نگاهم را کدر کرد و مثل اینکه کمی از زمین بلند شدم. سرم گیج رفت و گرمای کشنده‌ای در سراسر بدنم لول خورد...» دکتر حاتم «ملکوت» هم که به دوست و دشمن و آشنا و بیگانه آمپول مرگ تزریق می‌کند، سرش پیر است و تنش جوان و میان مرگ و زندگی در نوسان است. می‌گوید «یک گوشهٔ بدنم مرا به زندگی می‌خواند و گوشهٔ دیگری به مرگ...» و می‌گوید «درد من این است. نمی‌دانم آسمان را قبول کنم یا زمین را... هر کدام برایم جاذبهٔ بخصوصی دارند...» احساس «انزوا» و «تنهایی» دوران کودکی به اندیشهٔ «مرگ» و «نیستی» در جوانی مُنجر شد. از همان سالهای آخر دبیرستان فکر خودکُشی در میان دوستان و همشاگردی‌ها قوّت گرفته بود. یک جور بازی و مسابقهٔ خودکُشی پیش آمده بود. منوچهر فاتحی یکی از دوستانی بود که چند بار تهدید به خودکُشی کرد، اما خودش را نکُشت. تا لب‌لب مُردن رفت، اما زنده و صحیح و سالم برگشت. یکی از همشاگردی‌ها همهٔ تقصیرها را به گردن معلّمی می‌اندازد که از رشت آمده بود و «اگزیستانسیالیست» بود و طرفداران فراوانی پیدا کرده بود. به این دار و دستهٔ ناامیدی که مُدام دم از خودکُشی می‌زدند «اگزی» می‌گفتند.» فهرست کتاب چشمهایش زمین هوا بزرگ علوی: ورق پاره ها و داستان های دیگر بهرام صادقی: قنقنه ها و داستان های دیگر یادداشت