ضحاک ماروَش

8,000 تومان

اژدها موجودی است ، و به عبارت بهتر ، هیولایی است اسطوره‌ای و پیدایش او نیز همچون هر اسطوره دیگری ریشه در دریافت‌های ذهنی انسان از واقعیت دارد . فرضیه‌ای که در این کتاب مطرح می‌شود و نویسنده کوشیده است در تأیید آن شواهد و دلایلی بیاورد ، درباره معنای اصطلاح اوستایی « اَژی دَهاک » است . مطابق این فرضیه اصطلاح اَژی دَهاک به دو بخش تقسیم می‌شود : نخست اَژی ، دیگری دَهاک . واژه نخست به معنای جانور دراز خمنده ( یا مار ) و واژه دوم به معنای سوزاننده یا سوزان است .

نویسنده بر این اعتقاد است که همگان اژدها را موجودی می‌شناسند که آتش از دهانش بیرون می‌آید اما گاهی در فرهنگ برخی اقوام این هیولا چهره یا چهره‌های دیگری نیز دارد . در نقوش مهرهای استوانه‌ای یافت شده در میان‌دورود ، گاه جانور شگفت‌انگیزی را می‌توان دید به پیکر شیر ، او سر و دستانی مانند شیر دارد و دم و بال‌ها و چنگال پاهایش ، یادآور اجزای بدن عقاب است . این جانور را درحالی تصویر کرده‌اند که سر خود را به روی زمین خم کرده و از دهانش آتش بیرون می‌دهد .

در انبار موجود نمی باشد

توضیحات

ضحاک ماروَش

نویسنده
فرزین آقازاده
مترجم
——-
نوبت چاپ ٢
تعداد صفحات ٢٠٨
نوع جلد سلفون
قطع وزیری
سال نشر ١٤٠٣
سال چاپ اول ١٣٨٩
موضوع
——
نوع کاغذ تحریر
وزن  500 گرم
شابک
9789643118778
توضیحات تکمیلی
وزن 0.5 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “ضحاک ماروَش”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

 

 

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Ali
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

ما اينجا داريم مي ميريم

42,000 تومان

جملاتی از کتاب ما این‌جا داریم می‌میریم

خوشبختی‌ها را گم کرده‌ایم، همه‌شان گم شدهاند. دستمان خالی است دیگر هیچ نوری توی دستهامان نیست.
گاهی همین قدر که بنشینم و ده دقیقه توی حال خودم باشم و کارگرهای ساختمان روبرو تیرآهن خالی نکنند و دلم برای چیزی شور نزند و تسمه کولر پاره نشود به گمانم خوشبختم.
خوبی تهران همین است که همه‌چیز گم می‌شود توی های و هوی شهر.
طلاپری می‌داند که هر ستاره مال کدام آدمیزاد است و حال می‌بینیم که آدمیزادها همیشه با جام چای کنار پنجره می‌ایستند و هیچ‌وقت پری‌های جنگل را صدا نمی‌زنند. آدمیزادها عاشق آسمان هستند و مدام دنبال ستاره‌های‌شان می‌گردند.
مادرش همیشه می‌گفت هیچ کار خدا بی‌حکمت نیست. بعد هم غش‌غش می‌خندید که یک خدایا شکر بگو و خودت را راحت کن. تا آن سر دنیا هم که بدوی نمی‌فهمی چرا بلاهای ریز و درشت سر آدم می‌آید.
آدمیزادها هیچ‌وقت صدایی را که نمی‌بینند، نمی‌شنوند. حتی گاهی خوشبختی‌های کوچک‌شان را هم نمی‌بینند.

ایران و بیزانس

18,000 تومان
نویسنده کتاب ، خانم پیگولِفسکایا ، خاورشناس و تاریخ‌نگار روسی در خانواده‌ای اشرافی و لهستانی‌تبار در سن پترزبورگ روسیه متولد شد . او بیشتر به عنوان متخصص تاریخ خاورمیانه و بیزانس شناخته شده است . کتاب مهم ایران و بیزانس به شرح اوضاع داخلی دو کشور ایران و بیزانس ، بحران‌های داخلی هر یک و مناسبات سیاسی آن دو با یکدیگر در سده‌های حساس و سرنوشت‌ساز ششم و هفتم میلادی می‌پردازد . در این کتاب جنگ‌های ایران و بیزانس ، و عامل پیروزی یا شکست هر یک از رقیبان با دقت و با ذکر جزئیات شرح داده شده‌اند . بهره‌گیری مؤلف از منابع اغلب دست اول و نزدیک به آن دوره از نقاط قوت این کتاب محسوب می‌شود . پیگولفسکایا با استفاده از منابع متعدد به زبان‌های یونانی ، سریانی ، عربی و فارسی و مطالعه تطبیقی آنچه در منابع مذکور درباره این دوره آمده ، تصویر نسبتاً روشنی از اوضاع این دو کشور قدرتمند سده‌های ششم و هفتم میلادی ارائه کرده است .

کتاب شوهر آهو خانم نوشته افغانی

795,000 تومان
معرفی کتاب شوهر آهو خانم نوشته افغانی شوهرآهو خانم نخستین اثرعلی محمد افغانی است که وی طی سالهای 1333 تا 1338 در زندان آن را نوشت. افغانی بعد از آزادی با هزینه ی شخصی خود اقدام به چاپ آن کرد و در همان سال جایزه ی بهترین کتاب سال را از آن خود کرد. اثر به طور کلی به موقعیت و جایگاه زنان طی سال های 1313 می پردازد. این اثر را می توان نخستین اثر فمنیستی ادبیات ایران به حساب آورد. از مشخصه های نثر این کتاب تصویر سازی و شخصیت پردازی همراه با جزییات دقیق است. شوهر آهو خانم داستان زنی سنتی و سربراه و منکوب جامعه ی مرد سالار است که موقعیتش در خانه با آمدن زنی سرکش و مدرنتر تهدید می شود. کتاب با قدرتی تمام واقعیت هایی را که زنان لایه های پایین جامعه با آن زندگی می کنند را تصویر می کند و همچنین نکوهشی است نسبت به آئین چند همسری. شخصیت پردازی ظریف آن، فضاسازی دقیق و قلم قدرتمند علی محمد افغانی شوهرآهو خانم را به یکی از محبوب ترین کتاب های معاصر ادبیات فارسی تبدیل کرده است.

بچه پرروهای ننر

19,800 تومان
اطلاعات کتاب بچه پرروهای ننر نام کتاب : بچه پرروهای ننر نويسنده ، مولف : سایمون ریچ مترجم : محمدرضا بهاری نشر ، ناشر ، انتشارات : مرکز تعداد صفحه / قطع و نوع جلد : 200 ص / رقعی شومیز (جلد نرم) نوبت چاپ و سال چاپ : قيمت پشت جلد کتاب ( تومان ) : موضوع : داستان های آمریکایی - قرن 21م شابک : 9789642133413 تگ ها : کتاب بچه پرروهای ننر,خرید اینترنتی کتاب بچه پرروهای ننر,سایمون ریچ,محمدرضا بهاری,انتشارات مرکز,داستان های آمریکایی,رمان های آمریکایی,داستان های ترجمه شده,رمان خارجی,رمان آمریکایی ترجمه شده,کتاب چاپ اول,نشر مرکز درباره کتاب بچه پرروهای ننر انتشارات مرکز کتاب بچه پرروهای ننر تالیف سایمون ریچ ترجمه محمدرضا بهاری انتشارات مرکز ***

شیطان ذهن

180,000 تومان
( کندوکاوی در اپیدمی افکار بد و وسواس‌گونه ) « افکار بد » چیست ؟ فکر کردن به ناشایست‌ترین مسائل در نامناسب‌ترین اوقات ، افکار بد تلقی می‌شوند . این افکار ، تمایلات و تصاویر ذهنی به سه دسته تقسیم می‌شوند : افکار ناشایست پرخاشگرانه ، افکار ناشایست درباره روابط جنسی و افکار کفرآمیز مذهبی . در این کتاب با جزئیات کامل و بررسی آخرین تحقیقات درباره علت وجود این افکار بخصوص علت آنها و این که زمانی که فرد آنها را تجربه می‌کند روبرو خواهید شد . دکتر « لی » در این کتاب انواع افکار بدی را که بیمارهایش تجربه کرده‌اند و اختلالاتی را که ممکن است به ایجاد مشکلاتی جدی منجر شوند توضیح می‌دهد . بخصوص اختلال وسواس و افسردگی بعد از زایمان و غیره . . . این افکار از آنچه فکر می‌کنیم رایج‌ترند و از نوع خفیف تا نوع وخیم را که تقریباً همه تصدیق می‌کنند گاهی به سرشان هجوم می‌آورد در بر می‌گیرند . در کمال تأسف ، بسیاری از افراد بزرگسالی که از نوع وخیم این افکار رنج می‌برند ، اغلب متقاعد می‌شوند که از لحاظ اخلاقی افراد بی‌کفایتی هستند که واقعاً دلشان می‌خواهد اعمال نفرت‌انگیزی انجام دهند . دکتر « لی بئر » در مقام یک روانشناس در این کتاب تجربه‌های زیادی را که در طول بیست سال گذشته در زمینه اختلال وسواس فکری -  عملی که اختلالی عصبی است و مشخصه آن وسواس‌های شدید فکری – عملی مانند شستن دست یا کنترل قفل درهاست کسب کرده است ، برای خوانندگان علاقه‌مند توضیح می‌دهد . کتاب « شیطان ذهن » در ٢٠٧ صفحه  راهی بازار نشر شده است .

چشمهایش و ملکوت

110,000 تومان
کتاب چشمهایش و ملکوت نوشته جعفر مدرس صادقی توسط انتشارات مرکز با موضوع ادبیات، ادبیات داستانی، رمان، داستان های فارسی به چاپ رسیده است. بخشی از متن کتاب «بهرام صادقی نه اهل سیاست بود و نه هیچ سر و کاری با هیچ محفل و دار و دسته‌ای داشت. حتا کافه هم نمی‌رفت. قهوه‌خانه می‌رفت و به جاهای پرت و پلا. اما دوستان دلسوز و روشنفکری که در کمین او بودند او را پیدا کردند و به کافه‌ها بردند و به جلسه‌های ادبی و شعرخوانی و داستان‌خوانی کشاندند. هرچند این تلاش‌ها به جایی نرسید و اگر هم به جایی رسید، دوام چندانی پیدا نکرد. حتا وقتی که دوستان تصمیم گرفتند داستان‌های پراکنده‌ای را که در مجلّه‌های سخن و فردوسی و صدف و کتاب هفته چاپ کرده بود جمع و جور کنند و یک مجموعهٔ آبرومندی برای او ترتیب بدهند، خودِ او در دسترس نبود و در گرداوری و ویرایش متن داستان‌هایی که داشت چاپ می‌شد هیچ نظارت و مُراقبتی نکرد و هیچ نقشی نداشت. سالها پیش از انتشار این مجموعهٔ آبرومند و یکی دو ماه پیش از آن که دستنوشتهٔ «ملکوت» را به دست چاپ بدهد، در نامه‌ای به ابوالحسن نجفی می‌نویسد «به دنیای ذهنی خودم پناه برده‌ام» و از احساسی حرف می‌زند که از کودکی با او بوده است و این اواخر در وجودش به شدّت قوّت گرفته است. می‌گوید «از همان اوایل بچگی گاهی حس می‌کردم مثل این که روی زمین نیستم، یعنی به فاصلهٔ چند سانتی‌متر از خاک قدم برمی‌دارم...» و تعریف می‌کند که یک روز آفتابی که با خانواده رفته است باغ و دسته جمعی نشسته‌اند روی ایوانی که جوی آبی از کنارش می‌گذرد، ناگهان احساس می‌کند که سرش داغ شده و خودش را می‌بیند که سبک شده و از روی قالی بلند می‌شود و به هوا می‌رود. «همه چیز وضوح خودش را از دست داد و مه عجیب و غریبی سراسر باغ و گُلها و ایوان را گرفت و همه چیز حاشیه‌دار شد و من احساس کردم که وجودم از خودم مثل این که جدا شد و دیگر در دنیای پدر و مادرم و بچه‌ها و باغ نیستم، مثل این که به جای دیگری رفته‌ام... بعداً به من گفتند که تکانم داده بودند و من فوراً خوب شدم.» اما او هرگز خوب نشد. این واقعه هر چند سالی یک بار تکرار می‌شد و تا بزرگسالی و تا زمانی که این نامه را می‌نوشت و تا سالها بعد ادامه پیدا کرد. به قول خودش، احساس «بیگانگی» به «همه چیز» و تنهایی: «تنهای تنهایم. دیگر همه‌شان را شناخته‌ام... ولشان کن!» عین همین واقعه را در «ملکوت» از زبان «م.‌ ل.» روایت کرده است: «دوازده سال داشتم و با خانواده‌ام به باغ رفته بودیم. آن روز که در ایوان باغ نشستیم و من با گلهای سرخ باغچهٔ جلو ایوان بازی می‌کردم. جوی آب از کنار باغچه می‌گذشت و پونه‌های خودرو عطر خود را با نسیم تا دوردست می‌فرستادند، بچه‌ها پشت سرم به جست و خیز و بازی مشغول بودند و من باز هم از آنها کناره گرفته بودم. چیزی بود که مثل همیشه مرا بسوی انزوا و تنهایی می‌کشاند. ناگهان مادرم از قفا صدایم زد و در همین وقت بود که غنچه‌ای در انگشتانم له شد. دستم از تیغ خار آتش گرفت و من فریاد زدم می‌سوزد.... همه چیز زرد شد و پرده‌ای نگاهم را کدر کرد و مثل اینکه کمی از زمین بلند شدم. سرم گیج رفت و گرمای کشنده‌ای در سراسر بدنم لول خورد...» دکتر حاتم «ملکوت» هم که به دوست و دشمن و آشنا و بیگانه آمپول مرگ تزریق می‌کند، سرش پیر است و تنش جوان و میان مرگ و زندگی در نوسان است. می‌گوید «یک گوشهٔ بدنم مرا به زندگی می‌خواند و گوشهٔ دیگری به مرگ...» و می‌گوید «درد من این است. نمی‌دانم آسمان را قبول کنم یا زمین را... هر کدام برایم جاذبهٔ بخصوصی دارند...» احساس «انزوا» و «تنهایی» دوران کودکی به اندیشهٔ «مرگ» و «نیستی» در جوانی مُنجر شد. از همان سالهای آخر دبیرستان فکر خودکُشی در میان دوستان و همشاگردی‌ها قوّت گرفته بود. یک جور بازی و مسابقهٔ خودکُشی پیش آمده بود. منوچهر فاتحی یکی از دوستانی بود که چند بار تهدید به خودکُشی کرد، اما خودش را نکُشت. تا لب‌لب مُردن رفت، اما زنده و صحیح و سالم برگشت. یکی از همشاگردی‌ها همهٔ تقصیرها را به گردن معلّمی می‌اندازد که از رشت آمده بود و «اگزیستانسیالیست» بود و طرفداران فراوانی پیدا کرده بود. به این دار و دستهٔ ناامیدی که مُدام دم از خودکُشی می‌زدند «اگزی» می‌گفتند.» فهرست کتاب چشمهایش زمین هوا بزرگ علوی: ورق پاره ها و داستان های دیگر بهرام صادقی: قنقنه ها و داستان های دیگر یادداشت