طاعون

260,000 تومان

سفارش:0
باقی مانده:2

در بخشی از کتاب طاعون می‌خوانیم:

بعضی‌های‌مان اما لجاجت به خرج می‌دادند و از نامه نوشتن دست نمی‌کشیدند و یک‌بند در جست‌وجوی ترفندهایی برای ارتباط با دنیای بیرون بودند، که همواره آخرسر خیال باطل از آب درمی‌آمدند.

اگر هم به‌فرض بعضی از شگردهایی که به عقل‌مان رسیده بودند نتیجه می‌دادند، باخبر نمی‌شدیم زیرا جوابی دریافت نمی‌کردیم.

خلاصه، هفته‌های متوالی کارمان این بود که مدام همان مطالب را رونویسی کنیم و این‌طوری به‌مرور واژه‌هایی که در آغاز خون‌چکان از دل‌مان بیرون تراویده بودند بی‌معنا می‌شدند.

آن‌گاه رونویسی‌شان را به شکلی مکانیکی ادامه می‌دادیم و می‌کوشیدیم این جمله‌های بی‌جان را به نشانه‌های زندگانی مشقت‌بارمان بدل کنیم. سرانجام به نظرمان می‌رسید ارتباط متعارف از طریق تلگرام، بر این تک‌گوییِ سترون و لجوجانه و این گفت‌وگوی بی‌حاصل با دیوار ترجیح دارد.

از سوی دیگر، با گذشت چند روز، هنگامی که مسلم شد هیچ‌کس نخواهد توانست از شهرمان خارج شود، به فکرمان رسید بپرسیم آیا کسانی که قبل از اعلام طاعون رفته‌اند اجازه دارند برگردند.

پس از چند روز تأمل و بررسی فرمانداری پاسخ مثبت داد. اما این نکته را نیز گوشزد کرد که هر کس برگردد دیگر تحت هیچ شرایطی مجاز به ترک شهر نخواهد بود؛ به عبارت دیگر ورود آزاد است و خروج ممنوع.

در این قضیه هم بعضی خانواده‌ها موضوع را سرسری گرفتند و چون بی‌اندازه مشتاقِ دیدارِ مجددِ خویشاوندان‌شان بودند، احتیاط و دوراندیشی را کنار گذاشتند.

اما خیلی زود کسانی که اسیرِ طاعون بودند دریافتند نزدیکان‌شان را در معرض چه خطری قرار خواهند داد و پذیرفتند جدایی را تاب بیاورند.

در حادترین مرحله‌ی بیماری، فقط شاهد یک مورد بودیم که عواطف انسانی زورش بر ترس از مرگی عذاب‌آور چربید.

برخلاف آن‌چه معمولاً تصور می‌شود، قهرمانانِ ماجرا دو دلداده نبودند که رنج را به هیچ می‌گیرند و شوریده و عاشق آغوش یکدیگر را می‌جویند. پای دکتر کاستلِ پیر و همسرش در میان بود که سال‌های بسیار از زناشویی‌شان می‌گذشت. خانم کاستل، چند روز قبل از شیوع بیماری به یکی از شهرهای مجاور رفته بود.

حتی جزء زوج‌هایی نبودند که نمونه‌ای از سعادت بی‌نظیر را به عالم‌وآدم عرضه می‌کنند و راوی خود را مجاز می‌داند بگوید به احتمال زیاد این زن‌وشوهر تا آن هنگام یقین نداشتند از پیوندشان خرسندند.

اما این جداییِ ناگهانی و طولانی به‌شان اطمینان بخشید که قادر نیستند دور از یکدیگر زندگی کنند، و در برابر این حقیقت، که یک‌باره آشکار شده بود، طاعون بی‌اهمیت جلوه می‌کرد.

فقط 2 عدد در انبار موجود است

توضیحات

طاعون

نویسنده
آلبر کامو
مترجم
کاوه میرعباسی
نوبت چاپ 25
تعداد صفحات 288
نوع جلد شومیز
قطع رقعی
سال نشر 1403
سال چاپ اول ——
موضوع
ادبیات
نوع کاغذ —-
وزن 0 گرم
شابک
9786220074403

 

توضیحات تکمیلی
وزن 0.0 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “طاعون”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF
اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: aisa
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

پروفسور شُخُلی و دستیارش خُل‌خُلی 3/ داستان‌هایی فلسفی درباره‌ی هنر

49,000 تومان

وقتی به یک آکادمی فکر میکنید، احتمالاً تصویر ساختمانی خیلی بزرگ با یکعالمه استاد و دانشجو میآید توی ذهنتان، اما «آکادمی کپلی» اینشکلی نیست! بیشتر وقتها توی این آکادمی فقط دو نفر هستند: پروفسورشخلی و خلخلی.

پروفسورشخلی استاد آکادمی کپلی است و خلخلی هم دستیارش. خلخلی سعی میکند تا میتواند از استادشخلی فلسفه یاد بگیرد، اما خب چون بیتجربه است، دستهگلهایی هم به آب میدهد!

آنها هر بار در مورد چیزهای مختلفی حرف میزنند. موضوع بحث آنها در این کتاب «هنر» است.

البته... این کتاب پروفسورشخلی و دستیارش خلخلی دربارهی هنر نیست. شما با خواندن این کتاب چیزی دربارهی فلسفهی هنر یاد نمیگیرید.

اصلاً این شما نیستید که در حال خواندن این کتاب هستید، راستش را بخواهید اصلاً کتابی در دست شما نیست! این کتاب، کتاب نیست! شما شما نیستید!

در بخشی از کتاب پروفسور شخلی و دستیارش خل خلی 3: داستان‌هایی فلسفی درباره‌ی هنر می‌ خوانیم:

در آکادمی فلسفه داشت از جا کنده می‌شد و پنجره‌ها می‌لرزیدند. خل‌خلی تک‌وتنها برای خودش آهنگ گوش می‌داد و خوشحال بود. اما این خوشحالی زیاد طول نکشید: «اینجا آکادمی فلسفه است یا دستیار من مهمانی گرفته؟!» «مهمونی که یه‌نفره نمی‌شه پروفسور. اینجا آکادمی فلسفه است ولی من داشتم بهترین آهنگ تاریخ همه‌ی دنیا رو گوش می‌کردم. جدید اومده آهنگش!» «خل‌خلی، ممکنه به خاطر صدای بلند این موسیقی ببخشمت، ولی برای این حرف خل‌خلی‌ای که زدی واقعاً باید اخراج بشی.» «پروفسور آخه چرا؟ شما حتی یه بار کامل این آهنگ رو گوش ندادید.» «نمی‌خوام هم گوش بدم خل‌خلی.»

کوفسکی، کارآگاه خصوصی 3/ هم سخت و هم خطرناک

19,000 تومان
کیویاتکوفسکی عاشق سردرآوردن از اسرار و معماهاست و ول‌کن ماجرا هم نیست. او خودش را کارآگاه خصوصی درجه‌یک می‌داند، هم‌ردیف شرلوک هولمز و مایکل بلومکوئیست و مجانی هم کار نمی‌کند.
این‌بار کوفسکی کارآگاه زبردست با معمای بغرنجی روبه‌رو است. چه‌کسی دارد برای چندمین بار کابل برق گردونه‌ی آبی را زخمی می‌کند؟ چطور این خرابکار بدون دیده‌شدن هربار وارد عمل می‌شود؟ هیچ‌چاره‌ای نیست، آقای کوفسکی زبل باید تا خود صبح کشیک بدهد و چه شب عجیبی خواهد بود...
سفارش:0
باقی مانده:1

امنیت، قلمرو، جمعیت: درس گفتارهای کولژ دو فرانس 1977-1978

270,000 تومان

معرفی کتاب امنیت، قلمرو، جمعیت اثر میشل فوکو

انتشار سخنرانی های فوکو در کالج دوفرانس دیدگاه باورنکردنی از رشد تفکر وی به ما ارائه داده است.
این کتاب جدید از سخنرانی های وی ، امنیت قلمرو ، جمعیت، به ما نشان می دهد که چگونه فوکو رابطه ی بین خود و دیگران را که سیاسیت را را شکیل می دهند ، درک می کند ، گفتار بی پروا در مرکز هر دو چگونه است و این که چگونه از نظر فوکو ، عمل فلسفی را تعریف می کنند.
به لطف این سخنرانی ها ، ما فوکو را به عنوان متفکر بزرگی می بینیم. "- لئونارد لاولور ، استاد فلسفه اسپارکس ، دانشگاه ایالتی پن ، آمریکا." انتشار سخنرانی های فوکو بسیار حیاتی است.
نه تنها به دلیل که درک ما از کتاب ها و مقاله های وی را عمق می بخشند ، بلکه به این خاطر که این سخنرانی ها به طرز چشمگیری نحوه ی خواندن آثار او را تغییر می دهند.
این کتاب ما را وادار می کند رویه قدیمی و دیدگاه متاخر وی از سیاست را کنار بگذاریم. سوال اصلی در این سخنرانی ها رابطه فلسفه و سیاست است: وابستگی ضروری آنها ، اما تصادف غیرممکنشان . اهمیت سیاسی فلسفه در طول زندگی فوکو مسئله حادی بود.
امروز برای هر کسی که به فکر اندیشه سیاسی و عملی غرب باشد ، یک سوال قطعی باقی مانده است. "- یوهانا اوکسالا ، دانشگاه داندی ، انگلستان."
امنیت، قلمرو، جمعیت، تجزیه و تحلیل جذاب یک مفهوم است که در مرکز کار فلسفی و سیاسی است و برای دانشمندان متخصص و غیر متخصص بسیار توصیه می شود.
سفارش:0
باقی مانده:1

تازه به تازه، نو به نو

2,600 تومان

معرفی کتاب تازه به تازه نو به نو اثر مهران افشاری

مجموعه ی حاضر، حاوی مقالاتی است از نگارنده که در آن ها کوشیده فرهنگ و ادبیات کهن مردم ایران را بررسی کند و نقد و تحلیلی از ادبیات عامیانه ی ایران مبتنی بر قیاس و استدلال و استناد به دست دهد.
گفتنی است: "بیش تر مقاله های این کتاب از چهارده سال پیش تا کنون در مجله های تحقیقاتی و ادبی مانند آینده، به سردبیری استاد ایرج افشار؛ ایران شناسی، به سردبیری دکتر جلال متینی؛ و هستی، به سردبیری دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن؛ و برخی از کتاب هایی که مشتمل بر مقاله های گوناگون تحقیقاتی است، از جمله پژوهش های ایران شناسی، به کوشش آقایان ایرج افشار و کریم اصفهانیان؛ و سخنواره، یادنامه ی مرحوم دکتر پرویز ناتل خانلری، به کوشش استاد ایرج افشار و شادروان دکتر هانس روبرت رویمر، منتشر شده است. تعدادی از آن ها نیز گونه ای دیگر و گسترش یافته از پاره ای مقالات نگارنده در دانش نامه ی جهان اسلام است".
مقالات این مجموعه، عبارت اند از: "همانندی های داستان نوح پیامبر (ع) و فریدون فرخ"، "روایت کشتن اژدها و ازدواج با دختر پری در فرهنگ و ادبیات ایران"، "اعجاز قطره (نشانه هایی از اسطوره ی ایزد نباتی در قصه های عامیانه ی فارسی)"، "یادداشت هایی درباره ی خرم دینان"، "ورق الخیال در آیین قلندری"، "خضر در حکایت های صوفیان"، "فرقه ی عجم و سخنوری"، "جوانمرد قصاب" و "شمع و چراغ و آتش در فرهنگ مردم ایران".

بودای رستوران گردباد

4,000 تومان

معرفی کتاب بودای رستوران گردباد

کتاب بودای رستوران گردباد، مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه فارسی است که توسط حامد حبیبی نوشته شده. این مجموعه که جدیدترین کتاب نویسنده است، در سال 1390 به‌عنوان اثر برگزیده‌‌ی دومین دوره‌ی جایزه‌ی ادبی هفت اقلیم مورد تحسین قرار گرفت.

درباره‌ی کتاب بودای رستوران گردباد

حامد حبیبی در اثر تازه‌ی خود تحت عنوان کتاب بودای رستوران گردباد، مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاهش را منتشر کرده است که بنثری روان، امروزی و جذاب دارند. این مجموعه، 12 داستان را شامل می‌شود که به پیروی از سبک و سیاق همیشگی نویسنده، با فضاهایی نامتعارف و موقعیت‌هایی پیچیده همراه است. «گیلاسی غلتیده زیر مبل»، «چه شد که زنم نگذاشت چیپسم را بخورم»، «آشغال»، «انگار بچه‌ای آن‌جا خوابیده باشد»، «تلفنی»، «در کافه‌ی لرد»، «پیژامه‌ی راه‌راه من»، «متد یا هیچ‌وقت یک‌دستی رانندگی نکن»، «موج پنجم»، «مجسمه»، «درگاه» و «بودای رستوران گردباد» عناوین داستان‌های این کتاب‌اند. حامد حبیبی که تاکنون به‌واسطه‌ی انتشار کتاب‌های متعددی در حوزه‌ی ادبیات کودک و نوجوان و بزرگسال، بارها و بارها مورد تحسین منتقدان و اهل قلم قرار گرفته و جوایز و افتخارات بسیاری را به دست آورده، برای نگارش کتاب پیش رو موفق به دریافت جایزه‌ی ادبی هفت اقلیم شده است. این کتاب اولین‌بار در سال 1390 منتشر شد و نشر چشمه، مسئولیت چاپ و عرضه‌ی آن را بر عهده گرفت. شایان ذکر است که کتاب بودای رستوران گردباد، به مجموعه‌ی جهان تازه‌ی داستان این انتشارات، تعلق دارد.
سفارش:0
باقی مانده:1

عامه پسند

235,000 تومان
رمان عامه پسند آخرین کتاب چارلز بوکفسکی، نویسنده امریکایی است که در آلمان به دنیا آمد. او مادری آلمانی و پدری امریکایی داشت. بوکفسکی چند ماه بعد از انتشار کتاب از دنیا رفت. حجم نوشته‌های ادبی بوکفسکی بسیار زیاد است اما بوکفسکی بیشتر از آنکه یک رمان‌نویس باشد، یک شاعر است. او هزاران شعر سرود و صدها داستان کوتاه و چندین رمان نوشته است. سردبیر مجله تایمز به چارلز بوکفسکی «ملک‌الشعرای فرودستان آمریکا» لقب داده است. ولی در واقع بزرگ‌ترین تحسین کنندگان بوکفسکی اروپایی هستند. مثلا ژان پل سارتر و ژان ژنه به او لقب بزرگ‌ترین شاعر آمریکا را داده‌اند. بوکفسکی نویسندگی را ابتدا با داستان‌های کوتاه آغاز کرد. چند سال بعد به سرودن شعر روی آورد. نوشتن رمان را از سال ۱۹۷۰ شروع کرد. پیش از آن برای گذران زندگی در ادارهٔ پست کار می‌کرد. به پیشنهاد مدیرِ یک انتشارات کارش را رها می‌کند و مشغول نوشتن رمان می‌شود. ‌بوکفسکی به درخواست مارتین، مدیر انتشارات، یک رمان می‌نویسد تا حقوق صد دلاری‌اش قطع نشود. بوکفسکی تقریبا در همه عمر ۷۳ ساله‌اش زندگی سخت و پرمشقتی داشت و گوشه‌ای از این زندگی سخت را در کتاب ساندویچ ژامبون که به نحوی اتوبیوگرافی خود اوست، آورده است. پیشنهاد می‌کنیم اگر به بوکفسکی علاقه دارید و قصد دارید رمان‌های او را بخوانید از کتاب ساندویچ ژامبون شروع کنید. پشت جلد رمان عامه پسند نیز قسمتی از متن کتاب آمده است:
روز بعد باز دوباره برگشته بودم دفتر. احساس بیهودگی می‌کردم و اگر بخواهم رک حرف بزنم حالم از همه‌چیز به هم می‌خورد. نه من قرار بود به جایی برسم و نه کل دنیا. همه‌ی ما فقط ول می‌گشتیم و منتظر مرگ بودیم. در این فاصله هم کارهای کوچکی می‌کردیم تا فضاهای خالی را پر کنیم. بعضی از ما حتا این کارهای کوچک را هم نمی‌کردیم ما جزء نباتات بودیم. من هم همین‌طور. فقط نمی‌دانم چه جور گیاهی بودم. احساس می‌کردم که یک شلغمم.
سفارش:0
باقی مانده:4