طاعون
260,000 تومان
در بخشی از کتاب طاعون میخوانیم:
بعضیهایمان اما لجاجت به خرج میدادند و از نامه نوشتن دست نمیکشیدند و یکبند در جستوجوی ترفندهایی برای ارتباط با دنیای بیرون بودند، که همواره آخرسر خیال باطل از آب درمیآمدند.
اگر هم بهفرض بعضی از شگردهایی که به عقلمان رسیده بودند نتیجه میدادند، باخبر نمیشدیم زیرا جوابی دریافت نمیکردیم.
خلاصه، هفتههای متوالی کارمان این بود که مدام همان مطالب را رونویسی کنیم و اینطوری بهمرور واژههایی که در آغاز خونچکان از دلمان بیرون تراویده بودند بیمعنا میشدند.
آنگاه رونویسیشان را به شکلی مکانیکی ادامه میدادیم و میکوشیدیم این جملههای بیجان را به نشانههای زندگانی مشقتبارمان بدل کنیم. سرانجام به نظرمان میرسید ارتباط متعارف از طریق تلگرام، بر این تکگوییِ سترون و لجوجانه و این گفتوگوی بیحاصل با دیوار ترجیح دارد.
از سوی دیگر، با گذشت چند روز، هنگامی که مسلم شد هیچکس نخواهد توانست از شهرمان خارج شود، به فکرمان رسید بپرسیم آیا کسانی که قبل از اعلام طاعون رفتهاند اجازه دارند برگردند.
پس از چند روز تأمل و بررسی فرمانداری پاسخ مثبت داد. اما این نکته را نیز گوشزد کرد که هر کس برگردد دیگر تحت هیچ شرایطی مجاز به ترک شهر نخواهد بود؛ به عبارت دیگر ورود آزاد است و خروج ممنوع.
در این قضیه هم بعضی خانوادهها موضوع را سرسری گرفتند و چون بیاندازه مشتاقِ دیدارِ مجددِ خویشاوندانشان بودند، احتیاط و دوراندیشی را کنار گذاشتند.
اما خیلی زود کسانی که اسیرِ طاعون بودند دریافتند نزدیکانشان را در معرض چه خطری قرار خواهند داد و پذیرفتند جدایی را تاب بیاورند.
در حادترین مرحلهی بیماری، فقط شاهد یک مورد بودیم که عواطف انسانی زورش بر ترس از مرگی عذابآور چربید.
برخلاف آنچه معمولاً تصور میشود، قهرمانانِ ماجرا دو دلداده نبودند که رنج را به هیچ میگیرند و شوریده و عاشق آغوش یکدیگر را میجویند. پای دکتر کاستلِ پیر و همسرش در میان بود که سالهای بسیار از زناشوییشان میگذشت. خانم کاستل، چند روز قبل از شیوع بیماری به یکی از شهرهای مجاور رفته بود.
حتی جزء زوجهایی نبودند که نمونهای از سعادت بینظیر را به عالموآدم عرضه میکنند و راوی خود را مجاز میداند بگوید به احتمال زیاد این زنوشوهر تا آن هنگام یقین نداشتند از پیوندشان خرسندند.
اما این جداییِ ناگهانی و طولانی بهشان اطمینان بخشید که قادر نیستند دور از یکدیگر زندگی کنند، و در برابر این حقیقت، که یکباره آشکار شده بود، طاعون بیاهمیت جلوه میکرد.
فقط 2 عدد در انبار موجود است
طاعون
نویسنده |
آلبر کامو
|
مترجم |
کاوه میرعباسی
|
نوبت چاپ | 25 |
تعداد صفحات | 288 |
نوع جلد | شومیز |
قطع | رقعی |
سال نشر | 1403 |
سال چاپ اول | —— |
موضوع |
ادبیات
|
نوع کاغذ | —- |
وزن | 0 گرم |
شابک |
9786220074403
|
وزن | 0.0 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: aisa
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
بیچارگان
معرفی کتاب بیچارگان
کتاب بیچارگان، شاهکار مسلم فئودور داستایوفسکی و اولین رمان اوست که نامش را در محافل ادبی بزرگ روسیه بر سر زبانها انداخت؛ تا آنجا که به زعم برخی انقلابی در رمان اجتماعی ادبیات روسیه پدید آورد. این کتاب، رمان نامهنگارانهی درخشانی است که زندگی یک مرد میانسال دونپایه و دختری جوان و فقیر را از خلال نامههای پرمهر و لطیفشان روایت میکند.دربارهی کتاب بیچارگان
سالهای زیادی از قیام تاریخی دسامبریستها در روسیهی تزاری نمیگذشت و خاطرهی این قیام هنوز در اذهان جان داشت. شهرها پر از مردمان فرودست و بیچیز بود و مبارزهای بیامان برای بقا در جریان. فئودور داستایوفسکی (Fyodor Dostoevsky) در اتاقی محقر، زیر نور شمع به خواندن و نوشتن میپرداخت. جوانی بود که روزگارش را در فقر میگذراند و کارامزین و پوشکین میخواند. در سال 1846 بود که داستایوفسکیِ جوان، اولین اثرش را آفرید. این اثر که شور و حرارتی تازه در میان نویسندگان و منتقدان ادبی روسیه دمید و ظهور گوگول دیگری را به ساحت ادبیات روسیه نوید داد، کتاب بیچارگان (Poor Folk) بود. داستایوفسکی در این رمانِ نامهنگارانه با سنت رئالیستی نویسندگان پیش از خود، به ویژه الکساندر پوشکین و نیکلای گوگول آغاز میکند. گفته میشود که داستایوفسکی پس از نوشتن این کتاب به حلقهی انقلابیون میپیوندد و همین امر سرنوشت او و چهبسا سرنوشت ادبیات روسیه را تغییر میدهد.شهري که در آن مرگ از آن مي خواند
شعرهایی از کتاب شهری که در آن مرگ از آن میخواند؛ مجموعه رباعی
اینجاست که انتها از آغاز شب است با بُهت دقیقهها همآواز شب است این واقعه را چگونه تعبیر کنم خورشید در آسمان ولی باز شب است ... فکر اگر و فکر چرایی ویران فکر گذر از ثانیههایی ویران میداد تکان، در امتدادی تاریک گهوارهی گور را صدایی ویرانتخت بخواب
معرفی کتاب تخت بخواب اثر حسین یعقوبی
کارآگاه کرگدن در باغوحش مرموز 2/ راز استخر سرخ
فيلم نامه نويسي آلترناتيو
بخشی از کتاب فیلمنامهنویسی آلترناتیو
شخصیت اصلی فیلمنامه، از همان ابتدا، برای تماشاگر به معنای تجربهٔ داستان است. تماشاگران درگیر داستان میشوند تا با شخصیت اصلی همذاتپنداری کنند و خود را در موقعیتِ او قرار دهند. شخصیت از طریق شرایط خاص ظاهر یا رفتارش قابلتشخیص است. هر چند در یک لحظهٔ خاص شخصیت خودش را آدمی نادان و آسیبپذیر نشان میدهد، ولی همدلی و همذاتپنداری ما با آن شخصیت از قبل محفوظ مانده. به طور کلی، شخصیت اصلی پُرانرژی ظاهر میشود و کاری میکند که میزان کشمکش تا انتهای داستان کم نشود. شخصیت اصلی به شیوههای مختلفی از شخصیتهای درجهدو (یا همان شخصیتهای فرعی) قابلتشخیص است. اصلیترین تفاوت شخصیت اصلی این است که در طول داستان دچار دگرگونی اساسی میشود. از طرفی دیگر، شخصیتهای درجهدو تغییر نمیکنند و در واقع از همان ابتدا ریشهٔ ایجاد تضاد با شخصیت اصلی هستند و در طول برخورد با شخصیت اصلی به پیشبُرد داستان کمک میکنند.قدرت و جلال
بخشی از کتاب قدرت و جلال
«زن میانسالی در ایوان نشسته و سرگرم رفو کردن جورابی بود. عینک پنسی به چشم داشت و کفشهایش را برای راحتی بیشتر از پا کنده بود. آقای لهر، برادر او، مشغول مطالعهٔ مجلهٔ نیویورکی سه هفته پیش بود، اما کهنه بودن آن واقعاً اهمیت نداشت. همهٔ صحنهها حکایت از صلح و صفا و آرامش میکرد. دوشیزه لهر گفت: «هر وقت آب خواستید، خودتان بریزید، بخورید.» در گوشهٔ خنکی کوزهٔ بزرگ آبی قرار داشت و یک آبگردان و لیوان هم در کنارش کشیش پرسید: «مگر آب را نمیجوشانید؟» دوشیزه لهر با لحنی دقیق و خودنمایانه، چنانکه انگار اگر کس دیگری چنین سؤالی میکرد جوابش را نمیداد، گفت: «آه، نه، آب ما تازه و سالم است.» برادرش گفت: «بهترین آب این ایالت است.» صفحههای براق مجله که در موقع ورق زدن خشوخش صدا میکرد پر از عکسهای سناتورها و اعضای کنگره بود با غبغبهای گوشتالو و ازتهتراشیده. در آن سوی پرچین باغ، علفزاری گسترده بود که بهنرمی به سوی رشتهکوه دیگری موج برمیداشت، و درخت لالهواری بود که هر روز صبح به گل مینشست و شامگاهان گلهایش پژمرده میشد. دوشیزه لهر گفت: «مسلماً روزبهروز حالتان بهتر میشود، پدر.» خواهر و برادر هر دو، تا اندازهای انگلیسی را توی گلویشان حرف میزدند و کمی لهجهٔ امریکایی داشتند آقای لهر آلمان را وقتی نوجوان بود ترک گفته بود تا از خدمت سربازی فرار کند: چهرهای مرموز و خطخطی و جاهطلب داشت. اگر کسی میخواست در این کشور به جاه و مقام برسد، ناچار بود حیلهگر و موذی باشد و او هم دست به هر ترفندی میزد تا زندگی خوبی داشته باشد. آقای لهر گفت: «ای بابا، ایشان فقط به چند روز استراحت احتیاج داشتند.» به هیچوجه دربارهٔ این مرد که مباشرش او را سه روز پیش در حالت اغما پیدا کرده و روی قاطری به خانه آورده بود کنجکاوی نشان نمیداد. هر چه دربارهاش میدانست همان بود که خود کشیش به او گفته بود. این هم درس دیگری بود که این کشور به آدم میآموخت هرگز از کسی زیاد سؤال نکن یا سعی کن سرت توی کار خودت باشد.محصولات مشابه
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-درونگری
بسیاری از علاقهمندان به فلسفه در ایران که با فضای مجازی بیگانه نیستند نام دانشنامه فلسفه استنفورد را شنیدهاند و چه بسا از این مجموعه کم نظیر بهره هم برده باشند. این دانشنامه حاصل طرحی است که اجرای آن در سال ١٩٩٥ در دانشگاه استنفورد آغاز شد و همچنان ادامه دارد. این مجموعه از مدخلهای مناسبی برای ورود به گسترههای متنوع فلسفی برخوردار است و کسی که میخواهد برای اولین بار با مسأله یا مبحثی در فلسفه آشنا شود، یکی از گزینههای راهگشایی که پیش رو دارد این است که ابتدا به سراغ مدخل یا مدخلهای مربوط به آن در این دانشنامه برود.
نگارش، تدوین و انتشار مدخلهای دانشنامه فلسفه استنفورد به سرپرستی "دکتر ادوارد. ن. زالتا" افزون بر اینکه پیوندی فراگیر میان فضای دانشگاهی و عرصه عمومی برقرار کرده، ویژگیهای درخور توجه دیگری هم دارد و آن اینکه این دانشنامه به ویژه به کار دانشجویان و محققانی میآید که میخواهند در زمینهای خاص پژوهش کنند. ترجمه و انتشار تدریجی این دانشنامه به زبان فارسی و فراهم کردن امکان مواجهه شمار هرچه بیشتری از خوانندگان علاقهمند با آن از جمله اهدافی بوده که چه بسا مورد نظر بانیان این طرح بوده لذا "انتشارات ققنوس" با همکاری گروهی از مترجمان به سرپرستی "دکترمسعودعلیا" و با کسب اجازه از گردانندگان دانشنامه فلسفه استنفورد (SEP) اقدام به ترجمه و انتشار این دانشنامه مینماید و امیدوار است چاپ این مجموعه استمرار پیدا کنددانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-عشق
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-عقل به روایت کانت
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-معنای زندگی
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-زيبایشناسی هگل
آدمکش کور
دانشنامه فلسفه استنفورد 5: زیباییشناسی
نویسنده | استنفورد |
مترجم | مسعود علیا |
تعداد صفحات | ٦٨٠ |
قطع | وزیری |
سال نشر | ١٤٠١ |
موضوع | فلسفه |
نوع کاغذ | تحریر |
وزن | ١٣٥٤ |
شابک | ٧ -٤٦٣-٠٤٠-٦٢٢- ٩٧٨ |
نوع جلد | گالینگور روکشدار |
دانشنامه فلسفه استنفورد 3: شاخهها و مکتبها
نویسنده | استنفورد |
مترجم | مسعود علیا |
نوبت چاپ | ٢ |
تعداد صفحات | ٧٣٥ |
سال نشر | ١٤٠١ |
نوع جلد | گالینگور روکشدار |
موضوع | فلسفه |
نوع کاغذ | تحریر |
قطع | رقعی |
وزن | ٨٩٧ |
شابک | ٦ -٣٩٠-٠٤٠-٦٢٢- ٩٧٨ |
تولید کننده | ققنوس |
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.