

طرحواره درمانی برای استرس شغلی
28,000 تومان
عوامل بسیاری در تعیین خوشبختی و شوربختی افراد نقش دارند که یکی از آنها انتخاب شغل است. شغل، فقط منبعی برای درآمد نیست بلکه افراد بیشتر ساعتهای مفید عمر خود را در شغل و پیشه خود میگذرانند و در واقع با شغل خود زندگی میکنند.
این کتاب پدیده استرس شغلی را از دیدگاه رویکرد طرحواره درمانی بررسی میکند. مارتین بامبر معتقد است طرحوارههای ناسازگار اولیه در محیطهای شغلی، بازآفرینی میشود. یعنی افراد به دنبال مشاغلی هستند که بتوانند تجربههای تلخ و ناگوار کودکی یا نوجوانیشان را دوباره تکرار کنند و یا نیازهای ارضا شده آن دوران را جامه عمل بپوشانند. در این کتاب تکنیکهایی ارایه میشود تا افراد با آگاهی از طرحوارههای خود تغییر کنند و در شغل خود به رضایت برسند.
این کتاب سهم بسزایی در مفهوم سازی و درمان بیماریهای مرتبط با استرس شغلی دارد. نویسنده کتاب بایستی به خودش ببالد که نقش موثری در افزایش سلامت شغلی داشته است. این کتاب از جمله کتابهایی است که خواندن آن یک ضرورت است.
کوپر
استاد روانشناسی سازمانی و سلامت
دانشگاه لن کستر
در انبار موجود نمی باشد
طرحواره درمانی برای استرس شغلی
نویسنده |
مارتین آر. بامبر
|
|
مترجم | دکتر حسن حمیدپور ، حسین زیرک | |
نوبت چاپ | 3 | |
تعداد صفحات | 157 | |
نوع جلد |
شومیز
|
|
قطع |
رقعی
|
|
سال نشر | 1402 | |
سال چاپ اول | 1402 | |
موضوع |
روان درمانی و مشاوره
|
|
نوع کاغذ | ——- | |
وزن | 230 گرم | |
شابک |
|
وزن | 0.230 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: Ali
- نشانی:
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
کتاب اندیشه اصلاح دین در ایران دو جلدی
ماکاموشی، جزیرهی جوندگان جسور 11/ نفرین هِرَمِ پنیری
درباره نویسنده کتاب
درباره ناشر کتاب
هوپا ناشر کتابهای کودک، نوجوان و جوان و بازیهای فکری – آموزشی است که از سال 1392 فعالیت خود را آغاز کرده است. فعالیت هوپا با ارائهی نسل جدیدی از بازیهای فکری – آموزشی شروع شد، بر اساس تولید داخلی و با کیفیتی قابل مقایسه با محصولات بینالمللی در این حوزه. پس از موفقیت هوپا در بخش بازیهای فکری، از سال 1394 برنامهریزی آن برای انتشار کتابهای مناسب کودک، نوجوان و جوان آغاز گشت و سرانجام در اردیبهشت 1395، مصادف با نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران، نخستین کتابهای هوپا به بازار عرضه شد.ما اينجا داريم مي ميريم
جملاتی از کتاب ما اینجا داریم میمیریم
خوشبختیها را گم کردهایم، همهشان گم شدهاند. دستمان خالی است دیگر هیچ نوری توی دستهامان نیست.
گاهی همین قدر که بنشینم و ده دقیقه توی حال خودم باشم و کارگرهای ساختمان روبرو تیرآهن خالی نکنند و دلم برای چیزی شور نزند و تسمه کولر پاره نشود به گمانم خوشبختم.
خوبی تهران همین است که همهچیز گم میشود توی های و هوی شهر.
طلاپری میداند که هر ستاره مال کدام آدمیزاد است و حال میبینیم که آدمیزادها همیشه با جام چای کنار پنجره میایستند و هیچوقت پریهای جنگل را صدا نمیزنند. آدمیزادها عاشق آسمان هستند و مدام دنبال ستارههایشان میگردند.
مادرش همیشه میگفت هیچ کار خدا بیحکمت نیست. بعد هم غشغش میخندید که یک خدایا شکر بگو و خودت را راحت کن. تا آن سر دنیا هم که بدوی نمیفهمی چرا بلاهای ریز و درشت سر آدم میآید.
آدمیزادها هیچوقت صدایی را که نمیبینند، نمیشنوند. حتی گاهی خوشبختیهای کوچکشان را هم نمیبینند.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.