عشق روی چاکرای دوم

9,000 تومان

این مجموعه از ١٠ داستان تشکیل شده است. داستان آن که شبیه تو نیست برنده جایزه صد سالگی صادق هدایت از سایت سخن شده است. در این داستان می خوانیم: “بعدها، بی آن که بدانم چرا، یادم می افتاد دیگر اصلا شبیه زنی نیست که دور دریاچه مصنوعی ورزشگاه، برای آب کردن چربی هایش می دوید” داستان های دیگر عبارتند از: همین نزدیکی اما، ششمین نسل با حرف های اضافه، من به توان تو، عشق روی چاکرای دوم، غم میان بادهای موسمی، به چهل روایت دخترانه، هاردت …. ماروت و با تشدید روی جیم.

در انبار موجود نمی باشد

توضیحات

عشق روی چاکرای دوم

نویسنده
ناتاشا امیری
مترجم
——-
نوبت چاپ ٣
تعداد صفحات ٢٠٠
نوع جلد شومیز
قطع رقعی
سال نشر ١٣٩٣
سال چاپ اول ——
موضوع داستان کوتاه فارسی
نوع کاغذ ——
وزن ۲۳۰ گرم
شابک
9789643116774
توضیحات تکمیلی
وزن 0.23 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “عشق روی چاکرای دوم”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Samaneh Fathi
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

انحطاط وفروپاشی امپراتوری روم

130,000 تومان
مجموعه تاریخ جهان «مى‏‌کوشد چشم‏اندازى گسترده و ژرف از سیر تاریخ عرضه کند. این مجموعه با ارائه زمینه‏‌هاى‏‌فرهنگىِ رخدادهاى تاریخى، خواننده را مجذوب خود مى‌‏سازد.» مجموعه تاریخ جهان «اندیشه‌‏هاى سیاسى، فرهنگى و فلسفى تأثیرگذار را در گذر مشعل تمدن از بین‌‏النهرین و مصر باستان به یونان، روم، اروپاى قرون وسطى و دیگر تمدن‏هاى‏‌جهانى تا روزگار ما پى مى‏‌گیرد.» این مجموعه نه تنها براى آشنایىِ خوانندگان با مبانى تاریخ تدوین شده است، بلکه همچنین ‏در پى آگاه ساختن آن‏ها از این واقعیت است که زندگیشان بخشى از سرگذشت کلى انسان‏هاست. هر جلد از این مجموعه برداشتى جامع و روشن از یک دوره مهم تاریخى را به خواننده ارائه مى‏کند.
سفارش:1
باقی مانده:1

زهتاب

7,000 تومان
زهتاب روایت زندگی و رنج انسان‌هایی است که هر کدام به گونه‌ای در دام زندگی گیر افتاده‌اند . سهراب امیرخانی کودکی را در کارگاه زهتابی می‌گذراند و با وقایع هول‌انگیزی مواجه می‌شود که تا همیشه بر روح او چیره خواهند بود . چنان چیره که حتی وقتی فریبا همچون مسیحای نجات‌بخشی در زندگی‌اش ظهور می‌کند در نهایت اعجاب می‌بینیم که این مسیحا نیز نمی‌تواند در زندگی او ماندنی باشد . اما زهتاب تنها روایت سقوط سهراب نیست و همانطور که نویسنده در جایی می‌نویسد : « بحث شناسنامه نبود . حرف فرار نبود . حرف برف نبود . حرف سر این تاس‌هایی بود که هیچ‌وقت جفت نمی‌شدند . سر این همه مهره سیاه که از بازی بیرون نمی‌رفتند . حرف سر بوی کباب آدمیزاد بود و دست‌هایی که توی حلقه خون بر زمین می‌لرزیدند . می‌لرزیدند و در آخر از حرکت می‌ماندند . حالا به فرض که شناسنامه هم خوب جعل می‌شد ، که از زیر برف‌ها هم بیرون می‌آمد که فرار هم می‌کرد . اما . . . ».

سینمای دیوید لینچ

115,000 تومان
تحلیلی بر پایه اندیشه های فروید، لاکان و هگل این کتاب به نقد و بررسی فیلم‌های بلند دیوید لینچ از منظر روانکاوی لاکانی می‌پردازد و از آن‌جایی که به همه فیلم‌های لینچ پرداخته است بسیار کتاب ارزشمندی است که به گونه‌ای جامع و با رویکردی منسجم سینمای لینچ را به روانکاوی و فلسفه پیوند داده است. این کتاب در جهان انگلیسی‌زبان نیز مورد استقبال قرار گرفته و نقدهای مثبتی بر آن شده است. تاد مک‌گوان دست به اکتشافی برانگیزاننده از غرابت و فانتزی در آثار پیشگامانه دیوید لینچ می‌زند. او به مطالعه مهارت لینچ در تلفیق امر عجیب با امر عادی می‌پردازد تا بر ماهیت شگفت بهنجاری تأکید کند. از هالیوود غالباً به دلیل تحریف واقعیت و ارائه فانتزی‌های واقع‌گریز انتقاد می‌شود، اما در فیلم‌های لینچ فانتزی به ابزاری بدل می‌شود که تماشاگر آن را به ایجاد رابطه‌ای انقلابی با دنیا ترغیب می‌کند. سینمای دیوید لینچ تلاشی است برای کنار آمدن با عدم تناسب موقعیت دیوید لینچ در سینمای معاصر و پیوند دادن این عدم تناسب با وجه زیباشناختی فیلم‌هایش.

تمدن مایا

180,000 تومان
کاشفان اسپانیایى در قرن شانزدهم قسمت عمده کشور مکزیک امروزى و بخش‏شمالى آمریکاى مرکزى را به تصرف درآوردند و پس از آن شروع به جستجوى‏ثروت‏هایى کردند که انتظار داشتند در دنیاى جدید بیابند. در قرنِ هجدهم هنگامى که‏منابع و ثروت‏هاى آشکار به پایان رسید، فکرشان متوجّه گنجینه‏هاى پنهانى شد. آیاامکان داشت جنگل‏هاى آمریکاى مرکزى گنج‏هاى باستانى طلا را در خود پنهان کرده‏باشند؟ یکى از افسران ارتش اسپانیا به نام سروان آنتونیو دِل ریو در سال ١٧٨٦ از سوى دولت‏مأموریت یافت براى پیدا کردن گنج به خرابه‏هاى شهر پالنکه برود، شهرى باستانى درناحیه‏اى که امروزه در جنوب مکزیک قرار دارد و ایالت چیاپاس نامیده مى‏شود. در آن‏سرزمین، این افسر به اتفاق هفتاد و نه کارگر سرخپوست، با استفاده از کلنگ شروع‏کردند به خرد کردن و کاویدن معبدهاى سنگى و سایر ساختمان‏هاى باستانى فرسوده،و آن‏قدر این کار را ادامه دادند تا افسر یاد شده سرانجام گزارشى به شرح زیر در این‏زمینه تنظیم کرد: «در این‏جا بالاخره نه پنجره‏اى ماند نه دَرى، نه دیوارى، نه دالانى، نه‏اتاقى، نه سالنى، نه بُرجى، نه راهرو زیرزمینى که ما آن را خراب نکرده و به عمق دو تاسه یارد حدود ٥/٣ متر درونش حفارى نکرده باشیم، زیرا این کار هدف مأموریت من‏بود

کجا می‌برند درختان مرده را

3,500 تومان
داستان «کجا می‌برند درختان مرده را» زندگی، عواطف و آرزوهای سه نسل از زنان را روایت می‌کند. راوی داستان، زنی است که امروز را دوست ندارد، امروزی خود کرده و خود ساخته و حالا با نگاهی نوستالژیک به گذشته فکر می‌کند. زنی غرق در خاطرات و توهمات. آرمانگرا و برج عاج‌نشین. زنی که می‌خواست همه چیز را بر هم بزند. تغییر دهد و بهتر کند. با خویی شتابزده و بی‌احتیاط. و عاقبت شکست خورده و بیمار. دخترش جوان و بیکار است. بی‌هدف و بی‌آرزو و یا به دنبال حقیرترین آرزوها. تنبل و پرمدعا و خودبزرگ‌بین. مصرف‌کننده‌ای بی‌مصرف. تربیت نشده و رها شده در مرداب. اما مادر این زن، زنی تنها، محروم و رنج‌کشیده. مقاوم و صبور. زنی که می‌داند از زندگی چه می‌خواهد. معتقد و سختکوش، اما خشک و بی‌انعطاف. زنی که اعتقاداتش با پوست و گوشت و خونش یکی است و اگر بخواهی تغییرش دهی مثل این است که بخواهی بودنش را از او بگیری و نابودش کنی! زنی که بار خانواده را بر دوش می‌کشد. «عاطفه طیّه» نویسنده جوانی است که داستان این سه زن را روایت کرده است و کتابی خواندنی برای نسل جوان امروزی نگاشته است.

کوچه پریدخت

2,200 تومان
ببین روشنک‌جان، این کوچه‌ای که الآن آسفالت شده، قبلاً خاکی بود، کوچه پریدخت. این جوب آبی که این وسط ساختن و خشکه، قبلاً نبود، اما یک راه‌آب باریک بودش که می‌رفت ته این پارکی که قبلاً خاکی بود و ما توش گُل‌کوچیک بازی می‌کردیم. اون ساختمون شیشه‌ای که می‌گی شبیه ساختمون‌های فضاییه، قبلاً یه خونه آجری بود که توش حوض داشت و چند تا درخت انجیر و خرمالو، درست کر خونه بغلیش، همون آجریه رو می‌گم، اون خونه رسول‌ایناست، شیشه‌اییه هم خونه ماست.
قدیما، خیلی سالای پیش توی اون زمین خاکی، بچه‌های محل وول می‌خوردن. فوتبال بازی می‌کردیم، تیله‌بازی، هفت‌سنگ، دخترا لی‌لی بازی می‌کردن. اما حالا که پارک شده و این همه وسیله هم توش داره، پرنده هم پر نمی‌زنه. اون موقع‌ها عصر که می‌شد رسول با سنگ می‌زد به شیشه ما، می‌پریدیم توی کوچه می‌رفتیم تو اون زمین خاکی و تا شب که با کتک و داد و دعوا می‌کشیدنمون تو خونه، بازی می‌کردیم. بابای رسول مغازه عطاری داشت، اون مغازه‌ای که اون‌جاست و کرکره‌هاش پایینه، همونه. بزرگ‌تر که شدیم با رسول هفته‌ای یه بار می‌رفتیم سینما، یه فیلم می‌دیدیم و تا یه هفته بعدش هزار بار جای هنرپیشه‌هاش بازی می‌کردیم. از فیلمای فارسی گرفته تا «وسترن» و هندی و «بروس لی». خلاصه هر چی که بود. کم‌کم من شدم عشق فیلم، هفته‌ای چند بار می‌رفتم سینما و بعدش می‌اومدم واسه رسول تعریف می‌کردم.