عشق و رُب به اندازه کافی

3,000 تومان

« می‌دانی همین امروز بچه‌ام از لب همین بالکن پرت شد پایین . من توی بالکن کوچیک خونه نشسته بودم . داشتم با اسباب بازی‌های بچه ور می‌رفتم . یک دفعه دیدم بچه‌م روی دیوار بالکنه . تا به خودم بیایم و بجنبم به سبکی یک پرنده رفته بود . » آدم‌هایی که ما هستیم فرق زیادی بین خواستن و نخواستنمان نیست . وقتی زیاد می‌خواهیم ، خیلی زیاد ، می‌کُشیم و وقتی نخواهیم ، خیلی زیاد ، باز هم می‌کُشیم . آنچه در داستانهای کتاب « عشق و رُب به اندازه کافی » گرد هم آمده‌اند ، به ظاهر پراکنده‌اند اما در پس همه آنها یک کشتن هست . مهم نیست که کشتن بر چند نوع است مهم این است که هست و تا کشتن هست زندگی باید کرد . کتاب « عشق و رُب به اندازه کافی » در ٩٦ صفحه راهی بازار نشر شده است .

در انبار موجود نمی باشد

توضیحات

عشق و رُب به اندازه کافی

نویسنده
حمید عبداللهیان
مترجم
——-
نوبت چاپ ١
تعداد صفحات ۹۶
نوع جلد شومیز
قطع رقعی
سال نشر ١٣٩١
سال چاپ اول ——
موضوع رمان‌های فارسی
نوع کاغذ ——
وزن ۳۰۹ گرم
شابک
9789649101729
توضیحات تکمیلی
وزن 0.309 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “عشق و رُب به اندازه کافی”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Samaneh Fathi
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

گرنیکا

1,000 تومان
یک‌ خواننده‌ علاقه‌مند به‌ کتاب‌های‌ نویسنده‌ای‌ معروف‌ با او ارتباط‌ مکاتبه‌ای‌ برقرار می‌کند، بین‌ آن‌ها ــ توسط‌ همین‌ نامه‌ها ــ علاقه‌ای‌ خاص‌ ایجاد می‌شود، و خواننده‌ در ذهن‌ و خیال‌ خود شخصیتی‌ از نویسنده‌ می‌سازد که‌ با دیدن‌ او به‌ یکباره‌ فرو می‌ریزد و می‌فهمد که‌ مغبون‌ شده‌ ولی‌... فرشته‌ توانگر، نویسنده‌ جوان‌ شیرازی‌... که‌ پیش‌ از این‌ مجموعه‌ داستان‌ «خانه‌ها و خیابان‌ها» (نیم‌ نگاه‌) و همین‌ جا روی‌ زمین‌ (نشر مرکز ١٣٧٧) از او به‌ چاپ‌ رسیده‌ است‌، این‌ بار با «گرنیکا» خالق‌ حوادثی‌ خواندنی‌ است‌. انتشارات‌ ققنوس‌ کتاب‌ گرنیکا را در ١٢٨ صفحه‌ و اندازه‌ رقعی‌ راهی‌ بازار نشر کرده‌ است‌.

حریق‌ در باغ‌ زیتون‌

255,000 تومان
گراتزیا دلددا در سال‌ ١٨٧١، در شهر نوئورو، در جزیره‌ ساردنی‌ به‌ دنیا آمد. در پانزده‌ سالگی‌ اولین‌ مجموعه‌ داستانش‌ را بدون‌ اطلاع‌ خانواده‌ به‌ چاپ‌ رساند و سپس‌ پس‌ از ازدواج‌ در سال‌ ١٩٠٠ به‌ رم‌ رفت‌ و در آن‌جا ساکن‌ شد. رمان‌های‌ او یکی‌ پس‌ از دیگری‌ به‌ چاپ‌ رسیدند و به‌ انگلیسی‌ و فرانسه‌ ترجمه‌ شدند و رفته‌ رفته‌ شهرتی‌ جهانی‌ برایش‌ به‌ ارمغان‌ آوردند. وی‌ در سال‌ ١٩٢٦ جایزه‌ نوبل‌ ادبیات‌ را از آن‌ خود کرد. او، دومین‌ زن‌ نویسنده‌ و تنها نویسنده‌ زن‌ ایتالیایی‌ است‌ که‌ برنده‌ جایزه‌ نوبل‌ شده‌ است‌. گراتزیا دلددا در سال‌ ١٩٣٦ در شهر رم‌، درگذشت‌. مهم‌ترین‌ آثار او عبارتند از: گنج‌، عدالت‌، پس‌ از طلاِ، الیاس‌ پورتولو، خاکستر، پیچک‌، در صحرا، نی‌زار در باد، چشم‌های‌ سیمونه‌، راه‌ خطا، حریق‌ در باغ‌ زیتون‌، وسوسه‌، راز مرد گوشه‌گیر، رقص‌ گردنبند، سرزمین‌ باد، مریم‌ منزوی‌.

یتیمان بزرگسال

21,000 تومان
داریا بینیاردی، روزنامه‌نگار و برنامه‌ساز ایتالیایی، چند روز پس از مرگ مادرش مقاله‌ای با عنوان «یتیمان بزرگسال» در یکی از هفته‌نامه‌های ایتالیایی منتشر می‌کند تا با تعریف کردن چند خاطره از مادرش نوشته‌ای به او تقدیم کند. این مقاله آن‌قدر مورد توجه قرار می‌گیرد که باعث می‌شود داریا به نوشتن خاطراتش ادامه دهد و آن را تبدیل به کتاب کند. نویسنده در دل فقدانی عظیم، به زیبایی، از دانسته‌هایش، از خاطرات شیرین خانوادگی‌اش، از همۀ کسانی که وجودش را ساخته‌اند، از عشق و از زندگی، و از مادرش می‌گوید. بینیاردی در شجره‌نامه‌اش به دنبال ردپاهایی می‌گردد که کودکی‌اش را به بزرگسالی‌اش و او را به تک تک افراد خانواده‌اش پیوند می‌دهند و در این میان منصفانه کاستی‌ها و مشکلات زندگی‌اش را از نظر می‌گذراند. یتیمان بزرگسال اثری است تحسین‌برانگیز و تأثیرگذار که به خوبی ضرورت نوشتن از خانواده و پیوندهای عمیق خانوادگی را نشان می‌دهد.

سلام

11,000 تومان
رمان «سلام» شرح اضطراب‌ها و اضطرارهای چند زوج جوان در اواسط دهه ٧٠ است که در فضاهای روشنفکری و فرهنگی آن روزگار با هم در حال گفتگو و مراوده‌اند. هر یک از شخصیت‌ها به قلم خود، درون و چیزی را که بر وی می‌گذرد، بازگو می‌کند، شخصیت‌هایی که از یک سو تابع امیال و غرض‌های شخصی خود هستند و از سوی دیگر، خود را پیرو اصول اخلاقی پذیرفته شده می‌دانند و این گونه تضادها و تعارض‌ها، آنان را دچار بحران‌های خانوادگی و اجتماعی متعدد می‌سازد. رمان سلام ترس‌ها و بحران‌های زندگی در کلانشهر تهران و درگیری‌های سیاسی و فرهنگی اجتماعی شخصیت‌ها با این شهر را درگیرودار تحولات این دهه به شیوه چند صدایی روایت می‌کند: «آقای فرزاد مولایی عزیز، سلام شما من را نمی‌شناسید. در واقع این اسم را نمی‌شناسید. چطور بگویم؟ گیج شده‌ام و نمی‌دانم از کجا شروع کنم. می‌شود خواهش کنم صبور باشید و تا پایان نامه را بخوانید؟ پیش از هر چیز از شما می‌خواهم که متن این نامه محرمانه بماند، هر چند با نام دیگری برای شما می‌نویسم. مجبورم ناشناس بمانم، چون هنوز از شما مطمئن نیستم و اگر به گوش شوهرم برسد زندگی‌ام از آنچه هست بدتر می‌شود. متأسفانه تا زمانی که از کمک شما مطمئن نشوم، نمی‌توانم شوهرم را هم به شما معرفی کنم. من به مقداری پول احتیاج دارم تا از مشکلی که به آن گرفتار شده‌ام به جایی دور فرار کنم و بعد از مدتی بتوانم کار کنم و پول را به شما برگردانم.»

پانوراما ۶… آزمایش دکتر اکس

7,000 تومان
به‌رغم ضرباهنگ سریع زندگی امروز، اوقات ما پر است از فراغت‌های کوتاه و فرصت‌های طلایی. اتاق انتظار پزشک و صف و بانک و وقت‌هایی که توی تاکسی و مترو می‌گذرانیم، می‌تواند وقف سرک کشیدن از پنجره‌ای کوچک به جهان عجیب شاهکارهای ادبی شود. نیز، بارها اتفاق افتاده که تلاش کرده‌ایم مطالعه‌ی یکی از این شاهکارها را آغاز کنیم اما به  دلیل هیبت اثر، نداشتن زمان کافی یا همگام نشدن با حال و هوای داستان از این کار بازمانده‌ایم. در این مواقع دسترسی به گزیده‌ای خوشخوان و مناسب از آثار نویسنده می‌تواند جرئت و شوق مطالعه‌ی نوشته‌ای را که خواندنش کاری شاق به نظر می‌رسید در ما برانگیزد. پانوراما همین هدف را دنبال می‌کند: جهان‌نمایی وسیع که به آسانی در دسترس عموم مخاطبان قرار می‌گیرد.

این تنهایی لعنتی

11,000 تومان
این رمان موضوعی اجتماعی روانشناختی دارد، سه شخصیت اصلی دارد، بابک، آسمان و خیال. از سه نسل دهه ٥٠،٦٠ و ٧٠ که از تنهایی خود می‌گویند و درگیر تضادی درونی و اجتماعی هستند. فوژان برقیان نویسنده این کتاب، فعال در زمینه رمان، داستان کوتاه، نقد، ترانه‌سرا و نقاش است. در قمستی از کتاب می خوانیم: غرق بهت تماشاش کردم. مثل مار زخم‌خورده زهرش را ریخت و به اتاق پناه برد. رهاش کردم و به خودم برگشتم. به روزی که گذرانده بودم. به خیال که تنهایی‌اش را به رختخواب می‌برد و نمی‌دانستم چرا. به بابک که دهه چهلمش را می‌گذراند و نه آن‌قدر دور بود که خیال را نبیند، نه آن‌قدر نزدیک که دست‌هاش را بگیرد. و به خودم، خود معلقم. از تنِش امروز فرصتی برای زنگ زدن به نیلو پیدا نشد. گرچه می‌ترسیدم از این‌که بدانم چه به سرش آمده. تلفنم را دیر جواب داد: «خوبی؟» «کِی ولت کردن؟»