

عقرب: پروندهی سرّی تاشا و کارآگاهش هنری
17,000 تومان
تاشا بدجوری منتظر است پروندهای به تورش بخورد. یک بار هم سر همین موضوع گند بالا آورده است.
اما این بار انگار واقعا پروندهای سری به پستش خورده که فقط و فقط خودش میتواند از پسش بربیاید. عقرب!
فقط 1 عدد در انبار موجود است
عقرب: پروندهی سرّی تاشا و کارآگاهش هنری
نویسنده |
پیت جانسون
|
مترجم |
فریبا چاوشی
|
نوبت چاپ | — |
تعداد صفحات | 211 |
نوع جلد | —- |
قطع | — |
سال نشر | — |
سال چاپ اول | —— |
موضوع |
کودک و نوجوان
|
نوع کاغذ | —— |
وزن | 0 گرم |
شابک |
9786008655152
|
وزن | 0.5 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: aisa
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
تاریخ نقاشی ایران: از آغاز تا عصر حاضر
فهرست:
فهرست تصاویر مقدمه فصل اول: هنر ایران در گذر تاریخ فصل دوم: هنر سلجوقی و ایلخانی فصل سوم: هنر تیموری فصل چهارم: هنر صفویه فصل پنجم: هنر افشاریه، زندیه و قاجار فصل ششم: هنر پهلوی فصل هفتم: هنر پس از انقلاب اسلامی فهرست منابعسریرا، سیلویا و دیگران
طناب کشی
طناب کشي
در بخشی از کتاب طناب کشی میخوانیم
با بیبی راهی خانهی «او» میشویم. چهارراه عاملی مینیبوسها منتظر مسافرند. سربازان همهجا هستند، همینطور لباسشخصیها. من نمیبینمشان. به چشمم نمیآیند، با فهد شیطنت میکنیم. به سبیل رانندهها و سربازها میخندیم. تمام مردانی که بیرون خانه میبینیم مثل هماند. انگار همه یک پدر دارند: «او». عکسها و نقاشیهای دیواری و مردان سبیلو یکیاند. اینها را بعدها میفهمم. بزرگتر که میشوم، میفهمم «آنها» همهجا هستند. حتا کنار چرخ طوافی سبزیفروشیها. وقتی توی بازارچه بیجهت سرم را برمیگردانم عقب، میفهمم که ترسیدهام. از چی، نمیدانم! میفهمم که باید از کسی یا چیزی بترسم. آنها نیستند، ولی حضورشان حس میشود. من و فهد، برای دیدار با زنی میرویم که میگویند مادر ماست، ولی دور از ماست. بیبی اصرار دارد که هر چند وقت یکبار ما را ببرد به دیدار «او». انگار برهای را به آشنایی سینهی میشی میبرد. اگر او مادر ماست چرا ما پیش جدود و بیبی زندگی کنیم؟ مگر هر زنی بیوه میشود باید دیگران بچههایش را بزرگ کنند؟ این فکر همیشه با من بود. میخواهیم برویم نجف اشرف، شارع شیخ خطیب، در سوم. با لباس نو. بیبی کلی خرید کرده. همه سفارش «او» است. پولش را قبلاً خودش داده. قبل از اینکه از ده راه بیفتیم بیبی تلفن میزند به شهر، به نجف، به خانهی دخترش. بیبی گوشی تلفن را میآورد نزدیک گوشم، فکر میکنم میخواهد گوشی را بدهد من صحبت کنم. تا دست دراز میکنم طرف گوشی با دست دیگرش میزند پشت دستم. میخواهد فقط گوش کنم. گوشم را نزدیک میکنم به گوش بیبی تا بشنوم صدای آنطرف خط چه میگوید.سگ سالي
معرفی کتاب سگ سالی
کتاب سگ سالی به قلم بلقیس سلیمانی، زندگی فردی به نام «قلندر» را روایت میکند که از اعضای دون پایه سازمان مجاهدین خلق است و پس از دستگیری اعضای این سازمان زندگیاش به تباهی کشیده میشود. این داستان از سالهای دهه 60 آغاز میشود. رمان شخصیت محورِ سگسالی، که به نوعی زیر مجموعه ادبیات داستانی انقلاب هم هست، به روایت برشی از تاریخ معاصر ایران میپردازد. قلندر، دانشجوی دانشگاه تهران است که گرفتار چنگال بیرحم سازمان مجاهدین خلق شده و پس از دستگیری اعضای این سازمان به شهر خود میگریزد و به مدت 24 سال خود را در یک طویله محبوس میکند. بلقیس سلیمانی متولد کرمان است. او در رشته کارشناسی ارشد فلسفه تحصیل کرده و بیش از هشتاد مقاله در مطبوعات نوشته است. برخی از داستانهای وی به زبانهای انگلیسی، ایتالیایی و عربی ترجمه شده است. سالهای دهه 60 و دغدغههای این سالها را به وضوح در آثار بلقیس سلیمانی داستاننویس، منتقد و پژوهشگر ادبی میتوان دید. ویژگیای که خواننده را برای خواندن حوادث آن روزگار بیتاب میکند. دیگر آثار وی عبارتاند از: «بازی آخر بانو»، «بازی عروس و داماد»، «خاله بازی»، «به هادس خوش آمدید»، «پسری که مرا دوست داشت»، «من از گورانیها میترسم» و… در بخشی از کتاب سگ سالی میخوانیم: قلندر اینجور مواقع نگاه میکرد به صنم، میخواست پیروزیاش را در بحث با صنم جشن بگیرد. صنم در جشن قلندر شرکت نمیکرد. قلندر به جای برق شادی در چشمهای صنم نگرانی مبهم و کوری میدید که نمیدانست منشأ و مبدأش چیست. تا اینکه یک روز صنم گفت دوست ندارد قلندر با حسینعلی بحث کند. موسی به دین خود، عیسی هم به دین خود. «چرا شما دوتا اینقدر با هم کل کل میکنین؟ شما مثلاً پسر عمو هستینها.» و قلندر اضافه کرده بود: «حسینعلی برادر نامزدمم هست ها.» صنم شوخی قلندر را نشنیده گرفته بود و از قلندر خواسته بود دیگر با حسینعلی بحث نکند. گفته بود این بحثها عاقبت ندارد. قلندر آن روز خندیده بود و گفته بود: «هر چی تو بگی، صنم بانو.» ولی شب دوباره نشسته بود رو به روی حسینعلی و از ارتجاع سیاه حرف زده بود. همین ماه پیش بود که ماه سلطان گفته بود حسینعلی منتقل شده سپاه گوران، الحمدلله. قلندر وقتی خبر را شنید نمیدانست باید خوشحال باشد یا ناراحت. ناراحت شد. البته وقتی جریان جست و جوی خانهی اسفندیار را شنید. «مرتیکه کار خودشو کرد.» کافی بود گوسفندی که آن تابستان دادالله برایشان میکشت تا با خودشان به سرچشمه ببرند لاغرتر از گوسفند سال قبل باشد تا مرتیکه المشنگه راه بیندازد. ظاهراً، آن طور که ماه سلطان داستان را تعریف میکرد، اسفندیار به حسینعلی خبر میدهد که مادر و دختر چیزهایی در خانهاش پنهان کردهاند و او میترسد این آت و آشغالها عاقبت بلای جانش بشوند. بهتر است او که مأمور دولت است و امین خانواده، بیاید و رسماً آنها را پیدا کند و به نام قانون ضبطشان کند.مقدمه ای بر برنامهریزی توسعه روستایی: دیدگاهها و روشها
فهرست:
فهرست جداول فهرست نمودارها و شکلها پیشگفتار بر ویرایش جدید مقدمه بر چاپ پیشین بخش اول: دیدگاههای برنامهریزی توسعه روستایی فصل اول: تعریف روستا و مفاهیم آن فصل دوم: اهمیت و جایگاه بخش روستایی در فرایند توسعه فصل سوم: مفاهیم و دیدگاههای توسعه روستایی فصل چهارم: راهبردهای توسعه روستایی فصل پنجم: فرایند برنامهریزی بخش دوم: روشهای برنامهریزی روستایی فصل ششم: روشهای پژوهش در برنامهریزی روستایی فصل هفتم: روشهای سطحبندی سکونتگاهها و نواحی روستایی فصل هشتم: روشهای اندازهگیری سطح فقر، توسعه انسانی و توزیع برابری کتابنامهعلی عباسی تقدیم میکند: روایت یک کابوس سی ساله
در بخشی از کتاب علی عباسی تقدیم میکند: روایت یک کابوس سی ساله میخوانیم
آن زمان در کلاس هفتم دبیرستان هدف یک بودم؛ یعنی سیزده چهاردهساله. با چند نفر از هممدرسهایهای کلاس بالاتر دوست شدم که کار تئاتر میکردند. آنها را قانع کردم هر کدام چند تومان برای چاپ کتابم سرمایهگذاری کنند و غروبی در یکی از پسکوچههای نزدیک میدان فردوسی به چاپخانهی زرتشتیها رفتم. صاحب چاپخانه انسان نازنین و همراهی بود که با شرایطم موافقت کرد. چند تومانی که جمع کرده بودم بیعانه دادم و اولین جزوهی پنجاهصفحهای به سوی آزادی به حروفچینی رفت، با این قرار که خودم غلطگیری کنم؛ کاری که در همان یکی دو روز در چاپخانه یاد گرفته بودم. جزوه را در پانصد نسخه چاپ و با کمک دو نفر از همشاگردیها به شرکت سقا بردم و پیرمرد به حساب اینکه ما پادو یکی از انتشاراتیها هستیم، قبول کرد. با این قرار که چهارشنبهی آن هفته پخش شود. چهارشنبه صبح زود به دکهی سید، روزنامهفروشیِ روبهروی سینما آسیا، رفتم و برای اولینبار نامم را روی میز روزنامهفروش دیدم. این بزرگترین مایهی غرور آن سالهایم بود. اولین جزوه از کتابم دویست نسخه فروش رفت و با کسر حق توزیع، حتا نیمی از پول چاپ هم به دستم نرسید. با مرارت حساب چاپخانه را تسویه کردم و خوانندگان را تا امروز برای خواندن باقی قصه به انتظار نشاندم! در آن سنوسال در کار چاپ کتاب شکست خورده بودم، ولی اولین آشناییام با حروف سربی و کار چاپ و نویسندگی اتفاق افتاده بود. پس از آن، بچههای مدرسه را تشویق کردم مجلهای چاپ کنیم. این تلاش یک سالی طول کشید و در کلاس هشتم طرح مجله به نتیجه رسید. اولین مجلهی دانشآموزی ما به نام شاهین به مدیریت یکی از کلاسششمیها و سردبیری من در همان چاپخانهی راستی چاپ شد . هر شنبه صبح آقای مدنپور، رئیس مدرسه، برای بچهها سخنرانی میکرد. یکی از همان روزها که معلوم بود اولین نسخهی مجله را خوانده، سر صف چند متلک نثار «جوجههای فضول و پُررو» که منظورش من و سرمقالهام بود کرد و در فاصلهی زنگ دوم کلاس در راهرو مدرسه یک سیلی جانانه توی گوشم خواباند. مثل اینکه تقصیر هم از من بود چون در سرمقاله خیلی بیش از حد یک دانشآموز فضولیِ بیجا کرده و از وضعیت مدرسه انتقاد کرده بودم! آقای مدنپور که یکی از برجستهترین افراد فرهنگی ایران بود، بعدها عزیزترین مشوق و پشتیبانم شد، ولی سیلی جانانهای را که پاداش پُررویی زیادی من بود هنوز به یاد دارم. این اولین مزهی سانسور و شناسایی خط قرمز در زندگی برایم بود.محصولات مشابه
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-هنر مفهومی و دستساخته
بسیاری از علاقهمندان به فلسفه در ایران که با فضای مجازی بیگانه نیستند نام دانشنامه فلسفه استنفورد را شنیدهاند و چه بسا از این مجموعه کم نظیر بهره هم برده باشند. این دانشنامه حاصل طرحی است که اجرای آن در سال ١٩٩٥ در دانشگاه استنفورد آغاز شد و همچنان ادامه دارد. این مجموعه از مدخلهای مناسبی برای ورود به گسترههای متنوع فلسفی برخوردار است و کسی که میخواهد برای اولین بار با مسأله یا مبحثی در فلسفه آشنا شود، یکی از گزینههای راهگشایی که پیش رو دارد این است که ابتدا به سراغ مدخل یا مدخلهای مربوط به آن در این دانشنامه برود.
نگارش، تدوین و انتشار مدخلهای دانشنامه فلسفه استنفورد به سرپرستی "دکتر ادوارد. ن. زالتا" افزون بر اینکه پیوندی فراگیر میان فضای دانشگاهی و عرصه عمومی برقرار کرده، ویژگیهای درخور توجه دیگری هم دارد و آن اینکه این دانشنامه به ویژه به کار دانشجویان و محققانی میآید که میخواهند در زمینهای خاص پژوهش کنند. ترجمه و انتشار تدریجی این دانشنامه به زبان فارسی و فراهم کردن امکان مواجهه شمار هرچه بیشتری از خوانندگان علاقهمند با آن از جمله اهدافی بوده که چه بسا مورد نظر بانیان این طرح بوده لذا "انتشارات ققنوس" با همکاری گروهی از مترجمان به سرپرستی "دکترمسعودعلیا" و با کسب اجازه از گردانندگان دانشنامه فلسفه استنفورد (SEP) اقدام به ترجمه و انتشار این دانشنامه مینماید و امیدوار است چاپ این مجموعه استمرار پیدا کند.دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-درونگری
بسیاری از علاقهمندان به فلسفه در ایران که با فضای مجازی بیگانه نیستند نام دانشنامه فلسفه استنفورد را شنیدهاند و چه بسا از این مجموعه کم نظیر بهره هم برده باشند. این دانشنامه حاصل طرحی است که اجرای آن در سال ١٩٩٥ در دانشگاه استنفورد آغاز شد و همچنان ادامه دارد. این مجموعه از مدخلهای مناسبی برای ورود به گسترههای متنوع فلسفی برخوردار است و کسی که میخواهد برای اولین بار با مسأله یا مبحثی در فلسفه آشنا شود، یکی از گزینههای راهگشایی که پیش رو دارد این است که ابتدا به سراغ مدخل یا مدخلهای مربوط به آن در این دانشنامه برود.
نگارش، تدوین و انتشار مدخلهای دانشنامه فلسفه استنفورد به سرپرستی "دکتر ادوارد. ن. زالتا" افزون بر اینکه پیوندی فراگیر میان فضای دانشگاهی و عرصه عمومی برقرار کرده، ویژگیهای درخور توجه دیگری هم دارد و آن اینکه این دانشنامه به ویژه به کار دانشجویان و محققانی میآید که میخواهند در زمینهای خاص پژوهش کنند. ترجمه و انتشار تدریجی این دانشنامه به زبان فارسی و فراهم کردن امکان مواجهه شمار هرچه بیشتری از خوانندگان علاقهمند با آن از جمله اهدافی بوده که چه بسا مورد نظر بانیان این طرح بوده لذا "انتشارات ققنوس" با همکاری گروهی از مترجمان به سرپرستی "دکترمسعودعلیا" و با کسب اجازه از گردانندگان دانشنامه فلسفه استنفورد (SEP) اقدام به ترجمه و انتشار این دانشنامه مینماید و امیدوار است چاپ این مجموعه استمرار پیدا کند
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.