



غولهای غارنشین 2/ غارچستر یونایتد
37,000 تومان
توضیحات کتاب غول های غارنشین 2-غارچستریونایتد – آقای غارنشین از ترس این که بقیهی غارنشینها فکر نکنند او از یک بز ترسیده، مجبور شد دست همسر و بچهاش را بگیرد و خانه و زندگی را از غار کوهستانیشان ببرد به شهر ساکت و آرام بیدلسدن.
دل تو دل اولریک نیست که برود توی تیم فوتبال مدرسه، ولی واقعا از قانونهای فوتبال سر درنمیآورد و پسر همسایه بغلی، وارن پریدل، هم هیچ خیال ندارد توضیح بدهد که چکمه به درد فوتبالبازی نمیخورد و اگر خشن و ترسناک باشی کارت قرمز میگیری!
همین هم کافی است که صدای غررررررررش یک غارنشین دربیاید! و…
چکیده کتاب غول های غارنشین 2-غارچستریونایتد : این کتاب، از سری داستان های گروه سنی ج، نوشته ( آلن مک دونالد ) و ترجمه شده به قلم شیوای ( حسام امامی ) بوده که توسط انتشارات هوپا تهیه و روانه بازار شده است.
در انبار موجود نمی باشد
غولهای غارنشین 2/ غارچستر یونایتد
نویسنده |
آلن مکدونالد
|
مترجم |
حسام امامی
|
نوبت چاپ | — |
تعداد صفحات | 144 |
نوع جلد | —- |
قطع | — |
سال نشر | — |
سال چاپ اول | —— |
موضوع |
کودک و نوجوان
|
نوع کاغذ | —— |
وزن | 0 گرم |
شابک |
9786222042998
|
وزن | 0.5 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: aisa
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
ماتيلدا
در بخشی از کتاب ماتیلدا میخوانیم
زنگ تفریح، خانم هانى یکراست به دفتر خانم ترانچبول رفت. بهشدت هیجانزده بود! کمى پیشتر با دختر کوچولویى برخورد کرده بود که داراى هوش و استعدادى استثنایى بود؛ یا بهنظر او اینطور مىآمد. البته هنوز فرصت نکرده بود دقیقاً به میزان هوشش پى بِبرد، با وجود این، آنقدر تجربه داشت که بفهمد در چنین مواردى نباید دست روى دست گذاشت. فکر مىکرد مسخره است چنان کودکى را در جایى که امکان پیشرفت ندارد، به اَمانِ خدا رها کرد! معمولاً خانم هانى از مدیر مدرسه وحشت داشت و زیاد دور و بَرش آفتابى نمىشد. امّا در آن لحظه احساس مىکرد آماده است با هر خطرى روبهرو شود! درِ دفتر ترسناکش را زد. صداى غُرّشِ بَم و هولناک خانم ترانچبول بلند شد: «بیا تو!» خانم هانى رفت تو. امروزه بیشتر مدیرهاى مدرسهها را با توجه به ویژگىهاى مثبتشان انتخاب مىکنند. آنها شرایط کودکان را درک مىکنند، بچهها را از تهِ دل دوست دارند، دلسوز و مهربان هستند، با انصافند و واقعاً به امرِ آموزش علاقهمندند. امّا خانم ترانچبول...، دریغ از آنکه یکى از این ویژگىها را داشته باشد! و خدا مىداند چهطور خود را در این سِمَت جا زده بود! گذشته از همهى اینها، زن بسیار قوى و با ابهّتى بود! ظاهراً زمانى ورزشکار مشهورى بود و حتى حالا هم ماهیچههاى پهلوانانهاى داشت! این ماهیچههاى قوى در گردنِ کلفت، شانههاى بزرگ، مچِ دستهاى عضلانى و ساق پاهاى قدرتمندش بهخوبى دیده مىشد. هرکس چشمش به خانم ترانچبول مىافتاد، احساس مىکرد او مثل آب خوردن مىتواند میلههاى آهنى را خم و دفتر قطور راهنماى تلفن را از وسط نصف کند! متأسفانه در چهرهاش هم هیچ نشانى از زیبایى یا سرزندگى دیده نمىشد. چانهاى لجوج و سرسخت، دهانى بىرحم و چشمانى ریز و خودپسند داشت.ديوانه هاي فوتبال
معرفی کتاب دیوانههای فوتبال
کتاب دیوانههای فوتبال به قلم دومینیک آتون و دنی دایر، داستانهایی تکان دهنده از سرسختترین هواداران فوتبال دنیا را روایت میکند. وقت آن است که نگاهتان را به سمت سرسختترین تشکیلات فوتبالی ببرید. دومینیک آتون (Dominic Utton) و دنی دایر (Danny Dyer) تشکیلات هواداران بیرحم، وحشتناک و پُرشور فوتبال جهان را به رشته تحریر در آوردهاند. آنها در کتاب دیوانههای فوتبال (The real football factories) دید شما را نسبت به سرسختترین و سازمان یافتهترین تشکیلات طرفداران و تماشاگران فوتبال تغییر داده و از تجربیاتشان هنگام دیدار دستههایی از انسانهای شرور و رهبران تشکیلات سخن میگویند. نویسندگان این کتاب همراه با گروه کوچکشان به بیش از 7 کشور دنیا سفر کردهاند و در میان هوادارن وحشتناک فوتبال وقت گذراندهاند، با بعضی درگیر شدهاند، از بعضیها کتک خوردهاند و گاهی از ترس جانشان فرار کردهاند. قصد آنها از این سفر تهیه سریالی درباره هوادارن فوتبال بود اما یا اجازه فیلمبرداری در همه مکانها را نداشتند و یا تصاویری که گرفته بودند مناسب نبود. در واقع این کتاب نسخهٔ تدوین نشدۀ ماجراهای سفر این دو نویسنده است. سریالی که آنها ساختند در داخل و خارج از بریتانیا روی آنتن رفت تا اینکه دومینیک آتون، روزنامهنگار برجستهی بریتانیایی، این مجموعه را روی کاغذ آورد و در سال 2019 آن را منتشر کرد. کرواسی، صربستان، لهستان، هلند، برزیل، آرژانتین، روسیه، ترکیه و ایتالیا نه کشوری هستند که در این کتاب تشکیلات هواداری تیمهای فوتبالشان معرفی شدهاند. نویسندگان این کتاب داستان سفرهای خود را اینگونه بازگو میکنند: کار ما درست مثل یک گردباد واقعی بود. طی نود روز از نُه کشور گذشتیم، با تشکیلات هواداری فوتبال در آن کشورها آشنا شدیم و شنیدیم چگونه از جوانانی که دستورات رهبران آن تشکیلات را بیچونوچرا اجرا میکنند، بهرهکشی میشود. در هلند، از ترس جانمان فرار را بر قرار ترجیح دادیم و در گالاتاسرای ترکیه از برابر دوربینهای پلیس متواری شدیم. به صربستان رفتیم تا با سران تشکیلاتی از هولیگانها که متهم به جنایات جنگی شده بودند از نزدیک ملاقات کنیم و زمانی که در برزیل همراه با یکی از تشکیلات هواداری به سفری برای دیدن مسابقهی تیم آنها میرفتیم، شیشهی اتوبوسمان در اثر تیراندازی هواداران دیوانهی تیم حریف خُرد شد. در بخشی از کتاب دیوانههای فوتبال میخوانیم: آنها در سال 1974 با ارتش یوگسلاوی درگیر شدند. صدها نفر از سربازانی که به اسپلیت سفر کرده بودند تا ستاره سرخ را تشویق کنند، مورد هجوم اعضای دوآتشهی تورسیدا قرار گرفتند. محلیها به سرعت بر همتایان نظامیشان غلبه کردند و بر آنها چیره شدند. البته این اتفاق به لطف یک ژنرال و تفنگش روی داد که دستور داد سربازها تا نفر آخرشان از استادیوم بیرون بروند. آن پیروزی به عنوان عامل رفتن تورسیدا به یک مرحلهی جدید عمل کرد. آنها پیش از این تاریخ به خاطر استقامتشان در جایگاههای استادیومها، پرچمها و پارچهنوشتههایشان، شعارها و ترانههای دمادم و پشتسرهمشان و هجومهای ترسناک به هواداران رقیبشان شناخته میشدند... ولی حالا در بیرون از استادیوم هم گردهمایی و اتحاد را آغاز کردند. بزرگان تورسیدا حتا زمانی هم که مسابقهای برگزار نمیشد، باهم ملاقات میکردند. کافههایی همچون کافه دوبدووینک به پادگان نیروهای تورسیدا تبدیل شد؛ درست کمی شبیه میخانههای طرفداران چلسی، یونایتد یا رنجرز در یک وقت ناهار یکشنبه... فقط با این تفاوت که بالکانها در هفت روز هفته آنجا جمع میشدند. ملاقاتهای نیمه رسمی برای ساختن ترانهها و شعارهای جدید، سازماندهی سفر برای بازیهای خارج از خانه، برنامهریزی برای غلبه بر تشکیلات هواداران تیمهای رقیب و پیدا کردن راههایی برای فریب دادن پلیس در آنجا برگزار میشد. آنها باید برای بازیهای خارج از خانه برنامهریزی میکردند؛ چرا که در زمان بازیهای خانگی، هیچ هواداری از تیمهای دیگر جرئت آمدن به اسپلیت را نداشت!خندهی خورشید، اشک ماه
معرفی کتاب خندهی خورشید، اشک ماه: قصهی پرماجرای سرقت جواهرات
کتاب خندهی خورشید، اشک ماه، رمانی به قلم نویسندهی ادبیات معاصر فارسی، رضا جولایی است. داستان کتاب در دوران قدیم و زمان سلطنت محمدعلی شاه قاجار رخ میدهد. چند سارق در شلوغی حوادث آن دوران و زمانی که شرطههای شهر درگیر ماجراهای بهتوپبستن مجلس هستند، برای سرقت از خانهای بزرگ اجیر شدهاند. اما آنها خبر ندارند که ماموریتشان ساده نیست و این سرقت، پای آنها را به اتفاقات پیچیدهتری باز خواهد کرد...دربارهی کتاب خندهی خورشید، اشک ماه
گاهی زیباترین داستانها، از دلسختترین حوادث تاریخ میگذرند. اینبار، رضا جولایی در رمان تحسینشدهی خندهی خورشید، اشک ماه، روایت خود را از دل حوادث دوران قاجار عبور میدهد. سال 1287 شمسی است. محمدعلی شاه قاجار بهتازگی بر مسند حکومت نشسته و بر خلاف پدر خود مظفرالدینشاه، دل خوشی از مجلس و مشروطهخواهی ندارد. همین است که لیاخوف روسی، به محض شنیدن دستور به توپ بستن مجلس، سر از پا نمیشناسد و فوراً اطاعت امر میکند. شهر شلوغ شده و حوادث تاریخی یکی پس از دیگری رخ میدهند. اما در گوشهی تاریکتری از شهر، اتفاقات دیگری در جریان است. چند سارق برای سرقت از خانهای اعیانی اجیر شدهاند. شهر زیر مه و غبار اتفاقات سیاسی محو شده، و این بهترین فرصت است که برای دزدین ماشین، راهی خانه شوند. همهچیز در ابتدا طبق نقشه پیش میرود تا آنکه دزدها در زیرزمین خانهی اشرافی با آنچه انتظارش را نداشتند روبهرو میشوند، در زیرزمین خانه، مجموعهی نفیسی از اشیاء گرانبها مخفی شده بود و این، ماجرا را برای دزدهای اجیرشده، بیش از پیش پیچیده میکرد. در بیرون از خانهی اعیانی، وقایع سیاسی به سرعت سپری میشوند، مجازات مشروطهخواهان در راه است و نمایندگان کشورهای خارجی، خبر بهتوپ بستن را به سرعت مخابره میکنند. اما آیا نقشهی سرقت از این خانهی اشرافی گره مشترکی با حوادث بزرگ شهر دارد؟ آیا این نقشهای ساده برای دستبرد به ثروتی هنگفت است، یا بخشی از یک ماجرای عجیبتر؟ برای پرده برداشتن راز سرقت جواهرات اعیانی و کشف ارتباط آن با حوادث شهر، با داستان خندهی خورشید، اشک ماه همراه باشید. این کتاب اولین بار در سال 1401 و به همت نشر چشمه در دسترس علاقهمندان قرار گرفته است.در نکوداشت کتاب خندهی خورشید، اشک ماه
- رضا جولایی در این کتاب که چاپ آخرین زمستان قرن چهاردهم است روایتی متفاوت را از دغدغههای عمیق انسان تاریخی ایرانی قرن سیزدهم بیان میکند و آن را با حلاوتی ناب به کام مخاطب میریزد. (nabzehonar.com)
تاریخ ماریخ مستطاب 2/ کفش
گالش، صندل، چکمه...
یک دنیا قصه پشت هر کدام از این کفشها هست.
تاریخچهی کفشها، قوم و ملتی که آنها را ساختهاند، تناسب شکل و رنگشان با سلیقه و شخصیتهای مختلف و...
تا حالا شده دربارهی دیگران، از روی کفشی که پوشیدهاند، نظر بدهی؟
اصلاً تا حالا پایت را توی کفش دیگران کردهای؟ دخترها که زیاد این تجربه را دارند، چون همهشان در بچگی حسابی به خدمت کفشتقتقیهای مامانهایشان رسیدهاند.
کفش مورد علاقهی تو کدام است؟ جواب این سؤال مهم است، چون روانشناسها میگویند کفشی که هر کس میپوشد خیلی به شخصیتش ربط دارد. برای همین، شاید بهتر باشد بیشتر دربارهی کفش مستطابمان بدانیم.
در کتاب تاریخ مستطاب کفش با همهجور کفشی آشنا خواهی شد و هر چیزی که بخواهی دربارهی کفشها بدانی، توی این کتاب پیدا میشود.
آتش
موصل، بدون پریچهر
در بخشی از کتاب موصل، بدون پریچهر میخوانیم
ساعتدزد میرود توی صف بیآرتی. اتوبوس که میرسد سوار میشود. من هم پشتسرش سوار میشوم. باید درست پشتسرش بنشینم، آنقدر نزدیک که حتی حساب تعداد نفسهاش هم دستم باشد. اتوبوس که راه میافتد، بیاختیار میچرخم و پشتسرم را نگاه میکنم. پریچهر باید جایی میان زنها خودش را مخفی کرده باشد. دست راست ساعتدزد، همان دستی که ساعتم را قاپید، بالا میآید و پسِ سرش را میخاراند. آیا همین که اینقدر از نزدیک او را زیر نظر گرفتهام، به معنی نادیده انگاشتن مسئولیت بینهایتم در قبال او نیست؟ حتماً هست. درست مثل اینکه همین لحظه از توی جیبم یک چاقو دربیاورم و سرش را ببرم و از همین پنجرهی نیمهباز بیندازم وسط خیابان تا ماشینها از رویش رد شوند و محتویات چربوچیلی داخلش پخشِ آسفالت شود. تنش را هم همین جا رها کنم، همینجور نشسته روی صندلی: مجسمهای بیسر. مسافرانی که میروند و میآیند هیچ شکشان نمیبرد که این تن یک انسان واقعی است. خیال میکنند بازی است، یا همچین چیزی. مثلاً دوربین مخفی. به هوای یافتن دوربینی که مخفیانه حرکاتشان را زیر نظر دارد، اینسووآنسو چشم میگردانند. احتمالاً حتی با لبخند. لبخندی که میگوید «دستتون رو خوندم.» ولی فایده ندارد. هر چه نگاه کنند دوربینی نمییابند. اینجاست که لحظهی سرنوشتساز به مانند ماری در کمینِ طعمه از خفا بیرون میپرد: درست همان وقتی که از یافتن دوربینی که نیست نومید میشوند و درمییابند واقعیت همان چیزی است که دیدهاند، نه آن چیزی که با سادهلوحی خیال کردهاند. میدان رازی ساعتدزد از اتوبوس پیاده میشود و خیابان کارگر را میرود پایین، سمت میدان راهآهن. محلهی پریچهر. این احتمال که هممحلیِ پریچهر باشد تنم را میلرزاند.محصولات مشابه
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-درونگری
بسیاری از علاقهمندان به فلسفه در ایران که با فضای مجازی بیگانه نیستند نام دانشنامه فلسفه استنفورد را شنیدهاند و چه بسا از این مجموعه کم نظیر بهره هم برده باشند. این دانشنامه حاصل طرحی است که اجرای آن در سال ١٩٩٥ در دانشگاه استنفورد آغاز شد و همچنان ادامه دارد. این مجموعه از مدخلهای مناسبی برای ورود به گسترههای متنوع فلسفی برخوردار است و کسی که میخواهد برای اولین بار با مسأله یا مبحثی در فلسفه آشنا شود، یکی از گزینههای راهگشایی که پیش رو دارد این است که ابتدا به سراغ مدخل یا مدخلهای مربوط به آن در این دانشنامه برود.
نگارش، تدوین و انتشار مدخلهای دانشنامه فلسفه استنفورد به سرپرستی "دکتر ادوارد. ن. زالتا" افزون بر اینکه پیوندی فراگیر میان فضای دانشگاهی و عرصه عمومی برقرار کرده، ویژگیهای درخور توجه دیگری هم دارد و آن اینکه این دانشنامه به ویژه به کار دانشجویان و محققانی میآید که میخواهند در زمینهای خاص پژوهش کنند. ترجمه و انتشار تدریجی این دانشنامه به زبان فارسی و فراهم کردن امکان مواجهه شمار هرچه بیشتری از خوانندگان علاقهمند با آن از جمله اهدافی بوده که چه بسا مورد نظر بانیان این طرح بوده لذا "انتشارات ققنوس" با همکاری گروهی از مترجمان به سرپرستی "دکترمسعودعلیا" و با کسب اجازه از گردانندگان دانشنامه فلسفه استنفورد (SEP) اقدام به ترجمه و انتشار این دانشنامه مینماید و امیدوار است چاپ این مجموعه استمرار پیدا کنددانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-بخت اخلاقی
زیر نظر دکتر مسعود علیا بسیاری از علاقهمندان به فلسفه در ایران که با فضای مجازی بیگانه نیستند نام دانشنامه فلسفه استنفورد را شنیدهاند و چه بسا از این مجموعه کم نظیر بهره هم برده باشند. این دانشنامه حاصل طرحی است که اجرای آن در سال ١٩٩٥ در دانشگاه استنفورد آغاز شد و همچنان ادامه دارد. این مجموعه از مدخلهای مناسبی برای ورود به گسترههای متنوع فلسفی برخوردار است و کسی که میخواهد برای اولین بار با مسأله یا مبحثی در فلسفه آشنا شود، یکی از گزینههای راهگشایی که پیش رو دارد این است که ابتدا به سراغ مدخل یا مدخلهای مربوط به آن در این دانشنامه برود.
نگارش، تدوین و انتشار مدخلهای دانشنامه فلسفه استنفورد به سرپرستی "دکتر ادوارد. ن. زالتا" افزون بر اینکه پیوندی فراگیر میان فضای دانشگاهی و عرصه عمومی برقرار کرده، ویژگیهای درخور توجه دیگری هم دارد و آن اینکه این دانشنامه به ویژه به کار دانشجویان و محققانی میآید که میخواهند در زمینهای خاص پژوهش کنند. ترجمه و انتشار تدریجی این دانشنامه به زبان فارسی و فراهم کردن امکان مواجهه شمار هرچه بیشتری از خوانندگان علاقهمند با آن از جمله اهدافی بوده که چه بسا مورد نظر بانیان این طرح بوده لذا "انتشارات ققنوس" با همکاری گروهی از مترجمان به سرپرستی "دکترمسعودعلیا" و با کسب اجازه از گردانندگان دانشنامه فلسفه استنفورد (SEP) اقدام به ترجمه و انتشار این دانشنامه مینماید و امیدوار است چاپ این مجموعه استمرار پیدا کند.دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-ماکس شلر
بسیاری از علاقهمندان به فلسفه در ایران که با فضای مجازی بیگانه نیستند نام دانشنامه فلسفه استنفورد را شنیدهاند و چه بسا از این مجموعه کم نظیر بهره هم برده باشند. این دانشنامه حاصل طرحی است که اجرای آن در سال ١٩٩٥ در دانشگاه استنفورد آغاز شد و همچنان ادامه دارد. این مجموعه از مدخلهای مناسبی برای ورود به گسترههای متنوع فلسفی برخوردار است و کسی که میخواهد برای اولین بار با مسأله یا مبحثی در فلسفه آشنا شود، یکی از گزینههای راهگشایی که پیش رو دارد این است که ابتدا به سراغ مدخل یا مدخلهای مربوط به آن در این دانشنامه برود.
نگارش، تدوین و انتشار مدخلهای دانشنامه فلسفه استنفورد به سرپرستی "دکتر ادوارد. ن. زالتا" افزون بر اینکه پیوندی فراگیر میان فضای دانشگاهی و عرصه عمومی برقرار کرده، ویژگیهای درخور توجه دیگری هم دارد و آن اینکه این دانشنامه به ویژه به کار دانشجویان و محققانی میآید که میخواهند در زمینهای خاص پژوهش کنند.
ترجمه و انتشار تدریجی این دانشنامه به زبان فارسی و فراهم کردن امکان مواجهه شمار هرچه بیشتری از خوانندگان علاقهمند با آن از جمله اهدافی بوده که چه بسا مورد نظر بانیان این طرح بوده لذا "انتشارات ققنوس" با همکاری گروهی از مترجمان به سرپرستی "دکترمسعودعلیا" و با کسب اجازه از گردانندگان دانشنامه فلسفه استنفورد (SEP) اقدام به ترجمه و انتشار این دانشنامه مینماید و امیدوار است چاپ این مجموعه استمرار پیدا کند.
نقدی بر این کتاب
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.