

- شما نمی توانید این مقدار را به سبد خرید خود بیافزایید — ما مجموعا 1 موجودی در انبار داریم و قبلا 1 در سبد خرید شما موجود می باشد مشاهده سبد خرید
فروشنده ي دوره گرد
120,000 تومان
معرفی کتاب فروشنده ی دوره گرد اثر پیتر هاندکه
هاندکه مرتب از طنز و کنایه استفاده می کند حتی وقتی صحبت از جسدی است.
فقط 1 عدد در انبار موجود است
فروشنده ي دوره گرد
نویسنده |
پتر هاندکه
|
مترجم |
آرزو اقبالی
|
نوبت چاپ | 6 |
تعداد صفحات | 138 |
نوع جلد | شومیز |
قطع | رقعی |
سال نشر | 1402 |
سال چاپ اول | —— |
موضوع |
ادبیات
|
نوع کاغذ | —— |
وزن | 0 گرم |
شابک |
9786002293213
|
وزن | 0.0 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: aisa
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
تاریخ فلسفهی راتلج (جلد پنجم): فلسفهی بریتانیایی و عصر روشنگری
معرفی کتاب تاریخ فلسفهی راتلج - جلد پنجم: فلسفهی بریتانیایی و عصر روشنگری
کتاب تاریخ فلسفهی راتلج - جلد پنجم: فلسفهی بریتانیایی و عصر روشنگری، به تحولات فلسفی قرن هجدهم میلادی اختصاص دارد و میکوشد از تأثیر عصر روشنگری بر اندیشهی آن دوران بگوید. این کتاب ضمن تشریح معنای روشنگری و فلسفهی بریتانیایی، رابطهی متقابل آن با روشنگری فرانسوی و آلمانی را توضیح میدهد و مکتب و ایدههای فیلسوفانی همچون جان لاک، نیوتون و هیوم را مرور میکند. ویراستاری این جلد بر عهدهی استوارت براون بوده است.دربارهی کتاب تاریخ فلسفهی راتلج - جلد پنجم: فلسفهی بریتانیایی و عصر روشنگری
با وقوع رنسانس بسیاری از افکار و ایدههای انسان تغییر کرد و زندگی شکل جدیدی به خود گرفت، اما فلسفهی مسیحیت و ایدههای مذهبی همچنان وجود داشتند. با وجود تفاوتهای ماهویای که رنسانس و قرونوسطی داشتند، برخی مشابهتها میان این دو دوره وجود داشت. ظهور عقلگرایی در دورهی دوم رنسانس بود که باعث تحولات بزرگ این عصر شد و تا حدی مسیحیت را به حاشیه راند. عقلباوران، مبنای همهچیز را خرد و عقل انسان گذاشتند و معتقد بودند به این شکل میتوان به کنه حقیقت پی برد. موتور محرکهی اصلی عقلباوری و آنچه آن را به پیش میبرد، علم بود. دکارت یکی از مهمترین دانشمندان و متفکرین قرن هفدهم، از پیشروان این مکتب فکری محسوب میشد. ماحصل افکار و تلاشهای او و دیگر عقلگرایان، در دهههای پایانی قرن هفدهم بروز کرد؛ در قالب جنبشی بزرگ که به نام روشنگری معروف شد. روشنگری که بر سه مفهوم اندیشه، انسانگرایی و مدارا تأکید میکرد، از بریتانیا و با دانشمند-فیلسوفهایی مثل نیوتون آغاز شد، به آلمان رفت و در نهایت، در فرانسه به اوج خود رسید. کتاب تاریخ فلسفهی راتلج - جلد پنجم: فلسفهی بریتانیایی و عصر روشنگری (Routledge History of Philosophy Volume V) به تحولات اواخر قرن هفدهم و قرن هجدهم میپردازد و اتفاقات عصر روشنگری را بررسی مینماید. کتاب مباحثش را از علم و فلسفهی بریتانیایی آغاز میکند که در حقیقت خاستگاه عصر روشنگری است و به دنبال آن، مهمترین ایدهپردازان این جنبش یعنی نیوتون، جان لاک، برکلی و هیوم را معرفی میکند و افکارشان را توضیح میدهد. بسیاری از محققین، روشنگری را نه یک کل منسجم، که بیشتر پدیداری فرهنگی و متنوع میدانند. عصر روشنگری در طول بیش از صدسال، پدیدههای فرهنگی متفاوت و فلسفههای مختلفی را به خود دید. گرچه همهی آنها سعی داشتند به اصولی مشترک پایبند باشند، ولی در نگرش و جزئیات و ایده متفاوت بودند. بهعنوان نمونه، فلسفهی روشنگری را دنبالهی عقلگرایی میدانند، اما برخی تاریخشناسان جان لاک و هیوم را از دکارت و اسپینوزا متمایز میکنند و اعتقاد دارند اینان بیشتر تجربهگرا بودند تا عقلگرا. باوجود این تکثر و پراکندگی، نکتهی برجستهی دوران روشنگری این بود که پدیدهها در تعامل با یکدیگر قرار داشتند و عمیقاً بر هم تأثیرگذار بودند. ایرلندیها انگلیسیها را متأثر کردند، فرانسویها ایدههای جان لاک انگلیسی را گرفتند و در نهایت به خود انگلیسیها پس دادند. کتاب تاریخ فلسفهی راتلج - جلد پنجم: فلسفهی بریتانیایی و عصر روشنگری (British Empiricism and the Enlightenment)، بهتفصیل این تأثیرات متقابل بین فلسفههای روشنگری و تنوع آنها را بررسی میکند. این کتاب پس از عنوان کردن فلسفهی نیوتون، نظریهی سیاسی جان لاک و فلسفهی اخلاق و سیاست هیوم، به سراغ روشنگری فرانسه میرود و از جریانهای شاخص آن مثل مادیگرایی، علم، جبرگرایی و دئیسم صحبت میکند. در ادامه نیز تفکر آلمانی و رابطهی متقابل آلمان و انگلستان بررسی میشود.جنگولکبازیهای جناب تام 6/ جناب تام گوگولی میشود
برشی از متن کتاب
آنجلا ثراگمورتن خیلی جناب تام را دوست داشت، ولی همیشه فکر می کرد او می تواند بهتر و تو دل بروتر از چیزی که هست باشد. برای همین وقتی جناب تام کمی بزرگتر شد، آنجلا هدیه ای بهش داد. این هدیه یک کتاب بود: کتاب گوگولی شدن در چند دقیقه. آنجلا خیلی خوشحال شد وقتی دید جناب تام کتابی را که هدیه گرفته بود، از اول تا آخر خواند. چند روز بیشتر از خواندن کتاب نگذشته بود که آنجلا متوجه تغییری در جناب تام شد. بعد از آن جناب تام همیشه توی حمام بود... آب بازی می کرد، خودش را خشک می کرد و موهایش را برس میکشید. آنجلا از پشت در سرو صدایش را می شنید که داشت سشوار میکشید، آب نمک قرقره میکرد، موهایش را شانه می زد و خودش را تر و تمیز می کرد. جناب تام از رسیدگی به سر و وضعش خیلی خوشش آمده بود. آنجلا با خودش می گفت: کاش همیشه همینطوری بماند! جناب تام دلش می خواست قیافه ی به روز و شیکی داشته باشد و کتاب گوگولی شدن در چند دقیقه خیلی به کارش می آمد. مدل سیخ سیخی جان می داد برای خرید، و مدل گلوله ای هم... برای دورهمی با دوستان آنجلا حرف نداشت. اما فقط سر و وضع تام نبود که داشت عوض می شد. بعد از آن جناب تام به قدری سرش شلوغ شده بود که آنجلا مجبور شد برای دیدنش تلفنی وقت بگیرد. جناب تام اصلا وقت نداشت توی کارهای خانه کمک کند. یک عالمه کرم زیبایی بود که باید می مالید به صورتش... و چند ساعتی هم باید دراز می کشید توی وان شیر توت فرنگی تا پوسته حساسش نرم و لطیف شود. آنجلا داشت وسوسه میشد کتاب گوگولی شدن در چند دقیقه را از او پس بگیرد. احساس می کرد... این کتاب حسابی جناب تام را از کار و زندگی انداخته است. آنجلا ثراگمورتن با خودش میگفت: شاید چند وقت دیگر از سرش بیفتد. ولی هر روز که می گذشت جناب تام را کمتر و کمتر می دید... یک روز وقتی از خرید برمیگشت، اتفاقی چشمش به جناب تام افتاد. یک بار هم او را توی سالن زیبایی دید. یک دفعه دیگر هم توی اتوبوس همدیگر را دیدند، ولی جناب تام محلش نگذاشت. جناب تام دوستان دیگری برای خودش پیدا کرده بود و همه وقتش را با آن ها می گذراند. لباس های شیک می پوشید، به اپرا میرفت و همراه خواننده های روی صحنه آواز میخواند. هرجا مهمانی و جشنی بود، سر و کله ی جناب تام هم فوری پیدا میشد. هیچ وقت منتظر نمی ماند تا دعوتش کنند. وقتی هم میآمد خانه، طوری رفتار می کرد انگار توی هتل است. البته جناب تام فقط برای غذا خوردن، استراحت کردن، نگاه کردن به قرار ملاقات ها و مرور کتاب گوگولی شدن در چند دقیقه، می آمد خانه. آنجلا با خودش فکر میکرد: کاش جناب تام آن قسمت کتاب را هم که درباره ی ادب و نزاکت است، بخواند. آنجلا دلش برای جناب تام قدیمی اش تنگ شده بود. آن روزها فقط دلش به این خوش بود که وقتی جناب تام چرت می زد یواشکی نگاهش کند، یا عکس او را توی روزنامه ها ببینند...فراسوي خواب
معرفی کتاب فراسوی خواب اثر ویلم فردریک هرمانس
قلعه ي پرتغالي
فهرست
- ماهی
- دم
- دست توی عکس
- لارک
- قباد
- هر وقت
- قلعه پرتغالی
- خانه
- موشک
- مد
برشی از متن کتاب
با احتیاط و زحمت از راه پله ناقص بالا رفتم. روی پشت بام، باد شدیدتر بود. ملافه را باز کردم از دورم و بالای سرم گرفتم. بال میزدم. بال میزدم و یک لحظه بعد روی مناره نزدیکترین مسجد آن اطراف فرود میآمدم. با یک پرواز دیگر تا لب ساحل میرسیدم. پشت ساختمان نوساز اداره بندر یا روی سقف سوله گمرک یا چه میدانم سقف قدیمی برکه بی بی. هرجا که بلندتر و دورتر بود. جایی که میشد شب و دریا را خوب تماشا کرد. ((جای خوبی است این بالا. میشود گاهی شبها آمد و شام را هم آورد اینجا. با رادیو و فلاسک چای!)) باد تندتر شد و همه چیز را به هم پیچید. ملافه را از دستم کشید و لیوان خالی چای را به گوشهای پرت کرد. آهسته تا لب بام رفتم و باز سرک کشیدم. آن پایین، دورتر از آخرین دیواری که آن دورها پیدا بود، صدای سگها و روباهها پخش بود. موشها جایی دیگر جمع بودند. گاهی از گوشه دیواری پیدا میشدند که به سویی میدویدند. شاید بو میکشیدند. میرفتند و بر میگشتند و باز میرفتند. تودهای جوجه تیغی سیاه و چندتایی موش خرمایی بزرگ، از همانها که قیافه ترسان و مهربانی دارند، در وسط خیابان میپلکیدند. با پوزههای صورتی و مرطوبشان سر به هر سوراخی فرو میکردند و مرتب دور خودشان میچرخیدند ((آه از شبهای تابستان، آه از شبهای این تابستان!)) آه از این ماه و خیابان خاکی پر مهتاب. آه از من... من که داشتم میدیدم جز ماه که از آن بالا نور میپاشید و اصلا هم دست بر نمیداشت از نور پاشیدن به روی ماسه و خاک و بلوک و سنگ و پاکتهای خیس سیمان و دیوار ناتمام سرپله و کف ناهموار جلو حمام و انباری، هر چیزی دیگری که پیدا بود به یک سو میرفت. همه میرفتند. نگاه نمیکردند به آسمان و ستاره راهنما و با این حال مسیرشان را میدانستند. میرفتند به سمتی که اسکله بود و هر شب این وقت، حتما خاموش و خلوت بود و باد که میآمد خلوتتر هم میشد. ((میتوانم بپرم. میتوانم این ملافه سفید را بالای سرم نگه دارم و رو به باد بایستم و هر زمان خواستم بپرم. بپرم روی کپه ماسههای آن پایین و بلند شوم و زود بلند شوم و همین که خودم را میتکانم، راه بیفتم به سمت جایی که چند ساعت دیگر، وقتی هوا روشن و باز تاریک میشد، بمانم و انتظار آمدن لنجی که هر شب آن موقع از بندر میآمد و بار و مسافر میآورد.من و دارو دسته ی راهزنها 2: سرانجام دوباره دزدیده شدم!
در بخشی از کتاب من و دار و دسته راهزنها - جلد دوم میخوانیم
آزادی راهزنی چنان طعم باشکوهی دارد که من حتی جرئت نکرده بودم به آن فکر کنم. عضلات شکمم واقعاً به این خندهها نیاز داشتند. دستگاه گوارشم در انتظار ساندویچ راهزنی و آبنباتهای تازهغارتشده بود. ریتم طبیعی شبانهروزیم دلتنگ شبنشینیها و بیدار شدنهای دیروقتِ صبح بود. دلتنگ زمانهایی که کَلّه درِ گوشم جوکهای خندهدار زمزمه میکرد و من از شکاف چادر، علفهایی را تماشا میکردم که در باد میرقصیدند. دلم برای آتش اردوگاه و داستانهای پُرهیجان و واقعی راهزنهای پارسال لک زده بود. با همهی وجود دلتنگ حوادث غیرمنتظره و پُررمزورازی بودم که روزانه در زندگی راهزنها اتفاق میافتاد. خانوادهی پیرات نگذاشتند آنقدرها هم برای شروع دوباره انتظار بکشم. فن جدیدی را امتحان کردیم که زیرمجموعهی مدل راهزنی رو در رو بود و عملیات دختری در خطر نام داشت. باید با کولهپشتیِ هِلو کیتی و جعبهی ویولنم کنار جاده میایستادم و تا آنجا که میتوانستم قیافهی دختر تنها و غمگین به خود میگرفتم. ویولن داخل جعبه نبود. آن را در جای خوبی در ماشین راهزنی پنهان کرده بودم. اگر دیوانهای میآمد و ترمز نمیگرفت، مجبور بودم بپرم وسطِ جدول. باید نقش دختری را بازی میکردم که میخواسته با اتواستاپ خودش را به خانه برساند، اما وسط راه قال گذاشته شده. حتی برای اینکه جوانتر به نظر بیایم، هیلدا موهام را بافته بود. هِلّه خندید و ادای چشمهای بامبیوار و صدای جیغجیغوی من را درآورد. وقتی در ماشین نشسته بودیم و چشمهامان در پی جای مناسبی برای غارتِ بعدی بود، گفت: «چه شانسی آوردی پارسال دزدیدیمت.»عاشقانههای چهارفصل
معرفی کتاب عاشقانه های چهار فصل اثر احسان مهتدی
محصولات مشابه
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-درونگری
بسیاری از علاقهمندان به فلسفه در ایران که با فضای مجازی بیگانه نیستند نام دانشنامه فلسفه استنفورد را شنیدهاند و چه بسا از این مجموعه کم نظیر بهره هم برده باشند. این دانشنامه حاصل طرحی است که اجرای آن در سال ١٩٩٥ در دانشگاه استنفورد آغاز شد و همچنان ادامه دارد. این مجموعه از مدخلهای مناسبی برای ورود به گسترههای متنوع فلسفی برخوردار است و کسی که میخواهد برای اولین بار با مسأله یا مبحثی در فلسفه آشنا شود، یکی از گزینههای راهگشایی که پیش رو دارد این است که ابتدا به سراغ مدخل یا مدخلهای مربوط به آن در این دانشنامه برود.
نگارش، تدوین و انتشار مدخلهای دانشنامه فلسفه استنفورد به سرپرستی "دکتر ادوارد. ن. زالتا" افزون بر اینکه پیوندی فراگیر میان فضای دانشگاهی و عرصه عمومی برقرار کرده، ویژگیهای درخور توجه دیگری هم دارد و آن اینکه این دانشنامه به ویژه به کار دانشجویان و محققانی میآید که میخواهند در زمینهای خاص پژوهش کنند. ترجمه و انتشار تدریجی این دانشنامه به زبان فارسی و فراهم کردن امکان مواجهه شمار هرچه بیشتری از خوانندگان علاقهمند با آن از جمله اهدافی بوده که چه بسا مورد نظر بانیان این طرح بوده لذا "انتشارات ققنوس" با همکاری گروهی از مترجمان به سرپرستی "دکترمسعودعلیا" و با کسب اجازه از گردانندگان دانشنامه فلسفه استنفورد (SEP) اقدام به ترجمه و انتشار این دانشنامه مینماید و امیدوار است چاپ این مجموعه استمرار پیدا کنددانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-ماکس شلر
بسیاری از علاقهمندان به فلسفه در ایران که با فضای مجازی بیگانه نیستند نام دانشنامه فلسفه استنفورد را شنیدهاند و چه بسا از این مجموعه کم نظیر بهره هم برده باشند. این دانشنامه حاصل طرحی است که اجرای آن در سال ١٩٩٥ در دانشگاه استنفورد آغاز شد و همچنان ادامه دارد. این مجموعه از مدخلهای مناسبی برای ورود به گسترههای متنوع فلسفی برخوردار است و کسی که میخواهد برای اولین بار با مسأله یا مبحثی در فلسفه آشنا شود، یکی از گزینههای راهگشایی که پیش رو دارد این است که ابتدا به سراغ مدخل یا مدخلهای مربوط به آن در این دانشنامه برود.
نگارش، تدوین و انتشار مدخلهای دانشنامه فلسفه استنفورد به سرپرستی "دکتر ادوارد. ن. زالتا" افزون بر اینکه پیوندی فراگیر میان فضای دانشگاهی و عرصه عمومی برقرار کرده، ویژگیهای درخور توجه دیگری هم دارد و آن اینکه این دانشنامه به ویژه به کار دانشجویان و محققانی میآید که میخواهند در زمینهای خاص پژوهش کنند.
ترجمه و انتشار تدریجی این دانشنامه به زبان فارسی و فراهم کردن امکان مواجهه شمار هرچه بیشتری از خوانندگان علاقهمند با آن از جمله اهدافی بوده که چه بسا مورد نظر بانیان این طرح بوده لذا "انتشارات ققنوس" با همکاری گروهی از مترجمان به سرپرستی "دکترمسعودعلیا" و با کسب اجازه از گردانندگان دانشنامه فلسفه استنفورد (SEP) اقدام به ترجمه و انتشار این دانشنامه مینماید و امیدوار است چاپ این مجموعه استمرار پیدا کند.
نقدی بر این کتابدانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-باروخ اسپینوزا
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-سعادت
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-معنای زندگی
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-هرمنوتیک
دانشنامه فلسفه استنفور 1: زیباییشناسی آلمانی
نویسنده | پل گایر، هانا گینزبورگ، استیون هولگِیت، ایئن تامسون و نیکولاس دیوی |
مترجم | سید مسعود حسینی، داود میرزایی، گلنار نریمانی و وحید غلامیپورفرد |
سرپرست و ویراستار مجموعه | مسعود علیا |
نوبت چاپ | ٣ |
سال نشر | ١٤٠٢ |
سال چاپ اول | ١٣٩٩ |
تعداد صفحات | ٥٣٦ |
نوع جلد | گالینگور روکشدار |
قطع | رقعی |
موضوع | فلسفه |
نوع کاغذ | تحریر |
شابک | ٦ -٣٤٥-٠٤٠-٦٢٢- ٩٧٨ |
وزن | ٧٨٨ |
تولید کننده | ققنوس |
دانشنامه فلسفه استنفورد 3: شاخهها و مکتبها
نویسنده | استنفورد |
مترجم | مسعود علیا |
نوبت چاپ | ٢ |
تعداد صفحات | ٧٣٥ |
سال نشر | ١٤٠١ |
نوع جلد | گالینگور روکشدار |
موضوع | فلسفه |
نوع کاغذ | تحریر |
قطع | رقعی |
وزن | ٨٩٧ |
شابک | ٦ -٣٩٠-٠٤٠-٦٢٢- ٩٧٨ |
تولید کننده | ققنوس |
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.