فضای پروستی

3,000 تومان

خواندن این کتاب گاه به اندازه خواندن اثری از پروست بردباری و صبر می‌خواهد . نثر نویسنده این کتاب اگر نگوییم به همان زیبایی پنهان در لایه‌های تودرتوی جملات پروست است ، گاه پیچیدگی قلم پروست را می‌یابد و به راستی چه دشوار است خواندن متن کسی که چون پروست درباره پروست می‌نویسد .

« پوله » از آن دسته منتقدان ادبی است که به جای نوشتن متن خشک نقادانه‌ای درباره اثر مورد نظر ، متنی ادبی درباره آن می‌نویسد : ادبیات در باب ادبیات . از سوی دیگر « پوله » منتقدی است که به قلب آگاهی آفرینشگر نویسنده نقب می‌زند ، خود را با تجربه نویسنده در لحظه آفرینش اثر همراه می‌کند و با مخاطب از این تجربه سخن می‌گوید .

پس این که در خوانش متن پوله از پروست شاهد جملاتی پیچیده هستیم ، بی‌گمان از یکی‌شدن تجربه او و پروست نشان دارد . کتاب حاضر در گستره روان‌شناسی مستقیم یا غیرمستقیم ، تحلیل زیبایی‌شناسانه ، فلسفه ، اخلاق یا مابعدالطبیعه قرار نمی‌گیرد . گویی نویسنده آن بر فراز قلمرو گسترده جهان مارسل پروست ، مختصات فضایی خاص گسترانده که امکان شناسایی دسته‌ای از نقاط را در دل این قلمرو فراهم می‌سازد .

فقط 1 عدد در انبار موجود است

توضیحات

فضای پروستی

نویسنده
ژرژ پوله
مترجم
وحید قسمتی
نوبت چاپ ١
تعداد صفحات ١٢٨
نوع جلد شومیز
قطع رقعی
سال نشر ١٣٩٠
سال چاپ اول ——
موضوع
——
نوع کاغذ ——
وزن ۱۶۹ گرم
شابک 9789643119232
توضیحات تکمیلی
وزن 0.169 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “فضای پروستی”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Ali
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

صد روز

59,500 تومان
صد روز نویسنده لوکاس برفوس مترجم دارا معافی‌مدنی نوبت چاپ 1 تعداد صفحات 232 قطع و نوع جلد سال انتشار

کتاب در بلند مدت همه مرده ایم

600,000 تومان
این وضیفه‌ی ما است که صلح را امتداد دهیم، ساعت به ساعت، روز به روز، تا زمانی که بتوانیم. ما نمی دانیم آینده چه چیزی در مشت دارد، جز آنکه با هرآنچه پیش بینی می کنیم بسیار متفاوت خواهد بود. در متنی دیگر گفته‌ام که زیان «بلند مدت» آن است که در بلند مدت همه مرده‌ایم. اما به طریقی اولی می توانستم بگویم مزیت بزرگ «کوتاه مدت» آن است که در کوتاه مدت همه‌ی ما هنوز زنده‌ایم. زندگی و تاریخ برای کوتاه مدت ها شاخته شده‌اند. صلح در کوتاه مدت است که معنا دارد. بهترین کاری که می توانیم انجام دهیم آن است که فاجعه را به تاخیر بیندازیم. حتی اگر فقط به این امید که اتفاقی رخ دهد. زمانی که صلح وجود دارد، صلح وجود داردو -جان کینز

قاچار قوچار

23,500 تومان
کتاب قاچار قوچار نوشته ویوک شانبهاگ ترجمه مرتضی ثقفیان توسط انتشارات مرکز با موضوع رمان، ادبیات داستانی، رمان خارجی به چاپ رسیده است «این که می‌گویند ما نیستیم که سوار پول‌ایم، پول است که سوار ماست حرف درستی است. کم که باشد خجولانه رفتار می‌کند، زیاد که باشد گستاخ می‌شود و افسار ما را به دست می‌گیرد.» از متن کتاب نقل مکان از خانه‌ای تنگ و تاریک و پر از مورچه به یک خانه‌ی ویلایی بزرگ تنها گذاری نیست که خانواده از سر می‌گذراند. راوی، مردی جوان و حساس، از گردابی که در اطرافش به پا شده هاج و واج مانده است. تنها کاری که از او برمی‌آید این است که به کافه‌ای پناه ببرد که به جهان قدیم تعلق دارد و آنجا پیشخدمتی با خبر از سرَّ درون تسکینش دهد. اعضای خانواده معادلات خود را تغییر می‌دهند و خواسته‌هایی دیگر می‌یابند، رشته‌های دیگری گره می‌خورند و رشته‌هایی از هم می‌گسلند و کشمکش خطرناکی آن پشت‌ها قوام می‌یابد. داستانی پر از تعلیق و بازیگوشی و در نهایت هراسناک درباره‌ی پیامدهای موفقیت و ثروت به زبان کاناده‌ای که به زبان‌های مختلف ترجمه شده است.

خطابه: از مجموعه‌ی مکتب‌ها، سبک‌ها و اصطلاح‌های ادبی و هنری

63,500 تومان
کتاب حاضر، نهمین مجلد از مجموعه سی جلدی «مکتب‌ها، سبک‌ها و اصطلاح‌های ادبی و هنری» است که نگارنده در آن به معرفی تاریخچه، مبانی نظری، عوامل پیدایی، تعریف، معنا، ویژگی‌ها، و نام‌آوران فن خطابه پرداخته است. عنوان‌های فصل‌های کتاب عبارت‌اند از: چند مورد امروزی؛ نظریه خطابه؛ خطابه و ادبیات؛ طرد خطابه و احیای خطابه. دو بخش پایانی کتاب به واژه‌نامه فارسی انگلیسی و واژه‌نامه انگلیسی فارسی اختصاص یافته است.

ژاک دریدا

6,500 تومان
ژاک دریدا نویسنده نیکلاس رویل مترجم پویا ایمانی نوبت چاپ 1 تعداد صفحات 288 قطع و نوع جلد رقعی (شومیز)

چشمهایش و ملکوت

110,000 تومان
کتاب چشمهایش و ملکوت نوشته جعفر مدرس صادقی توسط انتشارات مرکز با موضوع ادبیات، ادبیات داستانی، رمان، داستان های فارسی به چاپ رسیده است. بخشی از متن کتاب «بهرام صادقی نه اهل سیاست بود و نه هیچ سر و کاری با هیچ محفل و دار و دسته‌ای داشت. حتا کافه هم نمی‌رفت. قهوه‌خانه می‌رفت و به جاهای پرت و پلا. اما دوستان دلسوز و روشنفکری که در کمین او بودند او را پیدا کردند و به کافه‌ها بردند و به جلسه‌های ادبی و شعرخوانی و داستان‌خوانی کشاندند. هرچند این تلاش‌ها به جایی نرسید و اگر هم به جایی رسید، دوام چندانی پیدا نکرد. حتا وقتی که دوستان تصمیم گرفتند داستان‌های پراکنده‌ای را که در مجلّه‌های سخن و فردوسی و صدف و کتاب هفته چاپ کرده بود جمع و جور کنند و یک مجموعهٔ آبرومندی برای او ترتیب بدهند، خودِ او در دسترس نبود و در گرداوری و ویرایش متن داستان‌هایی که داشت چاپ می‌شد هیچ نظارت و مُراقبتی نکرد و هیچ نقشی نداشت. سالها پیش از انتشار این مجموعهٔ آبرومند و یکی دو ماه پیش از آن که دستنوشتهٔ «ملکوت» را به دست چاپ بدهد، در نامه‌ای به ابوالحسن نجفی می‌نویسد «به دنیای ذهنی خودم پناه برده‌ام» و از احساسی حرف می‌زند که از کودکی با او بوده است و این اواخر در وجودش به شدّت قوّت گرفته است. می‌گوید «از همان اوایل بچگی گاهی حس می‌کردم مثل این که روی زمین نیستم، یعنی به فاصلهٔ چند سانتی‌متر از خاک قدم برمی‌دارم...» و تعریف می‌کند که یک روز آفتابی که با خانواده رفته است باغ و دسته جمعی نشسته‌اند روی ایوانی که جوی آبی از کنارش می‌گذرد، ناگهان احساس می‌کند که سرش داغ شده و خودش را می‌بیند که سبک شده و از روی قالی بلند می‌شود و به هوا می‌رود. «همه چیز وضوح خودش را از دست داد و مه عجیب و غریبی سراسر باغ و گُلها و ایوان را گرفت و همه چیز حاشیه‌دار شد و من احساس کردم که وجودم از خودم مثل این که جدا شد و دیگر در دنیای پدر و مادرم و بچه‌ها و باغ نیستم، مثل این که به جای دیگری رفته‌ام... بعداً به من گفتند که تکانم داده بودند و من فوراً خوب شدم.» اما او هرگز خوب نشد. این واقعه هر چند سالی یک بار تکرار می‌شد و تا بزرگسالی و تا زمانی که این نامه را می‌نوشت و تا سالها بعد ادامه پیدا کرد. به قول خودش، احساس «بیگانگی» به «همه چیز» و تنهایی: «تنهای تنهایم. دیگر همه‌شان را شناخته‌ام... ولشان کن!» عین همین واقعه را در «ملکوت» از زبان «م.‌ ل.» روایت کرده است: «دوازده سال داشتم و با خانواده‌ام به باغ رفته بودیم. آن روز که در ایوان باغ نشستیم و من با گلهای سرخ باغچهٔ جلو ایوان بازی می‌کردم. جوی آب از کنار باغچه می‌گذشت و پونه‌های خودرو عطر خود را با نسیم تا دوردست می‌فرستادند، بچه‌ها پشت سرم به جست و خیز و بازی مشغول بودند و من باز هم از آنها کناره گرفته بودم. چیزی بود که مثل همیشه مرا بسوی انزوا و تنهایی می‌کشاند. ناگهان مادرم از قفا صدایم زد و در همین وقت بود که غنچه‌ای در انگشتانم له شد. دستم از تیغ خار آتش گرفت و من فریاد زدم می‌سوزد.... همه چیز زرد شد و پرده‌ای نگاهم را کدر کرد و مثل اینکه کمی از زمین بلند شدم. سرم گیج رفت و گرمای کشنده‌ای در سراسر بدنم لول خورد...» دکتر حاتم «ملکوت» هم که به دوست و دشمن و آشنا و بیگانه آمپول مرگ تزریق می‌کند، سرش پیر است و تنش جوان و میان مرگ و زندگی در نوسان است. می‌گوید «یک گوشهٔ بدنم مرا به زندگی می‌خواند و گوشهٔ دیگری به مرگ...» و می‌گوید «درد من این است. نمی‌دانم آسمان را قبول کنم یا زمین را... هر کدام برایم جاذبهٔ بخصوصی دارند...» احساس «انزوا» و «تنهایی» دوران کودکی به اندیشهٔ «مرگ» و «نیستی» در جوانی مُنجر شد. از همان سالهای آخر دبیرستان فکر خودکُشی در میان دوستان و همشاگردی‌ها قوّت گرفته بود. یک جور بازی و مسابقهٔ خودکُشی پیش آمده بود. منوچهر فاتحی یکی از دوستانی بود که چند بار تهدید به خودکُشی کرد، اما خودش را نکُشت. تا لب‌لب مُردن رفت، اما زنده و صحیح و سالم برگشت. یکی از همشاگردی‌ها همهٔ تقصیرها را به گردن معلّمی می‌اندازد که از رشت آمده بود و «اگزیستانسیالیست» بود و طرفداران فراوانی پیدا کرده بود. به این دار و دستهٔ ناامیدی که مُدام دم از خودکُشی می‌زدند «اگزی» می‌گفتند.» فهرست کتاب چشمهایش زمین هوا بزرگ علوی: ورق پاره ها و داستان های دیگر بهرام صادقی: قنقنه ها و داستان های دیگر یادداشت