

فن ترجمه: اصول نظری و عملی ترجمه از عربی به فارسی و فارسی به عربی
110,000 تومان
یکی از فنون بسیار مهم و در عین حال فراموش شده در کشور ما، فن ترجمه عربی- فارسی است و این فقدان را از شمار کتاب های فن ترجمه عربی- فارسی منتشر شده در کشور می توان فهمید.
هدف از نگارش کتاب حاضر، آموزش فن ترجمه به فارسی زبانان از دو جنبه نظری و عملی است. در این کتاب که حاصل سال ها تدریس و تحقیق مؤلف است، نظریه های ترجمه و نگرش کلی به اصول اولیه آن و معضلات و پیچیدگی های ترجمه، روش های مختلف ترجمه به همراه نمونه های عملی مطرح می شود.
همچنین ترجمه اسم های دو زبان از زوایای مختلف بررسی، فعل های فارسی و عربی و زمان های هر یک با یکدیگر و حروف دو زبان با یکدیگر مقایسه می شود.
از دیگر مباحث این اثر رابطه حروف با اسم و فعل و مقایسه جملات اسمیه و فعلیه دو زبان است. در پایان هر درس، به اقتضای موقعیت، تمرین هایی داده شده است که دانشجویان و علاقه مندان بتوانند داده های خود را بسنجند و درباره هر درس بحث و تبادل نظر داشته باشند.
نویسنده در پایان کتاب به معرفی لغت نامه های قدیم و جدید به عنوان ابزار کار مترجمان می پردازد.
در انبار موجود نمی باشد
فن ترجمه: اصول نظری و عملی ترجمه از عربی به فارسی و فارسی به عربی
نویسنده |
دکتر یحیی معروف
|
مترجم |
——-
|
نوبت چاپ | 19 |
تعداد صفحات | 312 |
نوع جلد | شومیز |
قطع | وزیری |
سال نشر | 1401 |
سال چاپ اول | ————— |
موضوع |
مطالعات ادبی
|
نوع کاغذ | ————— |
وزن | 435 گرم |
شابک |
9789645305459
|
وزن | 0.435 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: aisa
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
دست از این مسخرهبازی بردار، اوستا
معرفی کتاب دست از این مسخره بازی بردار، اوستا
کافکا این بار از سرزمین چین برمیخیزد! مو یان از چهرههای شاخص ادبیات چین و برنده جایزه نوبل در سال 2012 در کتاب دست از این مسخره بازی بردار، اوستا قصههایی تاریخی و عامیانه را با رئالیسم وهمی که سبک قالب نوشتههای خودش است در چند داستان کوتاه یا برشهایی از رمانهایش در هم میآمیزد.درباره کتاب دست از این مسخره بازی بردار، اوستا:
مو یان از برجستهترین چهرههای ادبیات چین است. او کودکی بسیار سختی را گذراند به طوری که در یازده سالگی مجبور شد مدرسه را رها کند و به کارهای دیگری برای گذران زندگی روی آورد. اما هنگامی که با ادبیات و آثار مختلفی از نویسندگانی همچون همینگوی، فاکنر، مارکز و... آشنا شد، ادبیات و نوشتن، تبدیل به یک مأمن برای او شد و مسیر تازهای را در زندگی یافت. نوشتههای مو یان از تشبیهات فراوان، نشانهها، عناصر بومی و اصیل و زیباییهای ادبی سرشار است و عشق عمیق و پایدار او به همنوعش را به تصویر میکشد، به همین دلیل برگرداندن آثارش از زبان چینی به دیگر زبانها نیازمند دقت و مهارت فراوان است. مهمترین ویژگی نثر او درهمآمیختن فانتزی و خیال با واقعیت است. در مجموعه داستان دست از این مسخره بازی بردار، اوستا (Shifu: You'll Do Anything for a Laugh) مو یان میکوشد داستانهایی را که برگرفته از تاریخ و واقعیت هستند همراه با سبک رئالیسم وهمگونه بیامیزد و چیرهدستی خود را به رخ بکشد. حس و حال داستانهای این کتاب از غمگین تا کمیک متغیر است. البته نباید فراموش کرد که اغلب طنز با سایهای از اندوه همراه میشود. «دست از این مسخره بازی بردار، اوستا» نام یکی از داستانهای گنجانده شده در این مجموعه داستانی است که زندگی یک استادکار ماهر در کارخانه تجهیزات کشاورزی را به تصویر میکشد. او در میان همکاران و کارفرمایان خود از احترام بالایی برخوردار است، اما درست یک ماه مانده به پایان کارش اخراج میشود. او تصمیم دارد دست به اعتراض بزند برای این کار ابتدا به نظرش میرسد خود را آتش بزند، اما نظرش عوض میشود. پس از مدتی یک اتوبوس متروکه را مییابد آن را مرتب، تمیز و مجهز میکند و از آن برای اجاره دادن به جوانان استفاده میکند.مردم در سیاست ایران: پنج پژوهش موردی
معرفی کتاب مردم در سیاست ایران اثر یرواند آبراهامیان
دام گستر
معرفی کتاب دام گستر
کتاب دام گستر رمانی پرمعنا، لذتبخش و در عین حال تلخ به قلم اووه تیم، قصه فرد منحرفی را به تصویر میکشد که طبق قواعد خاص خود پیش میرود و اعمال انحرافآمیز انجام میدهد و با اینگونه کارها ماجراهای مختلف و عجیبی را رقم میزند. درباره کتاب دام گستر: شخصیت اصلی رمان دام گستر (Headhunter) فرد منحرفی است که با پیروی از مقررات منحصربهفرد خود، اعمالی خلاف عرف و قانونی انجام میدهد و پس از گذشت مدت کمی نیز یک همدست برای خود برمیگزیند تا به یکدیگر کمک و از هم حمایت کنند و کارها را به صورت هماهنگ انجام دهند. اووه تیم (Uwe Timm) در طول رمان دوران کودکی، نوجوانی و جوانی شخصیت اصلی را به نمایش میگذارد و سیر شکلگیری این انحرافات اخلاقی و مواردی که باعث بیشتر شدن این مسئله شدهاند را در قالب داستان بازگو میکند. نویسنده به خوبی دیدگاه جامعهشناس برجسته ادوین اچ ساترلند را نشان میدهد که میگوید برای آنکه فردی به یک تبهکار تبدیل شود اول باید بیاموزد چطور یک تبهکار باشد! و این یادگیری از کنش متقابل اجتماعی شخص با سایرین شکل میگیرد. والتر شخصیت اصلی داستان در خانوادهای به دنیا میآید که مادر از لحاظ اخلاقی به مشکلی دچار است و سابقه خوبی ندارد و همچنین در آپارتمانی رشد میکند که هر یک از همسایهها به نوعی از ناهنجارهای اخلاقی رنج میبرند. در حقیقت فرایند اجتماعی شدن والتر ناکام میماند، چرا که موفق نشده هنجارهای اجتماعی را به ذهنش بسپارد و بعد از کارهایی که انجام میدهد هرگز احساس خجالت و شرمندگی نمیکند. خانواده وی در یاد دادن هنجارهای اجتماعی به والتر هیچ تلاشی نکردند و همین نکته باعث تقویت و تشویق او به سوی اعمال انحرافآمیز شد. به گونهای که بعدها جرمهای یقهسفیدها را مرتکب میشود. این نوع جرایم به هر نوع قانونکشی صاحبان کسبوکار همچون اختلاس و رشوه دادن و گرفتن گفته میشود، اعمالی که والتر بسیار زیاد دست به انجامشان میزند. اووه تیم در کتاب حاضر تلاش کرده فساد مالی سالیان پایانی دهه هشتاد میلادی آلمان که امکان پیشرفت اقتصادی را به شارلاتانها میداد به نمایش بگذارد. همچنین فرصت را برای مطرح کردن نظرات انتقادی خود نسبت به سیستم اقتصادی کمونیسم و کاپیتالیسم با افزودن دو شخصیت دیگر به شخصیت اصلی رمان به نامهای دمبرووسکی و کوبین غنیمت شمرده و پیشبینی کرده است که هیچیک از این دو سیستم اقتصادی نمیتوانند به حیات خود ادامه دهند.جنگولکبازیهای جناب تام 2/ جناب تام به ساحل میرود
برشی از متن کتاب
یک روز صبح زود آنجلا ثراگمورتون و جناب تام از خانه بیرون رفتند. راه افتادند سمت ساحل. یک عالمه طول کشیده بود تا وسایل سفرشان را ببندند. جناب تام تا آن روز هیچ وقت به ساحل نرفته بود و خیلی دلش میخواست توی ساحل گردش کند. آنجلا تندی زیراندازها را انداخت و بساطشان را پهن کرد. به جناب تام گفت: "برو بازی کن! جای دوری نرو. یک جایی باش که بتوانم ببینمت. مهمتر از همه..." "...پسر خوبی باش!" کمی بعد آنجلا خوابش برد و جناب تام هم شروع کرد به گشت و گذار روی شن های ساحل. یک قلعه آن نزدیکی ها بود. از بالای آن میشد منظرهی زیبای ساحل را تماشا کرد. جناب تام تصمیم گرفت زمین را بکند و گنج پیدا کند. و پیدا هم کرد، آن هم یک عالمه! آن قدر ورجه وورجه کرد که حسابی گرم شد. دوید طرف دکهی بستنی فروشی. مرد بستنی فروش با بد اخلاقی پرسید: "چه مزه ای می خواهی؟" جناب تام همه مزهها را چشید. بستنی خوردن خوب است، اما بازی کردن بهتر است... جناب تام هم قاطی بازی شد. بازی های هوایی بازی های زمینی بعدش دوباره بازی های هوایی همه از پر زوری جناب تام تعجب میکردند. شن های ساحل داشت داغ میشد و کلهی جناب تام از گرمای آفتاب گیج و منگ شده بود. حالا وقتش بود تنی به آب بزند اول که وارد آب شد، حس عجیبی داشت. ولی چیزی نگذشت که مثل برگ روی آب سُر خورد و جلو رفت. از جلوی یک پری دریایی مهربان گذشت و از بالای سر یک نهنگ بزرگ پرید همان طور که آنجلا توی آفتاب دراز کشیده بود و خستگی در میکرد، ناگهان... جناب تام حس کرد چیزی از زیر آب، پایش را گاز میگیرد. شلوار جناب تام غیبش زده بود . جناب تام که توی دریای طوفانی سرگردان بود...بهار را باور کن
کتاب بهار را باور کن اثر فریدون مشیری نشر چشمه
کتاب بهار را باور کن اثر فریدون مشیری نشر چشمه بهترین بهترین من زرد و نیلی و بنفش سبز و آبی و کبود! با بنفشه ها نشسته ام، سال های سال، صبح های زود. در کنار چشمه ی سحر سر نهاده روی شانه های یکدگر گیسوان خیسشان به دست باد، چهره ها نهفته در پناه سایه های شرم، رنگ ها شکفته در زلال عطرهای گرم، می تراود از سکوت دلپذیرشان، بهترین ترانه، بهترین سرود! مخمل نگاه این بنفشه ها، می برد مرا سبک تر از نسیم، از بنفشه زار باغچه، تا بنفشه زار چشم تو-که رسته در کنار هم- زرد و نیلی و بنفش سبز و آبی و کبود…ماتيلدا
در بخشی از کتاب ماتیلدا میخوانیم
زنگ تفریح، خانم هانى یکراست به دفتر خانم ترانچبول رفت. بهشدت هیجانزده بود! کمى پیشتر با دختر کوچولویى برخورد کرده بود که داراى هوش و استعدادى استثنایى بود؛ یا بهنظر او اینطور مىآمد. البته هنوز فرصت نکرده بود دقیقاً به میزان هوشش پى بِبرد، با وجود این، آنقدر تجربه داشت که بفهمد در چنین مواردى نباید دست روى دست گذاشت. فکر مىکرد مسخره است چنان کودکى را در جایى که امکان پیشرفت ندارد، به اَمانِ خدا رها کرد! معمولاً خانم هانى از مدیر مدرسه وحشت داشت و زیاد دور و بَرش آفتابى نمىشد. امّا در آن لحظه احساس مىکرد آماده است با هر خطرى روبهرو شود! درِ دفتر ترسناکش را زد. صداى غُرّشِ بَم و هولناک خانم ترانچبول بلند شد: «بیا تو!» خانم هانى رفت تو. امروزه بیشتر مدیرهاى مدرسهها را با توجه به ویژگىهاى مثبتشان انتخاب مىکنند. آنها شرایط کودکان را درک مىکنند، بچهها را از تهِ دل دوست دارند، دلسوز و مهربان هستند، با انصافند و واقعاً به امرِ آموزش علاقهمندند. امّا خانم ترانچبول...، دریغ از آنکه یکى از این ویژگىها را داشته باشد! و خدا مىداند چهطور خود را در این سِمَت جا زده بود! گذشته از همهى اینها، زن بسیار قوى و با ابهّتى بود! ظاهراً زمانى ورزشکار مشهورى بود و حتى حالا هم ماهیچههاى پهلوانانهاى داشت! این ماهیچههاى قوى در گردنِ کلفت، شانههاى بزرگ، مچِ دستهاى عضلانى و ساق پاهاى قدرتمندش بهخوبى دیده مىشد. هرکس چشمش به خانم ترانچبول مىافتاد، احساس مىکرد او مثل آب خوردن مىتواند میلههاى آهنى را خم و دفتر قطور راهنماى تلفن را از وسط نصف کند! متأسفانه در چهرهاش هم هیچ نشانى از زیبایى یا سرزندگى دیده نمىشد. چانهاى لجوج و سرسخت، دهانى بىرحم و چشمانى ریز و خودپسند داشت.محصولات مشابه
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-روشنگری
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-فلسفۀ تکنولوژی
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-سعادت
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-عقل به روایت کانت
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-هرمنوتیک
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-زيبایشناسی هگل
آدمکش کور
دانشنامه فلسفه استنفور 1: زیباییشناسی آلمانی
نویسنده | پل گایر، هانا گینزبورگ، استیون هولگِیت، ایئن تامسون و نیکولاس دیوی |
مترجم | سید مسعود حسینی، داود میرزایی، گلنار نریمانی و وحید غلامیپورفرد |
سرپرست و ویراستار مجموعه | مسعود علیا |
نوبت چاپ | ٣ |
سال نشر | ١٤٠٢ |
سال چاپ اول | ١٣٩٩ |
تعداد صفحات | ٥٣٦ |
نوع جلد | گالینگور روکشدار |
قطع | رقعی |
موضوع | فلسفه |
نوع کاغذ | تحریر |
شابک | ٦ -٣٤٥-٠٤٠-٦٢٢- ٩٧٨ |
وزن | ٧٨٨ |
تولید کننده | ققنوس |
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.