



قرائت عربی (3)
3,500 تومان
کتاب حاضر برای دانشجویان رشته زبان و ادبیات فارسی در مقطع کارشناسی به عنوان منبع اصلی درس «قرائت عربی 3» به ارزش 2 واحد تدوین شده است. امید است علاوه بر جامعه دانشگاهی، دیگر علاقهمندان نیز از آن بهرهمند شوند.
مقدمه
الفصلُ الأوّلُ: فی تمجید الله، تَبارَک و تَعالی، و الحمد له و وصفِه، جَلَّ شأنُه
الفصل الثّانی: فی تَقبیح الظُّلم و تَشدُّد علیٍّ (ع) فی الظّالم و الدِّفاعِ عَنِ المَظلوم
الفصل الثّالثُ: فی اُسلوب حِوارهِ (ع) مَعَ ألَدِّ مُخالِفیه و أصحابه المُتَزَلْزلینَ فی إِرادتِهم
الفصل الرابع: مُکاتَبتُه (ع) مُعاویهَ و رَدُّه لِمَکاتِیبه
الفصل الخامس: الدُّ نیا لَیْسَتْ بدارِ قَرارٍ، فَعَلی العاقلِ أنْ لا یُولَعَ بها، …
الفصلُ السّادسُ: خُطبَتُه (ع) فی المتَّقینَ و تَبیینِ صِفاتِهم الحَـقیقیَّه
الفصل السّابعُ: کلامُه (ع) فی القَضاءِ و القُضاه، و فیما یَجبُ عَلَیهم أنْ یَعملوه و ما عَلَیهم …
الفصلُ الثّامِن: فصول مِن اُسُس إداره شُوؤُنِ المَملکه أوْ … (1)
الفصلُ التّاسعُ: فصولٌ مِنْ أسُسِ إداره شُؤُون المَمْلَکه … (2)
الفصلُ العاشِر: فُصولٌ مِنْ اُسُسِ إِداره شُؤُونِ المَملکه … (3)
الفصلُ الحادیَ عَشَر: نَماذجُ مِنْ أقوالِه و مُعامَلاتِه و أفعالِه (ع) مَعَ وُلاتِه و عُمّالِه
الفصلُ الثّانِی عَشَرَ: عَلیٌّ (ع) یُعَنِّفُ بَعضَ عُمّالِه (عُثمانَ بنَ حُنَیفٍ) وَ یُذَکِّرهُ واجِبَه…
الفصلُ الثّالِثَ عَشَر: کلامُه (ع) معَ عُمّال الصَّدَقَه و إرشادُهُم لِلْقیامِ بما یَجِبُ عَلَیهم فی …
الفصلُ الرّابعَ عَشَر: وصایاهُ وَ تَعلیماتُه (ع) لأصحابه قَبلَ الْحَرْب و عندَ نُشُوبها
الفصلُ الخامِسَ عَشَرَ: وَصایاهُ (ع) لأولاده وَأهلِه
مصادر و مراجع
در انبار موجود نمی باشد
قرائت عربی (3)
نویسنده |
دکتر سید محمد حسینی
|
مترجم |
—————-
|
نوبت چاپ | 1 |
تعداد صفحات | 208 |
نوع جلد | شومیز |
قطع | وزیری |
سال نشر | 1391 |
سال چاپ اول | ———— |
موضوع |
زبان و ادبیات فارسی
|
نوع کاغذ | ————— |
وزن | 0 گرم |
شابک |
9789645308207
|
وزن | 0.0 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: aisa
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
وبلاگ خونآشام 4/ سایهی وحشت خاطرات
بخشی از متن کتاب وبلاگ خونآشام 4 (سایهی وحشت خاطرات)
باید می رفتم یک جای دیگر باید کاری می کردم فکر کردم شاید بد نباشد سری به خانه خانم لنچستر بزنم و آن دور و بر سر گوشی آب بدهم. می توانستم بفهمم برگشته یا نه حتما ارزش فهمیدن داشت. از این روز مزخرف هم خلاص می شدم. از برنت وود که برمیگشتم، حس می کردم یکی دنبالم است و عصبی شده بودم. حتی یک بار از لای بوته ها صدای خش خش شنیدم. دور و برم را نگاه کردم، کسی نبود. بعد فهمیدم از دیشب حالم این طوری است. انگار گوش به زنگ زدم کسی را ببینم منتظر حمله بودم انگار. به خانه خانم لنچستر که رسیدم. از تعجب کم مانده بود شاخ در بیاورم. امروز آن جا با دیشبش زمین تا آسمان فرق داشت. قبلش متروکه بود. پر از علف هرز و درخت های خشکیده. وقتی نگاهش می کردی.، میترسیدی. شبیه فیلم های ترسناک بود. ولی حالا باغچه اش پر از گل بود به در خانه هم رنگ زرد روشنی زده بودند. همه چیز تر و تازه بود، انگار یک نفر دیگر صاحبش شده بود. درست است که روفوس گربه خانم لنچستر بود. اما مگر گربه ها بیشتر از آدم ها به مکان ها وابسته نمی شوند؟ شاید روفوس برگشته بود خانه قبلی اش پیش صاحب های جدیدش! واقعا امیدوار بودم این طور باشد. با این فکر رفتم جلو و زنگ را زدم. مطمئن بودم کس دیگری غیر از لنچستر در را باز می کند. یک آدم معمولی و بی خطر. تو که نمی رفتم، یک بهانه می آوردم و کمی حرف می زدم و خیالم که راحت میشد میرفتم. همین که می فهمیدم یک خون آشام ترسناک آن جا نیست کافی بود تا حسابی آرام شوم. هر چه منتظر شدم کسی جواب نداد، پرده ها تا نیمه کشیده شده بود شاید طرف خانه نبود.مرده خوار
معرفی کتاب مرده خوار اثر سحر رفیع
سفال دوره نوسنگی در فلات مرکزی ایران
شاخ
در بخشی از کتاب شاخ: مجموعه داستان پیوسته میخوانیم
دورتادورمان پر شده بود از پوستتخمه. با پوتین کمی پخششان کردم. پارچ آب را برداشتم و چند قلپی خوردم و نشستم روی کیسهشنها. پکی به سیگار زدم و با چشم دنبال مرغه گشتم. پشت تانکر، با پا خاک را جابهجا میکرد و دنبال چیزی میگشت. خروسه از چالهی جلو تانکر آب میخورد. سیراب که شد باز سینه جلو داد و قبراق راه افتاد. نگاهی به اطرافش کرد و دوید طرف مرغه. مرغه هفتهشت متری دور شد و رفت زیر تویوتای ستوان. خروسه باز خیز برداشت و رفت سمت ماشین. مرغه آمد پای تپه. خروسه قدمزنان رفت طرفش. مرغه فاصله گرفت و دور شد. رفت نزدیک تانکر. خروسه دوید و نوکی به گردنش زد. مرغه پرید و بالبالی کرد و رفت زیر تانکر. خروسه ایستاده بود و نگاه میکرد. مرغه انگار که توی باغ نباشد شروع کرده بود با پا زیرش را تمیز میکرد. خروسه همانطور ایستاده بود. چند قدمی نزدیک شد و باز ایستاد. مرغه گرفتار تمیزکاری بود. چند قدم دیگر هم جلو رفت مرغه چرخیده بود و به چیزی نوک میزد. خروسه دوید و گردنش را گرفت. مرغه کمی جلو رفت. خروسه چرخید و سوارش شد. باهم جابهجا شدند. خروسه پسِ گردنش را گرفته بود و ول نمیکرد. باز جابهجا شدند. خروسه سوار بود. تکانتکانی داد و پسِ گردن را ول کرد. مرغه دوید و چند قدمی دور شد. خروسه همانجا ایستاده بود و نگاه میکرد؛ درست مثل بچهپرروها. پوستتخمهای که مزهاش را گرفته بودم پف کردم بیرون و تخمهی دیگری انداختم دهنم. کمی آب خوردم. ساعت نداشتم و نمیدانستم چهقدر از پستم مانده. خسته شده بودم و گرما داشت نمنم اذیت میکرد. سیا برای تحویل پست معمولاً کمی دیرتر میآمد. پتو تکانی خورد و ستوان از سنگر زد بیرون. سرش را عینهو گاو انداخت پایین و یکراست رفت و سوار ماشین شد. اَنآقا باز پررو شده بود. اشتباه کردم، نباید تحویلش میگرفتم. منتظر شد تا سیا بیاید. سیا لیوان چایی بهدست آمد بیرون.حرفه: سینماگر 1، فیلمنامهنویس
در بخشی از کتاب حرفه: سینماگر 1: فیلمنامهنویس میخوانیم
هنرمندان سینمایی انگشتشماری به اندازهی وودی آلن پُربار، باقریحه و بهکُلی بیاعتنا به مجموعهی آثارشان بودهاند. او یکبار گفت: «وقتی به خانه میروم و در بستر دراز میکشم و چیزی مینویسم، این فکرهای عجیبوغریب به سرم میزند. تصور میکنم که هر لحظه قرار است تروفرز همشهری کین دستاولی بنویسم، و این نوشته قرار است خیلی محشر باشد. فیلم را میسازم و سپس از آنچه میبینم بسیار شرمسار میشوم. از خودم میپرسم: “کجای راه را اشتباه رفتهام؟ ”» او بینهایت متواضع است. آلن، که در دسامبر 1935 در برانکسِ نیویورک به دنیا آمد، از سال 1969 مدام مشغول نوشتن و کارگردانی (و اغلب بازی در) فیلمهای خودش بوده و تواناییاش در عرضهی کمدیهای خیلی خندهدار و درامهای تأملبرانگیز را به یک میزان اثبات کرده است. هر دوی اینها از دوران کودکیِ آلن او را سر شوق میآوردند: او در نوجوانی به روزنامههای محلی لطیفه میفروخت، ولی فیلمهای اروپایی محشر هم که داشتند به سینماهای امریکا راه پیدا میکردند او را به وجد میآوردند. آلن تعریف میکند: «ناگهان دیدم که سینما بهراستی میتواند چیز ذاتاً معرکهای باشد.» سلوک او در فیلمسازی به طور جدی وقتی شروع شد که در سال 1965 کمدی تازه چه خبر گربهی ملوس؟ را نوشت، ولی سرخوردگی او از فیلمی که روی پرده آمد عزمش را جزم کرد که در آینده خودش فیلمنامههایش را کارگردانی کند. بنابراین، او ترازی از نظارت بر اثر هنری را بنا نهاد که مایهی رشک چندین نسل از فیلمسازان بوده است.مهارتهای آموزشی و پرورشی
محصولات مشابه
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-درونگری
بسیاری از علاقهمندان به فلسفه در ایران که با فضای مجازی بیگانه نیستند نام دانشنامه فلسفه استنفورد را شنیدهاند و چه بسا از این مجموعه کم نظیر بهره هم برده باشند. این دانشنامه حاصل طرحی است که اجرای آن در سال ١٩٩٥ در دانشگاه استنفورد آغاز شد و همچنان ادامه دارد. این مجموعه از مدخلهای مناسبی برای ورود به گسترههای متنوع فلسفی برخوردار است و کسی که میخواهد برای اولین بار با مسأله یا مبحثی در فلسفه آشنا شود، یکی از گزینههای راهگشایی که پیش رو دارد این است که ابتدا به سراغ مدخل یا مدخلهای مربوط به آن در این دانشنامه برود.
نگارش، تدوین و انتشار مدخلهای دانشنامه فلسفه استنفورد به سرپرستی "دکتر ادوارد. ن. زالتا" افزون بر اینکه پیوندی فراگیر میان فضای دانشگاهی و عرصه عمومی برقرار کرده، ویژگیهای درخور توجه دیگری هم دارد و آن اینکه این دانشنامه به ویژه به کار دانشجویان و محققانی میآید که میخواهند در زمینهای خاص پژوهش کنند. ترجمه و انتشار تدریجی این دانشنامه به زبان فارسی و فراهم کردن امکان مواجهه شمار هرچه بیشتری از خوانندگان علاقهمند با آن از جمله اهدافی بوده که چه بسا مورد نظر بانیان این طرح بوده لذا "انتشارات ققنوس" با همکاری گروهی از مترجمان به سرپرستی "دکترمسعودعلیا" و با کسب اجازه از گردانندگان دانشنامه فلسفه استنفورد (SEP) اقدام به ترجمه و انتشار این دانشنامه مینماید و امیدوار است چاپ این مجموعه استمرار پیدا کند
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.