



قرائت متون عربی (1)
3,000 تومان
کتاب حاضر مجموعه متنوعی از قصص، داستانها، حکایتها و متون روایی قدیم عربی را در بردارد:
قصص قرآنی، داستان پیامبران، حکایتهای صوفیه و عقلا، مجانین، داستانهایی چون لیلی و مجنون که بعدها به فارسی راه یافته اند،
داستانهایی چون کلیله دمنه که از فارسی به عربی ترجمه شده اند، حکایتهای ظریفان و زیرکان، حکایتهای طفیلیان، داستانهای اَمثال، حکایتهایی که برخی آداب و اخلاق عرب را نشان می دهد (مانند داستانهایی در کرم و وفا).
هدف، آشنا ساختن دانشجویان با ادبیات داستانی عربی و توجه دادن ایشان به روابط ادبی عربی و فارسی در حوزه ادبیات داستانی است.
فهرست :
پیشگفتار
الدّرس الأوّل: سُورهُ یوسُفَ
الدّرس الثّانی: مِن «سیرهِ رَسولِ الله» (ص)
الدّرس الثّالث: قصصٌ مِن صدرِ الإِسلام
الدّرس الرّابع: قصَّهُ أیّوب (ع)
الدّرس الخامس: مِن حکایاتِ الصّوفیّهِ
الدّرس السّادس: عُقَلاءُ المَجانین
الدّرس السّابع: أخبارُ المَجنونِ
الدّرس الثّامن: کلیله و دمنه (1)
الدَّرسُ التّاسِعُ: کلیله و دمنه (2)
الدّرسُ العاشِرُ: مِنْ حکایات السّندباد البَحریّ
الدّرس الحادی عشر: قصص الأذکیاء و المغَفَّلین
الدّرس الثّانی عشر: قِصصُ الأمثالِ
الدّرس الثّالث عشر: فی المُرُوءهِ وَ الکَرَمِ
الدّرس الرّابع عشر: أخبارُ الطُّفَیلیّینَ
الدّرس الخامس عشر: أخبارُ الظِّرافِ
کتابنامه
در انبار موجود نمی باشد
قرائت متون عربی (1)
نویسنده |
دکتر ناصرقلی سارلی
|
مترجم |
—————-
|
نوبت چاپ | 3 |
تعداد صفحات | 156 |
نوع جلد | شومیز |
قطع | وزیری |
سال نشر | 1399 |
سال چاپ اول | ———— |
موضوع |
زبان و ادبیات فارسی
|
نوع کاغذ | ————— |
وزن | 220 گرم |
شابک |
9789645307927
|
وزن | 0.220 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: aisa
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
دلاويز ترين جیبی
معرفی کتاب دلاویزترین اثر فریدون مشیری
مهارتهای آموزشی و پرورشی: جلد اول
در عمق صحنه
معرفی کتاب در عمق صحنه
چهارده نمونه از داستانهای اجتماعی ادبیات معاصر ایران، در کتاب در عمق صحنه گردآوری شدهاند. فریبا وفی در هر یک از این داستانها، به چالشی اجتماعی میپردازد و اگر نگاهی کلیتر به آنها بیفکنیم، میبینیم که گویی رشتهای نامرئی این چهارده اثر را به یکدیگر مرتبط میسازد.دربارهی کتاب در عمق صحنه
نخستین مجموعه داستان یکی از پرآوازهترین نویسندگان معاصر ادبیات ایران، اکنون پیش روی شما قرار دارد. فریبا وفی کتاب در عمق صحنه را در سال 1375 و در 34 سالگی منتشر کرد. این مجموعه دربرگیرندهی چهارده داستان مجزاست که اگرچه میتوان هر یک را به تنهایی خواند و از مطالعهی آن لذت برد، اما گویی نخ تسبیحی از میان این چهارده اثر رد شده است و خط و ربطی انکارناشدنی را میان آنها برقرار نموده است. فریبا وفی در نثر تیزبینانه و شفاف خود، با روایتی منحصر به فرد به سراغ موضوعات اجتماعی گوناگون رفته و هر یک از آنها را در ساختار داستانی مستقل و در عین حال تکمیلکنندهای با دیگر آثار مجموعه، به کار میگیرد. موضوعاتی که وفی در این چهارده اثر به آنها پرداخته است، چالشهای اجتماعی کوچک و بزرگی را در بر میگیرند که ممکن است هر یک از ما در طول زندگی خود آنها را تجربه کنیم و یا پیش از این به طریقی با آنها درگیر بوده باشیم. مسائلی که از میان آنها میتوان به مواردی از جمله فقر، محرومیت، رنج و نابرابریهای جنسیتی و طبقاتی و… اشاره کرد. نهادهای اجتماعی کوچک و بزرگی که فریبا وفی در داستانهای کتاب در عمق صحنه ترسیم میکند، همگی به نحوی در شرف فروپاشی و انهدام قرار دارند. وضعیتی که با توجه به سال نگارش اثر، میتوان آن را پیشبینی قریبالوقوعی از وقایع پیش روی جامعه از نگاه هنرمندی آگاه قلمداد کرد. یکی از دیگر نکاتی که این مجموعه داستان را به کتابی منحصر به فرد تبدیل میکند، این است که نویسنده به گونهای شخصیتهای متنوع اثر را ساخته و پرداخته است، که مخاطب حتی با منفیترین آنها نیز احساس همذاتپنداری و نزدیکی میکند.تندباد
معرفی کتاب تندباد
لوران گوده در کتاب تندباد، شما را با شخصیتی مواجه میکند که به خاطر فساد، تلخی و رنجی که در پیرامونش وجود دارد از زندگی به تنگ آمده و مدام مشغول روایت از جهان خشنی است که او را دربرگرفته و به قول خودش «دوست دارد سیاه و آزاد بمیرد». تندباد (Ouragan roman) رمانی پر از روایتهای کوچک از محلههای پست، کشمکشها و تلاش برای حفظ هویت است. راوی مانند قصهگویان سیاه پوست قرن نوزدهم مداوم روایت میکند و باعث میشود شما با قصهها و کلماتش میخکوب شوید. لوران گوده (Laurent Gaude) نویسندهای است که در هر یک از آثارش به گوشهای از جهان میرود و با پرداختن به رویدادها، آداب و رسوم، تاریخ و مصیبتهایی که انسان ناخودآگاه با آنها درگیر میشود، نگاهی از دنیای متفاوت در برابر چشمان شما میگذارد. او در این داستان به آمریکا میرود و قهرمانانش را از نیواورلئان و لوئیزیانا انتخاب میکند، شخصیتهایی که خود را رودرروی تندباد کاترینا (اوت 2005) میبینند و خط سرنوشتشان در تصویری از آخر زمان با هم تلاقی میکند. هنگامی که توفان شروع شد بیشتر محلههای مرفهنشین خانه خود را تخلیه کردند، اما ساکنان سیاه پوست بخشهای فقیر در خانههای خود ماندند چون نه وسیلهای برای فرار داشتند و نه تمایلی، چرا که زندگی برای آنها در جای دیگر بیمعنا بود. گوده که پس از این فاجعه بسیار دگرگون شده بود، تصمیم گرفت عکسها و مقالههایی از روزنامههای آن روزها را گردآوری کند. او در برنامهای تلویزیونی میگوید که عکس زن سیاه پوستی که پرچم امریکا را بر شانه حمل میکند از یکی از همین عکسها زاده شده است. او به دنبال شخصیتی بود که لبریز از خشم و نفرت است و اضافه میکند «برای من جالب است که در چنین مواقعی آتشسوزی جنگلها، زمین لرزهها، فوران آتشفشانها انسان پی میبرد که نیروی حاکم بر این سیاره هم تراز قدرت او نیست و چیزی مبهم و ژرف وجود دارد که بشر واقعاً در برابر آن حقیر است. اینکه غرور انسان در چنین لحظههایی خرد میشود و از بین میرود واقعاً جالب است.» بسیاری از استعارههای رمان برگرفته از تورات هستند، از جمله کشتی نوح در دل توفان و سیلاب و هرگونه ارجاع به کتابهای مقدس ناخواسته و غیر عمد بوده و نویسنده هیچ علاقهای نداشته که مفاهیم دینی را وارد چهارچوب داستان کند. در بخشی از کتاب تندباد میخوانیم: به خیابانهای شهر نگاه میکند که دارند خالی میشوند و به مردمی که دسته دسته میدوند و خانهها را ترک میکنند و میداند که جایی برای او نخواهد بود. پدرها را میبیند که ماشینها را پر از بار میکنند و بنزین ذخیره برمیدارند، مادرها را میبیند که با قیافههای درهم کشیده برای چندمین بار از بچههاشان میپرسند که آیا قمقمهها را پر کردهاند یا نه، همه را نگاه میکند و میداند که جزء آنها نیست. او میماند چون ماشینی ندارد، چون نمیداند کجا برود و خسته است. میماند، شهر در تب و تاب است و او جزء شهر نیست. مردم میترسند، عرق میریزند و هول برشان داشته که یک دقیقه را هم هدر ندهند، ولی او با آنها نیست. واقعاً نمیترسد، به مرگ فکر نمیکند، فقط فکر میکند که این هم یک امتحان است، امتحانی سخت. میداند که دوباره از پا درمیآید، انگار زندگی فقط همین است و او باید تسلیمش شود. به مردها و زنهایی که میروند نگاه میکند و به محلهی نکبتبارش برمیگردد، سرافکنده برمیگردد. خیابانهای اینجا آرامتر از مرکز شهرند. کسی در جنب و جوش نیست. باز خیابانهای پهن و فقیرانهای را میبیند که حتی خانههاشان هم خسته به نظر میرسند و بیاختیار صدای چکشِ قاضی را میشنود. باد بلند میشود. توفان نزدیک میشود و مثل همیشه قسمت آنهاست، قسمت بدبخت و بیچارههای درمانده، فقط مال آنها. موقع پرداخت صورت حساب به نظرش میرسد که زن جوان طور عجیبی نگاهش میکند. شاید از اینکه آدمی عادی دیده جا خورده است. حتماً با خودش فکر کرده بود که مسافر اتاق 507 مردی است بدبخت، معتادی که بیرون کردنش به این راحتیها نخواهد بود. « از مینیبار استفاده کردید؟» اشاره میکند که نه و بعد اضافه میکند، «فقط یک تماس تلفنی داشتم.» زن درحالیکه با اخم به صفحهی کامپیوتر زل زده تصدیق میکند. رسیدش را چاپ میکند و میگیرد طرفش. او نگاه میکند. مدت مکالمه مشخص است: یک دقیقه و پنج ثانیه. خندهاش میگیرد. یک دقیقه و پنج ثانیه. زمان خیلی کمی بود برای بیرون کشیدنش از آن اتاق. شماره گرفته بود. به رغم سالهای سپریشده هنوز شماره را از بر بود. فکر کرده بود خودش گوشی را برمیدارد یا اینکه باید پیغام بگذارد. برای شنیدن صدایش سر از پا نمیشناخت، ولی صدای بچگانهای جواب داده بود. لحظهای مکث کرده و بعد گفته بود «سلام، اسمت چیست؟» پسر بچهی آن طرف خط با اطمینان جواب داده بود «بایرون.» پرسیده بود «رز آنجاست؟» بچه انگار مردد بود. با صدای اخمآلودی جواب داده بود «مامانم؟» گفته بود «آره، به مامانت بگو من دارم میآیم.» بچه حرفش را بریده بود، «شما؟» شرم عجیب و خاصی سرتاپایش را گرفته بود. «کینو برنس.» و تکرار کرده بود «بهاش بگو من دارم میآیم.» و گوشی را گذاشته بود. یک دقیقه و پنج ثانیه. حالا دوباره به این لحظهها فکر میکند و نیروی تازهای در وجودش ریشه میدواند. ضربان رگهایش را حس میکند. عجله دارد. عجله دارد که این چند صد کیلومتر را طی کند و برود، آنقدر برود تا به او برسد، عجله دارد که پشت فرمان ماشینش بنشیند و بدون خوردن و نوشیدن براند، چهارصد کیلومتر براند. عجله دارد. این بیقراری از کی سراغش نیامده بود؟محاکمه، تقدیم به فرانتس کافکا
غريبه اي در قصر
معرفی کتاب غریبه ای در قصر اثر مارک تواین
محصولات مشابه
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-تاریخ هستی شناسی هنر
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-دوستی
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-سعادت
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-عقل به روایت کانت
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-فلسفۀ اخلاق کانت
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-پدیدارشناسی
آدمکش کور
دانشنامه فلسفه استنفورد 2: فلسفه و مسائل زندگی
موضوع | فلسفه |
نویسنده | جان ماریال، تادئوس مِتس، دن هِیبرون، تاد کالدر، بِنِت هِلم، رونالد دِ سوسا، کرولین مک لاود، الیزابت برِیک، جوزف میلم، رابین س.دیلون، استیون لوپر |
مترجم | امیرحسین خداپرست، مریم خدادادی، غلامرضا اصفهانی، ابوالفضل توکلی شاندیز، حسین عظیمی، ایمان شفیعبیک، ندا مسلمی، مهدی غفوریان، راضیه سلیمزاده |
سرپرست و ویراستار مجموعه | مسعود علیا |
نوبت چاپ | ٢ |
تعداد صفحات | ٦٨٠ |
سال نشر | ١٤٠٢ |
سال چاپ اول | ١٤٠٠ |
نوع جلد | گالینگور روکشدار |
قطع | رقعی |
نوع کاغذ | تحریر |
وزن | ٨٧٢ |
شابک | ١ -٠٣٨٢-٠٤-٦٢٢- ٩٧٨ |
تولید کننده | ققنوس |
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.