قصه هایی از جوامع الحکایات جلد 4، عقرب و مرد جوان

25,000 تومان

اين مجموعه شامل 1 قصه از قصه‌هاي جوامع‌الحكايات، يكي از آثار قديمي، نامي و اصيل ايراني است. اين قصه‌ها به زبان ساده و ساختار قصه‌اي بازآفريني شده و همراه با تصويرهايي زيبا، در 1 كتاب، به كودكان عزيز تقديم گرديده است.

فقط 1 عدد در انبار موجود است

توضیحات
قصه هایی از جوامع الحکایات جلد 4
نویسنده
حسين فتاحي
مترجم
——-
نوبت چاپ ——-
تعداد صفحات 12
نوع جلد شوميز ـ منگنه‌اي
قطع خشتي بزرگ
سال انتشار 1394
سال چاپ اول 1394
موضوع
ادبیات کهن
نوع کاغذ ——-
وزن گرم
شابک 9786002514363

 

حمل و نقل
توضیحات تکمیلی
ابعاد 22 × 22 × 0.2 سانتیمتر
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “قصه هایی از جوامع الحکایات جلد 4، عقرب و مرد جوان”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Atta.Afroozeh
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

آموزش سواد مالی به کودکان (13) – وقت خرید با مامان

60,000 تومان
کتاب «آموزش سواد مالی به کودکان (13) - وقت خرید با مامان» یکی از کتاب‌های مجموعه‌ی «آموزش سواد مالی» برای کودکان است که در قالب داستان، دانش، مهارت و استانداردهای رفتارهای مالی را آموزش می‌دهد. این کتاب، داستان یک روز خرید با مامان است. دختر کوچولو و پسر کوچولو برای خرید با مامان به فروشگاه و بازار می‌روند. آنها هر چیزی را که می‌بینند می‌خواهند و هر بار مامان می‌گوید نه یا الان نه، امروز نه! هر کدام می‌توانند یک کتاب بخرند نه دو کتاب! آبنبات و عروسک و اسباب‌بازی هم نمی‌توانند بردارند اما مامان برای دختر یک لباس نو می‌خرد و وقتی خریدها تمام می‌شود حالا با باقی پول می‌توانند همگی بستنی قیفی بخورند. این داستان به کودکان یاد می‌دهد که خرید کردن نیاز به برنامه ریزی دارد و پول را باید حساب شده خرج کرد. نمی‌توانند هرچیزی که دل‌شان می‌خواهد را داشته باشند.
سفارش:0
باقی مانده:1

خرده روايت‌هاي بي زن و شوهري

12,000 تومان
کتاب خرده روايت‌هاي بي زن و شوهري: ما خانه‌ها، کوچه‌ها، خيابان‌ها و آدم‌هاي زيادي را ترک گفتيم، اما اگر جرأت مرور خاطرات‌شان را داشته باشيم، لحظه‌ پرتپشِ لرزش و ريزش دل را حتماً تجربه کرده‌ايم. لحظه‌ سکوت پرهياهويي که با تباني ذهن سمج و دلِ ناماندگار پديد مي‌آيد و بس... بارها با خودمان گفتيم اگر دل هم مثل چشم در داشت مي‌بستيم يا اگر بلد بوديم، ذهن را از خاطره‌ها، و حافظه‌ بويايي را از تمام عطرهاي گذشته خلاص مي‌کرديم، اما بدون اين‌ها تنهايي‌مان را چگونه پر مي‌کرديم؟ آدم‌ها مي‌آيند که بروند، رفتن‌شان به اندازه‌ي آمدن نامنتظر و تکان‌دهنده است و ما با تواني که نمي‌دانيم از کجا آورده‌ايم سنگين‌ترين اتفاق‌ها را ناباورانه تاب آورديم، با صبري که به تلخي آموختيم، نظر‌کردن و گذرکردن پيشه کرديم با اين باور که در گوشه‌ها و زوايا و پس و پشت تمامي هدف‌هاي بزرگ و کوچک‌مان تحفه‌اي به اسم زندگي خانه دارد که بايد بتوانيم حظش را ببريم.

دنیای داداشی (جلد 6) – گردش داداشی

10,000 تومان
"دنياي داداشي‌" مجموعه شش جلدی است که "داداشي" شخصيت اصلي و راوي ماجراهاي اين كتاب‌هاست. موضوع هر كتاب ساده و مرتبط با زندگي روزمره، و زبان آن نيز شعر كودكانه است. نمونه‌اي از شعر و زبان داداشي: مامان‌جونم كجايي؟ بيدار شدم من از خواب خرگوش من، صبح‌به‌خير سلام بكن به آفتاب
سفارش:1
باقی مانده:1

کتابهای نارنجی جلد 16، آقا نقله در عروسی و 6قصه ی دیگر

18,000 تومان
اين مجموعه شامل 56 كتاب است و هر كتاب 7 قصه‌با تصويرهاي رنگي و زيبا. همه‌ي داستان‌هاي اين مجموعه ايراني است. حال و هواي داستان‌ها متفاوت و متنوع است. گاهي قصه‌ي زندگي بچه‌هاست و گاهي قصه‌ي زندگي پرنده‌ها و چرنده‌ها و گاهي هم قصه‌ي زندگي اشياء، همان چيزهايي كه دور و بر ما هستند. تصويرهاي رنگي قصه‌ها كمك مي‌كنند كه خواننده، بهتر و راحت‌تر با فضاي داستان‌ها آشنا شود.

نبرد هیولاها 6 گانه ی5، سایه ی مرگ جلد 28، کولدو، جنگجوی شمالی

6,000 تومان
در سایه ی مرگ جلد 28 بانوی هیولاها در سرزمین گلیدور گرفتار طلسم و جادو شده‌است و هیولاهای خشمگین او کشور را نابود می‌کنند. تام قول می‌دهد که طلسم را بشکند، اما زمانی که کراب مرگ آور ناگهان به قایقش حمله می‌کند، به نظر می‌رسد که نبرد و ماموریت تام در همان ابتدا به پایان می‌رسد... آیا شما جرأت دارید با تام همراه شوید؟ آیا می‌توانید از این نبرد جان سالم به در ببرید؟

زني در حاشيه‌ي روزنامه

24,000 تومان
کتاب زني در حاشيه‌ي روزنامه اثر شبنم بزرگی: آهان، سپیدرود دیگر! ندیده بودی؟ شما دخترها کجا را دیده اید؟ مگر بیرون می آورند شما را از آن خانه؟ قشنگ است هان؟ رودخانه را نگاه می کنم، پسر عمه « نامدار » را نگاه می کنم، خنده ام می گیرد. سر خودش را می آورد بیخ گوش من، شاید می خواهد راننده نشنود، آرام می گوید: می خواهم اسم دختر خودمان را بگذاریم سپیدرود. نفسش می خورد پشت گردن من. خودم را عقب می کشم. جا می خورد. بعد امر می کند: برو سمت خودت بشین! روزنامه باز می کند، می رود پشت آن؛ لابد ریخت من را نبیند. حتمی دیگر هیچ وقت نمی گوید گوشه ی روزنامه چیزی برایش بنویسم و...