قصه های منظوم از 14 معصوم جلد 5، و ناگهان پرنده شد

15,000 تومان

کتاب قصه های منظوم از 14 معصوم حاوی اشعار کودکانه و ساده ای می باشد و ماجرایی از زندگی یکی از معصومین (ع) را شرح می دهد. تصویرگری زیبای این کتاب، اشعار کتاب را قابل فهم تر و جذاب تر کرده است.

فقط 1 عدد در انبار موجود است

توضیحات

قصه های منظوم از 14 معصوم جلد 5

نویسنده
محمدکاظم مزینانی
مترجم
منصوره محمدی
نوبت چاپ ——-
تعداد صفحات 12
نوع جلد شومیز
قطع خشتی
سال انتشار 1401
سال چاپ اول 1401
موضوع
شعر
نوع کاغذ ——-
وزن گرم
شابک
9789644179655

 

حمل و نقل
توضیحات تکمیلی
ابعاد 16 × 16 × 0.2 سانتیمتر
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “قصه های منظوم از 14 معصوم جلد 5، و ناگهان پرنده شد”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Atta.Afroozeh
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

رازهای آسمان جلد 2، سیارات

50,000 تومان
اگر محل زندگی‌مان در پولوتو بود، برای رسیدن به نخستین سالروز تولدمان باید 248 سال صبر می‌کردیم و اگر در عطارد بودیم، هر 88 روز، یک سال پرتر می شدیم! ولی آیا سیارات دیگر قابل سکونت‌اند؟سطح سیاره ها، ستاره‌ها، دنباله‌دارها و شهاب سنگ‌ها از چه تشکیل شده و چه فرقی با هم دارند؟ چرا خورشید زد است و بسیاری از ستاره‌ها سفیدند؟ ایا ستاره های نارنجی و قرمز هم داریم؟ جواب این سوال‌ها و سوال‌های دیگرمان را در این کتاب جذاب و خواندنی می‌یابیم.

بره اي که گرگ شد

85,000 تومان
کتاب بره ای که گرگ شد یکی از مجموعه آثار  عزیز نسین است. روزگاری، در اونجایی که شرق و غربش به هم می‌چسبیدند و شمال و جنوبش به هم نمی‌رسیدند، چوپونی با گوسفندها و سگ‌هایش زندگی می‌کرد. اونجا دیاری بود ورای جاهای دیگه: آبش چنون بود که گلاب، خاکش چنون بود که طلا، کوه و دشتش لاله بود و چمن، بیابونش گل بود و گلشن. باغ‌هاش چنون بود که باغ بهشت، و هواش تا دلت بخواد سبک بود و سبک، روشن بود و روشن... اما چه سود؟... چه سود که چوپون اون دیار سوای چوپونای دیگه بود: دل نداشت که رحم داشته باشد، رحم نداشت که مروت داشته باشد، نه آه به دل سنگش کارگر بود و نه ناله، و نه صدای گریه و زاری رو می‌شنید...، اگر هم می‌شنید این گوشش در بود و اون گوشش دروازه... چوپون اون دیار نه مثل چوپونای دیگه نی هفت‌بند داشت و نه چماق چوپونی. به جای نی هفت‌بند سوت شکاربونی داشت و به جای چماق چوپونی تازیانه خارنشون به دست می‌گرفت

فسقلی ها جلد 8

7,000 تومان
مجموعه فسقلی ها دربرگیرنده ی سی جلد کتاب است که شخصیت اصلی هر یک از آنها پسر یا دخترکوچولویی است که یک ویژگی یا عادت منفی دارد این داستان ها به گونه ای هستند که خواننده ی خردسال از همان ابتدا، بدی رفتار شخصیت داستان را حس می کند و متوجه زشتی کارش می شود.

فسقلی جلد 25، بالی خوش لباس

7,000 تومان
مجموعه فسقلی ها دربرگیرنده ی سی جلد کتاب است که شخصیت اصلی هر یک از آنها پسر یا دخترکوچولویی است که یک ویژگی یا عادت منفی دارد این داستان ها به گونه ای هستند که خواننده ی خردسال از همان ابتدا، بدی رفتار شخصیت داستان را حس می کند و متوجه زشتی کارش می شود.

قصه های تصویری از تذکرة الاولیا جلد 4، سوزن و تار مو ، رابعه عدویه

30,000 تومان
در قصه های تصویری از تذکرة الاولیا جلد 4، بخشي از زندگي رابعه عدويه ملقب به "تاج‌الرجال" ارائه شده است. همچنين چگونگي آشناشدن رابعه با عرفان و تصورف و رسيدن به مقام والاي بندگي ذکر مي‌شد. توجه به عبادت خالصانه و رضايت‌مندي خداوند از نکات مطرح در اين داستان است.

آسمان هفتم

قیمت اصلی: 115,000 تومان بود.قیمت فعلی: 65,000 تومان.
کتاب آسمان هفتم، آخرین اثر نجیب محفوظ است، این کتاب که شامل دست نوشته های او می باشد، پس از مرگ وی توسط فرزندش به انتشار رسید. این کتاب شامل 236 داستان کوتاه است که با نگاهی روانکاوانه انسان را برای کشف حقایق زندگی و رمز و راز روح به تفکر وا می دارد.
در حالی که گرسنگی به من فشار می‌آورد با دوچرخه به هر طرف می‌رفتم، در جست‌وجوی رستورانی ارزان قیمت بودم که با درآمد محدود من همخوانی داشته باشد. اما همه جا بسته بود. به سمت میدان، و ساعت وسط آنکه نگاه کردم دوستم را دیدم که زیر آن ایستاده بود، با اشاره به من گفت که پیشش بروم. با دوچرخه به سمت او رفتم و وقتی متوجه موضوع شد از من خواست دوچرخه را به او بسپارم تا راحت‌تر دنبال غذا بگردم، من هم پیشنهادش را عملی کردم و در حالی که به دنبال غذاخوری می‌گشتم ضعف و گرسنگی بیشتر به من فشار می‌آورد. در یأس و ناامیدی و فشار گرسنگی به سمت رستوران«خانواده« رفتم با اینکه می‌دانستم گران است. صاحب رستوران کنار در ورودی که پرده‌ای به آن زده بودند ایستاده بود. با کنار زدن پرده مشخص شد که سالن رستوران، چیزی جز یک خرابه پر از آشغال نبود، با دلخوری پرسیدم: چه اتفاقی‌افتاده؟ مرد گفت: زود برو کبابی الشباب شاید قبل از اینکه تعطیل کند به آنجا برسی. من هم وقت تلف نکردم و با سرعت به میدان ساعت برگشتم، اما نه از دوچرخه خبری بود نه از دوستم