

لوتا پیترمن 1/ گوش تا گوش، خرگوش
87,000 تومان
معرفی کتاب لوتا پیترمن 1 اثر آلیس پانترمولر
مجموعهی لوتا پیترمن، دختر پردردسر
اسم من لوتا است، ده ساله و خیلی طبیعی. از پدر، مادر و برادرهایم که خیلی طبیعیترم. به خاطر همین اصلا نمیفهمم دلیل این اتفاقهای عجیبوغریب اخیر چیست. مثلا همین که سر کلاس آن جملههای خجالتآور روی تخته نوشته شد، یا اینکه غذای موردعلاقهام یک دفعه مزهی کلم بروکسل گرفت.
عق!
و آیا این اتفاقها به فلوت هندیای که مامان بهم کادو داده ربط دارد؟ تازه من اصلاً برای این داستانها وقت ندارم چون باید حیوان خانگی موردعلاقهام را پیدا کنم و برایش حسابی نقشه کشیدهام. البته اگر این فلوت فلانفلانشده بگذارد!
فقط 1 عدد در انبار موجود است
لوتا پیترمن 1/ گوش تا گوش، خرگوش
نویسنده |
آلیس پانترمولر
|
مترجم |
نونا افراز
|
نوبت چاپ | — |
تعداد صفحات | 188 |
نوع جلد | —- |
قطع | — |
سال نشر | — |
سال چاپ اول | —— |
موضوع |
کودک و نوجوان
|
نوع کاغذ | —— |
وزن | 0 گرم |
شابک |
9786222040734
|
وزن | 0.5 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: aisa
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
از دو که حرف میزنم از چه حرف میزنم
فراتر از فراموشي
مرگ ايوان ايليچ
در بخشی از کتاب مرگ ایوان ایلیچ میخوانیم
زندگى را در خانهى جدید شروع کردند و وقتى خوب مستقر شدند و به جاى جدید خو گرفتند، چنانکه معمولاً چنین است، دیدند که فقط یک اتاق کم دارند و نیز درآمدشان، گرچه فوقالعاده زیاد شده بود، اگر اندکى فقط پانصد روبل بیشتر مىبود دیگر نقصى در زندگىشان نمىماند. در آغاز کار که هنوز خوب مستقر نشده بودند و چیزهایى مانده بود که بخرند یا سفارش دهند، و این یا آن مبل را جابهجا، یا فلان و بهمان را باهم جور کنند، احساس بسیار خوشایندى داشتند. گرچه اختلافنظرهایى میان زن و شوهر باقى بود ولى هر دو به قدرى خشنود بودند و کارهاى کردنى به قدرى زیاد بود که بىجدال زیاد باهم کنار مىآمدند. وقتى دیگر کارى باقى نماند که کرده شود زندگى اندکى رنگ ملال گرفت و احساس کمبود آشکار شد. اما رفتهرفته آشنایىهایى پیدا مىشد و عادتهایى پدید مىآمد و زندگىشان هر طور بود پر مىشد. ایوان ایلیچ صبح را در دادگاه مىگذرانید و براى ناهار به خانه مىآمد و ابتدا از این روال رضایت داشت و شادکام بود، هر چند که زندگى از اندکى دلآزارى خالى نبود، که تازه آن هم سرچشمهاش همین خانه بود. (کوچکترین لکه روى سفره یا پارچهى دیوارپوش، یا بریدن ریسمان پرده و از این نوع سخت به خشمش مىآورد. به قدرى براى آراستن خانه رنج برده بود که اندکى ضایع شدن صورت ظاهر آن برایش سخت دردناک بود.) اما بهطور کلى زندگىاش طورى مىگذشت که به عقیدهى او بایسته بود، یعنى باآسودگى و لذت و باآبرومندى. ساعت نه از خواب برمىخاست، قهوهاش را مىنوشید و روزنامهاش را مىخواند، بعد اونیفورم قضاوت به تن مىکرد و به دادگاه مىرفت و آنجا طوق اسب عصارى آماده بود و فورا بر گردنش مىافتاد.کارآگاه کرگدن در باغوحش مرموز 1/ معمای پنگوئن گمشده
دیونامه: بازشناسی چهرهی موجودات خیالی در روایت های ایرانی
معرفی کتاب دیونامه: بازشناسی چهرهی موجودات خیالی در روایتهای ایرانی
ادبیات ایرانی سرشار از روایتهای پرحادثه و پرفرازونشیب است. کتاب دیونامه: بازشناسی چهرهی موجودات خیالی در روایتهای ایرانی به قلم پرویز براتی از نمایی نزدیک به بررسی داستانهای شگفتانگیز و خیالانگیز روایتهای ایرانی میپردازد تا تصویر این موجودات را از دل ادبیات منثور ایرانی بازسازی کند.دربارهی کتاب دیونامه: بازشناسی چهرهی موجودات خیالی در روایتهای ایرانی
همیشه نفوذ عناصر ماورایی و عجیبوغریب به دنیای واقعی برای افراد جذاب بوده است. کتاب دیونامه: بازشناسی چهره موجودات خیالی در روایتهای ایرانی بهخوبی شما را در مسیر شناختن موجودات خیالی و آشنا شدن با روایتهای شگفتانگیز ایرانی همراهی میکند. این کتاب در پنج پرده ارائه میشود. پردهی اول با عنوان «قصهگوی برزگر و قصهگوی دریانورد» این مسئله را مطرح میکند که ادبیات فراطبیعی در ایران با داستانهای دریا و دریانوردان گره خورده است. قصهگوی برزگر نمایندهی شخصیت یکجانشین و کشاورز است و قصهگوی دریانورد از آن سو، نماینده شخصیت جهانگرد است. بر این اساس میتوان ادبیات شگفت ایرانی را منتج از داستانهای دریانورد دانست؛ چراکه از روایتهایی هیجانانگیز و پرماجرا تشکیل شده است. در پردهی دوم که «نقش و کارکرد سیاسی متون شگفت» نام دارد، با این بحث روبهرو میشویم که در ادبیات دورهی اسلامی و فرهنگ عامهی مردمِ ایران، دیو، پری، غول و مردم یکچشم راه را برای خیالپردازی باز کردند و به روایتهای ایرانی راه یافتند. اما چرا این اتفاق افتاد؟ پرویز براتی عنوان میکند که این دلیل این اتفاق به مسائل ایدئولوژیک و سیاسی برمیگردد. پردهی سوم دربارهی «صورتهای شگفتی» بحث میکند و آنها را در دو دستهی کلیِ «روایتهای عجایبنامهای» و «روایتهای اعجابانگیز» جای میدهد. در پردهی چهارم اعجاببرانگیزی متون عرفانی مورد بررسی قرار میگیرد؛ چراکه متون عرفانی نیز شگفتیهای بسیاری را در خود جای دادهاند. پردهی پنجم و آخر که «خیالهای غربی: ادبیات شگرف در مغرب زمین» نام دارد، به بررسی ادبیات شگرف در غرب میپردازد. در این کتاب بر مفهوم ادبیات شگفت فارسی تأکید شده و این مفهوم بر قصههای پریان ترجیح داده شده است. این کتاب از سوی نشر چشمه منتشر شده است.کتاب دیونامه: بازشناسی چهرهی موجودات خیالی در روایتهای ایرانی مناسب چه کسانی است؟
کتاب دیونامه برای افرادی که به داستانهای اساطیری، شخصیتهای خیالی داستانها و خیالپردازی دربارهی موجودات عجیبوغریب علاقه دارند مناسب و جذاب است.کارآگاه کرگدن در باغوحش مرموز 6/ ماجرای شیواوای قلدر
برشی از متن کتاب
شی واوا گفت: بهره وری. کلمه ش اینه. همه مان گفتیم: بهره... چی چی؟ پیپو شی واوا با غرور تکرار کرد: به ره و ری. موهایش را که بالا زده بود، دوباره مرتب کرد. تمام حیوانات بخش جنوبی باغ وحش سردرگم و متعجب او را نگاه می کردند. یکی گفت: خب یعنی چی؟ شی واوا گفت: خیلی ساده ست. مثلاً تو! به پرث تنبل اشاره ای کرد. تو یه... یکی گفت: یه تنبـ... شی واوا پرید وسط حرفش و گفت: یه حیوون میمون شکل عجیب و غریب هستی. حالا بی خیال. هر چی هستی. اصل ماجرا اینجاست که چی کار بلدی بکنی؟ تنبل گفت: من؟... خب... بلدم بخوابم. شی واوا گفت: بخوابی؟ ای تنبل! باید کار درست و حسابی بکنی. کاری که باعث بشه سودی به باغ وحش برسه. همه مان دوباره پرسیدیم: سووووووود؟ شی واوا گفت: از درخت بیا پایین. این جارو رو بگیر و همه ی باغ وحش رو جارو بزن. می خوام یه ساعت دیگه همه جا از تمیزی برق بزنه ها. پرث تنبل مکثی کرد. موکاکالا رفت طرفش. همین که رفت طرفش و نگاه تندی به پرث انداخت، حیولان بیچاره از درخت آمد پایین. تند تند کف زمین را جارو کرد. شی واوا فریاد زد: تو! تو کرگدن پیر! معلوم است که جوابش را ندادم. اسم من کارآگاه کرگدن است... نه کرگدن پیر. او هم این را می دانست. گفت: دارم با تو حرف می زنم پیر مرد! با تو و اون پرنده ی احمقی که روی شونت نشسته. گوش هاتون سنگینه؟ طوطی پلیسه زد زیر خنده و گفت: ها ها ها ها! شنیدی کرگدن جون؟ گفت پرنده ی احمق! اگه با من این طوری حرف می زد ناراحت می شدم... حسابی ناراحت می شدم... وایسا ببینم!... من که نشستم رو شونه ی تو... اون حرف رو به من زدی. من احمقم؟ پیپو خیلی آرام آمد طرف ما. دیدم که کلید کوچولو را با روبانی به گردنش بسته و کلیده دارد تکان تکان می خورد. شی واوا گفت: مردم اصلاً دوست ندارن پول بدن و کرگدنی رو تماشا کنن که توی حوض گلش وامیسته یا می شینه. با خودم گفتم: آخ آخ آخ! حوض گِل عزیزم! چقدر دوست داشتم الان مشغول گل بازی بودم و پاهام رو کرده بودم توی گِل! شی واوا گفت: حیوون های آروم و سنگین و پیر اصلاً خوب نیستن. می خوام حسابی تکون بدین. تکون بخورین. تحرّک... کلمه ش همینه. بینسنتینا فیله از روی سادگی پرسید: ولی مگه کلمه هه بهره وری نبود؟ پیپو گفت: چیزه... بهره وری و تحرّک. این ها دو کلمه ان. حسابی کلافه شده بود، گفت: فکر کنم خیلی وقت ببره که دوباره این باغ وحش رو سرسامون بدم. همه مان دوباره پرسیدیم: سر و... چی چی؟محصولات مشابه
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-درونگری
بسیاری از علاقهمندان به فلسفه در ایران که با فضای مجازی بیگانه نیستند نام دانشنامه فلسفه استنفورد را شنیدهاند و چه بسا از این مجموعه کم نظیر بهره هم برده باشند. این دانشنامه حاصل طرحی است که اجرای آن در سال ١٩٩٥ در دانشگاه استنفورد آغاز شد و همچنان ادامه دارد. این مجموعه از مدخلهای مناسبی برای ورود به گسترههای متنوع فلسفی برخوردار است و کسی که میخواهد برای اولین بار با مسأله یا مبحثی در فلسفه آشنا شود، یکی از گزینههای راهگشایی که پیش رو دارد این است که ابتدا به سراغ مدخل یا مدخلهای مربوط به آن در این دانشنامه برود.
نگارش، تدوین و انتشار مدخلهای دانشنامه فلسفه استنفورد به سرپرستی "دکتر ادوارد. ن. زالتا" افزون بر اینکه پیوندی فراگیر میان فضای دانشگاهی و عرصه عمومی برقرار کرده، ویژگیهای درخور توجه دیگری هم دارد و آن اینکه این دانشنامه به ویژه به کار دانشجویان و محققانی میآید که میخواهند در زمینهای خاص پژوهش کنند. ترجمه و انتشار تدریجی این دانشنامه به زبان فارسی و فراهم کردن امکان مواجهه شمار هرچه بیشتری از خوانندگان علاقهمند با آن از جمله اهدافی بوده که چه بسا مورد نظر بانیان این طرح بوده لذا "انتشارات ققنوس" با همکاری گروهی از مترجمان به سرپرستی "دکترمسعودعلیا" و با کسب اجازه از گردانندگان دانشنامه فلسفه استنفورد (SEP) اقدام به ترجمه و انتشار این دانشنامه مینماید و امیدوار است چاپ این مجموعه استمرار پیدا کند
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.