لوتا پیترمن 3/ چه‌کسی کرم‌ها را رقصاند؟

150,000 تومان

سفارش:0
باقی مانده:1

معرفی کتاب لوتا پیترمن 3 اثر آلیس پانترمولر

داستان طنز و دوست داشتنی حاضر همراه با تصاویر بامزه برای سنین 8 الی 14 سال نگاشته شده است. لوتا پیترمن و داداش های خل و چل اش دوست دارند که تعطیلات عید پاک را در جزیره ای وسط دریا سپری کنند اما پدر و مادرشان مانند همیشه و بدون توجه به نظر مشترک آن ها، تصمیم می گیرند که به مزرعۀ ارگانیک در ایالت بایرن بروند.
یوهو! بالاخره تعطیلات فرارسید! بیشترِ بچه‌های کلاس می‌مانند خانه ولی من و خانواده‌ام قرار است برویم یک مزرعه‌ی اُرگانیک در جنوب آلمان. هرچند دو تا برادر خُل‌وچِلم و خودم نظرمان این بود که برویم توی یک جزیره وسط دریا ولی هیچ‌کس حرفمان را گوش نکرد. ناعادلانه!

تازه می‌توانم کلی با فلوتم تمرین کنم. چون فلوت من یک فلوت عادی نیست و می‌تواند مارهای کبری و حتی کرم‌های خاکی را هیپنوتیزم کند. فقط باید آهنگش را درست بزنم …

فقط 1 عدد در انبار موجود است

توضیحات

لوتا پیترمن 3/ چه‌کسی کرم‌ها را رقصاند؟

نویسنده
 آلیس پانترمولر
مترجم
نونا افراز
نوبت چاپ
تعداد صفحات 161
نوع جلد —-
قطع
سال نشر
سال چاپ اول ——
موضوع
کودک و نوجوان
نوع کاغذ ——
وزن 0 گرم
شابک
9786222040864
توضیحات تکمیلی
وزن 0.5 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “لوتا پیترمن 3/ چه‌کسی کرم‌ها را رقصاند؟”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

چند صفحه از کتاب

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: aisa
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

بهار را باور کن

38,000 تومان

کتاب بهار را باور کن اثر فریدون مشیری نشر چشمه

کتاب بهار را باور کن اثر فریدون مشیری نشر چشمه بهترین بهترین من زرد و نیلی و بنفش سبز و آبی و کبود! با بنفشه ها نشسته ام، سال های سال، صبح های زود. در کنار چشمه ی سحر سر نهاده روی شانه های یکدگر گیسوان خیسشان به دست باد، چهره ها نهفته در پناه سایه های شرم، رنگ ها شکفته در زلال عطرهای گرم، می تراود از سکوت دلپذیرشان، بهترین ترانه، بهترین سرود! مخمل نگاه این بنفشه ها، می برد مرا سبک تر از نسیم، از بنفشه زار باغچه، تا بنفشه زار چشم تو-که رسته در کنار هم- زرد و نیلی و بنفش سبز و آبی و کبود…

ماجراهای مگسی ویززز و سرمگس 1/ سلام سرمگس!

70,000 تومان
انتشارات هوپا منتشر کرد: فکر می کنی مگس ها حشره های موذی و اعصاب خردکنی هستند؟ فکر می کنی تنها کاری بلدند این است که ویز ویز کنند و وقتی خوابیده ای، موی دماغت بشوند؟ هیچ فکر می کردی مگس ها می توانند باهات دوست بشوند؟ ویززز به دیدن مادربزرگش می رود. اما مادربزرگ اشتباهی سرمگس را قورت می دهد. فکر می کنی مامان بزرگ چه جوری سرمگس را از توی شکمش بیرون می آورد؟
ویززز پسربچه‌ی این داستان، دنبال یک حیوان خانگی می‌گردد.
حدس می‌زنی چه‌جور حیوانی را انتخاب می‌کند؟ باور می‌کنی آدم‌بزرگ‌ها اجازه بدهند که بچه‌ها و مگس‌ها با هم رفیق بشوند؟ آن هم با یک سَرمگس؟
سفارش:0
باقی مانده:1

نگهبانان گاهول 2/ سفر

37,000 تومان

معرفی کتاب سفر اثر کاترین لسکی

سورن، گیلفی، شفق و حفار پس از فرار از دره ی ترسناک یتیم خانه، برای مقابله با شرارتی که دامن گیر جغدها شده، به جستجوی درخت گاهول کبیر و رسته ای از جغدهای پاک و سلحشور که دست به کارهای شرافتمندانه می زنند، می پردازند. آن ها در صورت پیدا کردن این درخت و موفقیت در آزمون های سخت و پیچیده شان، به گاهول هایی واقعی که رویای هرکسی است، تبدیل خواهند شد.
همه‌چیز با یک رؤیا شروع می‌شود؛ جست‌وجویی برای درخت گاهول کبیر، مکانی افسانه‌ای که هرشب رسته‌ای از جغدها از آن‌جا اوج می‌گیرند تا کارهای شریف انجام دهند. سورن، گیلفی، شفق و حفار امیدوارند آن‌جا برای جنگیدن با شرارتی که در قلمروی جغدها ریشه دوانده‌ است، راهی پیدا کنند.

سفر طولانی و سخت است. وقتی سورن و دوستانش سرانجام به درخت گاهول کبیر می‌رسند، با آزمون‌هایی روبه‌رو می‌شوند که هرگز تصورش را هم نمی‌کردند. اگر بتوانند از پس این آزمون‌ها بربیایند، جغدهای گاهول حقیقی خواهند شد؛ جغدهایی صادق، شجاع، عاقل و درستکار.

خانواده‌ی سلطنتی 1/ تعطیلات پردردسر

105,000 تومان
خانواده‌ی سلطنتی چهار نفره‌ای در قلعه‌ای وسطِ شهر زندگی می‌کنند.
همه‌ی آن‌ها از تاج‌گذاشتن متنفرند. هربار از تاج‌گذاری فرار می‌کنند و به دریا و کوه و آتش‌فشان می‌روند.
شاهزاده‌کوچولوهای بامزه، آلیس و لوییس‌کوچیکه، به هر بهانه‌ای دنبالِ بازی‌کردن هستند و بوزومخملی، فیلِ گنده‌ی عروسکی‌شان را همه‌جا با خودشان می‌برند.
این‌بار نوبت باباست که تاج را روی سرِ مامان‌بزرگ بگذارد و فرار کند. ولی باباپادشاه توی بد هَچَلی گیر افتاده، مردمِ سرزمینش چتربه‌دست تظاهرات کرده‌اند و از او آفتاب می‌خواهند، آن‌ها از باران خسته شده‌اند! فکر می‌کنی پادشاه می‌تواند باران را بند بیاورد یا...
سفارش:1
باقی مانده:1

در عمق صحنه

3,000 تومان

معرفی کتاب در عمق صحنه

چهارده نمونه از داستان󠀠‌های اجتماعی ادبیات معاصر ایران، در کتاب در عمق صحنه گردآوری شده󠀠‌اند. فریبا وفی در هر یک از این داستان󠀠‌ها، به چالشی اجتماعی می󠀠‌پردازد و اگر نگاهی کلی󠀠‌تر به آن󠀠‌ها بیفکنیم، می󠀠‌بینیم که گویی رشته󠀠‌ای نامرئی این چهارده اثر را به یکدیگر مرتبط می󠀠‌سازد.

درباره󠀠‌ی کتاب در عمق صحنه

نخستین مجموعه داستان یکی از پرآوازه󠀠‌ترین نویسندگان معاصر ادبیات ایران، اکنون پیش روی شما قرار دارد. فریبا وفی کتاب در عمق صحنه را در سال 1375 و در 34 سالگی منتشر کرد. این مجموعه دربرگیرنده󠀠‌ی چهارده داستان مجزاست که اگرچه می󠀠‌توان هر یک را به تنهایی خواند و از مطالعه󠀠‌ی آن لذت برد، اما گویی نخ تسبیحی از میان این چهارده اثر رد شده است و خط و ربطی انکارناشدنی را میان آن󠀠‌ها برقرار نموده است. فریبا وفی در نثر تیزبینانه و شفاف خود، با روایتی منحصر به فرد به سراغ موضوعات اجتماعی گوناگون رفته و هر یک از آن󠀠‌ها را در ساختار داستانی مستقل و در عین حال تکمیل󠀠‌کننده󠀠‌ای با دیگر آثار مجموعه، به کار می󠀠‌گیرد. موضوعاتی که وفی در این چهارده اثر به آن󠀠‌ها پرداخته است، چالش󠀠‌های اجتماعی کوچک و بزرگی را در بر می‌گیرند که ممکن است هر یک از ما در طول زندگی خود آن󠀠‌ها را تجربه کنیم و یا پیش از این به طریقی با آن‌ها درگیر بوده باشیم. مسائلی که از میان آن󠀠‌ها می󠀠‌توان به مواردی از جمله فقر، محرومیت، رنج و نابرابری󠀠‌های جنسیتی و طبقاتی و… اشاره کرد. نهادهای اجتماعی کوچک و بزرگی که فریبا وفی در داستان󠀠‌های کتاب در عمق صحنه ترسیم می󠀠‌کند، همگی به نحوی در شرف فروپاشی و انهدام قرار دارند. وضعیتی که با توجه به سال نگارش اثر، می󠀠‌توان آن را پیش󠀠‌بینی قریب󠀠‌الوقوعی از وقایع پیش روی جامعه از نگاه هنرمندی آگاه قلمداد کرد. یکی از دیگر نکاتی که این مجموعه داستان را به کتابی منحصر به فرد تبدیل می󠀠‌کند، این است که نویسنده به گونه󠀠‌ای شخصیت󠀠‌های متنوع اثر را ساخته و پرداخته است، که مخاطب حتی با منفی󠀠‌ترین آن󠀠‌ها نیز احساس همذات󠀠‌پنداری و نزدیکی می󠀠‌کند.

تاول

48,000 تومان

معرفی کتاب تاول

کتاب تاول اولین اثر مهدی افروزمنش که با بیانی ساده و داستانی قوی‌، جایزه‌ی رمان اول هفت اقلیم را از آن خود کرده، روایتی از محله‌ای نزدیک میدان راه آهن به نام «فلاح» در دهه‌ی 70 است که در آن روز شب نمی‌شود مگر اینکه دعوا و درگیری اتفاق بیفتد. این رمان داستان یکی از بچه‌های همین محل به نام «جعفر» است که روزی قهرمان کشتی و مورد احترام ساکنین محل بوده، تا هنگامی که تعادل روانی‌اش را از دست می‌دهد و معتاد و لات می‌شود و سرانجام در گیر و دار یک خصومت، سرهنگ سرشناسی را به قتل می‌رساند. افروزمنش در کنار داستان جعفر، قصه‌ی آدم‌های دیگری را هم روایت می‌کند؛ خانم ژاپنی که زن برادر جعفر است، اشرف شلغم، سرهنگ آرنولد، مجید سریش، یوسف آتاری، قاسم سلمونی، حسن جگرکی و خود راوی. در حقیقت، تاول داستان محله‌ی فلاح را روایت می‌کند. آدم‌های داستان یک ویژگی مشترک دارند و آن فقر و سرنوشت نه چندان درخشان است. گویی آن‌ها شخصیتی مستقل ندارند و تنها در محله‌شان معنا می‌یابند. آن‌ها در ایستادن در برابر نظم و قانون متفاهم و سرسخت هستند و دنیایی جدا از تمامیت شهر را شکل می‌دهند. راوی داستان نوجوانی است که با هیجان و کنجکاوی خاصی ماجراها را تعریف می‌کند و هر از گاهی که از چیزی باخبر نیست، به نقل قول از زبان زنان همسایه و خاله زنک‌های قدیمی محل متوسل می‌گردد. تاول روایت آدم‌هایی است که هر روز در اطراف خود می‌بینید؛ همان قدر لمس کردنی و باور کردنی. روایتی واقع‌گرایانه که افروزمنش می‌کوشد وقایع را همان گونه که هست، بازسازی کند. او در این اثر از اجتماعی آشنا حرف زده و کوشیده است بخشی از ساختار اجتماعی و فرهنگی جامعه‌ی شهری را نشان دهد، با شخصیت‌هایی ملموس که شما را درگیر خود می‌کنند و به فضای داستان می‌برند. انگار در آن محله سال‌ها با جعفر، قاسم سلمونی، اشرف شلغم و بقیه‌ی آدم‌های آن زندگی کرده‌اید و هر روز شاهد ماجراهای محله بوده‌اید. از مهم‌ترین نقاط ضعف این رمان می‌توان به عدم تسلط نویسنده به راوی و هرج و مرجی اشاره کرد که به دلیل همین عدم شناخت بر قصه غالب شده است. در نیمه‌ی اول داستان، شما با یک راوی خردسال و نونهال روبرو می‌شوید که لابلای آدم‌ها می‌چرخد و روایت می‌کند اما در نیمه‌ی دوم آن، بدون هیچ رویداد و پرش زمانی خاصی، راوی کودک به یک جوان تبدیل می‌گردد و در بعضی جاها هم حضورش فعل می‌شود! این نابسامانی روایت تا پایان داستان ادامه می‌یابد. در بخشی از کتاب تاول می‌خوانیم: جعفر هر جا می‌نشست دم از انتقام می‌زد. شب که شد، پنجشنبه، همه توی فوتبال دستی می‌دانستند جعفر آزاد شده و می‌خواهد انتقام بگیرد، اما کسی باور نکرده بود. تا قبل از این‌که آقاحیدر بیاید داخل و بعدش خود جعفر، تعریف می‌کردند جعفر چی گفته و می‌خندیدند. یکی ‌گفت جعفر گفته «به روح ننه‌م دهنش رو صاف می‌کنم.» بعدش هم اضافه کرد «زرشک.» آن یکی تعریف کرد جعفر در حالی که با تیزی دسته چوبی‌اش به نیمکت توی دخمه می‌زده، گفته «کاری می‌کنم بدونه جعفر کیه.» نادر بود که از آن‌طرف شیشکی کشید تا همه بترکند از خنده. عباس دختر هم خلاص شده بود. خندید که به من گفته «کاری می‌کنم تا قیوم قیومت اسم جعفر از این محله پاک نشه. فکر نکنی چون سرهنگه بی‌خیالش می‌شم! زده باید تاوون بده.» بعد هم صداش را جور خاصی کلفت کرد، گفت «من که گرخیدم، وای به حال سرهنگ.» همه خندیدند. گفتم، پنجشنبه بود و یک‌ کلاغ ‌چهل‌ کلاغ‌های کار جعفر هنوز توی محل جمع نشده بود که خودش آفتابی شد. موضوع انتقام را هم از صبح به کس و ناکس گفته بود. سرهنگ، همان‌طور که توی فوتبال دستی به آق حیدر قول داده بود، جعفر را به دادسرا نفرستاده بود و با استفاده ا اختیاراتش او را آزاد کرده بود. این طور می‌گفتند. نمی‌دانستیم دقیقاً کی آزاد شده و اصلاً آیا این دو روز توی کلانتری بوده یا سرهنگ همان دیشب آزادش کرده بود. اولین ساعتی که یکی گفته بود او را دیده نزدیک‌های ظهر بوده
سفارش:0
باقی مانده:1