

لوتا پیترمن 8/ تعطیلات با طعم کانگورو
59,000 تومان
فقط 1 عدد در انبار موجود است
لوتا پیترمن 8/ تعطیلات با طعم کانگورو
نویسنده |
آلیس پانترمولر
|
مترجم |
نونا افراز
|
نوبت چاپ | — |
تعداد صفحات | 240 |
نوع جلد | —- |
قطع | — |
سال نشر | — |
سال چاپ اول | —— |
موضوع |
کودک و نوجوان
|
نوع کاغذ | —— |
وزن | 0 گرم |
شابک |
9786222043803
|
وزن | 0.5 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: aisa
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
انگار 12 و 3/4 ساله بودن بس نبود که حالا مادرم هم میخواهد نامزد ریاستجمهوری شود!
داستان طنز انگار ۱۲ و ۳/۴ ساله بودن بس نبود که حالا مادرم هم می خواهد نامزد ریاست جمهوری شود! داستان دختری است به قول خودش ۱۲ و سه چهارم ساله به نام ونسا ردراک که راوی داستان نیز است. ونسا از یک سو با مشکلات دوره بلوغ سروکله میزند و از سوی دیگر نگران از دست دادن مادرش است.
او نسبت به دیگر دختران همکلاسیاش از نظر رشد جسمی عقب است و از بدن و قیافهاش ناراضی است برای همین اعتماد به نفس زیادی ندارد و فکر میکند دست و پا چلفتی است. در چنین شرایطی که او به مادرش نیاز دارد، مادرش حسابی درگیر آماده کردن خود برای ریاست جمهوری است
اما مشکل تنها نبود مادر نیست. او از مخالفان حمل اسلحه، طرفدار حفظ محیط زیست و صلح است، مخالفان و دشمنان زیادی دارد. با نامزد شدن مادر برای ریاست جمهوری، ونسا نامههای تهدید کنندهای در کمد مدرسهاش پیدا میکند که نویسنده نامه از ونسا خواسته است که مادرش را متقاعد کند از نامزدی ریاست جمهوری کناره گیری کند و او و مادرش را به مرگ تهدید کرده است.
ونسا که پدرش را چند سال پیش از دست داده است نمیخواهد مادرش را هم از دست بدهد؛ اما مادر به خاطر هدفی که دارد حاضر نیست دست از مبارزه بکشد زیرا معتقد است که «شجاعت وقتی است که میترسی اما اعتقاد راسخ داری که کاری را که درست است انجام میدهی.»
او همچنین به این سخن بنجامین فرانکلین اعتقاد دارد که «کسانی که از آزادیهای اولیه میگذرند تا کمی امنیت موقت به دست آورند، نه استحقاق آزادی دارند نه امنیت.»
مادر در یکی از سخنرانیهایش مورد سو قصد قرار میگیرد اما ونسا مادرش را نجات میدهد و خود زخمی میشود. مادر تصمیم میگیرد که کنارهگیری کند اما این بار ونسا مانع او میشود.
ونسا با خود در کشمکش است؛ او باید تصمیمهای سختی درباره آینده خودش، مادرش و کشورش بگیرد و با مادر و رجینالد پسر خوشتیپ اما بیاخلاق همکلاسیاش هر یک به گونهای در کشمکش است.
داستان به رشد اجتماعی مخاطب کمک می کند و مسئولیت اجتماعی را به عنوان یک ارزش مهم میداند و تعریفی زیبا از شجاعت ارائه می دهد.
سخت پوست
معرفی کتاب سخت پوست
ساناز اسدی در کتاب سخت پوست، زندگی یک خانوادهی چهارنفره را برایتان روایت میکند که به خاطر بیکفایتی پدر در تأمین مخارجشان، اوضاع اقتصادی نابهسامانی دارند. پدر که برای پول درآوردن دست به هر کاری زده، این بار روش متفاوتی را انتخاب میکند که چندان به مذاق خانواده خوش نمیآید تا اینکه... . با مطالعهی این رمان واقعگرایانه، میتوانید با یکی از درخشانترین دستاوردهای اخیر ادبیات معاصر و داستاننویسی فارسی، آشنا شوید.دربارهی کتاب سخت پوست
سیلی که سقف خانهها را ویران کرده و مردهها را از گور خارج کرده، عکسهایی که دستبهدست میچرخند و مردههای از گور بیرون آمده را نشان میدهند و خانوادهی آشفتهای که هم سقف خانهشان خراب شده و هم پدر مردهشان به لطف سیل، از زیر خاک درآمده، صحنههای تراژدیکی هستند که خوانندگان کتاب سخت پوست، در همان ابتدای رمان، با آنها مواجه خواهند شد. ساناز اسدی در این داستان خواندنی، زندگی خانوادهی چهارنفرهای را در دو محور زمانی حال و گذشته روایت میکند. حال و گذشته در این زمان، بیست سال باهم اختلاف دارند. زمان کنونی مربوط به سال 1395 میشود و گذشته هم به رخدادهای سال 1376 و 1377 اشاره دارد. «سینا» راوی داستان و پسر کوچکتر «داوود» است که به همراه برادر بزرگترش، «امین» و مادرش، در یکی از شهرهای شمالی ایران زندگی میکند. اوضاع مالی خانواده، چندان تعریفی ندارد. پدر برای کسب درآمد دست به هر کاری میزند اما قبل از اینکه بتواند پول و سرمایهای بیندوزد، آن را کنار میگذارد تا کار جدیدی را آغاز کند. این اواخر هم راهی ژاپن شده تا بعد از سه یا چهار سال کار کردن در این کشور، دستپرُ نزد خانوادهاش برگردد و مغازهای در شهرشان باز کند. بااینحال، یک سال بعد، با دستی از پا درازتر برمیگردد و دوباره همان آش و همان کاسه. عاقبت تصمیم میگیرد به خدمت «ویلایی»ها دربیاید؛ یعنی پولدارهایی که از شهرهای بزرگ میآیند و با خرید ویلا در شمال، یک اقامتگاه موقتی را برای خود تدارک میبینند. داوود هم مانند خیلیهای دیگر، تصمیم میگیرد با خدمترسانی به ویلاییها، پولوپلهای به دست بیاورد. این کار او هم موجب خشم امین میشود و هم اعتراض سینا را به دنبال دارد. آنها وقتی میبینند پدرشان جلوی مردم پرافادهای خموراست میشود که کوچکترین ارزشی برایش قائل نیستند، مدام به پدر به خاطر شغل جدیدش زخمزبان میزنند و او را به باد انتقاد میگیرند. بااینحال، نظر شخصی داوود نسبت به ویلاییها، هم برای خانوادهاش و هم برای مخاطبان، مبهم باقی میماند. معلوم نیست آیا پدر خانواده به دیدهی تحسین و احترام به آنها مینگرد یا در دل از ویلاییها تنفر دارد. این مسافران تازه از راه رسیده، همان چیزی را دارند که داوود سالهاست برای دستیابی به آن تلاش میکند اما ناکام مانده است. چیزی که میتوان آن را در یک کلمه خلاصه کرد: ثروت!راه دور…
معرفی کتاب راه دور...
سید علی صالحی یکی از بزرگترین شاعران ایرانی در دوران معاصر است. او در کتاب راه دور... که اتوبیوگرافیای خواندنی است، زندگی خویش را از نخستین روزهای کودکی تا زمان حاضر، به تصویر کشیده است.درباره کتاب راه دور...
«من این کتاب را برای چه کسانی نوشتهام؟ برای هر کسی که رؤیایی دارد!»... حکایت غریبیست. شاعری که عمری در سودای شعر و در معیت آن زیسته، این بار دست به قلم برده و در عرصهی نثر خودنمایی کرده. با این همه او نیک میداند که پیش و بیش از هر چیز، شاعری است شوریدهسر. و کیست که نداند، رابطهی شاعر با کلمات، همچون رابطهی نثرنویس با کلمات نیست. شاعر برخلاف نثرنویس کلمات را برای بیان مقصودی خاص به کار نمیبرد؛ برای او کلمات به خودی خود واجد ارزشاند. چنانکه نتهای موسیقی برای موسیقیدان، و رنگها برای نقاش. شاعر با کلمات عشقبازی میکند. او از اینکه واژگان را به سطح ابزاری برای انتقال معنا تنزل دهد، ابا دارد. کلمات برای او هویتی مستقل دارند؛ مستقل از آنچه بیان میکنند. گویی کلمه در گوش شاعر، بیشتر با موسیقی و هجاهایش مینشنید، تا معنا و مفهومش. و شاعر همیشه شاعر است؛ حتی هنگامی که نثر مینویسد. این داستان سید علی صالحیست؛ شاعری که در کتاب راه دور...، در مقام نثرنویس ظاهر شده و داستان زندگی پرفرازونشیب خویش را، از ایام کودکی تا کهنسالی، روایت نموده است. باری، او از آنجا که شاعر است، و این شاعر بودن هویتش را میسازد، در نثر نیز شاعرانه قلم زده است. بدین معنا که کلمات خود را از صافی نگاه شاعرانهی خویش عبور داده، و اینچنین، اتوبیوگرافیای خاص و بیمانند پدید آورده. اتوبیوگرافیای که خواندن آن، به خواندن یک شعر منثور بلند میمانَد... گفتنی است که کتاب راه دور... توسط نشر چشمه در اختیار علاقهمندان قرار گرفته است.افلاطونهای جوان/ تئاتر کوچک هانا آرنت
مهماني تلخ
در بخشی از کتاب مهمانی تلخ میخوانیم
با انگشت جلو را نشان داد. خواستم راه بیفتم که دیدم دنده عقب گرفت و به سرعت آمد طرفم. جلوام که رسید، زد روی ترمز، طوری که لاستیکها چند سانتی روی آسفالت کشیده شدند. سرم را خم کردم و کنار شیشهی نیمه پایین گفتم: « پارکوی. » با انگشت شست، صندلی عقب را نشان داد.
وقتی در را باز کردم، زنی که عقب نشسته بود، رفت کنار شیشه. سوار شدم. راننده زد توی دنده. گفت: « حالا تا نیایش بریم. » « من پیاده می شم. » خواستم دستگیره را بکشم که گفت: « بشین، آقاجون. بالاخره یه کاریش میکنیم. » برگشته بود. گفتم: « نمی خوام وسط راه تاکسی عوض کنم. » پایش را گذاشت روی گاز و ماشین از جایش کنده شد.
شاید هنوز بیست متر نرفته بود که گفت: « خیلی زود جوش می آری،آقا. » « جوش نمی آرم. گفتم که نمی خوام تاکسی عوض کنم. » « اصلاً اون جا که شما وایساده بودی تا صبح هم کسی سوارت نمیکرد. » از توی آینه نگاهی به من انداخت.
بعد سرش را چرخاند طرف مردی که صندلی جلو نشسته بود. گفت: « شما دیدینش، آقا؟ » مرد بی آن که نگاهش کند، گفت: « من اصلاً حواسم به خیابون نبود.» زن گفت: « من دست شونو دیدم. » « آره، منم همون یه دستو دیدم که از لای درخت ها اومده بود بیرون. معلوم می شه شما هم مثل من حواس تون خیلی جَمعه. » گفتم: « می خواستین بیام وایسم وسط اتوبان؟ »
« دیگه آخه شما هم خیلی رفته بودی کنار. تا آدم می اومد بفهمه چی به چیه، پنجاه متر رفته بودجلو. » مردی که جلو نشسته بود، گفت: « اتفاقاً ایشون کار درستی کردن. تو این شهر تا بخوای جوون الکی خوش هست. می زنن به آدم و درمی رن. بعدش هم هیچی به هیچی. جنازه ت افتاده وسط اتوبان. » زن گفت: « آره، واقعاً. » کیفش را که گذاشته بود روی زانویش، باز کرد و دستمالی بیرون آورد
گفت: « اگه تا پارک وی می رین، من هم می آم. » راننده از توی آینه نگاهش کرد. « تا تجریش هم بخواین می رم. می خوام برم اون جا بنزین بزنم.«من همون پارک وی پیاده می شم.» دوباره توی آینه نگاهش کرد. گفت: «رو چشمم، خانم.» لبخند زد.
کمی بعد، وقتی داشتیم به پل گیشا نزدیک می شدیم، راننده شیشه اش را تا آخر پایین کشید. آرنجش را گذاشت لب پنجره و به ماشین بغلی نگاه کرد که داشت نزدیک ما حرکت می کرد. از پنجرهی بازش صدای آهنگ ملایمی به گوش میرسید.
گفت: «لامسب، انگار نه انگار پاییز شده. هوا از تابستون هم گرم تره». دست راستش را گذاشت به صورتش. حدس زدم دارد با سبیلش ور میرود. باز توی آینه نگاهی به من انداخت. وقتی دید حواسم به اوست، نگاهش را دزدید. با این حال هنوز چشمهای ریزش پیدا بود.
تاریخ فرودستان: جستارهایی در تاریخ اجتماعی کارگری و ملی ایران
معرفی کتاب تاریخ فرودستان: جستارهایی در تاریخ اجتماعی کارگری و ملی ایران
تورج اتابکی با جستارهایی که در کتاب تاریخ فرودستان ارائه کرده، در تلاش بوده با ترسیم جایگاه اجتماعی طبقهی کارگر در دوران معاصر و نقشی که این قشر از جامعه در تحولات سیاسی-اجتماعی ایران داشته، تصویری دقیق از تاریخ ملی ایران به مخاطبانش عرضه کند. اثرگذاری طبقهی کارگر در مهمترین خیزشهای سیاسی دوران معاصر، ظهور تاریخنگاری برای قشر کارگر در مطالعات مورخان ایرانی و موضوعاتی از ایندست، مباحث کتاب حاضر را دربرمیگیرند.دربارهی کتاب تاریخ فرودستان
تاریخنگاری در نخستین مراحل آن با شرح اقدامات شاهان سلسلههای گوناگون و توصیف کشورگشاییهای آنها آغاز شد. از آنجایی که تا پیش از ورود انسانها به دوران مدرن، کتاب و کتابخوانی در زندگی عموم مردم جایی نداشته، طبیعتاً کتابهای تاریخی هم چندان مورد توجه مردم طبقهی متوسط و ضعیف واقع نمیشدند. تنها شاهان و حاکمان بودند که هم سرمایهی تهیه و نگهداری از کتابهای تاریخی را داشتند و هم انگیزهای که آنها را وامیداشت مورخانی را برای ثبت و ضبط فتوحات خود به خدمت بگیرند. بنابراین، اصولاً در چنین دورانی هرگز کتابی نخواهیم یافت که به احوال و زمانهی طبقهی فرودست جامعه پرداخته باشد. تاریخنگاری برای فرودستان قدمت زیادی ندارد و نقطهی شروع آن به زمانی برمیگردد که مورخان هندی در دوران پسااستعماری، این نوع از نگارش تاریخ را در برابر تاریخنگاری نخبهگرا ابداع کردند. بهتدریج مورخان اروپایی و آمریکای لاتین نیز راه نوین آنها را دنبال کردند و تاریخنگاری برای فرودستان به سبکی رایج در مطالعات تاریخی بدل شد. کتابی که پیش روی شماست، از بهترین نمونههای این نوع از تاریخنگاری است که تورج اتابکی (Touraj Atabaki) نگارش آن را به عهده داشته. نویسنده در کتاب تاریخ فرودستان، به شرح حضور و اقدامات سیاسی-اجتماعی کارگران در سالهای معاصر میپردازد و دورنمایی از تاریخنگاری فرودستان را در میان پژوهشگران تاریخ معاصر ایران به نمایش میگذارد. کتاب حاضر یک مقدمه و چندین جستار را شامل میشود که هر کدام گوشهای از تاریخ طبقهی کارگری ایران را بهتصویر میکشند. با مقدماتی که نویسنده در ابتدای کتاب بیان کرده، کلیت تاریخنویسی برای فرودستان و نحوهی بروز و گسترش آن برای خوانندگان شرح داده خواهد شد. بخش نخست، روش تاریخنگاری مورخان ایرانی را در سدهی بیستم به بحث گذاشته و ابعاد گوناگون آن را مورد واکاوی قرار میدهد. در بخش دوم، شاهد تحلیلهای نویسنده از دوران مشروطه و وقایع مربوط به آن هستیم. همانطور که میدانید، جنبش مشروطه سرآغازی بود برای اینکه اقشار متوسط و ضعیف جامعه نیز به پا خیزند و در مقابل اشراف و حکومت ایران، به دفاع از حقوق خود بپردازند. مشروطه، جنبشی بود برای عامهی مردم که به دست خود ایشان شکل گرفت و رهبری شد.محصولات مشابه
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-عشق
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-دوستی
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-ایمانوئل کانت
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-هگل
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-هرمنوتیک
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-پدیدارشناسی
آدمکش کور
دانشنامه فلسفه استنفورد 5: زیباییشناسی
نویسنده | استنفورد |
مترجم | مسعود علیا |
تعداد صفحات | ٦٨٠ |
قطع | وزیری |
سال نشر | ١٤٠١ |
موضوع | فلسفه |
نوع کاغذ | تحریر |
وزن | ١٣٥٤ |
شابک | ٧ -٤٦٣-٠٤٠-٦٢٢- ٩٧٨ |
نوع جلد | گالینگور روکشدار |
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.