مأموریت به ایران (ایران در جنگ جهانی اول)

210,000 تومان

مارتین هنری دانوهو معتقد است که دربارۀ جنگ تا ابد می‌توان نوشت. جنگ بخش بزرگی از زندگی دانوهو را تشکیل داده است و در سِمَت گزارشگر دِیلی کرونیکل از امتیاز حضور در بزرگ‌ترین خیزش‌های نظامی و سیاسی جهان برخوردار بوده است. در اوایل جنگ جهانی اول به عنوان خبرنگار دیلی کرونیکال در بالکان، به مأموریتی اطلاعاتی در ایران اعزام می‌شود.

مارتین هنری دانوهو می‌نویسد:

«ماجرای جنگ ایران باید روایت شود و من خوشوقتم که سهمی کوچک در این گزارش بر عهده گرفته‌ام. این کتاب ماجرای عملیاتی کوچکی است که گمنام مانده است، در کشور من کسی آن را نمی‌شناسد و ظاهراً مدت‌های مدید حتی خود مقامات نیز آن را از یاد برده بودند. این قوا تحت فرماندهی ژنرال دانسترویل بود که همه‌جا با عنوان «دانستر فورس» شناخته می‌شود و من بخشی از آن بودم و این کتاب را دربارۀ آن نوشته‌ام.»

او کوشیده است در این کتاب «دانستر فورس» را معرفی کند، علت اعزامش را شرح ‌دهد و بگوید تا چه حد در اجرای مأموریتش توفیق داشته است.

فقط 1 عدد در انبار موجود است

توضیحات

مأموریت به ایران (ایران در جنگ جهانی اول)

نویسنده
مارتین هنری دانوهو
مترجم
شهلا طهماسبی
نوبت چاپ ٣
تعداد صفحات ٢٢٤
نوع جلد سلفون
قطع وزیری
سال نشر ١٤٠٢
سال چاپ اول ١٣٩٧
موضوع
——
نوع کاغذ تحریر
وزن ٥١٠ گرم
شابک
9786002783806
توضیحات تکمیلی
وزن 0.51 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “مأموریت به ایران (ایران در جنگ جهانی اول)”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

خلاصه کتاب

 

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Samaneh Fathi
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

همۀ دختران دریا

21,000 تومان
همه‌ی دختران دریا به روایتِ موازی زندگی زنی که همسرش عضو گروه منافقین بوده با سه زن جوان امروزی می‌پردازد. زن‌ها دغدغه یکسانی دارند. دغدغه اصلی هم رفتن یا ماندن است. این کتاب به نوعی ماجرای پلیسی دارد. در قسمتی از این کتاب می‌خوانیم: اولین گاز را که به سیب زد بغضش ترکید. توی تمام تنهایی‌ها صدهزار بار به سرش زده بود برود و خودش را معرفی کند و بگوید چه شکری خورده و حالا شوهرش راست راست این‌جا می‌چرخد و برای ملت خودش چاله می‌کَند. اما ترسیده بود. طاقت زندان و شکنجه را نداشت. البت که خانه ننه‌سهیلی هم چیزی کم از زندان نداشت. تک‌اتاق کنج حیاط و مارمولک‌های سبز و سیاهی که از در و دیوار بالا می رفتند. گرما و بوی گندیدگی خور که حالا دیگر عادتش شده بود. و سروکله زدن با پیرزنی که هر از گاهی گریه و بی‌قراری او به وقت نبودن صلاح کلافه‌اش می‌کرد و فحش می‌کشید به جان یدو و هفت پشتش که این آش را برایش پخته و گولش زده بود که این آقا صلاح همشهری دامادتان است. زمستان با طعم آلبالو و سامار از جمله رمان‌های دیگر الهام فلاح است که توسط انتشارات ققنوس به چاپ رسیده است. نقدی بر این کتاب

عصر اصلاحات

140,000 تومان
اروپا در سال‌های ابتدایی قرن شانزدهم شاهد تقییرات عظیمی بود. سفرهای اکتشافی در طول پنجاه سال پیش از این دوره، سرزمین‌های آفریقا و خاور دور و آمریکا را به روی تجارت اروپاییان گشوده بود. ماشین چاپ اختراع شده بود و انتشار کتاب بیشتر متداول می‌شد. هنرمندان و اندیشمندان دورۀ رنسانس دروازه‌های دنیای جدید زیبایی و دانش را گشوده بودند.
سفارش:0
باقی مانده:2

ققنوس پرده‌های خاموش

11,000 تومان
پشت میله همه چیز فرق می کند حتی اگر خارج از اینجا تعریفی به اسم زندگی را شنیده و ندیده باشی. اگر بیرون از این خراب آباد فکر می کردی در قفسی، فقط فکر کرده بودی! چرا که میله معنای آزادی را در خود می پرورد و آزادی معنای میله را.... یا: چراغ بودن نفت می خواهد و زبانه ای برای شعله کشیدن. که اولی را در دل دفن شدگان باید یافت و دومی را در لب خاموش شدگان زنده. هر آتش چراغی که آتش فروزان نیست و هر خاکستری خاکستر درد باوران. با این همه چراغی باش از دل خفتگان به خاموشی و خاکستری از خاطرات به اجبار فراموش شوندگان. یا: تنها پیرمردی بود و مجله ای و رگبار کلماتی، آن هم آن گونه با حرارت و بی تاخیر، درست مثل گدازه های آتشفشانی که فوران می کرد و به صخره های بی خبر می غلتید و بعد از جوشش یکباره اش، آرام به کناری می سرید و با ناله و شیونی از خودسوزی بی امان به خاکستر خود می نشست و در حالی که حرارت خود را می فشاند، سوز و وسوسه ی داغی اش را تا ابد به گرده ی صخره ها بار می داد! طاهر صورتش داغ شد و ....آقا دو یا سه بار دیگر آن بیت را تکرار کرد: آنگه ز دردهای درونیش مست....

وقتی سروها برگ می ریزند

25,000 تومان
رمان، داستان زندگی مازیار، دانشجوی شهرستانی است که از اهواز برای ادامه تحصیل در دانشگاه به تهران می‌رود. او پس از تلاش فراوان در دانشگاه قبول می‌شود. قسمتی از متن کتاب: نمره عینکم بازهم رفته بود بالاتر. بس که درس خواندم برای کنکور. خاتون یک قاب جدید عینک به سلیقه خودش سفارش داد. گرد و طلایی. همان مدلی که از آن متنفر بودم

شهرزاد چاه

17,000 تومان
زن جوانی که در تهران زندگی می‌کند، دایه پیر او، مادربزرگش و یک راوی دانای کل، هر یک گوشه‌ای از زندگی گذشته و ماجراهایی را که در زمان حال می‌گذرد بازگو می‌کنند: «صبح، عوض این‌که وایستم روی چهارپایه روشویی دست و رو بشورم. می‌روم لب حوض. لبه دامنم رو می‌کنم زیر کمربند، شیر روی ستون سنگی ‌رو که ننه نیلو سفت‌سفت می‌بنده به زور وا می‌کنم. تا آخر می‌پیچونمش تا آب از دهن پرنده بزنه بیرون. بعد سرم رو می‌برم جلو و صورتم، موهام، بلوز و دامنم خیس می‌شه. ننه نیلو همیشه دعوا می‌کنه ولی این قده کیف داره...! پرنده‌هه سفید و پادراز و کاکلیه. خانوم خانوما بهش می‌گه حواصیل. ننه نیلو می‌گه دریاسری. دستش رو می‌گیره جلو دهنش، صداش رو در می‌آره. صدای دریاسری بَده ولی خودش خیلی قشنگه. همین که ننه نیلو موهام رو می‌بافه و چشم‌نظر صدفی رو به پیرهنم سنجاق می‌کنه، از اتاق رو به آفتاب می‌دُوم بیرون که برم پیش خانم خانوما. خانم خانوما بعضی روزا که فقط خودش می‌دونه و خانومای همسایه توی اتاق مهمونخونه، که سردرش یه خورشید خانوم گنده و دوتا خورشید خانوم کوچولو داره، زن‌ها رو می‌بینه. زن‌ها می‌آن خوابشون رو براش تعریف می‌کنن. اونم یه چیزایی واسه‌شون تعریف می‌کنه. بعضیا می‌ترسن، بعضیا می‌خندن، بعضیا گریه می‌کنن. دو ساعت مونده به اذون ظهر، ننه نیلو دیگه کسی رو راه نمی‌ده. تا صدای اذون از مسجد می‌آد، خانوم خانوما داره لب حوض دست و رو می‌شوره. دم سجاده‌اش می‌شینم تا نمازش تموم بشه و ننه نیلو سفره ناهارو پهن کنه... .» حوادث این داستان، در تهران و در روستایی در گیلان به نام «سیاه آتش» و نیز در گوشه‌هایی از سرزمین هفتاد و دوملت یعنی هندوستان می‌گذرد. روابط، مرتبط و حکایات به هم پیوسته‌اند و نوعی پازل را در کنار یکدیگر، تشکیل می‌دهند.

گیسیا

21,000 تومان
گیسیا زنی است که دل در گرو فرهنگ و ادبیات سرزمین مادری‌اش دارد. بین او و ریشه‌هایش سال‌ها فاصله افتاده است. او درگیرودار زندگی روزمره و در آخرین شب تابستان با تغییری غیرمنتظره در زندگی‌اش روبه‌رو می‌شود. گیسیا در تکاپوی سروسامان دادن به اوضاع و در تلاش برای برگردان زندگی‌اش به وضعیت قبل، سفری می‌کند به درون خودش و خاطراتش را با سه مرد مهم زندگی‌اش، می‌کاود. سپس... در قسمتی از این کتاب می‌خوانیم: گیسیا موها را خیس کرد. شانه را نوازشگرانه بر رشته‌ای از  موهای ابریشم‌گون ارکیده کشید و با  قیچی آن را برید. تارهای مو بر زمین ریخت.  شانه بار دیگر رشته‌ای مو را نوازش کرد. تارهای مو از شانه گریختند. گیسیا، این موها هوس جدایی از سر ارکیده ندارند. تو داری آن‌ها را به زور می‌بری. دست‌کم  آن‌ها را بنواز گیسیا. تو سلاخی گیسیا! پس به قربانی‌ات آب بده نوازشش کن و آنگاه  سلاخی‌اش کن.  گیسیا رشته‌ای دیگر از موها را نوازش کرد و برید. به نوک موها نگاه کرد و گلوله داغ در سینه‌اش چرخید؛  از نوک موهای ارکیده  خون می‌چکید.