ماجراهای تقریبا عجیب پایا، نجات درخت میدان (البته اگر بشود بهش گفت نجات)

58,000 تومان

درباره کتاب ماجراهای تقریبا عجیب پایا، نجات درخت میدان

این کتاب تصویری داستان یک خانواده خوشبخت ۴ نفره است. پانا و پانیا با مادر و پدرشان زندگی می‌کنند. پانا پسر بازیگوش و خیال‌پردازی است که هر لحظه به چیز متفاوتی فکر می‌کند.

مثلاً اگر پدرش چند دقیقه دیر بیاید او در خیالش فکر می‌کند پدرش را دزدیده‌اند و لباس قهرمانی می‌پوشد تا پدرش را نجات دهد اما با واردشدن پدر به خانه همهٔ خیالاتش از بین می‌رود.

یا دلش می‌خواهد اخبار چیزهای بامزه‌ای بگوید ولی همان اتفاقات همیشگی را می‌گوید. حالا اخبار خبر مهمی گزارش کرده است. عده‌ای چوب‌دزد به شهر آمده‌اند و پایا می‌خواهد درخت میدان را نجات دهد.

خواندن کتاب ماجراهای تقریبا عجیب پایا، نجات درخت میدان را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام کودکان و نوجوانان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب ماجراهای تقریبا عجیب پایا، نجات درخت میدان

«هر شب ساعت دو دقیقه به هشت، از پنجره درخت ناروَ میدان را نگاه می‌کنم. مثل همین حالا. ساعت یک دقیقه به هشت بابا از پشت درخت ظاهر می‌شود. باز هم مثل همین حالا.

ساعت هشت بابا در خانه را باز می‌کند و می‌گوید:

مثل همین حاالاااااااااا…»

در انبار موجود نمی باشد

توضیحات

ماجراهای تقریبا عجیب پایا، نجات درخت میدان (البته اگر بشود بهش گفت نجات)

نویسنده
پدرام ابراهیمی
مترجم
——-
نوبت چاپ 5
تعداد صفحات 165
نوع جلد شومیز
قطع رقعی
سال نشر 1401
سال چاپ اول ——
موضوع
داستان فارسی
نوع کاغذ ——
وزن 147 گرم
شابک
9786226839792
حمل و نقل
توضیحات تکمیلی
وزن 0.147 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “ماجراهای تقریبا عجیب پایا، نجات درخت میدان (البته اگر بشود بهش گفت نجات)”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

 

 

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: aisa
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

ماجراهای ریکی‌پرنده 3/ کلاه‌گیس فرفری

88,000 تومان
انتشارات هوپا منتشر کرد: ریکی از بالای سر یک سگ و یک گروه دخترهای راهنما پرواز می‌کند. اگر آن‌ها بالا را نگاه کنند، او می‌افتد، آن‌هم درست روی سرشان. برای ریکی این مسئله نه تنها خجالت آور است، بلکه مرگ‌آور است. با خواندن دو داستان کلاه‌گیس فرفری و یک گاز کوچولو احتمالا قاه‌قاه می‌خندید، به کارهای پسری که دنبال شهرت است، هم‌روی زمین و هم بین زمین و آسمان.
سفارش:0
باقی مانده:1

بنجامین هیولاکش 1/ هیولای کلّه‌کوسه‌ای

49,000 تومان
هیولای خرسیِ کلّه‌کوسه‌ای اهالی دهکده‌ی کناری را به وحشت انداخته و اینجاست که بنجامین بلانکِ ماجراجو پسر نوجوانی که با عموتاویش زندگی می‌کند، دستکش مخصوص جادویی‌اش را برمی‌دارد و عزمش را برای شکست هیولا جزم می‌کند؛ اما توی یک ماجرای واقعی، برخلاف افسانه‌ها، همه‌چیز راحتِ راحت پیش نمی‌رود.
بن برای نجات اهالی دهکده، باید تمام توان و مهارتش را به کار گیرد. البته اگر می‌دانست چطور باید از دستکش جادویی‌اش استفاده کند، این‌قدر به دردسر نمی‌افتاد.
سفارش:0
باقی مانده:1

در‌باب قرن بیستم: در گفت‌و‌گو‌ باتیموتی اسنایدر

190,000 تومان

معرفی کتاب در باب قرن بیستم: در گفتگو با تیموتی اسنایدر

تأمل دو اروپاشناس برجسته درباره‌ی قرنی که گذشت. تونی جات در کتاب در باب قرن بیستم سلسله‌گفت‌وگوهایی را با تیموتی اسنایدر شکل می‌دهد که محور آن دستاوردها و شکست‌های عقاید سیاسی و نقش روشنفکران در قرن بیستم است. این کتاب قدرت و عدالت را در نظریه‌های مختلف مورد بحث قرار می‌دهد.

درباره‌ی کتاب در باب قرن بیستم:

تیموتی اسنایدر (Timothy D. Snyder) نویسنده‌ی آمریکایی و تاریخ‌دانی است که تمرکزش را به‌طور خاص بر تاریخ اروپای مرکزی و شرقی و مسئله‌ی هولوکاست گذاشته است. اسنایدر به پنج زبان اروپایی صحبت می‌کند و توانایی این را دارد که به ده زبان مطلب بخواند، و همین قابلیت به این منجر شده که از منابع دست‌اولی در پژوهش‌هایش استفاده کند و افتخارات زیادی را بابت فعالیت‌هایش کسب کند. این پژوهشگر برجسته تا کنون 5 کتاب نوشته و در تألیف 2 کتاب نیز همکاری داشته است و کتاب او با عنوان «استبداد: بیست درس از قرن بیستم» در بین پرفروش‌ترین کتاب‌ها جای گرفته است. حالا در کتاب در باب قرن بیستم (Thinking the Twentieth Century) گفت‌وگویی را با او می‌خوانیم پیرامون آنچه در قرن گذشته روی داده است. تونی جات (Tony Judt)، که خود متخصص تاریخ اروپاست، متوجه می‌شود که درگیر بیماری اِی‌اِل‌اِس شده است و فرصت زیادی برای زندگی ندارد. بنابراین، دوست و همکارش، تیموتی اسنایدر، به او پیشنهاد می‌دهد که آخرین اثرش را بنویسد. در طول سال 2009، جات و اسنایدر گفت‌وگوهایی را شکل می‌دهند که ضبط و سپس پیاده می‌شده و درنهایت در قالب کتاب حاضر به انتشار رسیده است. جات در اوت 2010 در 62 سالگی از دنیا می‌رود. گفت‌وگوهای این دو اروپاشناس بدون یادداشت، ارجاع و مواردی از این‌دست است. آن‌ها درباره‌ی تاریخ عقاید سیاسی مدرن در اروپا و آمریکا صحبت می‌کنند و قدرت و عدالت را از نظر لیبرال‌ها، سوسیالیست‌ها و کمونیست‌ها، ملی‌گراها و فاشیست‌ها در قرن بیستم مورد توجه قرار می‌دهند. درنهایت می‌توان گفت که این کتاب عمده‌ی تمرکزش را بر دستاوردها و شکست‌های برجسته‌ترین روشنفکران قرن بیستم و نظریه‌های آن‌ها گذاشته است و در باب محدودیت‌ها و قابلیت تجدید عقاید سیاسی و درباره‌ی قصور و وظایف اخلاقی روشنفکران در سیاست بحث می‌کند.

ماه غمگین، ماه سرخ

78,000 تومان

در بخشی از کتاب ماه غمگین، ماه سرخ می‌خوانیم:

قوام اخم می‌کند. «عقل و اندیشه در برابرِ خشونت فرصتِ چندانی ندارند.» فنجانش را روی میز می‌گذارد، لبخند می‌زند و می‌گوید «هیچ‌کس نمی‌تواند به‌تنهایی مدعی شناخت حقیقت باشد مگر دیکتاتورها، و حقیقت هم برای آن‌ها جز دروغ نیست، منتها دروغی که به آن ایمان دارند، جناب رحیم‌زاده. دیکتاتورِ تازه‌به‌دوران‌رسیده‌ی ما مدعی است که منجی واقعی است. شاید خودش هم این را باور داشته باشد، اما وای به حال کسانی که به او ایمان بیاورند. او می‌خواهد پیرزنی کهن‌سال را با زور سرخاب و وسمه و نگار مثل عروسی جوان بیاراید. مردم هم در این میان نقشی ندارند.» جرعه‌ای از فنجانش می‌نوشد. «وقتی ملتی در حال سقوط است، تکرارِ تجربه‌های قبلی مرگ‌بار است. شما و همکاران‌تان متأسفانه معنای سیاست را نفهمیدید و مثل دن‌کیشوت به هر چه پیشِ روی‌تان بود حمله‌ور شدید.» سپس مدتی از پشت عینک به میرزاده می‌نگرد. بعد می‌گوید «در هر کتاب درسی نوشته شده که با مشت خالی نمی‌شود به جنگ سرنیزه رفت. اگر دستت خالی است شاید بتوانی با سیاست نیزه را از حریفت بگیری، و الّا… سیاست برای خود قواعدی دارد. شما به امثال من فرصت ندادید که با سیاست سرنیزه را از دست حریف بگیریم. می‌خواستید یک‌شبه گلستان بسازید که البته مقدور نشد. زمانه عوض شده، خیلی از کسانی که حاضر بودند برای مشروطه و آزادی بمیرند امروز حاضر نیستند حتی یک اعلامیه در این باب را بخوانند.» آهی می‌کشد و سرش را بالا می‌برد و چشم‌هایش را می‌بندد. بعد چشمانش را رو به عشقی باز می‌کند. «جناب عشقی، حکم شما را می‌ستایم: خلق جمهوری‌طلب را خر کنم، زان چه کردم بعد از این بدتر کنم… البته بنده را هم که مورد التفات قرار دادید: از من به قوام این بگو، الحق که نه مردی…» می‌خندد.
سفارش:0
باقی مانده:2

برج

12,000 تومان
به پسارستاخیز دیوانه‌وار و آشفته‌ی «جی. جی. بالارد» خوش آمدید. جایی که انسان علیه انسان برمی‌خیزد و باعث نابودی خود می‌شود. بالارد امپراطور پادآرمان‌شهرهایی است که خودش آن‌ها را خلق کرده است. او «برج» را نوشته تا سرنوشت شوم و معدوم انسان را نشان دهد، سرنوشتی که دیر یا زود گریبان‌گیر تمام دنیا می‌شود و انسان را از اوج تکنولوژی و مدرنیته، به غارهای تاریک و نمور می‌کشاند. وحشت، درماندگی و سرگشتگی انسان مدرن در برج نمودِ واقعی پیدا کرده است. این کتاب را باید بارها بخوانید و بیندیشید. رمان، قصه‌ی ساختمانی مسکونی در دوران پسارستاخیز جهان است که تمام امکانات پیشرفته و ضروری برای زندگی ساکنانش در آن فراهم شده است. فروشگاه، بانک، استخر و حتی مدرسه هم در این ساختمان وجود دارد. ساکنان این برج از آن خارج نمی‌شوند و با دنیای بیرونی ارتباط برقرار نمی‌کنند. حوادث کوچکی که در این ساختمان اتفاق می‌افتد، چندان دردسرساز نیستند. اما کم‌کم نظام زندگی در ساختمان تغییر می‌کند و افراد به سه طبقه‌ی پایین، متوسط و بالا تقسیم می‌شوند. هر دسته از این افراد تصور می‌کنند گروه‌های دیگر دشمن هستند و باید از بین بروند. خشونت و کشتار بی‌رحمانه‌ای در ساختمان شروع می‌شود و در نهایت کسانی که تا دیروز دوست و همراه هم بودند، حالا همه چیز را از یاد برده‌اند و به افرادی خشن و بی‌ملاحظه تبدیل شده‌اند. برج مدرن و پیشرفته تبدیل به غاری بدوی می‌شود و انسان، انسان بودن را از یاد می‌برد. در بخشی از رمان می‌خوانیم: « یکی از روزهای شنبه سه ماه قبل، کمی بعد از ساعت یازده صبح، دکتر لنگ داشت برای خود صبحانه درست می‌کرد که ناگهان از صدای انفجار، هراسان از جا پرید. صدا از بالکنِ پشت اتاق نشیمن می‌آمد. یک بطری شامپانی از یکی از طبقات فوقانی از ارتفاع بیست متری، اول روی سایبانِ یکی از پنجره‌ها افتاده بود، بعد از روی سایبان بلند شده بود و خورده بود کف سرامیک بالکن و مثل بُمب ترکیده بود.»

دستگاه گوارش

8,000 تومان

معرفی کتاب دستگاه گوارش

کتاب دستگاه گوارش رمانی کوتاه به قلم آیین نوروزی است که ماجرای عجیب سفر پدر و پسری به آلمان را بازگو می‌کند. آن‌ها به قصد جراحی پیوند عضو پدر به این سفر رفته‌اند.

درباره کتاب دستگاه گوارش:

پسری به همراه پدرش مشغول رانندگی در اتوبان است که پیش چشمانشان تصادفی بسیار هولناک و بزرگ اتفاق می‌افتد. این اتفاق به شدت بر روحیه آن‌ها تاثیر می‌گذارد، آن هم درست هنگامی که قرار است پدر را برای یک عمل پیوند خاص بر روی بخشی از لوله گوارشش به آلمان ببرند. آیین نوروزی که پیشتر به خاطر انتشار مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاهش توانسته بود جوایز معتبری را کسب کند، این بار در کتاب دستگاه گوارش دست به انتخاب موضوعی بدیع برای رمان کوتاهش زده است. عملی به نام پیوند مدفوع که قرار است بر روی روده‌ی کوچک در کشور آلمان انجام شود و پسری که پس از تجربه یک تصادف وحشتناک قرار است پدرش را برای این عمل به آلمان ببرد؛ اما به شدت تحت تاثیر فضای تصادف است و دچار سردرگمی می‌شود و دید تازه‌ای نسبت به جهان پیرامونش پیدا می‌کند. نویسنده این کتاب با بیانی روان و آمیخته با طنز پیچیدگی‌های روان آدمی را توصیف می‌کند و به نوعی تنهایی را ستایش می‌کند، او در نهایت انسان‌ها را به ماندن در جهانی که تحت سلطه ذهنشان است تشویق می‌کند.

کتاب دستگاه گوارش مناسب چه کسانی است؟

مطالعه این کتاب به کسانی که به رمان‌های کوتاه ایرانی با درونمایه‌های اجتماعی و طنز علاقه دارند، پیشنهاد می‌شود.

با آیین نوروزی بیشتر آشنا شویم:

او در سال 1369 متولد شد. آیین نوروزی در رشته‌ی زبان و ادبیات فارسی در مقطع کارشناسی از دانشگاه تهران فارغ‌التحصیل شده است و در حال حاضر دانشجوی مقطع کارشناسی ارشد پژوهش هنر در دانشگاه هنر است. نوروزی در نوجوانی به نویسندگی علاقمند شد و در همان دوران چند ماهی در کلاس‌های نویسندگی شرکت کرد. هم‌چنین دوره‌ای شش ماهه را در کارگاه داستان‌نویسی آقای کوروش اسدی سپری کرد. او در حوزه داستان کوتاه جوایز معتبری را در سال‌های اخیر کسب کرده است.

در بخشی از کتاب دستگاه گوارش می‌خوانیم:

من در همه‌چیز به نظام سلسله‌مراتبی معتقدم، البته نه مدلِ هندی‌ها که می‌گویند اگر با یکی از طبقه‌ای دیگر بریزی روی هم باید کشته بشوی و از این چیزها. به‌نظر من جایگاهِ نود درصد آدم‌ها در تمام عمر ثابت می‌ماند و آن‌هایی هم که پیشرفت می‌کنند، آن‌قدرها از این قضیه خیر نمی‌برند. یک‌بار نشسته بودم توی پارک و به رفتار زن و مردی که روی نیمکت روبه‌رو بودند، نگاه می‌کردم. مرد حدوداً سی‌ساله بود و صورت آفتاب‌سوخته‌ای داشت و وسط سرش کچل شده بود. یک تی‌شرت آدیداس مشکی پوشیده بود که از شدت قلابی بودن، آدم را غمگین می‌کرد و یک شلوار کتان سفید. تقریباً مطمئنم از بین تمام آدم‌های توی پارک، هیچ‌کس حاضر نبود نگاهش را بیشتر از دو ثانیه روی این آدم نگه دارد. مسئله اصلاً منحصر به بدسلیقگی یا کچلی نبود. اگر لباس‌های دیوید بکام و آن یارو را هم باهم عوض می‌کردند، باز بکام بود که آدم‌حسابی به‌نظر می‌رسید و این یکی، فقط اُمل تازه‌به‌دوران‌رسیده‌ای بود که دست روزگار چندتا لباس خوب نصیبش کرده بود. بدبختی و میان‌مایگی آن‌قدر به خورد قیافه‌ی بعضی‌ها می‌رود که با هزار جور گریم هم از دور قابل‌تشخیص است.