ماجراهای ریکیپرنده 1/ راز لالهی سیاه
120,000 تومان
کتاب «راز لاله ی سیاه» اولین جلد از مجموعهی «ماجراهای ریکی پرنده» است.
ریکی پسر ۱۰-۱۲ ساله ای است که به نظر همکلاسی هایش کمی عجیب وغریب است. حتی مادرش هم این طور فکر می کند. او خیلی دوست دارد معروف باشد ولی در هیچ چیز مهارتی ندارد؛ نه در ریاضی، نه فوتبال، نه دوچرخه سواری نه خیلی کارهای دیگر که معمولا برای پسرها مثل آب خوردن است. ریکی فکر می کند تنها مهارتی که دارد پخمه بودن است. او حتی از ظاهر خود هم راضی نیست.
او یک راز دارد او می تواند مانند پرندگان پرواز کند. او این توانایی را از پدرش به ارث برده است. اما مشکل اینجاست که اگر کسی حتی پرنده یا گربه ای او را در حال پرواز ببیند سقوط می کند.
این یعنی این که نمی تواند این مهارت فوق العاده اش را به نمایش بگذارد و به آرزویش یعنی مشهور شدن برسد و دل سامانتا، دختری را که به تازگی به همسایگی آن ها آمده است به دست آورد.
اما در هر داستان از این مجموعه چهار جلدی ماجراهایی پیش می آید و موقعیت هایی به وجود می آید که ریکی ویژگی ها و استعدادهایش را کشف می کند، ویژگی هایی مانند کنجکاوی، مهربانی، باهوش بودن و …
نشر هوپا از مجموعهی «ماجراهای ریکی پرنده»، که دربارهی خطر کردن و بلندپروازی به قلم نویسندهی افسانهای، پل جنینگز است عناوین زیر را منتشر کرده است:
فقط 1 عدد در انبار موجود است
ماجراهای ریکیپرنده 1/ راز لالهی سیاه
نویسنده |
پل جنینگز
|
مترجم |
اعظم مهدوی
|
نوبت چاپ | — |
تعداد صفحات | 277 |
نوع جلد | —- |
قطع | — |
سال نشر | — |
سال چاپ اول | —— |
موضوع |
کودک
|
نوع کاغذ | —— |
وزن | 0 گرم |
شابک |
9786008025498
|
وزن | 0.5 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: aisa
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
جویندگان مقبره 3/ درهی پادشاهان
بخشی از رمان
عبد ناگهان به خودش آمد. او با شیطان معامله کرده بود! میدانست که باید از دستورش سرپیچی کند، که باید فرار کند. ولی صدای رعدآسای مرد توی سرش پیچید و برخلاف میلش عمل کرد. با چشمانی که از وحشت گشاد شده بود، دست خودش را تماشا کرد که جلو رفت و چفت در را باز کرد. در روی لولایش غژغژ کرد و صداهایی جدید توی گوشش پیچید. همنوایی زمزمههایی شیطانی دوروبرش چرخید و بدن گرمش سرد شد. خیانت در صحرا به انتظار نشسته ... اگر الکس و رن بخواهند فراریان مرگ را متوقف کنند باید طلسمهای قدرتمند گمشده را پیدا کنند. پس راهیِ درهی پادشاهان میشوند ... به مصر میروند. مصر را در چنگال آشوبی دیوانهوار میبینند. صداهایی در هوا رازهایی تاریک زمزمه میکنند و پرتوهای نور آسمانِ شب را میشکافند و مثل روز روشن میکنند. در راه جستوجوی طلسمها یک نفر خرابکاری میکند. هر قدمی که برمیدارند، سازمان تعقیبشان میکنند. نه راه فراری است نه جایی برای مخفیشدن. چه کسی به آنها خیانت میکند؟ آیا میتوانند به کسی اعتماد کنند؟باران بمبئي
روزخرگوش
معرفی کتاب روز خرگوش
بلقیس سلیمانی در کتاب روز خرگوش، با رویکردی نو و نگاهی واقع گرایانه، داستان دو زن متفاوت را در جامعه ایران به تصویر میکشد. آذین زنی میانسال است که بعد از ترک همسرش، خودش چرخ زندگی را میچرخاند و همهی اتفاقات زندگیاش را به عنوان بخشی از سرنوشتش پذیرفته است. در مقابل آزیتا تلاش میکند تا ماجراهای سرنوشتش را خود رقم بزند. این رمان روایتگر یک روز از زندگی این دو زن است.دربارهی کتاب روز خرگوش:
کتاب حاضر را میتوان اثری متفاوت از داستاننویس خوش قریحه، بلقیس سلیمانی به شمار آورد. رمان روز خرگوش برخلاف دیگر داستانهای او، فضایی شهری در دل پایتخت دارد و همین موجب شده تا این کتاب با دیگر آثارش متمایز باشد. سلیمانی با قلمی واقعگرا داستانی گزارشگونه را در فضای امروزی شهر تهران به تصویر کشیده است. عنصر اصلی کتاب روز خرگوش وجود تفاوتهای شخصیتی در قهرمانان زنان کتاب است. آذین و آزیتا دو زن متفاوت از هم هستند که عمکردشان در طول داستان نشان داده میشود. شخصیتپردازیهای آن دو به شدت ملموس هستند، به طوری که میتوان گفت هر کدام از آنها یادآور یکی از اطرافیان ما در زندگی واقعی هستند. تضادهای شخصیتی این دو زن، ما را با دو طیف از زنان اجتماع روبهرو میکند. آذین بعد از ترک همسرش به تنهایی پسرش را بزرگ کرده و خودش مخارج زندگی را تامین میکند. دلیل جدایی آذین از همسرش ایرج، در داستان مطرح نمیشود و تنها همین را میدانیم که ایرج همسر و پسرش هومن را رها کرده و به آمریکا مهاجرت کرده و ظاهراً در آنجا با زنی به نام مینو رابطه دارد. آذین که مادری مریض دارد برای مراقبت از او وطن را ترک نمیکند. زندگی آذین از چند جهت متفاوت توسط نویسنده روایت میشود؛ زنی به عنوان همسر، دختر خانواده، مترجم، راننده تاکسی و دست آخر هم نامزد مردی 57 ساله. آذین در رمان روز خرگوش به عنوان زنی منفعل، سختکوش و درونگرا معرفی میشود که تمام اتفاقات زندگیاش را تقدیر میداند و با خوب و بد آن کنار میآید. او هر آنچه تا به حال برایش رخ داده را پذیرفته و به دیگران نیز همین نصیحت را میکند که تقدیر را باید پذیرفت. او زنی دلسوز است که مانند بسیاری از زنان کشور، جوانی و عمر خود را وقف خانوادهاش کرده است. آذین بسیار در حق اطرافیانش فداکاری و ایثار میکند تا جایی که دیگر خودش را فراموش میکند. آزیتا شخصیت دیگر رمان، نقطه مقابل آذین قرار دارد که شخصیت او هم برای ما باورپذیر و واقعی ترسیم شده است. او زیر بار سرنوشت و آنچه که برایش مقدر شده است نمیرود. او خودش را نقش اصلی زندگیاش قلمداد میکند و حتی اگر نتواند همهی مشکلات را حل کند با این حال باز هم حداکثر تلاشش را میکند. رمان روز خرگوش به جهت کوتاه بودن و فرم روایت، حالتی گزارشگونه دارد و میتوان آن را گزارشی یک روزه از زندگی زنانی دانست که با معضلات و مسائل بسیاری در جامعه مواجه هستند. بلقیس سلیمانی با بیانی روان و ساده، راوی پدیدههای اجتماعی اطرافش است و نگاهی جامعهشناسانه در داستانهایش دارد تا ما را با مسائل اجتماعی روز به ویژه برای زنان درگیر کند. او شخصیتهای کتاب روز خرگوش را کنکاش کرده و با استفاده از روایت اول شخص و با محوریت قرار دادن شخصیت زن، به واکاری رویدادهای سیاسی و اجتماعی کشور میپردازد. او نگاهی تازه به موضوعات و احوالات اجتماعی پایتخت دارد؛ به همین جهت شخصیتهایی را برای روایت انتخاب کرده که برای اکثر ما ملموس و باورپذیر است.قهقهه ي شهرياري
معرفی کتاب قهقهه ی شهریاری اثر ژرژ باتای
تاول
معرفی کتاب تاول
کتاب تاول اولین اثر مهدی افروزمنش که با بیانی ساده و داستانی قوی، جایزهی رمان اول هفت اقلیم را از آن خود کرده، روایتی از محلهای نزدیک میدان راه آهن به نام «فلاح» در دههی 70 است که در آن روز شب نمیشود مگر اینکه دعوا و درگیری اتفاق بیفتد. این رمان داستان یکی از بچههای همین محل به نام «جعفر» است که روزی قهرمان کشتی و مورد احترام ساکنین محل بوده، تا هنگامی که تعادل روانیاش را از دست میدهد و معتاد و لات میشود و سرانجام در گیر و دار یک خصومت، سرهنگ سرشناسی را به قتل میرساند. افروزمنش در کنار داستان جعفر، قصهی آدمهای دیگری را هم روایت میکند؛ خانم ژاپنی که زن برادر جعفر است، اشرف شلغم، سرهنگ آرنولد، مجید سریش، یوسف آتاری، قاسم سلمونی، حسن جگرکی و خود راوی. در حقیقت، تاول داستان محلهی فلاح را روایت میکند. آدمهای داستان یک ویژگی مشترک دارند و آن فقر و سرنوشت نه چندان درخشان است. گویی آنها شخصیتی مستقل ندارند و تنها در محلهشان معنا مییابند. آنها در ایستادن در برابر نظم و قانون متفاهم و سرسخت هستند و دنیایی جدا از تمامیت شهر را شکل میدهند. راوی داستان نوجوانی است که با هیجان و کنجکاوی خاصی ماجراها را تعریف میکند و هر از گاهی که از چیزی باخبر نیست، به نقل قول از زبان زنان همسایه و خاله زنکهای قدیمی محل متوسل میگردد. تاول روایت آدمهایی است که هر روز در اطراف خود میبینید؛ همان قدر لمس کردنی و باور کردنی. روایتی واقعگرایانه که افروزمنش میکوشد وقایع را همان گونه که هست، بازسازی کند. او در این اثر از اجتماعی آشنا حرف زده و کوشیده است بخشی از ساختار اجتماعی و فرهنگی جامعهی شهری را نشان دهد، با شخصیتهایی ملموس که شما را درگیر خود میکنند و به فضای داستان میبرند. انگار در آن محله سالها با جعفر، قاسم سلمونی، اشرف شلغم و بقیهی آدمهای آن زندگی کردهاید و هر روز شاهد ماجراهای محله بودهاید. از مهمترین نقاط ضعف این رمان میتوان به عدم تسلط نویسنده به راوی و هرج و مرجی اشاره کرد که به دلیل همین عدم شناخت بر قصه غالب شده است. در نیمهی اول داستان، شما با یک راوی خردسال و نونهال روبرو میشوید که لابلای آدمها میچرخد و روایت میکند اما در نیمهی دوم آن، بدون هیچ رویداد و پرش زمانی خاصی، راوی کودک به یک جوان تبدیل میگردد و در بعضی جاها هم حضورش فعل میشود! این نابسامانی روایت تا پایان داستان ادامه مییابد. در بخشی از کتاب تاول میخوانیم: جعفر هر جا مینشست دم از انتقام میزد. شب که شد، پنجشنبه، همه توی فوتبال دستی میدانستند جعفر آزاد شده و میخواهد انتقام بگیرد، اما کسی باور نکرده بود. تا قبل از اینکه آقاحیدر بیاید داخل و بعدش خود جعفر، تعریف میکردند جعفر چی گفته و میخندیدند. یکی گفت جعفر گفته «به روح ننهم دهنش رو صاف میکنم.» بعدش هم اضافه کرد «زرشک.» آن یکی تعریف کرد جعفر در حالی که با تیزی دسته چوبیاش به نیمکت توی دخمه میزده، گفته «کاری میکنم بدونه جعفر کیه.» نادر بود که از آنطرف شیشکی کشید تا همه بترکند از خنده. عباس دختر هم خلاص شده بود. خندید که به من گفته «کاری میکنم تا قیوم قیومت اسم جعفر از این محله پاک نشه. فکر نکنی چون سرهنگه بیخیالش میشم! زده باید تاوون بده.» بعد هم صداش را جور خاصی کلفت کرد، گفت «من که گرخیدم، وای به حال سرهنگ.» همه خندیدند. گفتم، پنجشنبه بود و یک کلاغ چهل کلاغهای کار جعفر هنوز توی محل جمع نشده بود که خودش آفتابی شد. موضوع انتقام را هم از صبح به کس و ناکس گفته بود. سرهنگ، همانطور که توی فوتبال دستی به آق حیدر قول داده بود، جعفر را به دادسرا نفرستاده بود و با استفاده ا اختیاراتش او را آزاد کرده بود. این طور میگفتند. نمیدانستیم دقیقاً کی آزاد شده و اصلاً آیا این دو روز توی کلانتری بوده یا سرهنگ همان دیشب آزادش کرده بود. اولین ساعتی که یکی گفته بود او را دیده نزدیکهای ظهر بودهشمايل تاريک کاخ ها
محصولات مشابه
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-درونگری
بسیاری از علاقهمندان به فلسفه در ایران که با فضای مجازی بیگانه نیستند نام دانشنامه فلسفه استنفورد را شنیدهاند و چه بسا از این مجموعه کم نظیر بهره هم برده باشند. این دانشنامه حاصل طرحی است که اجرای آن در سال ١٩٩٥ در دانشگاه استنفورد آغاز شد و همچنان ادامه دارد. این مجموعه از مدخلهای مناسبی برای ورود به گسترههای متنوع فلسفی برخوردار است و کسی که میخواهد برای اولین بار با مسأله یا مبحثی در فلسفه آشنا شود، یکی از گزینههای راهگشایی که پیش رو دارد این است که ابتدا به سراغ مدخل یا مدخلهای مربوط به آن در این دانشنامه برود.
نگارش، تدوین و انتشار مدخلهای دانشنامه فلسفه استنفورد به سرپرستی "دکتر ادوارد. ن. زالتا" افزون بر اینکه پیوندی فراگیر میان فضای دانشگاهی و عرصه عمومی برقرار کرده، ویژگیهای درخور توجه دیگری هم دارد و آن اینکه این دانشنامه به ویژه به کار دانشجویان و محققانی میآید که میخواهند در زمینهای خاص پژوهش کنند. ترجمه و انتشار تدریجی این دانشنامه به زبان فارسی و فراهم کردن امکان مواجهه شمار هرچه بیشتری از خوانندگان علاقهمند با آن از جمله اهدافی بوده که چه بسا مورد نظر بانیان این طرح بوده لذا "انتشارات ققنوس" با همکاری گروهی از مترجمان به سرپرستی "دکترمسعودعلیا" و با کسب اجازه از گردانندگان دانشنامه فلسفه استنفورد (SEP) اقدام به ترجمه و انتشار این دانشنامه مینماید و امیدوار است چاپ این مجموعه استمرار پیدا کنددانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-باروخ اسپینوزا
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-این همانیشخصی
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-فلسفۀ شوخی
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-سعادت
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-معنای زندگی
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-زيبایشناسی هگل
دانشنامه فلسفه استنفور 1: زیباییشناسی آلمانی
نویسنده | پل گایر، هانا گینزبورگ، استیون هولگِیت، ایئن تامسون و نیکولاس دیوی |
مترجم | سید مسعود حسینی، داود میرزایی، گلنار نریمانی و وحید غلامیپورفرد |
سرپرست و ویراستار مجموعه | مسعود علیا |
نوبت چاپ | ٣ |
سال نشر | ١٤٠٢ |
سال چاپ اول | ١٣٩٩ |
تعداد صفحات | ٥٣٦ |
نوع جلد | گالینگور روکشدار |
قطع | رقعی |
موضوع | فلسفه |
نوع کاغذ | تحریر |
شابک | ٦ -٣٤٥-٠٤٠-٦٢٢- ٩٧٨ |
وزن | ٧٨٨ |
تولید کننده | ققنوس |
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.