

ماجراهای ریکیپرنده 4/ مزرعهی سرگرمی
190,000 تومان
کتاب «مزرعه ی سرگرمی» چهارمین جلد از مجموعهی «ماجراهای ریکی پرنده» است.
ریکی پسر ۱۰-۱۲ ساله ای است که به نظر همکلاسی هایش کمی عجیب وغریب است. حتی مادرش هم این طور فکر می کند.
او خیلی دوست دارد معروف باشد ولی در هیچ چیز مهارتی ندارد؛ نه در ریاضی، نه فوتبال، نه دوچرخه سواری نه خیلی کارهای دیگر که معمولا برای پسرها مثل آب خوردن است. ریکی فکر می کند تنها مهارتی که دارد پخمه بودن است. او حتی از ظاهر خود هم راضی نیست.
او یک راز دارد او می تواند مانند پرندگان پرواز کند. او این توانایی را از پدرش به ارث برده است. اما مشکل اینجاست که اگر کسی حتی پرنده یا گربه ای او را در حال پرواز ببیند سقوط می کند.
این یعنی این که نمی تواند این مهارت فوق العاده اش را به نمایش بگذارد و به آرزویش یعنی مشهور شدن برسد و دل سامانتا، دختری را که به تازگی به همسایگی آن ها آمده است به دست آورد.
اما در هر داستان از این مجموعه چهار جلدی ماجراهایی پیش می آید و موقعیت هایی به وجود می آید که ریکی ویژگی ها و استعدادهایش را کشف می کند، ویژگی هایی مانند کنجکاوی، مهربانی، باهوش بودن و …
نجات دادن جوجه ها از سیل، فرار از آتش سوزی جنگل و تحت تاثیر قرار دادن سامانتا تنها بخشی از مشکلات ریکی هستند، وقتی او تلاش می کند بدون این که دیده شود پرواز کند.
با خواندن دو داستان مزرعه سرگرمی و قرمز چه شکلیه؟ احتمالا قاه قاه می خندید، به کارهای پسری که دنبال شهرت است، هم روی زمین و هم بین زمین و آسمان.
فقط 2 عدد در انبار موجود است
ماجراهای ریکیپرنده 4/ مزرعهی سرگرمی
نویسنده |
پل جنینگز
|
مترجم |
اعظم مهدوی
|
نوبت چاپ | — |
تعداد صفحات | 277 |
نوع جلد | —- |
قطع | — |
سال نشر | — |
سال چاپ اول | —— |
موضوع |
کودک
|
نوع کاغذ | —— |
وزن | 0 گرم |
شابک |
9786008025528
|
وزن | 0.5 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: aisa
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
ماجراهای من و اژدهایم 2/ لباسی برای اژدها
لباسی برای اژدها _ ماجراهای من و اژدهایم 2
کتاب لباسی برای اژدها _ ماجراهای من و اژدهایم 2 اثر دیوید بیدزایکی با ترجمه شقایق یوسفزاده توسط انتشارات هوپا در 32 صفحه به چاپ رسیده است.
نویسنده و تصویرگر این داستان دیوید بیدزایکی است. او متولد پنسیلونیای آمریکاست. زمانی که چهارساله بود نقاشی را از برادرش یاد گرفت و از آن پس به نقاشی علاقهمند شد.
ابتدا کارش را با طراحی و تبلیغات مواد غذایی در مجله، روزنامه و بستهبندی محصولات غذایی شروع کرد. بیدزایکی بعد از فارغالتحصیل شدنش از دانشگاه به تصویرگری کتابهای کودک پرداخت. او تصویرگری سی عنوان کتاب را، با نویسندگی خودش، انجام داده است.
بیدزایکی هر سال به بیش از هفتاد مدرسه در سراسر دنیا میرود و تجربههای خود را در زمینه تصویرگری و نویسندگی با علاقهمندان و هنرآموزان این رشتهها به اشتراک میگذارد.
اژدهای بیچاره!
برایش گفتهام که مومیاییها، زامبیها و گرگنماها واقعی نیستند.
ولی باز هم میترسد.
ولی من یک فکری دارم.
شاید اگر برایش یک لباس هالووینی درست کنم، ترسش از هالووین بریزد.
قسمتی از متن کتاب:
سلیقهی من و اژدهایم شبیه هم است.
جفتمان از جشنِ تولد خوشمان میآید.
جفتمان رژه را دوست داریم.
جفتمان از آتشبازی لذت میبریم.
سلیقهی من و اژدهایم خیلی شبیه است، بهجز دربارهی هالووین.
من عاشق هالووین هستم. ولی اژدها ... نه خیلی زیاد!
بیشترش چیزخاصی نیست
معرفی کتاب بیشترش چیز خاصی نیست
کتاب بیشترش چیز خاصی نیست نوشتهی داگلاس آدامز پنجمین و آخرین مجلد از مجموعهی جذاب و پرفروش «راهنمای کهکشان برای اتواستاپزنها» است که به ماجرای ادامهی سفر آرتور دنت در کهکشان میپردازد. این رمان مهیج زندگی عادی و روزمره در فضا را به داستانی عادی برای آدمهایی تبدیل میکند که حالا خانهی آنها، یعنی زمین نابود شده است.دربارهی کتاب بیشترش چیز خاصی نیست
نابودی زمین و خطر از بین رفتن زیستگاه انسان موضوع بسیاری از رمانها و داستانهای علمی تخیلی است؛ البته در این داستانها اغلب زمین با فداکاری قهرمانان داستان از نابودی نجات پیدا میکند، اما اینجا، در کتاب بیشترش چیز خاصی نیست، ما با داستانهایی روبهرو هستیم که تفاوتی اساسی با سایر داستانهای علمی تخیلی مشابه دارد. در سلسله کتابهای راهنمای کهکشان برای اتواستاپزنها بر خلاف خیلی از داستانهای فانتزی، زمین در همان ابتدای داستان از بین رفته است و این ویرانی نهتنها درونمایهی اصلی قصه نیست، بلکه در فصلها و کتابهای بعدی، هر از چند گاهی بهعنوان یک مسئلهی فرعی و حاشیهای مطرح میشود؛ ضمن آنکه از بین رفتن زمین به هیچ عنوان کار آدم فضاییها نبوده، بلکه تنها در اثر یک حادثهی طبیعی، یعنی برخورد یک ستارهی دنبالهدار با آن اتفاق افتاده است. کتاب بیشترش چیز خاصی نیست (Mostly Harmless) نوشتهی داگلاس آدامز (Douglas Adams) ادامهی این داستان عجیبوغریب است که در فانتزیهای تازه رخ میدهد. سفر آرتور دنت در فضا با یک اتفاق جدید دستخوش وقایع تازهای میشود. او که مشغول گشتوگذار در کهکشان است، متوجه میشود زن مورد علاقهاش به خاطر یک سوءتفاهم در فضا ناپدید شده. همینطور سفینهای که در آن به گشتوگذار مشغول است، دچار سانحه و در نقطهای نامعلوم گرفتار شده است. بااینحال آرتور اگرچه مهارتی بیشتر از درست کردن ساندویچ ندارد، تسلیم شرایط نمیشود و تصمیم قاطعی میگیرد. آرتور با این تصمیم مرتکب یک اشتباه بزرگ میشود و دیری نمیگذرد که جهنمی بزرگ برپا میشود؛ او با یورشی همهجانبه و چندبعدی مواجه میشود که زندگی او و بقایای زمین را تهدید میکند؛ حالا او با این چالش مواجه است که از این خطر بزرگ جان سالم به در ببرد. آرتور باید بهعنوان یک گزارشگر بینکهکشانی وظیفهی خودش را انجام دهد؛ درحالیکه در سوی ماجرا ناخواسته باید از تنها DNA برجای مانده از انسان زمینی هم محافظت کند؛ او در یک ماجرای طولانی و ادامهدار تلاش خود را برای حفظ بقایای زمین که در ابتدای داستانهای راهنمای کهکشان برای اتواستاپزنها صدمههای جدی دیده بود، ادامه میدهد، اما نیروهای مهاجم مأموریت دارند تا برای جلوگیری از درست از آب درآمدن طالعبینیها کار خود را تا آخر پیگیری کنند.سینما جهنم: شش گزارش دربارهی آدمسوزی در سینما رکس
معرفی کتاب سینما جهنم
درباره کتاب سینما جهنم
واقعه آتشسوزی در سینما رکس آبادان یکی از فجایعی است که هیچگاه از خاطر مردم این سرزمین پاک نخواهند شد. شب بیست و هشتم مرداد سال ۱۳۵۷ در ساعت ۲۰:۲۱ دقیقه هنگامی که فیلم گوزنهای مسعود کیمیایی در حال پخش بود، سینما گرفتار حریق شد و طبق آمار ۶۳۰ نفر در این آتشسوزی کشته شدند. برخی گرزارشها حاکی از عمدی بودن این آتشسوزی بود چون این اتفاق با اعتراضات مردمی سال ۱۳۵۷ و طولانی شدن رسیدگی به آنها همزمان شده بود. ساواک متهم ردیف اول در چشم مردم بود و امام خمینی نیز این حادثه را شاهکار بزرگ شاه برای بدنام کردن انقلاب خواند. پس از انقلاب مشخص شد آتشسوزی کار فردی به اسم حسین تکبعلیزاده بوده است. او در شب حادثه به همراه سه نفر دیگر از هم محلهایهایش، یداالله (ملقب به زاغی) و فلاح، و شخصی به نام فرج بذرکار، به دیوارهای سینما تینر پاشید و آنجا را به آتش کشید. این فرد در سال ۵۹ با محاکمه قاضی موسوی تبریزی اعدام شد درحالی که همدستانش در همان شب حادثه در آتشی که خود افروخته بودند، کشته شدند. بقایای سینما رکس بعدها در سال ۱۳۸۴ تخریب شد و به جایش مجتمع تجاری ساختند. هنوز همه ساله برای کشتهشدگان در این حادثه مراسمی برگزار میشود. با وجود کمبود منابع و اسناد درباره این واقعه و از دنیا رفتن آدمهایی که با آن مرتبط بودند، کریم نیکونظر کوشیده است در این کتاب ابعاد گوناگون فاجعه سینما رکس آبادان را بررسی و حقایقی را درباره آن فاش کند. این گزارشها در دو بخش به نام کابوسها و روایتها گردآمدهاند.خواندن کتاب سینما جهنم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
علاقهمندان به تاریخ معاصر ایران مخاطبان این کتاباند.بخشی از کتاب سینما جهنم
از این واقعه مستندهای زیادی هم در دسترس نیست. علیرضا داوودنژاد از اولین کسانی است که با دوربین شانزدهمیلیمتری فیلم مستندی در همان اولین روزهای بعد از آتشسوزی ساخته است. نام فیلم او گزارشی از فاجعهٔ سینمارکس آبادان است. او این فیلم را با همکاری صداوسیمای آبادان و به تهیهکنندگی جمشید الوندی ساخته که مدیر فیلمبرداری آن هم بوده است. در این مستند چهلدقیقهای، روایت دستاولی از بازماندگان، شاهدان و مسئولان موجود است و تصاویر هولناک و درعینحال نایابی از سینما و شهر به چشم میخورد . بااینحال این فیلم بیشتر توصیفی است از موقعیت آبادان در آن روزها و احتمالاً مهمترین سند تصویری است از آن روزگار. عباس امینی، مستندساز آبادانی، هم سه دهه بعد از واقعه، مستندی به نام قصهٔ شب ساخته که روایتی است از خاطرات خانوادههای بازماندگان. او سراغ چند خانواده رفته و خاطرات آنها را در قالب مستند گزارشی ضبط کرده است. این روایتهای دردناک بیشتر حاوی اطلاعاتی شخصیاند. پرویز صیاد، بعد از مهاجرت به امریکا، در اواخر دههٔ هشتاد میلادی، تلهتئاتری به نام محاکمهٔ سینمارکس ساخت که بیشتر متکی بود بر شایعات و ابهامات، همان روایت تبعیدشدگان از واقعه که نیروهای حاضر در حاکمیت جمهوری اسلامی را مقصر فاجعه جلوه میداد. او در سی سال گذشته این فیلم را مستند میداند، ولی واقعیت این است که جنبههای نمایشی آن مهمتر از مستندات تاریخیش است. در سالهای اخیر شبکهٔ مستند هم چندبار سراغ سینمارکس رفته است. مهمترین اثری که از این شبکه پخش شده فیلم دادگاه سینمارکس است که آن را در قالب مجموعهای مفصل پخش کرده. اما این فیلمها تدوین و در آن بخشی از اعترافها و سخنان شاهدان حذف شده است. بااینحال، تنها تصویر موجود و در دسترس از دادگاه سینمارکس همین مجموعهای است که شبکهٔ مستند پخش کرده. این وسط تنها اسناد قابلاتکا روزنامهها هستند که گزارشهایی کموبیش دقیق از رخدادها و وقایع بعد از آتشسوزی تا دورهٔ محاکمه ارائه میکنند. دو روزنامهٔ اطلاعات و کیهان در روز ۲۹ مرداد ۵۷، خبرنگارهایی به آبادان اعزام کردند و آنها تا زمان دستگیری آشور گزارشهای متعددی از حالوهوای شهر و اعتراضهای مردمی نوشتند. این روند بعد از انقلاب با شدت بیشتری دنبال شد؛ هر دو روزنامه از فروردین ۵۹ تا شهریور همان سال، که دادگاه برگزار شد، مدام با بازماندگان سینمارکس گفتوگو و اخبار را از مسئولان شهر پیگیری کردند. مجلهٔ جوانان امروز هم، که آن روزها به سردبیری ر. اعتمادی منتشر میشد، نقش مهمی در احیای مسئلهٔ سینمارکس داشت. خبرنگار این هفتهنامه، که با دادستان آبادان در ارتباط بود، اخباری را دربارهٔ حسین تکبعلیزاده و فرارش منتشر کرد و چون با برخی از خانوادههای بازماندگان، مثل خانوادهٔ سازش، در ارتباط بود، درددل آنها را مدام چاپ میکرد. اینها مهمترین منابع برای اطلاع از سِیر پرونده، از وقوع تا دادگاه، هستند. بدون دسترسی به آرشیو این روزنامهها، هیچ روایتی از آن واقعه ممکن نبود.چند روایت معتبر
- چند روایت معتبر درباره عشق: یک معلم فیزیک که عاشق شاگرد خود می شود.
- چند روایت معتبر درباره زندگی: کسری که همراه سایه زندگی می کند و به مهتاب فکر می کند.
- چند روایت معتبر درباره مرگ: بخش هایی از زندگی افراد مختلف، خودکشی، عروسی و مرگ.
- مصائب چند چاه عمیق: بخش هایی مختلف از زندگی.
- در چشم هات شنا می کنم و در دست هات می میرم: ماجرای یک شاعر که عشق او به تنفر تبدیل می شود.
- کیفیت تکوین فعل خداوند: سه زوج جوان که یکی از آن ها دچار حادثه ای شده و ناخودآگاه صدایی را می شنود.
- کشتار: داستان یوسف و مونس که عاشق می شوند و با نامه با هم در ارتباط هستند.
پیگیر اخبار نباشید
معرفی کتاب صوتی پیگیر اخبار نباشید
رولف دوبلی در کتاب صوتی پیگیر اخبار نباشید مخاطبین خود را به ساختن زندگیای شاد و به دور از هیاهو دعوت کرده است. او با توصیف کارکردهای مخرب پیگیری اخبارِ روز، توصیههایی سودمند ارائه نموده که توجه بدانها فرد را از چنگال اعتیاد به شبکههای اجتماعی و کانالهای تلویزیونی نجات میدهد. گفتنی است که خوانش این کتاب صوتی، بر عهدهی عادل فردوسی پور، مجری ورزشی محبوب کشورمان بوده است.درباره کتاب صوتی پیگیر اخبار نباشید:
عصری را که در آن به سر میبریم، عصر اطلاعات خواندهاند. این نامگذاری، مؤید نکتهای بسیار مهم و جالب توجه است: از میان بیشمار خصیصهی متمایزکنندهی زمانهی ما، از جمله علممحوری، تکنولوژیسالاری، سکولاریزه شدن و غیره و غیره، این وفور اطلاعات است که نشان اصلی زمانهی ما تلقی میشود. به راستی چرا؟ جای تردید نیست که تسهیلِ انتشارِ اطلاعات دگرگونیهایی اساسی را در زیست اجتماعی انسانها رقم زده است. ما مردمان امروز، برخلاف پدران و مادران خود، با یک کلیک ساده جهان را همچون شهر فرنگی پیش چشم خود میبینیم. ارتباطات مجازی دنیا را که پیشتر وسیع و مملو از شگفتی مینمود، برای ما کوچک و «دمدستی» کرده. به نحوی که دیگر به سختی فاصلهای میان خود و همنوعانمان در نقاط دور و نزدیک احساس میکنیم. انفجار اطلاعات و به تبع آن، تولد بنگاههای بزرگ خبررسانی، باعث کمرنگ شدن هرچه بیشتر شکافهای فرهنگی نیز شده است. پیگیری اخبار و دنبال کردن فضائل و رذایل آدمیانی از خاک و تبار دیگر، خواه و ناخواه این تصور را به ما القا میکند که آدمیزاد همه جا یک ذات واحد را از خود به نمایش میگذارد! البته این بحث بسیار مفصلتر و پیچیدهتر از آن است که به نظر میآید. هدف از این مختصر، تنها بیان پارهای از تفاوتهای بنیادین عصر ما با اعصار پیشین بود. باری، وضعیت و تحولی که توصیف شد، همچون اغلب مسائلِ انسانی - اجتماعی، هم مزایایی برای جامعهی انسانی به ارمغان آورده، هم دشواریها و معضلاتی. رولف دولبی در کتاب صوتی پیگیر اخبار نباشید (Stop Reading the News) بر روی اثرات مخرب این وضعیت تمرکز کرده است. در واقع، تلاش او در اثر یادشده این بوده که ما را از تبعات روانی زیانباری آگاه سازد که قرار گرفتن در مسیر سیلِ ویرانگرِ اخبار و اطلاعات، به بار میآورد. کتاب صوتی پیگیر اخبار نباشید به شما خواهد آموخت که برای داشتن زندگیای شاد و آکنده از آرامش، باید به بسیاری از الزامات زیست مدرن نه بگویید؛ باید بتوانید به اعتیادی نیرومند، نیرومندتر از اعتیاد به هر مواد مخدری، فائق آیید. این اعتیاد، اعتیاد به اخبار است. اخبار ریز و درشتی که از چپ و راست ما را احاطه کرده و به مرور باعث سرساممان شدهاند. در این بین، خبر بد این است که این سرسام، علائم بیرونی ندارد! زمانی که معتاد مادهای مخدر میشوید، بدن شما به اشکال گوناگون خطرات این اعتیاد را بهتان گوشزد میکند. اعتیاد به اخبار اما اینگونه نیست. ناگهان به خود میآیید و میبینید که در دام آن گرفتار آمدهاید و هیچ راه فراری ندارید.داستانهای خانهدرختی 9/ خانهدرختی 117طبقه
محصولات مشابه
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-درونگری
بسیاری از علاقهمندان به فلسفه در ایران که با فضای مجازی بیگانه نیستند نام دانشنامه فلسفه استنفورد را شنیدهاند و چه بسا از این مجموعه کم نظیر بهره هم برده باشند. این دانشنامه حاصل طرحی است که اجرای آن در سال ١٩٩٥ در دانشگاه استنفورد آغاز شد و همچنان ادامه دارد. این مجموعه از مدخلهای مناسبی برای ورود به گسترههای متنوع فلسفی برخوردار است و کسی که میخواهد برای اولین بار با مسأله یا مبحثی در فلسفه آشنا شود، یکی از گزینههای راهگشایی که پیش رو دارد این است که ابتدا به سراغ مدخل یا مدخلهای مربوط به آن در این دانشنامه برود.
نگارش، تدوین و انتشار مدخلهای دانشنامه فلسفه استنفورد به سرپرستی "دکتر ادوارد. ن. زالتا" افزون بر اینکه پیوندی فراگیر میان فضای دانشگاهی و عرصه عمومی برقرار کرده، ویژگیهای درخور توجه دیگری هم دارد و آن اینکه این دانشنامه به ویژه به کار دانشجویان و محققانی میآید که میخواهند در زمینهای خاص پژوهش کنند. ترجمه و انتشار تدریجی این دانشنامه به زبان فارسی و فراهم کردن امکان مواجهه شمار هرچه بیشتری از خوانندگان علاقهمند با آن از جمله اهدافی بوده که چه بسا مورد نظر بانیان این طرح بوده لذا "انتشارات ققنوس" با همکاری گروهی از مترجمان به سرپرستی "دکترمسعودعلیا" و با کسب اجازه از گردانندگان دانشنامه فلسفه استنفورد (SEP) اقدام به ترجمه و انتشار این دانشنامه مینماید و امیدوار است چاپ این مجموعه استمرار پیدا کنددانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-این همانیشخصی
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-ایمانوئل کانت
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-هگل
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-عقل به روایت کانت
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-زيبایشناسی هگل
آدمکش کور
دانشنامه فلسفه استنفور 1: زیباییشناسی آلمانی
نویسنده | پل گایر، هانا گینزبورگ، استیون هولگِیت، ایئن تامسون و نیکولاس دیوی |
مترجم | سید مسعود حسینی، داود میرزایی، گلنار نریمانی و وحید غلامیپورفرد |
سرپرست و ویراستار مجموعه | مسعود علیا |
نوبت چاپ | ٣ |
سال نشر | ١٤٠٢ |
سال چاپ اول | ١٣٩٩ |
تعداد صفحات | ٥٣٦ |
نوع جلد | گالینگور روکشدار |
قطع | رقعی |
موضوع | فلسفه |
نوع کاغذ | تحریر |
شابک | ٦ -٣٤٥-٠٤٠-٦٢٢- ٩٧٨ |
وزن | ٧٨٨ |
تولید کننده | ققنوس |
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.