ماجراهای مگسی ویززز و سرمگس 6/ هورااا سرمگس!

70,000 تومان

سفارش:1
باقی مانده:1

انتشارات هوپا منتشر کرد: فکر می کنی مگس ها حشره های موذی و اعصاب خردکنی هستند؟

فکر می کنی تنها کاری بلدند این است که ویز ویز کنند و وقتی خوابیده ای، موی دماغت بشوند؟

هیچ فکر می کردی مگس ها می توانند باهات دوست بشوند؟

ویزززز توی تیم فوتبال توپچی ها به پیش بازی می کند. سرمگس هم باهاش تمرین می کند.

یعنی مربی روز مسابقه بزرگ. سرمگس را می گذارد توی تیم؟

فقط 1 عدد در انبار موجود است

توضیحات

ماجراهای مگسی ویززز و سرمگس 6

نویسنده
 تد آرنولد
مترجم
مریم فیاضی
نوبت چاپ
تعداد صفحات 36
نوع جلد —-
قطع
سال نشر
سال چاپ اول ——
موضوع
کودک و نوجوان
نوع کاغذ ——
وزن 0 گرم
شابک
9786008655442
توضیحات تکمیلی
وزن 0.5 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “ماجراهای مگسی ویززز و سرمگس 6/ هورااا سرمگس!”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

چند صفحه از کتاب

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: aisa
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

ارزشیابی آموزشی (کپی)

قیمت اصلی: 142,000 تومان بود.قیمت فعلی: 130,000 تومان.
این کتاب برای دانشجویان رشته علوم تربیتی در مقطع کارشناسی و کارشناسی ارشد به عنوان منبع اصلی درس «ارزشیابی آموزشی» به ارزش 3 واحد تدوین شده است.

فهرست:

پیشگفتار مقدمه چاپ سوم مقدمه چاپ هفتم فصل اول: مفاهیم اساسی در ارزیابی آموزشی فصل دوم: چه چیز را ارزیابی کنیم؟ فصل سوم: چگونه ارزیابی کنیم؟ فصل چهارم: تدوین طرح ارزیابی فصل پنجم: ابزار اندازه‌گیری برای ارزیابی آموزشی فصل ششم: نظام اطلاعاتی برای ارزیابی آموزشی فصل هفتم: تحلیل داده‌ها برای ارزیابی آموزشی فصل هشتم: تفسیر نتایج برای قضاوت و تصمیم‌گیری آموزشی فصل نهم: تدوین گزارش ارزیابی پیوستها منابع نمایه هر فصل شامل مقدمه، خلاصه فصل و خودآزمایی است. چاپ سوم با اضافات، چاپ هفتم با تجدیدنظر

تندباد

18,000 تومان

معرفی کتاب تندباد

لوران گوده در کتاب تندباد، شما را با شخصیتی مواجه می‌کند که به خاطر فساد، تلخی و رنجی که در پیرامونش وجود دارد از زندگی به تنگ آمده و مدام مشغول روایت از جهان خشنی است که او را دربرگرفته و به قول خودش «دوست دارد سیاه و آزاد بمیرد». تندباد (Ouragan roman) رمانی پر از روایت‌های کوچک از محله‌های پست، کشمکش‌ها و تلاش برای حفظ هویت است. راوی مانند قصه‌گویان سیاه پوست قرن نوزدهم مداوم روایت می‌کند و باعث می‌شود شما با قصه‌ها و کلماتش میخکوب شوید. لوران گوده (Laurent Gaude) نویسنده‌ای است که در هر یک از آثارش به گوشه‌ای از جهان می‌رود و با پرداختن به رویدادها، آداب‌ و‌ رسوم، تاریخ و مصیبت‌هایی که انسان‌ ناخودآگاه با آن‌ها درگیر می‌شود، نگاهی از دنیای متفاوت در برابر چشمان شما می‌گذارد. او در این داستان به آمریکا می‌رود و قهرمانانش را از نیواورلئان و لوئیزیانا انتخاب می‌کند، شخصیت‌هایی که خود را رودرروی تندباد کاترینا (اوت 2005) می‌بینند و خط سرنوشت‌شان در تصویری از آخر زمان با هم تلاقی می‌کند. هنگامی که توفان شروع شد بیشتر محله‌های مرفه‌نشین خانه خود را تخلیه کردند، اما ساکنان سیاه پوست بخش‌های فقیر در خانه‌های خود ماندند چون نه وسیله‌ای برای فرار داشتند و نه تمایلی، چرا که زندگی برای آن‌ها در جای دیگر بی‌معنا بود. گوده که پس از این فاجعه بسیار دگرگون شده بود، تصمیم گرفت عکس‌ها و مقاله‌هایی از روزنامه‌های آن روزها را گردآوری کند. او در برنامه‌ای تلویزیونی می‌گوید که عکس زن سیاه‌ پوستی که پرچم امریکا را بر شانه حمل می‌کند از یکی از همین عکس‌ها زاده شده است. او به دنبال شخصیتی بود که لبریز از خشم و نفرت است و اضافه می‌کند «برای من جالب است که در چنین مواقعی آتش‌سوزی جنگل‌ها، زمین لرزه‌ها، فوران آتشفشان‌ها انسان پی می‌برد که نیروی حاکم بر این سیاره هم تراز قدرت او نیست و چیزی مبهم و ژرف وجود دارد که بشر واقعاً در برابر آن حقیر است. این‌که غرور انسان در چنین لحظه‌هایی خرد می‌شود و از بین می‌رود واقعاً جالب است.» بسیاری از استعاره‌های رمان برگرفته از تورات هستند، از جمله کشتی نوح در دل توفان و سیلاب و هرگونه ارجاع به کتاب‌های مقدس ناخواسته و غیر عمد بوده و نویسنده هیچ علاقه‌ای نداشته که مفاهیم دینی را وارد چهارچوب داستان کند. در بخشی از کتاب تندباد می‌خوانیم: به خیابان‌های شهر نگاه می‌کند که دارند خالی می‌شوند و به مردمی که دسته‌ دسته می‌دوند و خانه‌ها را ترک می‌کنند و می‌داند که جایی برای او نخواهد بود. پدرها را می‌بیند که ماشین‌ها‌ را پر از بار می‌کنند و بنزین ذخیره برمی‌دارند، مادرها را می‌بیند که با قیافه‌های درهم‌ کشیده برای چندمین‌ بار از بچه‌ها‌شان می‌پرسند که آیا قمقمه‌ها را پر کرده‌اند یا نه، همه را نگاه می‌کند و می‌داند که جزء آن‌ها نیست. او می‌ماند چون ماشینی ندارد، چون نمی‌داند کجا برود و خسته است. می‌ماند، شهر در تب‌ و تاب است و او جزء شهر نیست. مردم می‌ترسند، عرق‌ می‌ریزند و هول برشان داشته که یک دقیقه را هم هدر ندهند، ولی او با آن‌ها نیست. واقعاً نمی‌ترسد، به مرگ فکر نمی‌کند، فقط فکر می‌کند که این هم یک امتحان است، امتحانی سخت. می‌داند که دوباره از پا درمی‌آید، انگار زندگی فقط همین است و او باید تسلیمش شود. به مردها و زن‌هایی که می‌روند نگاه می‌کند و به محله‌ی نکبت‌بارش برمی‌گردد، سرافکنده برمی‌گردد. خیابان‌های این‌جا آرام‌تر از مرکز شهرند. کسی در جنب‌ و جوش نیست. باز خیابان‌های پهن و فقیرانه‌ای را می‌بیند که حتی خانه‌ها‌شان هم خسته به ‌نظر می‌رسند و بی‌اختیار صدای چکشِ قاضی را می‌شنود. باد بلند می‌شود. توفان نزدیک می‌شود و مثل همیشه قسمت آن‌هاست، قسمت بدبخت و بیچاره‌های درمانده، فقط مال آن‌ها. موقع پرداخت صورت‌ حساب به ‌نظرش می‌رسد که زن جوان طور عجیبی نگاهش می‌کند. شاید از این‌که آدمی عادی دیده جا خورده است. حتماً با خودش فکر کرده بود که مسافر اتاق 507 مردی است بدبخت، معتادی که بیرون‌ کردنش به این راحتی‌ها نخواهد بود. « از مینی‌بار استفاده کردید؟» اشاره می‌کند که نه و بعد اضافه می‌کند، «فقط یک تماس تلفنی داشتم.» زن درحالی‌که با اخم به صفحه‌ی کامپیوتر زل زده تصدیق می‌کند. رسیدش را چاپ می‌کند و می‌گیرد طرفش. او نگاه می‌کند. مدت مکالمه مشخص است: یک دقیقه و پنج ثانیه. خنده‌اش می‌گیرد. یک دقیقه و پنج ثانیه. زمان خیلی کمی بود برای بیرون کشیدنش از آن اتاق. شماره گرفته بود. به رغم سال‌های سپری‌شده هنوز شماره را از بر بود. فکر کرده بود خودش گوشی را برمی‌دارد یا این‌که باید پیغام بگذارد. برای شنیدن صدایش سر از پا نمی‌شناخت، ولی صدای بچگانه‌ای جواب داده بود. لحظه‌ای مکث کرده و بعد گفته بود «سلام، اسمت چیست؟» پسر بچه‌ی آن‌ طرف خط با اطمینان جواب داده بود «بایرون.» پرسیده بود «رز آن‌جاست؟» بچه انگار مردد بود. با صدای اخم‌آلودی جواب داده بود «مامانم؟» گفته بود «آره، به مامانت بگو من دارم می‌آیم.» بچه حرفش را بریده بود، «شما؟» شرم عجیب و خاصی سرتاپایش را گرفته بود. «کینو برنس.» و تکرار کرده بود «به‌اش بگو من دارم می‌آیم.» و گوشی را گذاشته بود. یک دقیقه و پنج ثانیه. حالا دوباره به این لحظه‌ها فکر می‌کند و نیروی تازه‌ای در وجودش ریشه می‌دواند. ضربان رگ‌هایش را حس می‌کند. عجله دارد. عجله دارد که این چند صد کیلومتر را طی کند و برود، آن‌قدر برود تا به او برسد، عجله دارد که پشت فرمان ماشینش بنشیند و بدون خوردن و نوشیدن براند، چهار‌صد کیلومتر براند. عجله دارد. این بی‌قراری از کی سراغش نیامده بود؟

باران سياه

18,000 تومان
کتاب «باران سیاه» رمانی بر اساس واقعیات تاریخی درباره فاجعه هیروشیمای ژاپن و نوشته‌ماسوجی ایبوسه نویسنده معاصر ژاپنی، سال‌ها درباره‌ی فاجعه‌ی هیروشیما سخن نگفت اما بعد از انتشار رمان «باران سیاه» اثرش را شفاف‌ترین و عمیق‌ترین تصویری که از فاجعه‌ی هیروشیما در ذهن ادبیات نقش بسته دانستند. این رمان زندگی یک خانواده روستایی را که از فاجعه‌ی انسانی هیروشیما آسیب دیده‌اند را روایت می‌کند. زندگی دختری به اسم یاکوسو که با عمه‌اش زندگی می‌کند و شیزوما شوهر عمه، سرپرستی او را به عهده دارد. در ده شایعه شده که یاکوسو بیماری بمب اتم دارد و خانواده‌اش آن را مخفی می‌کنند؛ حتی خواستگاران یاکوسو هم به خاطر این شایعه پا پس می‌کشند تا این که پای یک خواستگار مناسب و ثروتمند به میان می‌آید؛ اما شایعات بازهم کار خود را می‌کنند تا این که شیزوما و یاکوسو برای اثبات بیمار نبودن یاکوسو مجبور به شخم زدن گذشته و زیر رو کردن مدارکی مثل دفترچه خاطرات روزانه و مرور خاطرات جنگ می‌شوند و این تازه شروع فاجعه‌ای است. در بخشی از رمان می‌خوانیم: «وقتی به ستون کناری تکیه دادم تا استراحت کنم، یکی از افراد شرکت به نام تاناکا آمد و گفت: سربازها برای گرفتن آذوقه آمدند. آذوقه را به آن‌ها دادم. - به‌هرحال چاره‌ای نداشتی. کِی دادی؟ - یک ساعت قبل. - سربازان کجا آمدند؟ آذوقه را کجا بردند؟ - سرباز پیاده‌نظام بودند. فکر کردم از واحد نظامی شماره‌ی دوِ غربی آمده‌اند، پس آذوقه را دادم.»

این فیلم‌ساز شاعر نقاش عروسک‌ساز مستند‌ساز افسانه‌پرداز شعبده‌باز

150,000 تومان
حالا که سال‌ها گذشته، باران اتهام و انگ متوقف شده، خرده‌گیران ارزش و اعتبار متهم را دریافته‌اند، با فراغ‌بال می‌توان سخن گفت. سخن از سرگئی پاراجانف، فیلم‌ساز برجسته‌ی روس است. او که هم‌چون آندری تارکوفسکی، همکار و هم‌وطن‌اش، سال‌ها در ایران به این متهم بودند که آثارشان میان‌مایه است و نشانی از سینما ندارند و فقط تصویرهای متحرک خوش‌آب و رنگ هستند، اکنون اعاده‌ی حیثیت شده و آبرو گرفته است. مدیران بنیاد سینمایی فارابی که نقش اساسی در ایجاد ذهنیت منفی درباره‌ی پاراجانف در میان ناقدان داشتند، پس از گذشت دست‌کم سه دهه، به اهمیت این سینماگر معترف هستند و منتقدان از او به نیکی یاد می‌کنند. اکنون، روبرت صافاریان، نویسنده، مترجم، منتقد و مستندساز شناخته شده‌ی روزگار ما همت کرده و نخستین کتاب تالیفی درباره‌ی پاراجانف را زیر عنوان «این فیلم‌ساز شاعر نقاش عروسک‌ساز مستندساز افسانه‌پرداز شعبده‌باز» نگاشته است. او در این اثر به ما می‌گوید که برای شناخت دقیق و سردرآودن از آثار این سینماگر باید با فرهنگ و سنتی که در فیلم‌هایش نمایش داده می‌شود آشنا شد و داستان‌ها، نشانه‌ها و عناصر پر راز و رمز را درک کرد تا مانع از حیرت‌زدگی و غافلگیری شود. کتاب با بیوگرافی موجزی از پاراجانف آغاز شده و سپس به آثار سینماگر - سایه‌های نیاکان فراموش شده‌ی ما، رنگ انار، افسانه‌ی قلعه‌ی سورام، عاشق غریب - و فیلم‌های مستندش می‌پردازد. در بخش‌های دیگر به هنر قومی در سینمای پاراجانف پرداخته شده است.
سفارش:0
باقی مانده:1

پنج‌گانه‌ی زمان 1/ چین‌خوردگی در زمان

93,000 تومان
مگ و برادر کوچکش، چارلز والاس، همچنین دوست جدیدشان، کالوین، در شهر کوچک و زیبایی زندگی می‌کنند. زندگی ساده‌ای شبیه به هر زندگی روزمره‌ی دیگر، با شادی‌ها و غصه‌های معمولی. تا اینکه سروکله‌ی غریبه‌ی بامزه‌ای پیدا می‌شود و ماجراهایی اتفاق می‌افتند که پرده از رازی مهم برمی‌دارند؛ رازی که به‌اندازه‌ی سرنوشت بشر اهمیت دارد.
بچه‌ها سفری عجیب و غریب، دور و دراز و خطرناک را آغاز می‌کنند، سفری پر از موجودات شگفت‌انگیز، گاه دوست‌داشتنی و گاه ترسناک، سفری با چین‌خوردگی‌های زمانی و در مقیاس کهکشانی. شجاعت و امیدواری توشه‌ی سفر این بچه‌های کوچک است و عشق قدرتمندترین سلاحشان در برابر پلیدی‌ها.
سفارش:0
باقی مانده:1

کارآگاه آگاتا 2/ مروارید بنگال

71,000 تومان
آگاتا دختری است عاشق نویسندگی و داستان‌های هیجان‌انگیز. او در خانواده‌ای به دنیا آمده که همه‌شان کارآگاه هستند. دَش، پسرعموی آگاتا، دانش‌آموز مدرسه‌ی کارآگاهی است. آگاتا همراه پسرعمویش دَش به کشورهای مختلف سفر می‌کنند تا پرده از اسرار معماهای پیچیده بردارند. خانواده‌ی آگاتا هرکجای دنیا که باشند به کمک هم می‌شتابند، این‌بار آگاتا و دش به هند می‌روند تا با کمک عمویشان مروارید الهه‌کالی را بیابند که در یک شب همراه نگهبان معبد با هم دزدیده شده‌اند!