ماجراهای مگسی ویززز و سرمگس 7/ پیدات کردم سرمگس!

70,000 تومان

سفارش:0
باقی مانده:1

سرمگس 7 (پیدات کردم سرمگس) (هوپا) روزی از روزها، سَرمگس و ویز رفتند بیرون.

ویز گفت: «بیا قایم  موشک بازی کنیم.»

سَرمگس قایم شد توی سطل آشغال. همیشه همان‌جا قایم می‌شد.

بیشتر بدانید! ویززز و سَرمگس قایم‌موشک بازی می‌کنند.

سَرمگس یک جای خیلی سخت قایم می‌شود و ویز نمی‌تواند پیدایش کند.

یعنی سَرمگس ویز را برای همیشه تنها گذاشته و رفته؟

فقط 1 عدد در انبار موجود است

توضیحات

ماجراهای مگسی ویززز و سرمگس 7

نویسنده
 تد آرنولد
مترجم
مریم فیاضی
نوبت چاپ
تعداد صفحات 36
نوع جلد —-
قطع
سال نشر
سال چاپ اول ——
موضوع
کودک و نوجوان
نوع کاغذ ——
وزن 0 گرم
شابک
9786008655459
توضیحات تکمیلی
وزن 0.5 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “ماجراهای مگسی ویززز و سرمگس 7/ پیدات کردم سرمگس!”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

چند صفحه از کتاب

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: aisa
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

تام گیتس 2/ بهانه‌های معرکه و چیزهای باحال دیگر

275,000 تومان
کتاب تام گیتس 2 ماجرایی طنز و خنده دار از دردسرهای پسر کوچولویی به اسم تام و ایده‌های مسخره اش است. مجموعه کتاب‌های تام گیتس از نشر هوپا در ابتدای انتشار در ایران توانست رکورد فروش بهترین کتاب طنز برای کودکان و نوجوانان را بشکند و به بهترین و محبوب‌ترین کتاب در این ژانر برای بچه‌ها تبدیل شود. علت این امر را می‌توان در تصویرگری‌های جذاب این مجموعه و قلم توانمند لیز پیشون و ترجمه جذاب نشر هوپا دانست. مجموعه تام گیتس از سال 2014 تاکنون در جهان نیز در دستۀ پرفروش‌ترین کتاب‌های کودک قرار داشته و دارد.

معلوم می‌شود رسیدن به بالای جدول

برندگانِ کلاس آقای فولِرمَن یک‌کم سخت است!

دلیلش بیشتر این است که:

  1. بغل‌دستی‌ام، مارکوس مِلدرو آدم حرص‌درآر و آب‌زیرکاهی است و کارهایی می‌کند که اصلاً خوب نیست.
  2. دندانم آن‌قدر درد می‌کند که حتی نمی‌توانم

روی نقاشی کشیدن سرِ کلاس تمرکز کنم.

  1. کارهای جالبی هستند که مدام حواسم را

پَرت می‌کنند. مثلاً شنا، شکار حشره، و از همه

مهم‌تر، گذراندن وقت‌های آزادم به اذیت کردنِ

خواهرم دلیا.

سفارش:0
باقی مانده:3

جای خالی مار

7,500 تومان
مجموعه‌ داستانِ جایِ خالی مار نوشته‌ی احسان نصرتی چهارده داستانِ کوتاه دارد که هر کدام می‌تواند اتفاقِ جذابی برای خواننده‌ی خود رقم بزند. نصرتی، نویسنده‌ی جوانِ این کتاب، فضاهایی ساخته که در ادبیاتِ داستانی امروز ما بدیع و جسورانه است، فضاهایی که با خشونت، طنز، اتفاق‌های نادر و گاهی رازآلودگی همراه شده است. داستان‌ها وجوهِ متفاوتی دارند، و برای همین هر کدام‏شان سعی کرده‌اند جنبه‌ای از آن نگاه هراسان و شوخ‌طبعانه‌ی نویسنده‏شان را به نمایش بگذارند نویسنده‏ای که سعی می‌کند خود را خونسرد نشان بدهد. از پیدا شدنِ یک جنازه‌ی کامل در کیسه‏ا‌ی بزرگ و درگیری خانواده برای چه ‌کردن با این جنازه‌ی بادآورده، تا خانه‌ای که از هر تکه‌ی سقفش باران می‌چکد و از قضا برای همه نیز جا ندارد... نصرتی با زبانی گزنده موقعیت‌هایی را ساخته که مخاطبِ خود را درگیر می‌کند، درگیری‌ای که در وجود و کنهِ هستی شخصیت‌های او وجود دارد و با تسری پیدا کردن‌شان به مخاطب، قصه‌های غریب‌شان بیش از پیش عیان می‏شوند و بر ذهنِ این مخاطب تأثیر می‌گذارند. جای خالی مار یک پیشنهاد نو است به داستانِ کوتاهِ زمانه‌ی ما...  

جناب مارتینی

85,000 تومان

معرفی کتاب جناب مارتینی اثر پیترو گروسی

مارتینی «کبیر» خوش‌چهره است و خوش‌قریحه، نویسنده‌ا‌ی با استعدادی نبوغ‌آمیز، و در یک‌کلام، از آن آدم‌ها که همه می‌خواهند جای او باشند.
آینده، روشن است و نویدبخش اما شاید نه برای او که فروتن است و گوشه‌گیر و حتی خودویرانگر.
حالا چه‌طور باید از نور فلاش دوربین‌ها و آتش عشق نافرجام میریام، ستاره‌ی نوظهور هالیوود، در امان بماند؟
نکند چشمک ستاره‌های بخت، دروغین باشد. آن هم در حق او که آدم ساده‌ای است و خجالتی، آدمی که در جیب‌هایش فقط چند سکه و اسکناس دارد، دو کبریت سوخته، هفت دانه برنج و سرباز فلزی کوچکی که رنگش کمی سیاه شده.

انگار 12 و 3/4 ساله بودن بس نبود که حالا مادرم هم می‌خواهد نامزد ریاست‌جمهوری شود!

47,000 تومان

داستان طنز انگار ۱۲ و ۳/۴ ساله بودن بس نبود که حالا مادرم هم می خواهد نامزد ریاست جمهوری شود! داستان دختری است به قول خودش ۱۲ و سه چهارم ساله به نام ونسا ردراک که راوی داستان نیز است. ونسا از یک سو با مشکلات دوره‌ بلوغ سروکله می‌زند و از سوی دیگر نگران از دست دادن مادرش است.

او نسبت به دیگر دختران همکلاسی‌اش از نظر رشد جسمی عقب است و از بدن و قیافه‌اش ناراضی است برای همین اعتماد به‌ نفس زیادی ندارد و فکر می‌کند دست و پا چلفتی است. در چنین شرایطی که او به مادرش نیاز دارد، مادرش حسابی درگیر آماده کردن خود برای ریاست جمهوری است

اما مشکل تنها نبود مادر نیست. او از مخالفان حمل اسلحه، طرفدار حفظ محیط‌ زیست و صلح است، مخالفان و دشمنان زیادی دارد. با نامزد شدن مادر برای ریاست جمهوری، ونسا نامه‌های تهدید کننده‌ای در کمد مدرسه‌اش پیدا می‌کند که نویسنده نامه از ونسا خواسته است که مادرش را متقاعد کند از نامزدی ریاست جمهوری کناره گیری کند و   او و مادرش را به مرگ تهدید کرده‌ است.

ونسا که پدرش را چند سال پیش از دست داده است نمی‌خواهد مادرش را هم از دست بدهد؛ اما مادر به خاطر هدفی که دارد حاضر نیست دست از مبارزه بکشد زیرا معتقد است که «شجاعت وقتی است که می‌ترسی اما اعتقاد راسخ داری که کاری را که درست است انجام می‌دهی.»

او همچنین به این سخن بنجامین فرانکلین اعتقاد دارد که «کسانی که از آزادی‌های اولیه می‌گذرند تا کمی امنیت موقت به دست آورند، نه استحقاق آزادی دارند نه امنیت.»

مادر در یکی از سخنرانی‌هایش مورد سو قصد قرار می‌گیرد اما ونسا مادرش را نجات می‌دهد و خود زخمی می‌شود. مادر تصمیم می‌گیرد که کناره‌گیری کند اما این بار ونسا مانع او می‌شود.

ونسا با خود در کشمکش است؛ او باید تصمیم‌های سختی درباره آینده خودش، مادرش و کشورش بگیرد و با مادر و رجینالد پسر خوشتیپ اما بی‌اخلاق همکلاسی‌اش هر یک به گونه‌ای در کشمکش است.

داستان به رشد اجتماعی مخاطب کمک می کند و مسئولیت اجتماعی را به عنوان یک ارزش مهم می‌داند و تعریفی زیبا از شجاعت ارائه می دهد.

سفارش:0
باقی مانده:1

المجانی من النصوص العرفانیه

122,000 تومان
چکیده:
آنچه از فواید انحصاری مطالعۀ متون عرفانی می‌توان برشمرد آشنایی با تجارب آمیخته با کشف و ذوق عرفا، زبان رمز و اصطلاحات موزون و مسجع، مفردات مزدوج و متقابل و نیز امثال و حکم و قصص منقول است. کتاب حاضر با هدف آشنایی دانشجویان زبان و ادبیات عربی با متون عرفانی، منتخبی از این متون نظم و نثر را با لحاظ هردو رویکرد عرفان عملی و نظری در اختیار می‌نهد. بهره‌مندی از مراجع و مصادر عرفانی مشهور، توضیح مداخل و اصطلاحات فنّی در فصلی مجزا، تخصیص تمرین درک مطلب و ترجمه از ویژگی‌های متمایز این کتاب است.

توضیحات:

این کتاب برای دانشجویان رشته زبان و ادبیات عربی در مقطع کارشناسی به عنوان منبع اصلی درس «متون عرفانی» به ارزش 2 واحد تدوین شده است.

فهرست:

المقدمه التمهید مدخل فی المصطلحات العرفانیه الباب الاوّل: نصوص فی العرفان العملی الفصل الاول: المقامات الفصل الثانی: الأحوال الفصل الثالث: نصوص تفسیریه عرفانیه الفصل الرابع: مختارات من کلمات العرفاء والصوفیین الباب الثانی: نصوص فی العرفان النظری الفصل الاول: نصوص نثریه الباب الثالث: نصوص منظومه عرفانیه فهرس الآیات فهرس الأحادیث مسرد المفردات و المصطلحات فهرس المراجع و المآخذ چاپ سوم با اصلاحات و چاپ هشتم با تجدیدنظر

قلعه ي پرتغالي

5,000 تومان

فهرست

 
  1. ماهی
  2. دم
  3. دست توی عکس
  4. لارک
  5. قباد
  6. هر وقت
  7. قلعه پرتغالی
  8. خانه
  9. موشک
  10. مد
 

برشی از متن کتاب

با احتیاط و زحمت از راه پله ناقص بالا رفتم. روی پشت بام، باد شدیدتر بود. ملافه را باز کردم از دورم و بالای سرم گرفتم. بال می‌زدم. بال می‌زدم و یک لحظه بعد روی مناره نزدیک‌ترین مسجد آن اطراف فرود می‌آمدم. با یک پرواز دیگر تا لب ساحل می‌رسیدم. پشت ساختمان نوساز اداره بندر یا روی سقف سوله گمرک یا چه می‌دانم سقف قدیمی برکه بی بی. هرجا که بلندتر و دورتر بود. جایی که می‌شد شب و دریا را خوب تماشا کرد. ((جای خوبی است این بالا. می‌شود گاهی شب‌ها آمد و شام را هم آورد این‌جا. با رادیو و فلاسک چای!)) باد تندتر شد و همه چیز را به هم پیچید. ملافه را از دستم کشید و لیوان خالی چای را به گوشه‌ای پرت کرد. آهسته تا لب بام رفتم و باز سرک کشیدم. آن پایین، دورتر از آخرین دیواری که آن دورها پیدا بود، صدای سگ‌ها و روباه‌ها پخش بود. موش‌ها جایی دیگر جمع بودند. گاهی از گوشه دیواری پیدا می‌شدند که به سویی می‌دویدند. شاید بو می‌کشیدند. می‌رفتند و بر می‌گشتند و باز می‌رفتند. توده‌ای جوجه تیغی سیاه و چندتایی موش خرمایی بزرگ، از همان‌ها که قیافه ترسان و مهربانی دارند، در وسط خیابان می‌پلکیدند. با پوزه‌های صورتی و مرطوب‌شان سر به هر سوراخی فرو می‌کردند و مرتب دور خودشان می‌چرخیدند ((آه از شب‌های تابستان، آه از شب‌های این تابستان!)) آه از این ماه و خیابان خاکی پر مهتاب. آه از من... من که داشتم می‌دیدم جز ماه که از آن بالا نور می‌پاشید و اصلا هم دست بر نمی‌داشت از نور پاشیدن به روی ماسه و خاک و بلوک و سنگ و پاکت‌های خیس سیمان و دیوار ناتمام سرپله و کف ناهموار جلو حمام و انباری، هر چیزی دیگری که پیدا بود به یک سو می‌رفت. همه می‌رفتند. نگاه نمی‌کردند به آسمان و ستاره راهنما و با این حال مسیرشان را می‌دانستند. می‌رفتند به سمتی که اسکله بود و هر شب این وقت، حتما خاموش و خلوت بود و باد که می‌آمد خلوت‌تر هم می‌شد. ((می‌توانم بپرم. می‌توانم این ملافه سفید را بالای سرم نگه دارم و رو به باد بایستم و هر زمان خواستم بپرم. بپرم روی کپه ماسه‌های آن پایین و بلند شوم و زود بلند شوم و همین که خودم را می‌تکانم، راه بیفتم به سمت جایی که چند ساعت دیگر، وقتی هوا روشن و باز تاریک می‌شد، بمانم و انتظار آمدن لنجی که هر شب آن موقع از بندر می‌آمد و بار و مسافر می‌آورد.