ماشین بازی جلد 16، گردشگری می کنم

30,000 تومان

در انبار موجود نمی باشد

توضیحات
ماشین بازی جلد 16
نویسنده
امیلی بومون
مترجم
راضیه خوئینی
نوبت چاپ ——-
تعداد صفحات 16
نوع جلد شوميز ـ منگنه‌اي
قطع خشتی (20*20)
سال انتشار 1393
سال چاپ اول 1393
موضوع
علمی آموزشی
نوع کاغذ ——-
وزن گرم
شابک 9786002515353

 

توضیحات تکمیلی
ابعاد 16 × 16 × 2 سانتیمتر
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “ماشین بازی جلد 16، گردشگری می کنم”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Atta.Afroozeh
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

باغ همسايه

290,000 تومان
کتاب باغ همساي:  اثر خوليو مندس، نويسنده ميان‌مايه شيليايي كه شاهد كودتاي پينوشه بوده و چند روزي هم طعم زندان رژيم كودتا را چشيده، خود را به اسپانيا مي‌رساند تا بنشيند و بر اساس آن تجربه يكتا رماني بنويسد كه گوي سبقت از همه نويسندگان دوره شكوفايي بربايد. اما زندگي ملال‌آور و خفت‌بار در اين تبعيد خودخواسته و نيز پريشان‌ذهني حاصل از دلبستگي به وطن و مادري محتضر و پسري سركش و بيگانه با پدر، روز به روز او را از تحقق اين روياي پرشكوه دورتر مي‌كند. در اين دوزخ بي‌بار و بر تنها مايه دلخوشي او باغ سبز و خرم همسايه است كه از پنجره اتاقش تماشا مي‌كند و آن‌چه در آن باغ مي‌گذرد يگانه صحنه چشم‌نواز و خيال‌انگيز براي اين مرد سودايي است. اما اين روايت ساده واقع‌گرايانه از زندگي نويسنده سرخورده و تبعيدي، ناگهان با چرخشي نامنتظر در فصل آخر همه دانسته‌هاي خواننده را آماج ترديد مي‌كند و شالوده رمان را در هم مي‌ريزيد. خوسه دونوسو كه استاد بي‌بديل كندوكاو در ذهن و روان آدمي است اين رمان را عرصه برخورد ميان رمان دوره شكوفايي و رمان بعد از شكوفايي كرده است.

قصه های امام علی(ع)و یارانش،نهج البلاغه جلد 8، راه و چاه

20,000 تومان
مجموعه‌ي قصه‌هايي از امام علي(ع) و يارانش با نگاهي به نهج‌البلاغه مجموعه‌ي 12 روايت تاريخي است‌، از امام علي‌(ع) و ياران نزديک آن حضرت. هر يک از اين روايت‌هاي تاريخي، نشان‌دهنده‌ي حادثه‌اي است که در دوره‌ي آن حضرت روي داده و براي ما درس عبرتي است. اين حوادث آن‌قدر مهم و تأثيرگذار بوده‌اند که امام علي(ع) درباره‌ي آنها، با مردم حرف زده و خطبه‌اي خوانده است. خطبه‌هايي که در کتاب نهج‌البلاغه جمع‌آوري شده است.

دیل کارنگی، چگونه از زندگی و شغل لذت ببریم؟

60,000 تومان
برای بسیاری از ما پیش آمده که تصور صحیحی از شغل خود نداشته باشیم و پیش خود بگوییم: « کار که تمام زندگی نیست! پس حتی اگر به آن علاقه‌ای نداشته باشم نیز اهمیت چندانی ندارد.» اما کارنگی- نویسنده این کتاب - نظری مخالف این تصور دارد. او معتقد است که به هر حال بخش وسیعی از زندگی هر یک ازما در انجام فعالیت‌های شغلی‌مان سپری می‌شود. با مطالعه این کتاب و به کار گیری آموزه‌های " کارنگی" می‌توانید نظر و ایده خود را حتی نسبت به زندگی و دیگران نیز ارزشیابی کنید. در مرحله بعد می‌توانید شروع به بازتولید نیروهایتان کنید.

کتاب کار کانی کوچولو جلد 5، روزهای بارانی با بازی و معما سرگرم شو

35,000 تومان
با این کتاب، بچه‌ها، هم سرگرم می‌شوند و هم در استفاده از مداد و رسم شکل‌های گوناگون مهارت به دست می‌آورند. این تمرین‌ها و شکل‌های ساده، آنها را برای نوشتن حروف الفبا آماده می‌کند. تمرین‌های متنوع و خلاقانه شناخت الگوهای نوشتن تقویت مهارت در نوشتن حروف الفبا تصویرهایی جذاب برای رنگ‌آمیزی معماهای کوچکی که بچه‌ها باید آنها را حل کنند

30 روز با پیامبر(ص) جلد 1، از تولد تا خانه ی عمو

9,500 تومان
عبدالمطلب، هر چه بیشتر فکر می کرد، بیشتر مطمئن می شد که محمد آینده ی درخشانی دارد؛ برای همین باید او را برای کارهای بزرگ، برای رهبری قریش و حتی برای رهبری همه ی مردم تربیت می کرد. ... عبدالمطلب محمد را صدا کرد و مثل همیشه با لبخند و مهربانی، دستی به سر او کشید و پیشانی اش را بوسید و گفت:" امروز وظیفه ی پذیرایی از مهمانان کعبه با توست... ".

داستان‌های قدیمی از کاستیا لا بیه‌خا

10,000 تومان
کتاب داستان‌های قدیمی از کاستیا لا بیه‌خا: ميگل دليبس (۱۹۲۰ - ۲۰۱۰) در داستان‌هاي قديمي از کاستيا لا بيه‌خا تصاويري شگرف از جهان روستاييِ اسپانياي اوايل قرن بيستم پيش مي‌نهد و با نثري ظريف، غني و ساده خواننده را با فضاي زيستِ مردمان کاستياي قديم آشنا مي‌کند. روايتِ ژرفِ اين داستان‌ها آميزه‌اي است از حسِ هم‌دلي با روستا و تجربه‌ي دل‌کندن از آن.
روزي که روستا را ترک گفتم، دو‌قلوها کنار هم روي تخت‌خواب آهني خوابيده بودند. وقتِ بوسه بر پيشاني آن‌ها، نگاه کلارا را ديدم که بر من خيره بود، با يک چشم بسته و خواب و يک چشم کبود و مات. فنرهاي تخت، با نواي جيرجير ناشي از اندک خزيدن کلارا، انگار که واژه‌ي خداحافظ را در ذهن من تکرار مي‌کردند. با پدر حرفي از رفتن نگفتم… نه خدانگه‌داري… نه نگاهي دست‌کم… فراموش‌ام نمي‌شد که گفته بود: «روزي که تصميم به رفتن گرفتي، فراموش کن پدري داري»، و من همين کار را کردم