ماکاموشی، جزیره‌ی جوندگان جسور 15/ کریسمس مبارک، جرونیمو!

130,000 تومان

سفارش:1
باقی مانده:1
درباره نویسنده کتاب
الیزلبت دمی (Elisabetta Dami) (1958- ) نویسنده ایتالیایی ادبیات کودک است که به دلیل نگارش سری کتاب‌هایجرونیمو استیلتن مشهور است.
درباره ناشر کتاب

هوپا ناشر کتاب‌های کودک، نوجوان و جوان و بازی‌های فکری – آموزشی است که از سال 1392 فعالیت خود را آغاز کرده است.

فعالیت هوپا با ارائه‌ی نسل جدیدی از بازی‌های فکری – آموزشی شروع شد، بر اساس تولید داخلی و با کیفیتی قابل

مقایسه با محصولات بین‌المللی در این حوزه. پس از موفقیت هوپا در بخش بازی‌های فکری، از سال 1394 برنامه‌ریزی آن برای انتشار کتاب‌های مناسب کودک، نوجوان و جوان آغاز گشت و سرانجام در اردیبهشت 1395، مصادف با نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران، نخستین کتاب‌های هوپا به بازار عرضه شد.

فقط 1 عدد در انبار موجود است

توضیحات

ماکاموشی، جزیره‌ی جوندگان جسور 15/ کریسمس مبارک، جرونیمو!

نویسنده
 جرونیمو استیلتن
مترجم
 فریبا چاوشی
نوبت چاپ
تعداد صفحات 136
نوع جلد —-
قطع
سال نشر
سال چاپ اول ——
موضوع
کودک و نوجوان
نوع کاغذ ——
وزن 0 گرم
شابک
9786222041519
توضیحات تکمیلی
وزن 0.5 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “ماکاموشی، جزیره‌ی جوندگان جسور 15/ کریسمس مبارک، جرونیمو!”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

چند صفحه از کتاب

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: aisa
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

بهار را باور کن (جیبی)

12,500 تومان

کتاب بهار را باور کن اثر فریدون مشیری نشر چشمه

کتاب بهار را باور کن اثر فریدون مشیری نشر چشمه بهترین بهترین من زرد و نیلی و بنفش سبز و آبی و کبود! با بنفشه ها نشسته ام، سال های سال، صبح های زود. در کنار چشمه ی سحر سر نهاده روی شانه های یکدگر گیسوان خیسشان به دست باد، چهره ها نهفته در پناه سایه های شرم، رنگ ها شکفته در زلال عطرهای گرم، می تراود از سکوت دلپذیرشان، بهترین ترانه، بهترین سرود! مخمل نگاه این بنفشه ها، می برد مرا سبک تر از نسیم، از بنفشه زار باغچه، تا بنفشه زار چشم تو-که رسته در کنار هم- زرد و نیلی و بنفش سبز و آبی و کبود…
سفارش:0
باقی مانده:2

سپيدتر از استخوان

8,500 تومان

معرفی کتاب سپیدتر از استخوان اثر حسین سناپور

رمان «سپیدتر از استخوان» اثر حسین سناپور است.
داستان، روایتی است از یک شب از زندگی کاری دکتر ادیب (پزشک اورژانس) که در اورژانس بیمارستانی مشغول به کار است. داستان از دید اول شخص روایت می شود.
راوی داستان (دکتر ادیب) مجبور است کنش و واکنش های زیادی، چه در برخورد با بیمارها و چه با پرستارها و دیگر دکترهای بیمارستان مانند تعامل با پرستارها، داستان دوستش فرزاد و همسرش شیوا برای خروج از کشور، برخورد با دکتر مفخم و ... در داستان داشته باشد

سفال دوره نوسنگی در فلات مرکزی ایران

119,000 تومان
منطقه فلات مرکزی، در پژوهشها و مطالعات باستان شناسی دوره نوسنگی با سفال ایران جایگاه ویژه ای دارد. نمونه سفالهای این منطقه، از نظر رنگ و جنس تغییراتی را نشان می دهند که اگر این تغییرات به خوبی تمیز داده نشود، روند مربوط به تبیین و تعیین هویت فرهنگی منطقه را مشکل می سازد. در این کتاب نویسنده بر اساس مطالعات و تحقیقات خود سعی کرده است شاخص ترین نمونه های به دست آمده از بررسیها و کاوشهای علمی این منطقه را در این دوران عرضه کند تا پژوهشگران و علاقه مندان مطالعات باستان شناسی از آنها در تطبیق داده های خود با این نمونه ها، برای تبیین دقیق فرهنگهای رایج منطقه استفاده کنند.  
سفارش:0
باقی مانده:2

زخمی

45,000 تومان

معرفی کتاب زخمی

اردل از یکی از بزرگ‌ترین نویسندگان ادبیات معاصر ترکیه به شمار می‌رود. او در کتاب زخمی به روایت سرگذشتِ مردی مبارز و نستوه پرداخته که به علت فعالیت‌های سیاسی - اجتماعیِ رادیکال خود، مدتی را در حبس می‌گذراند. از در نگارش این رمان از تجارب شخصی خویش در زندان‌های ترکیه بهره گرفته است. لازم به ذکر است که اثر پیش رو، پس از انتشار اولیه به جایزه‌ی ادبی «اورهان کمال» رسید.

درباره کتاب زخمی

کشور ترکیه، و پیش از آن، امپراتوری عثمانی، در سده‌ی اخیر در کانون آن دسته از حوادث تاریخی‌ای واقع بوده که به عمده‌ی تحولات بنیادین در جغرافیای خاورمیانه منتهی شدند. برای شناخت این حوادث و تحولات، می‌‌توان به متون تاریخی بسیاری مراجعه کرد؛ آثاری تحقیقی که برای استفاده‌ی پژوهشگران به رشته‌ی تحریر درآمده‌اند. اما راهی بهتر، راهی میان‌بُر، نیز وجود دارد، که از طریق آن می‌توان به شناختی دقیق از جامعه‌ی ترکیه دست یافت. این راهْ مطالعه‌ی آثار ادبیات معاصر ترکیه است، خصوصاً آثاری که در حیطه‌ی ادبیات داستانی به نگارش درآمده‌اند. کتاب زخمی (Yaralisin) که هم‌اینک نسخه‌ی الکترونیک آن پیش روی شماست، یکی از بهترین آثار ادبی‌ای‌ به شمار می‌رود که با عطف توجه به تحولات تاریخی، سیاسی و اجتماعی مهم در مرزهای ترکیه به رشته‌ی تحریر درآمده است. این اثر خواندنی که اول‌بار در سال 1973 به انتشار رسید، توسط اردل از نگاشته شده است؛ نویسنده‌ای برجسته که همچون بسیاری از همتایان و همکاران ترکِ خود در سده‌ی اخیر، بخش اعظمی از عمر را به فعالیت‌های رادیکالِ سیاسی و اجتماعی اختصاص داد، و در این راه هزینه‌های گزافی را نیز متحمل شد؛ از جمله زندانی و شکنجه شدن در یکی از بدنام‌ترین زندان‌های کشور ترکیه. کتاب زخمی بر اساسی همین تجربه‌ی دهشتناک نوشته شده است. شخصیت اصلی این اثر، مردی میان‌سال است که در اثرِ پاره‌ای از فعالیت‌های سیاسی علیه حکومت، دست‌گیر شده و به زندان می‌افتد. عمده‌ی وقایع داستانِ کتاب زخمی در زندان می‌گذرد. این رمان، برخلاف داستان‌های کلاسیک، پیرنگ منسجم و پیچیده‌ای ندارد. به واقع، آن‌چه در این اثر مهم است، نه قصه و داستان، بلکه موقعیت‌هاست. صفحاتی از کتاب را که ورق می‌زنیم، به سرعت درمی‌یابیم که اردل از قصه‌ی چندانی برای بازگفتن ندارد. اما در عوض، خرده‌روایت‌های گزارش‌گونه‌ی بسیاری در چنته دارد، که جملگیِ آن‌ها برآمده از تجارب زیسته‌ی خود او می‌باشند؛ خرده‌روایت‌هایی که مخاطب را به طور مستقیم با آنچه روزگاری در زندان‌های ترکیه گذشته، آشنا می‌سازند. اردل از در کتاب زخمی به روشنی نشان داده که آدمیزاد در ددمنشی و خباثت، به چه مقام شامخی می‌تواند نائل آید! شخصیت‌های کتاب او را می‌توان در دو گروه تقسیم‌بندی کرد: یکی گروه زندانیان، و دیگری گروهِ زندان‌بانان. آنچه در بیشتر صفحاتِ رمان روایت شده، ظلم و اجحافِ گزافی‌ست که گروه اول به واسطه‌ی گروه دوم متحمل می‌شود. به قول یاشار کمال، ناقد برجسته‌ی ترک که مقدمه‌ای خواندنی بر کتاب زخمی نگاشته، در رمانِ از شاهد فرایندی هستیم که طی آن، آدمیان به پیچ و مهره‌های دستگاهِ ظلم و سرکوب بدل می‌شوند؛ فرایندی مکانیکی که با تهی ساختنِ روحِ انسان از آرمان‌های اخلاقی، وی را به جانوری درنده تبدیل می‌کند، جانوری که اگر پایش بیفتد، در دریدن گلوی هم‌نوع خویش نیز لحظه‌ای درنگ نمی‌کند... کتاب زخمی توسط علیرضا سیف‌الدینی به زبان فارسی ترجمه شده و از سوی نشر چشمه در اختیار مخاطبین علاقه‌مند قرار گرفته است. لازم به ذکر است که نسخه‌ی صوتی این اثر نیز، در سایت و اپلیکیشن کتابراه موجود است.

شاخ

30,000 تومان

در بخشی از کتاب شاخ: مجموعه داستان پیوسته می‌خوانیم

دورتادورمان پر شده بود از پوست‌تخمه. با پوتین کمی پخش‌شان کردم. پارچ آب را برداشتم و چند قلپی خوردم و نشستم روی کیسه‌شن‌ها. پکی به سیگار زدم و با چشم دنبال مرغه گشتم. پشت تانکر، با پا خاک را جابه‌جا می‌کرد و دنبال چیزی می‌گشت. خروسه از چاله‌ی جلو تانکر آب می‌خورد. سیراب که شد باز سینه جلو داد و قبراق راه افتاد. نگاهی به اطرافش کرد و دوید طرف مرغه. مرغه هفت‌هشت متری دور شد و رفت زیر تویوتای ستوان. خروسه باز خیز برداشت و رفت سمت ماشین. مرغه آمد پای تپه. خروسه قدم‌زنان رفت طرفش. مرغه فاصله گرفت و دور شد. ‌رفت نزدیک تانکر. خروسه دوید و نوکی به گردنش زد. مرغه پرید و بال‌بالی کرد و رفت زیر تانکر. خروسه ایستاده بود و نگاه می‌کرد. مرغه انگار که توی باغ نباشد شروع کرده بود با پا زیرش را تمیز می‌کرد. خروسه همان‌طور ایستاده بود. چند قدمی نزدیک شد و باز ایستاد. مرغه گرفتار تمیزکاری بود. چند قدم دیگر هم جلو رفت مرغه چرخیده بود و به چیزی نوک می‌زد. خروسه دوید و گردنش را گرفت. مرغه کمی جلو رفت. خروسه چرخید و سوارش شد. با‌هم جابه‌جا شدند. خروسه پس‌ِ گردنش را گرفته بود و ول نمی‌کرد. باز جابه‌جا شدند. خروسه سوار بود. تکان‌تکانی داد و پسِ ‌گردن را ول کرد. مرغه دوید و چند قدمی دور شد. خروسه همان‌جا ایستاده بود و نگاه می‌کرد؛ درست مثل بچه‌پرروها. پوست‌تخمه‌ای که مزه‌اش را گرفته بودم پف کردم بیرون و تخمه‌ی دیگری انداختم دهنم. کمی آب خوردم. ساعت نداشتم و نمی‌دانستم چه‌قدر از پستم مانده. خسته شده بودم و گرما داشت نم‌نم اذیت می‌کرد. سیا برای تحویل پست معمولاً کمی دیرتر می‌آمد. پتو تکانی خورد و ستوان از سنگر زد بیرون. سرش را عینهو گاو انداخت پایین و یک‌راست رفت و سوار ماشین شد. اَن‌آقا باز پر‌رو شده بود. اشتباه کردم، نباید تحویلش می‌گرفتم. منتظر شد تا سیا بیاید. سیا لیوان چایی به‌دست آمد بیرون.
سفارش:0
باقی مانده:1

تاول

48,000 تومان

معرفی کتاب تاول

کتاب تاول اولین اثر مهدی افروزمنش که با بیانی ساده و داستانی قوی‌، جایزه‌ی رمان اول هفت اقلیم را از آن خود کرده، روایتی از محله‌ای نزدیک میدان راه آهن به نام «فلاح» در دهه‌ی 70 است که در آن روز شب نمی‌شود مگر اینکه دعوا و درگیری اتفاق بیفتد. این رمان داستان یکی از بچه‌های همین محل به نام «جعفر» است که روزی قهرمان کشتی و مورد احترام ساکنین محل بوده، تا هنگامی که تعادل روانی‌اش را از دست می‌دهد و معتاد و لات می‌شود و سرانجام در گیر و دار یک خصومت، سرهنگ سرشناسی را به قتل می‌رساند. افروزمنش در کنار داستان جعفر، قصه‌ی آدم‌های دیگری را هم روایت می‌کند؛ خانم ژاپنی که زن برادر جعفر است، اشرف شلغم، سرهنگ آرنولد، مجید سریش، یوسف آتاری، قاسم سلمونی، حسن جگرکی و خود راوی. در حقیقت، تاول داستان محله‌ی فلاح را روایت می‌کند. آدم‌های داستان یک ویژگی مشترک دارند و آن فقر و سرنوشت نه چندان درخشان است. گویی آن‌ها شخصیتی مستقل ندارند و تنها در محله‌شان معنا می‌یابند. آن‌ها در ایستادن در برابر نظم و قانون متفاهم و سرسخت هستند و دنیایی جدا از تمامیت شهر را شکل می‌دهند. راوی داستان نوجوانی است که با هیجان و کنجکاوی خاصی ماجراها را تعریف می‌کند و هر از گاهی که از چیزی باخبر نیست، به نقل قول از زبان زنان همسایه و خاله زنک‌های قدیمی محل متوسل می‌گردد. تاول روایت آدم‌هایی است که هر روز در اطراف خود می‌بینید؛ همان قدر لمس کردنی و باور کردنی. روایتی واقع‌گرایانه که افروزمنش می‌کوشد وقایع را همان گونه که هست، بازسازی کند. او در این اثر از اجتماعی آشنا حرف زده و کوشیده است بخشی از ساختار اجتماعی و فرهنگی جامعه‌ی شهری را نشان دهد، با شخصیت‌هایی ملموس که شما را درگیر خود می‌کنند و به فضای داستان می‌برند. انگار در آن محله سال‌ها با جعفر، قاسم سلمونی، اشرف شلغم و بقیه‌ی آدم‌های آن زندگی کرده‌اید و هر روز شاهد ماجراهای محله بوده‌اید. از مهم‌ترین نقاط ضعف این رمان می‌توان به عدم تسلط نویسنده به راوی و هرج و مرجی اشاره کرد که به دلیل همین عدم شناخت بر قصه غالب شده است. در نیمه‌ی اول داستان، شما با یک راوی خردسال و نونهال روبرو می‌شوید که لابلای آدم‌ها می‌چرخد و روایت می‌کند اما در نیمه‌ی دوم آن، بدون هیچ رویداد و پرش زمانی خاصی، راوی کودک به یک جوان تبدیل می‌گردد و در بعضی جاها هم حضورش فعل می‌شود! این نابسامانی روایت تا پایان داستان ادامه می‌یابد. در بخشی از کتاب تاول می‌خوانیم: جعفر هر جا می‌نشست دم از انتقام می‌زد. شب که شد، پنجشنبه، همه توی فوتبال دستی می‌دانستند جعفر آزاد شده و می‌خواهد انتقام بگیرد، اما کسی باور نکرده بود. تا قبل از این‌که آقاحیدر بیاید داخل و بعدش خود جعفر، تعریف می‌کردند جعفر چی گفته و می‌خندیدند. یکی ‌گفت جعفر گفته «به روح ننه‌م دهنش رو صاف می‌کنم.» بعدش هم اضافه کرد «زرشک.» آن یکی تعریف کرد جعفر در حالی که با تیزی دسته چوبی‌اش به نیمکت توی دخمه می‌زده، گفته «کاری می‌کنم بدونه جعفر کیه.» نادر بود که از آن‌طرف شیشکی کشید تا همه بترکند از خنده. عباس دختر هم خلاص شده بود. خندید که به من گفته «کاری می‌کنم تا قیوم قیومت اسم جعفر از این محله پاک نشه. فکر نکنی چون سرهنگه بی‌خیالش می‌شم! زده باید تاوون بده.» بعد هم صداش را جور خاصی کلفت کرد، گفت «من که گرخیدم، وای به حال سرهنگ.» همه خندیدند. گفتم، پنجشنبه بود و یک‌ کلاغ ‌چهل‌ کلاغ‌های کار جعفر هنوز توی محل جمع نشده بود که خودش آفتابی شد. موضوع انتقام را هم از صبح به کس و ناکس گفته بود. سرهنگ، همان‌طور که توی فوتبال دستی به آق حیدر قول داده بود، جعفر را به دادسرا نفرستاده بود و با استفاده ا اختیاراتش او را آزاد کرده بود. این طور می‌گفتند. نمی‌دانستیم دقیقاً کی آزاد شده و اصلاً آیا این دو روز توی کلانتری بوده یا سرهنگ همان دیشب آزادش کرده بود. اولین ساعتی که یکی گفته بود او را دیده نزدیک‌های ظهر بوده
سفارش:0
باقی مانده:1