



مبانی تربیت بدنی، علوم ورزشی و ورزش جلد1
8,300 تومان
در قلمرو تربیت بدنی و ورزش چه حرفه ای را انتخاب خواهید کرد؟
معلمی، مربیگری، هدایت برنامه های فعالیت ورزشی، پزشکیاری ورزشی و غیره. کتاب مبانی تربیت بدنی علوم ورزشی و ورزش فرصتهای شغلی رو به رشد در این قلمرو پویا را در می کاود.
این کتاب تصور سنتی از ماهیت، قلمرو، فلسفه و تاریخ تربیت بدنی و ورزش را تکامل می بخشد؛ چالشها و افقهای آینده را روشن می کند و شیوه آمادگی برای مشاغل مختلف را ارائه می دهد. به این موارد برجسته توجه کنید:
*فصلی جدید در مورد روان شناسی ورزش و فعالیت ورزشی که بر فعالیت بدنی مادام العمر قهرمانان و افراد عادی تأکید می ورزد.
*فصلی جدید در مورد رفتار حرکتی، با نگرشی عمیق بر یادگیری حرکتی، تکامل و کنترل حرکتی، همراه با تأکید بر نکات کاربردی برای متخصصان این قلمرو.
*نگاهی وسیع تر بر حیطه فیزیولوژی ورزشی، همراه با اطلاعات جدید در مورد تمرین و بی تمرینی، آمادگی، تولید انرژی، تغذیه و عملکرد. *معیارهایی برای تربیت بدنی، همراه با صلاحیتها و تواناییهای معلمان مبتدی و اصول راهنما برای ارزیابی
در انبار موجود نمی باشد
مبانی تربیت بدنی، علوم ورزشی و ورزش جلد1
نویسنده |
دبورا آ. وست، چارلز آ. بوچر
|
مترجم |
دکتر احمد آزاد
|
نوبت چاپ | 2 |
تعداد صفحات | 572 |
نوع جلد | شومیز |
قطع | وزیری |
سال نشر | 1397 |
سال چاپ اول | ———— |
موضوع |
علوم ورزشی
|
نوع کاغذ | ————— |
وزن | 0 گرم |
شابک |
9789645306715
|
وزن | 0.0 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: aisa
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
ماتيلدا
در بخشی از کتاب ماتیلدا میخوانیم
زنگ تفریح، خانم هانى یکراست به دفتر خانم ترانچبول رفت. بهشدت هیجانزده بود! کمى پیشتر با دختر کوچولویى برخورد کرده بود که داراى هوش و استعدادى استثنایى بود؛ یا بهنظر او اینطور مىآمد. البته هنوز فرصت نکرده بود دقیقاً به میزان هوشش پى بِبرد، با وجود این، آنقدر تجربه داشت که بفهمد در چنین مواردى نباید دست روى دست گذاشت. فکر مىکرد مسخره است چنان کودکى را در جایى که امکان پیشرفت ندارد، به اَمانِ خدا رها کرد! معمولاً خانم هانى از مدیر مدرسه وحشت داشت و زیاد دور و بَرش آفتابى نمىشد. امّا در آن لحظه احساس مىکرد آماده است با هر خطرى روبهرو شود! درِ دفتر ترسناکش را زد. صداى غُرّشِ بَم و هولناک خانم ترانچبول بلند شد: «بیا تو!» خانم هانى رفت تو. امروزه بیشتر مدیرهاى مدرسهها را با توجه به ویژگىهاى مثبتشان انتخاب مىکنند. آنها شرایط کودکان را درک مىکنند، بچهها را از تهِ دل دوست دارند، دلسوز و مهربان هستند، با انصافند و واقعاً به امرِ آموزش علاقهمندند. امّا خانم ترانچبول...، دریغ از آنکه یکى از این ویژگىها را داشته باشد! و خدا مىداند چهطور خود را در این سِمَت جا زده بود! گذشته از همهى اینها، زن بسیار قوى و با ابهّتى بود! ظاهراً زمانى ورزشکار مشهورى بود و حتى حالا هم ماهیچههاى پهلوانانهاى داشت! این ماهیچههاى قوى در گردنِ کلفت، شانههاى بزرگ، مچِ دستهاى عضلانى و ساق پاهاى قدرتمندش بهخوبى دیده مىشد. هرکس چشمش به خانم ترانچبول مىافتاد، احساس مىکرد او مثل آب خوردن مىتواند میلههاى آهنى را خم و دفتر قطور راهنماى تلفن را از وسط نصف کند! متأسفانه در چهرهاش هم هیچ نشانى از زیبایى یا سرزندگى دیده نمىشد. چانهاى لجوج و سرسخت، دهانى بىرحم و چشمانى ریز و خودپسند داشت.حکایتهای کنتربری
معرفی کتاب حکایت های کنتربری اثر جفری چاسر
ماجراهای مگسی ویززز و سرمگس 3/ کیش کیش سرمگس!
معرفی کتاب کیش کیش سرمگس! اثر تد آرنولد
تاریخ و تمدن مغرب2
فروشیها 3/ یک عدد نخودی بهفروش میرسد
معرفی کتاب یک عدد نخودی به فروش می رسد اثر کاره سانتوس
دختر خاندان گات 4/ دختر خاندان گات و سمفونی شوم
در بخشی از کتاب دختر گات و شبح موش میخوانیم
در عین اینکه بقیه مات مانده بودند و نگاه میکردند فُن هِلسانگ یکی از چهارلولها را درآورد و شلیک کرد؛ یکبار، دوبار، چهاربار، هشتبار... با هر شلیک مرگبار، یکی از موجودات جلوِ چشم تماشاچیها از بین میرفت. فُن هِلسانگ هنسل و گرِتِل را با پوزخندی توی جلدشان فروکرد و شمشیر مبارزهی دندانهداری از کمربندش بیرون کشید. «پیش بهسوی بریدن سرها!» این را گفت و با قدمهای بلند روی پشتبام به طرف دودکشها رفت اما سرجایش بیحرکت ماند. غرید: «این چیه؟» پایین پایش یکعالم یخ ریخته بود. در همین لحظه آدا از پشت یکی از دودکشهای یککم دورتر بیرون آمد. سیرن سِستا کنارش ایستاده بود. از پشت دودکشهای دور و برش بقیه اعضای کلوب زیرشیروانی هم هر یک با یکی از موجودات بیرون آمدند. روبی خدمتکارِ انبارِ پشتی موادِ غذایی کنار اومالوسِ فان ایستاد. امیلی کَبِیج روی هر یک از شانههایش یک هارپی و روی سرش هارپی دیگری نشسته بود. کینگزلیِ دودکشپاککن بازوی همسرِ بارنز را گرفته بود و آرتور هالفورد هم دستِ وایلدمَنِ پاتنِی را در دست داشت. ویلیام کَبِیج سرِ پشمالوی هَمیش فانِ شِتلَند را نوازش میکرد. فُن هِلسانگ فریاد کشید: «من جوایزم را میخواهم.» و از روی یک دودکش به روی دودکش دیگر میپرید و شمشیرش را دیوانهوار حرکت میداد و روی پشتبام پیش میرفت. صدای خوشنواز و آرامی که کمی تهلهجه داشت به گوش رسید که میگفت: «روپرت فُن هِلسانگ! بالاخره به هم رسیدیم.» لوسی بورجیا از پشتِ کلاهکِ دودکشی بیرون آمد و چترش را بالا گرفت.محصولات مشابه
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-روشنگری
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-فلسفۀ شوخی
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-دوستی
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-سعادت
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-ایمانوئل کانت
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-زيبایشناسی هگل
دانشنامه فلسفه استنفورد 2: فلسفه و مسائل زندگی
موضوع | فلسفه |
نویسنده | جان ماریال، تادئوس مِتس، دن هِیبرون، تاد کالدر، بِنِت هِلم، رونالد دِ سوسا، کرولین مک لاود، الیزابت برِیک، جوزف میلم، رابین س.دیلون، استیون لوپر |
مترجم | امیرحسین خداپرست، مریم خدادادی، غلامرضا اصفهانی، ابوالفضل توکلی شاندیز، حسین عظیمی، ایمان شفیعبیک، ندا مسلمی، مهدی غفوریان، راضیه سلیمزاده |
سرپرست و ویراستار مجموعه | مسعود علیا |
نوبت چاپ | ٢ |
تعداد صفحات | ٦٨٠ |
سال نشر | ١٤٠٢ |
سال چاپ اول | ١٤٠٠ |
نوع جلد | گالینگور روکشدار |
قطع | رقعی |
نوع کاغذ | تحریر |
وزن | ٨٧٢ |
شابک | ١ -٠٣٨٢-٠٤-٦٢٢- ٩٧٨ |
تولید کننده | ققنوس |
دانشنامه فلسفه استنفورد 3: شاخهها و مکتبها
نویسنده | استنفورد |
مترجم | مسعود علیا |
نوبت چاپ | ٢ |
تعداد صفحات | ٧٣٥ |
سال نشر | ١٤٠١ |
نوع جلد | گالینگور روکشدار |
موضوع | فلسفه |
نوع کاغذ | تحریر |
قطع | رقعی |
وزن | ٨٩٧ |
شابک | ٦ -٣٩٠-٠٤٠-٦٢٢- ٩٧٨ |
تولید کننده | ققنوس |
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.