متون روانشناسی به زبان انگلیسی

200,000 تومان

موجود در انبار

شناسه محصول: 9789646184220 دسته: , برچسب:
توضیحات

متون روانشناسی به زبان انگلیسی

نویسنده یاسمین مندی
مترجم
نوبت چاپ سیزدهم
تعداد صفحات 248
قطع و نوع جلد وزیری شومیز
سال انتشار 1402
شابک 9789646184220
حمل و نقل
توضیحات تکمیلی
وزن 0.5 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “متون روانشناسی به زبان انگلیسی”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Ali
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

کتاب جدال زندگی

140,000 تومان
معرفی کتاب جدال زندگی در پی تحوّلات ناشی از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ که به سرکوب طیف وسیعی از نیروهای سیاسی مخالف منجر شد، سروان فریدون پیشواپور نیز مانند بسیاری از دیگر رفقای خود از شبکهٔ نظامی حزب توده، جز پناهندگی به اتحاد جماهیر شوروی راهی در پیش ندید. رویارویی با واقعیّت هولناک زندگی روزمره در شوروی باعث آن شد که سروان فریدون پیشواپور پس از دوره‌ای کوتاه از بهت و ناباوری در جستجوی راه بازگشت برآید. جدال زندگی، توصیف ساده و در عین‌حال تکان‌دهنده‌ای است از مراحل و حوادث مختلفی که این راه پرمخاطره به‌دنبال آورد.

نمایش افسانه‌ای برای وقتی دیگر

125,000 تومان
سلين نسخه‌ اول نمايش افسانه‌اي براي وقتي ديگر را سال 1946، در سلول يا به قول خودش توي دخمه‌اش در زندان کپنهاگ نوشت؛ عصباني از همه‌کس، بريده از همه‌چيز، بدخلق‌تر از هميشه، با تني رنجور از دردهاي قديمي. با تمام اين‌ها، در اين بدترين لحظه‌ زندگي، سلين بيشتر از هميشه شور و شوق زنده ماندن داشت. نمايش افسانه‌اي براي وقتي ديگر کتابي‌ست عليه همه‌کس؛‌ همه‌ي دوستان، همه‌ دشمنان، همه‌ دوست‌ دشمنان، حتي خود سلين، و عليه همه‌چيز؛‌ ميهن، عشق، نفرت... و مسلما، عليه زبان، همان زبان استاندارد و ادبي فرانسه که سلين از رمان اولش، سفر به انتهاي شب (1932) با آن مي‌جنگيد. از نظر بسياري از منتقدان ادبي، از جمله آنري گودار، اين جنگ تمام‌عيار، «خشن‌ترين رمان سلين در برخورد با خواننده» است.

روان شناسی فیزیولوژیک

قیمت اصلی: 600,000 تومان بود.قیمت فعلی: 500,000 تومان.
كتاب روان‌شناسی فیزیولوژیك دكتر جیمز دبلیو كالات به دلیل خوبی به طور گسترده ای استفاده شده است. سطح بسیار بالای دانش‌پژوهی، سبك نگارش واضح و روشن به حكایت های سرگرم‌كننده، و مثال های بسیار دقیق. هدف كالات این است كه روان‌شناسی فیزیولوژیك را دست‌یافتنی كند و هیجان پژوهش را برای توجیهات زیستی رفتار انتقال دهد. این كتاب كه با موضوعات تازه و یافته های پژوهشی جدید به‌روز شده است، سنت كیفیت آن را ادامه می دهد. كتاب نیل كارلسون و ملیسا بیركت با همین عنوان نیز در دو جلد در دسترس استادان و دانشجویان عزیز قرار دارد، اما به نظر مترجم، چون این منبع مشروح تر از روان‌شناسی فیزیولوژیك جیمز كالات است، ‌شاید برای دانشجویان كارشناسی ارشد و بالاتر مفیدتر باشد
سفارش:0
باقی مانده:3

مدیریت‌ زمان

55,000 تومان
اگر می‌خواهید استفاده‌ بیش‌تری‌ از وقت‌ و عمر خود ببرید، سریع‌ترین‌ و پرثمرترین‌ برنامه‌ای‌ را که‌ تا کنون‌ در زمینه‌ مدیریت‌ زمان‌ پیشنهاد شده‌ در این‌ کتاب‌ خواهید یافت‌. برای‌ اجرای‌ این‌ برنامه‌ نیازی‌ به‌ اضافه‌ کردن‌ کاری‌ جدید به‌ برنامه‌ شلوغِ فعلی‌ خود ندارید. توصیه‌های‌ مولف‌ کتاب‌ به‌ همه‌ کمک‌ می‌کند تا در عرصه‌های‌ مختلف‌ زندگی‌ شخصی‌ و شغلی‌ از وقت‌ محدود خود به‌طور موثرتری‌ بهره‌ گیرند.

چشمهایش و ملکوت

110,000 تومان
کتاب چشمهایش و ملکوت نوشته جعفر مدرس صادقی توسط انتشارات مرکز با موضوع ادبیات، ادبیات داستانی، رمان، داستان های فارسی به چاپ رسیده است. بخشی از متن کتاب «بهرام صادقی نه اهل سیاست بود و نه هیچ سر و کاری با هیچ محفل و دار و دسته‌ای داشت. حتا کافه هم نمی‌رفت. قهوه‌خانه می‌رفت و به جاهای پرت و پلا. اما دوستان دلسوز و روشنفکری که در کمین او بودند او را پیدا کردند و به کافه‌ها بردند و به جلسه‌های ادبی و شعرخوانی و داستان‌خوانی کشاندند. هرچند این تلاش‌ها به جایی نرسید و اگر هم به جایی رسید، دوام چندانی پیدا نکرد. حتا وقتی که دوستان تصمیم گرفتند داستان‌های پراکنده‌ای را که در مجلّه‌های سخن و فردوسی و صدف و کتاب هفته چاپ کرده بود جمع و جور کنند و یک مجموعهٔ آبرومندی برای او ترتیب بدهند، خودِ او در دسترس نبود و در گرداوری و ویرایش متن داستان‌هایی که داشت چاپ می‌شد هیچ نظارت و مُراقبتی نکرد و هیچ نقشی نداشت. سالها پیش از انتشار این مجموعهٔ آبرومند و یکی دو ماه پیش از آن که دستنوشتهٔ «ملکوت» را به دست چاپ بدهد، در نامه‌ای به ابوالحسن نجفی می‌نویسد «به دنیای ذهنی خودم پناه برده‌ام» و از احساسی حرف می‌زند که از کودکی با او بوده است و این اواخر در وجودش به شدّت قوّت گرفته است. می‌گوید «از همان اوایل بچگی گاهی حس می‌کردم مثل این که روی زمین نیستم، یعنی به فاصلهٔ چند سانتی‌متر از خاک قدم برمی‌دارم...» و تعریف می‌کند که یک روز آفتابی که با خانواده رفته است باغ و دسته جمعی نشسته‌اند روی ایوانی که جوی آبی از کنارش می‌گذرد، ناگهان احساس می‌کند که سرش داغ شده و خودش را می‌بیند که سبک شده و از روی قالی بلند می‌شود و به هوا می‌رود. «همه چیز وضوح خودش را از دست داد و مه عجیب و غریبی سراسر باغ و گُلها و ایوان را گرفت و همه چیز حاشیه‌دار شد و من احساس کردم که وجودم از خودم مثل این که جدا شد و دیگر در دنیای پدر و مادرم و بچه‌ها و باغ نیستم، مثل این که به جای دیگری رفته‌ام... بعداً به من گفتند که تکانم داده بودند و من فوراً خوب شدم.» اما او هرگز خوب نشد. این واقعه هر چند سالی یک بار تکرار می‌شد و تا بزرگسالی و تا زمانی که این نامه را می‌نوشت و تا سالها بعد ادامه پیدا کرد. به قول خودش، احساس «بیگانگی» به «همه چیز» و تنهایی: «تنهای تنهایم. دیگر همه‌شان را شناخته‌ام... ولشان کن!» عین همین واقعه را در «ملکوت» از زبان «م.‌ ل.» روایت کرده است: «دوازده سال داشتم و با خانواده‌ام به باغ رفته بودیم. آن روز که در ایوان باغ نشستیم و من با گلهای سرخ باغچهٔ جلو ایوان بازی می‌کردم. جوی آب از کنار باغچه می‌گذشت و پونه‌های خودرو عطر خود را با نسیم تا دوردست می‌فرستادند، بچه‌ها پشت سرم به جست و خیز و بازی مشغول بودند و من باز هم از آنها کناره گرفته بودم. چیزی بود که مثل همیشه مرا بسوی انزوا و تنهایی می‌کشاند. ناگهان مادرم از قفا صدایم زد و در همین وقت بود که غنچه‌ای در انگشتانم له شد. دستم از تیغ خار آتش گرفت و من فریاد زدم می‌سوزد.... همه چیز زرد شد و پرده‌ای نگاهم را کدر کرد و مثل اینکه کمی از زمین بلند شدم. سرم گیج رفت و گرمای کشنده‌ای در سراسر بدنم لول خورد...» دکتر حاتم «ملکوت» هم که به دوست و دشمن و آشنا و بیگانه آمپول مرگ تزریق می‌کند، سرش پیر است و تنش جوان و میان مرگ و زندگی در نوسان است. می‌گوید «یک گوشهٔ بدنم مرا به زندگی می‌خواند و گوشهٔ دیگری به مرگ...» و می‌گوید «درد من این است. نمی‌دانم آسمان را قبول کنم یا زمین را... هر کدام برایم جاذبهٔ بخصوصی دارند...» احساس «انزوا» و «تنهایی» دوران کودکی به اندیشهٔ «مرگ» و «نیستی» در جوانی مُنجر شد. از همان سالهای آخر دبیرستان فکر خودکُشی در میان دوستان و همشاگردی‌ها قوّت گرفته بود. یک جور بازی و مسابقهٔ خودکُشی پیش آمده بود. منوچهر فاتحی یکی از دوستانی بود که چند بار تهدید به خودکُشی کرد، اما خودش را نکُشت. تا لب‌لب مُردن رفت، اما زنده و صحیح و سالم برگشت. یکی از همشاگردی‌ها همهٔ تقصیرها را به گردن معلّمی می‌اندازد که از رشت آمده بود و «اگزیستانسیالیست» بود و طرفداران فراوانی پیدا کرده بود. به این دار و دستهٔ ناامیدی که مُدام دم از خودکُشی می‌زدند «اگزی» می‌گفتند.» فهرست کتاب چشمهایش زمین هوا بزرگ علوی: ورق پاره ها و داستان های دیگر بهرام صادقی: قنقنه ها و داستان های دیگر یادداشت