


محاکمات نورنبرگ
75,000 تومان
حزب ناسیونال سوسیالیست کارگران آلمان _ یا به اختصار “حزب نازی”- به مدت دوازده سال از ۱۹۳۳ تا ۱۹۴۵ بر آلمان حکومت کرد و برزندگی بیش از ۶۵ میلیون نفر ساکنان آن تسلط داشت. نای ها تحت رهبری آدولف هیتلر درصدد برآمدن نظم تازه ای را به اروپا تحمیل کنند. آنها به هنگام ایجاد این نظم تازه بر آن شدند تا هر کس را که به لحاظ سیاسی با آنها مخالفت کند یا اینکه با معیارهای نژادی آن ها منطبق نباشد به زندان بیندازند یا بکشند. کتاب حاضر به شرح رویدادهای بعد از جنگ دوم جهانی می پردازد. بعد از پایان این جنگ بزرگ فاتحان جنگ بیش از همه در پی بازداشت و مجازات سرکردگان حزب نازی بودند. بسیاری از نازی ها در بهار ۱۹۴۵ از دست متفقین گریختند.
هیتلر و نزدیک ترین دستیارانش خودکشی کردند. دیگر مقامات عالیرتبه همه مخفیانه از اروپا خارج شدند اما ٢٢ تن از بدنام ترین مجرمان فرصت فرار نیافتند. آنها توسط متفقین بازداشت شده و برای محاکمه به دادگاه نظامی بین المللی تحویل شدند. قضات و حقوقدانان از آمریکا و انگلیس و فرانسه و اتحادیه شوروی از ماه اوت ۱۹۴۵تا سپتامبر ۱۹۴۶در نورنبرگ گرد آمدند تا در دادگاه با مردانی روبرو شوند که به یک برنامه وحشتناک و آدمکشی بزرگ جامه عمل پوشانده بودند.
در انبار موجود نمی باشد
محاکمات نورنبرگ
نویسنده |
جان داونپورت
|
مترجم |
مهدی حقیقتخواه
|
نوبت چاپ | ٦ |
تعداد صفحات | ١١٢ |
نوع جلد | سلفون |
قطع | وزیری |
سال نشر | ١٤٠١ |
سال چاپ اول | —— |
موضوع |
——
|
نوع کاغذ | تحریر |
وزن | ٣٣٩ گرم |
شابک |
9789643117313
|
وزن | 0.339 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: Ali
- نشانی:
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
من و تو
در بخشی از کتاب من و تو میخوانیم
با بازوهایی حلقهزده دور چوباسکیها ساک کفشها در دست و کولهپشتی به دوش، مادر را دیدم که دور میزد. با او خداحافظی و صبر کردم تا بیامو روی پُل ناپدید شود. مستقیم به سمت خیابان ماتزینی رفتم. ساختمان رای را رد کردم. در پنجاهقدمی خیابان لانا سرعتم را کم کردم. قلبم بهشدت میزد. دهانم تلخ بود؛ انگار یک رشته مس لیس زده باشم. آنهمه بار جلوِ حرکتم را میگرفت و درون کاپشنم مثل سونا شده بود. وقتی به تقاطع رسیدم، سرم را به گوشهی دیگر چرخاندم. آن انتها، روبهروی کلیسایی مدرن، یک مرسدس شاسیبلند بود. السیا رونکانتو، مادرش، سومرو و اسکار توماسی را دیدم که داشتند چمدانها را در صندوقعقب جا میدادند. یک ولوو با یک جفت چوباسکی روی سقفش کنار شاسیبلند ایستاد و ربکاردو دوبوسز از آن خارج شد و از کنار بقیه گذشت. کمی بعد پدر دوبوسز هم خارج شد. خودم را عقب کشیدم، روبهروی دیوار. به چوباسکیها تکیه دادم و کاپشنم را باز کردم. مادر السیا و پدر دوبوسز داشتند چوباسکیها را روی سقف مرسدس محکم میکردند. السیا و اسکار توماسی با موبایل حرف میزدند. سومرو میپرید و ادای مشت زدن به دوبوسز را درمیآورد. مدتی طول کشید تا آماده شوند. مادر السیا از دست بچههایی که کمک نمیکردند، عصبانی بود. سومرو روی سقف ماشین پرید تا چوباسکیها را بررسی کند و سرانجام راه افتادند. در طول مسیر در تراموا با آن چوبها و کفشهای اسکی، فشرده میان کارمندان کتوشلواری، مادران و بچههایی که به مدرسه میرفتند، احساس حماقت میکردم. میشد چشمهایم را ببندم و خیال کنم در تلهکابینم. بین السیا، اسکار توماسی، دوبوسز و سومری. میتوانستم بوی کرهی کاکائو را از میان کرمهای برنزکننده بشنوم. میخندیدیم و با هُل دادنِ همدیگر از کابین بیرون میآمدیم.کتاب کودتا
قصههای بترس برای بچههای نترس 2/ شبح سفیدپوش
معرفی کتاب قصه های بترس برای بچه های نترس 2 اثر محمدرضا شمس
از این چیزها میترسی؟ میترسی و میلرزی؟ میلرزی و خیس میشی؟
اگه فکر میکنی بچهی نَترسی هستی، بیا وسط!
اگه دلت میخواد ترس رو توی داستان مزهمزه کنی، دلت رو بزن به دریا و بیا جلو!
اگه دلت میخواد با موجودات عجیبوغریب و ترسناک آشنا بشی، این کتاب رو از توی قفسه بکش بیرون و بخون!
به افتخار همهی بچههای نترس!
جیغ و داد و هیولای بلند
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.