مدرنیته و اندیشه ی انتقادی
98,500 تومان
«مدرنیته و اندیشهی انتقادی» نوشتهی بابک احمدی، یک کتاب فلسفی است که به بررسی مفاهیم مدرنیته و نگرشهای انتقادی به آن، میپردازد. در این کتاب، مفاهیمی همچون آزادی، عقلانیت، خودآگاهی و انفجار مدرنیته مورد بررسی قرار میگیرند. نویسنده در پیشنهاد خود برای خوانندگان، به پژوهشگران حوزهی فلسفه اشاره میکند، زیرا کتاب بهصورت انتقادی به جدلها و سخنان فلسفی امروز دربارهی مدرنیته میپردازد. این کتاب به سوالاتی از قبیل مفهوم مدرنیته، جایگاه آن در تاریخ تمدن انسانی، رویکردهای اخلاقی و آزادیهای سیاسی و اجتماعی مرتبط با آن و الگوهایی که براساس بینش اروپامحور یا خردباوری علمی و ابزارگرایی تدوین میشود، میپردازد. نقد هگل، هوسرل، هایدگر، آدورنو، هورکهایمر، فوکو و هابرماس نیز در این کتاب بهعنوان نمونههایی از نقدهای فلسفی به مفاهیم مدرنیته مورد بررسی قرار میگیرند. نویسنده در این اثر به اهمیت نقد و شک به مفاهیم مدرنیته تأکید میکند و بیان میکند که پاسخ به سوالات مرتبط با مدرنیته تنها با نگرشی انتقادی قابل دستیابی است. او این انتقاد را بهعنوان یک همراه ضروری برای هر دورهی مدرن تلقی میکند و به شجاعت پرسش از روزگار نو و توانایی انعطاف در ارتباط با چالشها اشاره میکند. در کل، «مدرنیته و اندیشهی انتقادی» یک منبع مفید برای فلسفهپژوهان و علاقهمندان به مطالعات مدرنیته است که بهطور جامع به نقدها و جدلهای فلسفی امروز دربارهٔ مفهوم مدرنیته میپردازد.
فقط 1 عدد در انبار موجود است
مدرنیته و اندیشه ی انتقادی
نویسنده | بابک احمدی |
مترجم | |
نوبت چاپ | 15 |
تعداد صفحات | 314 |
قطع و نوع جلد | وزیری شومیز |
سال انتشار | 1403 |
شابک | 9789643050061 |
وزن | 0.352 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: Ali
- نشانی:
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
کتاب نظریه کوانتوم قدم اول
گفتار در روش
نتایج انقلاب ایران
سیاست در جامعه تودهای
معرفی کتاب سیاست در جامعه تودهای
ما اينجا داريم مي ميريم
جملاتی از کتاب ما اینجا داریم میمیریم
خوشبختیها را گم کردهایم، همهشان گم شدهاند. دستمان خالی است دیگر هیچ نوری توی دستهامان نیست.
گاهی همین قدر که بنشینم و ده دقیقه توی حال خودم باشم و کارگرهای ساختمان روبرو تیرآهن خالی نکنند و دلم برای چیزی شور نزند و تسمه کولر پاره نشود به گمانم خوشبختم.
خوبی تهران همین است که همهچیز گم میشود توی های و هوی شهر.
طلاپری میداند که هر ستاره مال کدام آدمیزاد است و حال میبینیم که آدمیزادها همیشه با جام چای کنار پنجره میایستند و هیچوقت پریهای جنگل را صدا نمیزنند. آدمیزادها عاشق آسمان هستند و مدام دنبال ستارههایشان میگردند.
مادرش همیشه میگفت هیچ کار خدا بیحکمت نیست. بعد هم غشغش میخندید که یک خدایا شکر بگو و خودت را راحت کن. تا آن سر دنیا هم که بدوی نمیفهمی چرا بلاهای ریز و درشت سر آدم میآید.
آدمیزادها هیچوقت صدایی را که نمیبینند، نمیشنوند. حتی گاهی خوشبختیهای کوچکشان را هم نمیبینند.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.