ارزشیابی آموزشی دکتر عباس بازرگان انتشارات سمت
ارزشیابی آموزشی (کپی) قیمت اصلی: 142,000 تومان بود.قیمت فعلی: 130,000 تومان.
بازگشت به محصولات

مدیریت دانش: فرایند خلق،تسهیم و کاربرد سرمایه فکری در کسب و کارها

قیمت اصلی: 75,000 تومان بود.قیمت فعلی: 60,000 تومان.

کتاب حاضر برای دانشجویان رشته مدیریت بازرگانی در مقطع کارشناسی به عنوان منبع اصلی درس «مدیریت دانش» به ارزش 2 واحد و برای دانشجویان همین رشته در مقطع کارشناسی ارشد به عنوان منبع فرعی همین درس به ارزش 4 واحد تدوین شده است.

امید است علاوه بر جامعه دانشگاهی کلیه مدیران و سایر علاقه‌مندان نیز از آن بهره‌مند شوند.

فهرست:

پیشگفتار
مقدمه

فصل اول: مدیریت دانش: از داده‌ها به حقیقت
فصل دوم: دیدگاههای فلسفی دانش
فصل سوم: مدیریت دانش: ضرورتی برای اقتصاد دانش‌محور
فصل چهارم: فرایندهای مدیریت ‌دانش
فصل پنجم: مدیریت ‌دانش و سرمایه‌های فکری
فصل ششم: عوامل موفقیت اجرای مدیریت ‌دانش در سازمانها
فصل هفتم: فناوریهای مدیریت‌ دانش
فصل هشتم: سیستمهای مدیریت ‌دانش

نمایه اشخاص
نمایه موضوعی

مفاهیم و واژه‌های کلیدی، پرسش‌ها، منابع در پایان هر فصل

در انبار موجود نمی باشد

توضیحات

مدیریت دانش: فرایند خلق،تسهیم و کاربرد سرمایه فکری در کسب و کارها

نویسنده
دکتر بهروز قلیچ لی
مترجم
——-
نوبت چاپ 8
تعداد صفحات 252
نوع جلد شومیزی
قطع وزیری
سال نشر 1398
سال چاپ اول ——
موضوع
مدیریت و حسابداری
نوع کاغذ ——
وزن 345 گرم
شابک
9786000205898
توضیحات تکمیلی
وزن 0.345 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “مدیریت دانش: فرایند خلق،تسهیم و کاربرد سرمایه فکری در کسب و کارها”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

خلاصه کتاب

 

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: aisa
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

چگونه خونسردی خود را حفظ کنیم (راهنمای باستانی بر مدیریت خشم)

28,000 تومان

معرفی کتاب چگونه خونسردی خود را حفظ کنیم اثر لوکیوس آنایوس سنکا

سنکا، نمونه‌ی روشنفکری‌ست که همواره در جهت تغییر جهان حرکت می‌کرد. او که سال‌ها در میان خون‌ریزترین امپراتورهای روم و دو جبّار بزرگش، کالیگولا و نرون زیسته بود و از سناتوری تا معلم و مشاور امپراطوربودن را تجربه کرده بود، تمام تلاشش معطوف به اصلاح وضعیت حکمرانی و رفتارهای فردی و اجتماعی شهروندان بود.
این فیلسوف، نمایشنامه‌نویس و مصلح اجتماعی بزرگ روم باستان، با توجه به فهم دقیقی که از عصبیت جاری و ساری در میان رومیان داشت رساله‌ای نوشت که امروز با نام «چگونه خونسردی خود را حفظ کنیم: راهنمای باستانی بر مدیریت خشم» منتشر شده است.
این جستار/ مقاله، به‌ظاهر نامه‌هایی بوده که سنکا خطاب به برادر سیاستمدارش نواتوس نوشته و حال که به آن نگاه می‌کنیم گویی نامه‌هایی به انسان و تاریخی‌ست که هم‌چنان سرشار از نکبت خشونت و عصبیت بی‌قاعده و نالازم ست.
سنکا این عصبیت‌ها و خشم‌های روزمره را شکلی از جنون می‌‌داند چرا که بابتش هزینه‌های بسیاری می‌پردازیم.
روشنفکر بزرگ رومی درکتاب چگونه خونسردی خود را حفظ کنیم بر نکته‌ای اساسی دست می‌گذارد، اینکه هیچ‌کس بدون اشتباه و خطا و گناه زندگی نکرده و نمی‌کند و اگر هر انسانی همین یک نکته را در نظر بگیرد و بداند که هرگاه خودمان را از خطا و اشتباه به دور بدانیم، در سراشیبی سقوط قرار گرفته‌ای، دیگر این‌قدر بر سر ابلهانه‌ترین مسائل روزمره‌ی زندگی خشمگین نمی‌شویم و به خودمان و دیگران آسیب نمی‌زنیم

شرورترین دختر مدرسه مبصر می‌شود

48,000 تومان
کتاب حاضر، با موضوع ماجراجویانه و از داستان‌های انگلیسی قرن بیستم است و برای کودکان و نوجوانان تهیه شده است.
این داستان ماجرای دختری به نام «الیزابت» است که در مدرسة «وایتلیف» لقب شرورترین دختر مدرسه را گرفته و آرزوی دیرینة وی مبصر شدن است.
او سرانجام به آرزویش می‌رسد و به عنوان یکی از مبصرهای مدرسه انتخاب می‌شود. وظیفة او نظارت بر رعایت قوانین و کمک به دانش‌آموزان و حلّ مشکلات آن‌هاست.
«الیزابت» از این انتخاب احساس رضایت و غرور می‌کند، امّا به زودی درمی‌یابد که مبصر بودن کار راحتی نیست و ماجراهای فروانی را برای او به ارمغان می‌آورد.

عاشقی جرم قشنگی‌ست

14,000 تومان
ببین چگونه مرا از خودم جدا کردند غریبه‌ها که مرا با تو آشنا کردند غریبه‌های عزیزی که از نهایت ذوق مرا به مستی چشمِ تو مبتلا کردند مرا به کوه نفس‌گیر عشق تو بردند و از بلندترین قله‌اش رها کردند هنوز چشم من از خواب صبح سنگین بود که از میان سیاهی مرا صدا کردند به پشت پنجره‌ی سبز و ساده‌ای بردند و پلک پنجره را رو به باغ وا کردند به چشم من گل روی تو را نشان دادند و در دلم هوس چیدنش به پا کردند خلاصه کاش به فردا نمی‌کشید آن شب شبی که چشم مرا عاشق شما کردند

مدرسه‌ی خیال‌باف‌ها 3/ آقای مدیر یک موشِ خون‌آشام است

185,000 تومان
سلام! من ایزی‌ام، تنها دختر پدر و مادرم و دانش‌آموز کلاس چهارم «ج».

چند تا دوست خوب دارم که با هم به یک مدرسه می‌رویم. اما مشکلاتی هم دارم؛ مثلاً اینکه خیلی وقت‌ها مامان، بابا و معلم‌ها حرف‌های من و دوست‌هایم را باور نمی‌کنند.

البته این موضوع اصلاً باعث نمی‌شود که ما درباره‌ی چیزهای مشکوک تحقیق نکنیم. با ما همراه باشید تا شما هم نتیجه‌ی تحقیق‌هایمان را بفهمید.

ماجرای این کتاب درباره‌ی مدیر جدید مدرسه است.

وقتی با جودی و زَک و مِیسی می‌رویم که او را ببینیم، شوکه می‌شویم. موهای آقای مدیر جدید سیاه است، شنل می‌پوشد و لب‌های کِرم‌مانند بامزه‌ای دارد.

یک بار از دفترش صدای هیس‌هیس می‌شنویم و تازه زیر نور آفتاب هم پوستش قرمز می‌شود!

در روزِ خوراک ایتالیایی، می‌فهمیم نان سیردار قدغن شده، مدیرمان خون‌آشام است و با ارتش موش‌های خون‌آشامش می‌خواهد مدرسه را بگیرد!

ای وااااای!!!

برنده‌ی جایزه‌ی کتاب کودک‌ سال

رِد هاوس بریتانیا

سفارش:0
باقی مانده:1

حفره‌ها

85,000 تومان

معرفی کتاب حفره ها اثر گروس عبدالملکیان

یکی از مهم ترین و بلندترین شعرهای کتاب «خزر» نام دارد؛ این شعر همراه با زبان روایی و داستانی که در خود دارد از احساسات الهام گونه شاعر نیز بهره مند شده است و در واقع تلفیق زیبای این دو است.
شعر مضمونی تاریخی در دل خود دارد که از حمام فین کاشان و آغامحمد خان قاجار می رسد به «سیاهکل» که «سیاه تر از آن بود» که حتی با «کبریت کشیدن» های متوالی شاعر در متن شعر هم «روشن شود».
انتهای شعر هم با تصویری مبهم از «خزر» که با زبانی عامیانه به پایان می رسد، ذهن خواننده را درگیر متن می کند.
سفارش:0
باقی مانده:2

دختر خاندان گات 4/ دختر خاندان گات و سمفونی شوم

130,000 تومان

در بخشی از کتاب دختر گات و شبح موش می‌خوانیم

در عین این‌که بقیه مات مانده بودند و نگاه می‌کردند فُن هِلسانگ یکی از چهارلول‌ها را در‌آورد و شلیک کرد؛ یک‌بار، دو‌بار، چهار‌بار، هشت‌بار... با هر شلیک مرگ‌بار، یکی از موجودات جلوِ چشم تماشاچی‌ها از بین می‌رفت. فُن هِلسانگ هنسل و گرِتِل را با پوزخندی توی جلدشان فرو‌کرد و شمشیر مبارزه‌ی دندانه‌داری از کمربندش بیرون کشید. «پیش به‌سوی بریدن سرها!» این را گفت و با قدم‌های بلند روی پشت‌بام به طرف دودکش‌ها رفت اما سرجایش بی‌حرکت ماند. غرید: «این چیه؟» پایین پایش یک‌عالم یخ ریخته بود. در همین لحظه آدا از پشت یکی از دودکش‌های یک‌کم دورتر بیرون آمد. سیرن سِستا کنارش ایستاده بود. از پشت دودکش‌های دور و برش بقیه اعضای کلوب زیر‌شیروانی هم هر یک با یکی از موجودات بیرون آمدند. روبی خدمت‌کارِ انبارِ پشتی موادِ غذایی کنار اومالوسِ فان ایستاد. امیلی کَبِیج روی هر یک از شانه‌هایش یک هارپی و روی سرش هارپی دیگری نشسته بود. کینگزلیِ دودکش‌پاک‌کن بازوی همسرِ بارنز را گرفته بود و آرتور هالفورد هم دستِ وایلد‌مَنِ پات‌نِی را در دست داشت. ویلیام کَبِیج سرِ پشمالوی هَمیش فانِ شِتلَند را نوازش می‌کرد. فُن هِلسانگ فریاد کشید: «من جوایزم را می‌خواهم.» و از روی یک دودکش به روی دودکش دیگر می‌پرید و شمشیرش را دیوانه‌وار حرکت می‌داد و روی پشت‌بام پیش می‌رفت. صدای خوش‌نواز و آرامی که کمی ته‌لهجه داشت به گوش رسید که می‌گفت: «روپرت فُن هِلسانگ! بالاخره به هم رسیدیم.» لوسی بورجیا از پشتِ کلاهکِ دودکشی بیرون آمد و چترش را بالا گرفت.
سفارش:1
باقی مانده:1