مرفی

160,000 تومان

سفارش:0
باقی مانده:2

 

فهرست:

در صورت وجود وارد شود.

فقط 2 عدد در انبار موجود است

توضیحات

مرفی

نویسنده
ساموئل بکت
مترجم
سهیل‌ سمی
نوبت چاپ ٢
تعداد صفحات ٢٧٢
نوع جلد شومیز
قطع رقعی
سال نشر ١٤٠٢
سال چاپ اول ١٤٠٠
موضوع
داستان‌های انگلیسی
نوع کاغذ بالکی
وزن ٢٥٤ گرم
شابک
9786002781970
توضیحات تکمیلی
وزن 0.254 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “مرفی”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

خلاصه کتاب

 

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Samaneh Fathi
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

روح گریان من

180,000 تومان
کیم هیون هی، تمام فراز و نشیب‌های زندگی پرماجرا، دردناک و سرشار از ترس و رنج خود و حکومت کره شمالی را در این کتاب می‌گوید و بعد از ترجمه کتابش به یازده زبان دنیا، افراد بسیاری از زندگی او باخبر شدند. این داستان واقعی، سرگذشت جذاب‌ترین جاسوس کره است، شرح حال یک جاسوس زن. در قسمتی از کتاب می‌خوانیم: انگار مسیرم تا رسیدن به جایگاه متهم قرار بود تا ابد ادامه پیدا کند و وقتی بلاخره توانستم بنشینم، دیگر نتوانستم جلوِ خودم را بگیرم. قلبم تندتند می‌تپید و بدنم بی‌اراده می‌لرزید. گریه‌ام گرفت و فقط یک کلمه را مدام زیر لب زمزمه می‌کردم: مامان. فرایند ملال‌آور محاکمه شروع شد ولی من نمی‌توانستم تمرکز کنم؛ انگار از قبل مشخص شده بود که قرار است به اعدام محکومم کنند. من هواپیمای پرواز ٨٥٨ هواپیمایی کره جنوبی را منفجر کرده بودم. من مسئول مرگ صد و پانزده انسان بودم ...

نام کوچک من بلقیس

25,000 تومان
نام کوچک من بلقیس، مجموعه خاطرات و یادداشت‌های بلقیس سلیمانی است که خود در این کتاب روایتگر کودکی، نوجوانی و جوانی‌اش شده است. نویسنده در این کتاب ابایی ندارد دست خواننده را بگیرد و او را به زوایای پنهان زندگی شخصی خود ببرد. سلیمانی از رهگذر این یادداشت‌های پراکنده به بیان آرا و اندیشه‌های خود درباره موضوعات مختلف می‌پردازد. با این همه بهره خواننده تنها آشنایی با زندگی خصوصی نویسنده نیست، او از رهگذر آشنایی با زندگی نویسنده با یک برهه از تاریخ اجتماعی و سیاسی مردم ایران، به‌خصوص نسل آرمان‌خواه و انقلابی معاصر نیز آشنا می‌شود. از بلقیس سلیمانی پیش از این چهار اثر موفق دیگر به نام‌های شب طاهره، خاله‌بازی، بازی آخر بانو، و آن مادران این دختران در انتشارات ققنوس به چاپ رسیده است. در ابتدای کتاب می‌خوانیم: نامم را در سال ١٣٤٦ گذاشتند بلقیس. چهار سال بعد از تولدم صاحب شناسنامه شدم. آن‌طور که بزرگ‌ترها گفته‌اند و می‌گویند، آن چهار سال بدون سجل و هویت مرا «بلقیسو» صدا می‌کردند و، تا همین حالا هم که در سراشیب عمر قرار دارم، هنوز هم برخی اهالی روستا و قوم و خویش‌هایم همان «بلقیسو» صدایم می‌کنند. حکایت آن چهار سال بی‌هویتی‌ام را در داستانکی در مجموعه پسری که مرا دوست داشت آورده‌ام... .

گزارش هفتخان رستم(بربنیاد داستانی ازشاهنامه فردوسی)

900 تومان
نگارنده در گزارش "هفتخان رستم "کوشیده است تا این داستان را بر بنیاد متن اصلی در شاهنامه، به زبانی نزدیک به زبان فردوسی و با نثری به نسبت ساده برای مخاطبان عمدتا جوانان بنگارد .در پیش‌گفتار کتاب تصریح شده است" :خواندن داستان "لشکرکشی کاووس به مازندران "فرصتی است برای آشنایی با شهریاری سبکسر و بی‌پروا به همه چیز و همه کس و بی اعتنا به مصلحت آدمیان و رهنمود پهلوانان و خردمندان فرمان ایزدی .مطالعه داستان هفتخان رستم نیز مجالی است برای شناختن پهلوانی جسور و دریا دل و نام جوی که هر دشواری و خطری را در راه رهایی ایران و ایرانیان پذیرا می‌شود .این داستان، صحنه‌های نمونه‌واری از رزم‌ها و نبردهای سهمگین "ایران "و "انیران " را در روزگار باستان روزگاری که در پرده اسطوره و افسانه پوشیده است و دست تاریخ به دامان آن نمی‌رسد در برابر چشم خواننده به نمایش درآورد .

آخرین عشق کافکا

45,000 تومان
زندگی کافکا سرشار از تنش ها و تناقضات بود، هر چند ظاهرا آرام، منظم و ملاحظه کار به نظر می رسید. او از ابتدای کودکی دریافت که از دیگران جداست. کودکی سرد و عجیب و غریب. کودکی که در بزرگسالی نیز سرد و بی حس باقی ماند. کافکا در ابتدا امید داشت گرمای نبوده را در آتش الهام شاعرانه بجوید. هر چند که به نحوی متناقض باور داشت که این گرما فقط در انزوای سلول گونه‌ای یافت می شود که در محبس اولین داستان هایش به آن پرداخته بود. "دورا دیامانت" آخرین محبوب کافکا بود. آنها عاشق هم بودند. کافکا در آغوش او مرد و او بود که آثار کافکا را سوزاند. این کتاب در واقع نوعی کلید درک و تقریر زندگی کافکاست. زندگی یکی از نویسندگان قرن گذشته که سوء تفاهم های بسیاری در موردش وجود دارد. تعامل آثار کافکا با دیگر جنبه های زندگی او، به ویژه روابطش با زنان پیچیده و دشوار بود. کتاب

پرتو سبز

210,000 تومان

دوشیزه هلنا کمبل عهد کرده است تا وقتی پرتو سبز را ندیده، ازدواج نکند. چراکه طبق افسانه‌ای قدیمی، پرتو سبز این خاصیت را دارد که هر کس ببیندش، دیگر به‌هیچ‌وجه در مسائل احساسی اشتباه نمی‌کند. کسی که بخت با او یار باشد و یک بار ببیندش، به‌وضوح حس می‌کند که در دل خود و دیگران چه می‌گذرد.

از این رو، دایی‌هایش ساموئل و سباستین ملویل تصمیم می‌گیرند هر طور شده این خواستۀ او را برآورده کنند. پس  همگی راهیِ سفری ماجراجویانه می‌شوند.

اما هر بار کسی یا چیزی، مثلاً هوای ابری، دسته‌های پرندگان یا بادبان‌های قایق‌هایی در دوردست، مانع از تحقق این خواسته می‌شوند.

برای اینکه بفهمید عاقبت دوشیزه کمبل موفق به دیدن پرتو سبز می‌شود یا نه، با او و مابقی مسافران همراه شوید.

به نظر می‌رسد ژول ورن در این اثر قصد دارد دیدگاهی مخالف با بقیۀ آثارش داشته باشد. در این داستان، روحیۀ مثبت و علمی‌ای که در آریستوبولوس اورسیکلوس، دانشمند پرمدعا و کسل‌کننده، تجسم یافته است، در ماجرای عاشقانه‌ای که روایت می‌شود، تسلیم هنر، خیالپردازی و تخیل شاعرانه می‌شود.

اریک رومر، کارگردان نامی موج نو فرانسوی، از ایدۀ "پرتو سبز" برای خلق فیلمی به همین نام در سال ۱۹۸۶ بهره برده است.

اتفاق ممنوع نیست

9,000 تومان
داستان‌های این مجموعه ترکیبی هستند از داستان کوتاه، نمایش و تصویر و شرح حال نویسنده‌ای که نمی‌داند با داستان‌ها و ایده‌هایش چکار کند: «داستان بلند و قصه‌های کوتاه» خیلی ساده با یک زنگ تلفن شروع می‌شود، با یک مکالمه تلفنی بین یک نویسنده و خواننده ناشناس آثارش... . اتفاق ممنوع نیست نوعی طنز فانتزی است که داستان بر آن غلبه کرده و خواننده ناشناس این داستان‌ها به نویسنده در بازخوانی این آثار کمک می‌کند ولی به تدریج به این باور می‌رسد که خالق اصلی این نوشته‌ها او نیست: «ابلیس با اوقاتی تلخ یادداشت خودکشی فرزندش را مچاله کرد و به او خیره شد که ساکت و آرام روی تختش نشسته بود. نیمه شب بود که خبر دادند فرزندش قصد داشته با ریختن یک پارچ آب روی سرش خودش را برای همیشه خاموش کند. خیلی زود او را به بیمارستان مرکزی دوزخ رسانده بودند. هر چند که حتی اگر هم این کار را نمی‌کردند، صدمه چندانی نمی‌دید. او از بهترین گلوله آتش دوزخ ضد آب خلق شده بود. از صدای ضجه قربانیان و غلغل دیگ‌های قیر که بگذریم، سکوت آزاردهنده‌ای در بیمارستان حکم‌فرما بود. با این که جمعی از بهترین روانکاوان و روانشناسان جهان هستی در دوزخ حاضر بودند، ابلیس احساس کرد بهتر است شخصاً با فرزندش صحبت کند. به او گفت: حقیقتش رو بخوای من جداً نمی‌دونم تکلیفم با فرزند ناخلفی مثل تو چیه... تو جداً مایه شرم خانواده شیاطین دوزخی... منو بگو که دلم خوش بود تو عصر جدیدی رو در امپراتوری جهنم رقم می‌زنی...»