مزرعه حيوانات
110,000 تومان
در بخشی از کتاب مزرعه حیوانات میخوانیم
تا اواخر تابستان، خبرِ آنچه در «مزرعهی حیوانات» اتفاق افتاده بود در نیمی از ولایت پیچیده بود. اسنوبال و ناپلئون هر روز دستههای کبوتر را به بیرون اعزام میکردند که مأموریت داشتند قاتیِ حیوانهای مزارع مجاور بشوند، ماجرای شورش را برایشان تعریف کنند و آهنگِ جانوران انگلستان را یادشان بدهند.
بیشترِ این مدت، آقای جونز وقتش را توی میکدهی رِد لاین در ویلینگدون گذرانده بود و نزد هر کس که گوشِ شنوا داشت از بخت بدش نالیده بود. شرح داده بود چه ظلم وحشتناکی در حقش شده و چهطور یک مشت حیوانِ تنلش و مفتخور تمام داروندارش را ازش دزدیدهاند.
سایر مزرعهداران ظاهراً ابراز همدردی میکردند اما اولش چندان رغبت نداشتند به کمکش بیایند. هر کدامشان از ته دل در این فکر بود که چهطور میتواند از بداقبالی جونز یک جوری بهره ببرد. خوشبختانه صاحبان دو مزرعهی مجاورِ «مزرعهی حیوانات» مدام با هم اختلاف داشتند و رابطهشان شکرآب بود.
یکیشان، به اسم فاکسوود، مزرعهای بود پهناور و رهاشده به امان خدا که به روش قدیمی کشت میشد، قسمتهای زیادی از آن را زمینهای جنگلی بلعیده بود، همهی چراگاههایش فرسوده بودند و پرچینهایش وضعی اسفناک داشتند. مالکش، آقای پیلکینگتون، اشرافزادهای تنپرور بود که بیشتر وقتش را، بر حسب فصل، به ماهیگیری یا شکار میگذراند.
مزرعهی دیگر، که پینچفیلد نامیده میشد، کوچکتر بود و بسامانتر. مالکش آقای فردریک مردی بود خشن و زبل، همواره درگیرِ دعاوی قضایی و در معامله بدقلق و کارکشته. آن دو چشم دیدن هم را نداشتند و بهقدری از یکدیگر بیزار بودند که برای حفظ منافعشان هم نمیتوانستند به توافق برسند.
فقط 2 عدد در انبار موجود است
مزرعه حيوانات
نویسنده |
جورج اورول
|
مترجم |
کاوه میرعباسی
|
نوبت چاپ | 32 |
تعداد صفحات | 108 |
نوع جلد | شومیز |
قطع | رقعی |
سال نشر | 1403 |
سال چاپ اول | —— |
موضوع |
ادبیات
|
نوع کاغذ | —— |
وزن | 0 گرم |
شابک |
9786220106357
|
وزن | 0.5 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: aisa
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
عصب کشي
بخشی از کتاب عصبکشی
جمشید بلند شد رفت تلفنو جواب داد و برگشت اتاق. تا اومد اتاق روشو کرد طرف اصغر و گفت «پاشو که بلیتت برده، اونم چه بردنی!» محسن گفت «چی شده؟» جمشید گفت «فکر میکنی کی بود؟» محسن گفت «چه میدونم.» جمشید گفت «سرکار خانوم مهشید عباسی.» محسن گفت «این دیگه کیه؟» کار خدا رو میبینی؟ دختره عاشق اصغر شده بود! اصلا باورت میشه؟ ولی خب، آدمیزاده دیگه. طفلک این مهشیده از اون دخترهای ساده و عاطفیِ دوآتیشه بود، ولی خب از پسرها وحشت داشت. اینقدر بابا ننهش که هر دوشون مهندس بودن، درِ گوشش از پسرها بد گفته بودن که دختره پاک جماعتِ مذکرو از زندگیش گذاشته بود کنار. فقط هم حرفهای بابا ننهش نبود ها؛ یه عادتی که باباش داشت این بود که هر روز روزنامه میخرید میآورد خونه و میذاشت مهشیدم بخونه. این بدبخت هم همهش میرفت سراغ صفحهٔ حوادث. صفحهٔ حوادث روزنامهها هم که دیدی، پُره از تجاوز و قتل دخترها به دست مردها و خیانت پسرها به دخترها و اینطور چیزها. مهشید هم اینا رو میخوند و تنش میلرزید و از هر چی پسر بود فرار میکرد. خوشگل هم بود ها! اصلا یه چیزی بود که نگو! ولی هیچ پسری نمیتونست بهش نزدیک شه. اولا طوری خودشو درست میکرد و لباس میپوشید که خیلی به چشم نیاد، بعدش هم تا یه پسر بهش نزدیک میشد، انگار گرگ دیده باشه، همچی فرار میکرد که دستِ پسره که سهله، نگاهش هم بهش نمیرسید. اینقدر بدبین بود که حتا پسرعمه، پسرخاله، پسردایی و پسرعمو هم نمیتونستن باهاش حرف بزنن.خط فاصله
قلبي به اين سپيدي
معرفی کتاب قلبی به این سپیدی اثر خابیر ماریاس
بیست: رمان ترک سیگار
تنها
صورت فرهاد را وسط جمعیت می بینم اما نمی فهمم دارد می خندد یا محو بازی بی کلام من شده.جاییکه باید مینشینم.
چشم ها را می بندم تا تحمل نگاه ها راحت تر شود.
اگر عمو جواد می رفت بازیگر می شد و زیر نگاه آدم ها راه می رفت و حرف می زد و می خندید و اشک می ریخت برای یک عده تماشاچی شاید هیچ وقت احساس تنهایی نمی کرد. این تنها فکری است که الان آمده توی سرم.
عمو جواد برای فرار از تنهایی هیچ کس را پیدا نکرد و درد کشید و کشت خودش را.توی ذهنم کفنی که پژمان تن من کرده میکنم تن عمو جواد.
پژمان راست میگفت این جا اصلا شبیه قبر نیست.
نگهبانان گاهول 4/ محاصره
از سوی دیگر، بزرگان درخت گاهول کبیر، سورن را فراخواندهاند و او را برای مأموریت به جایی فرستادهاند که خیال نمیکرد هرگز دوباره آنجا را ببیند: «آکادمی سنتایگی مخصوص جغدهای یتیم».
سورن و همراهانش باید برای جاسوسی وارد سنتایگی شوند و بعد از تمامشدن کارشان، بدون جلب توجه بیرون بیایند.
سورن یک بار از زندان سنگی سنتایگی فرار کرده است و اگر قرار باشد صلح برگردد، او باید دوباره فرار کند...
محصولات مشابه
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-تاریخ هستی شناسی هنر
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-باروخ اسپینوزا
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-دوستی
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-بدنآگاهی
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-هگل
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-پدیدارشناسی
دانشنامه فلسفه استنفورد 5: زیباییشناسی
نویسنده | استنفورد |
مترجم | مسعود علیا |
تعداد صفحات | ٦٨٠ |
قطع | وزیری |
سال نشر | ١٤٠١ |
موضوع | فلسفه |
نوع کاغذ | تحریر |
وزن | ١٣٥٤ |
شابک | ٧ -٤٦٣-٠٤٠-٦٢٢- ٩٧٨ |
نوع جلد | گالینگور روکشدار |
دانشنامه فلسفه استنفور 1: زیباییشناسی آلمانی
نویسنده | پل گایر، هانا گینزبورگ، استیون هولگِیت، ایئن تامسون و نیکولاس دیوی |
مترجم | سید مسعود حسینی، داود میرزایی، گلنار نریمانی و وحید غلامیپورفرد |
سرپرست و ویراستار مجموعه | مسعود علیا |
نوبت چاپ | ٣ |
سال نشر | ١٤٠٢ |
سال چاپ اول | ١٣٩٩ |
تعداد صفحات | ٥٣٦ |
نوع جلد | گالینگور روکشدار |
قطع | رقعی |
موضوع | فلسفه |
نوع کاغذ | تحریر |
شابک | ٦ -٣٤٥-٠٤٠-٦٢٢- ٩٧٨ |
وزن | ٧٨٨ |
تولید کننده | ققنوس |
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.