مستاجر

230,000 تومان

معرفی کتاب مستاجر اثر رولان توپور

مستأجر رمانی است نوشته ی رولاند توپور، نویسنده ی فرانسوی زبان . مستأجر که در اصل در فرانسه در سال 1964 منتشر شد ، داستان یک پاریسی تبار لهستانی است ، کاوش در بیگانگی و هویت ،در مورد این سوال که ما چگونه خودمان خودمان را تعریف می کنیم .
ترلکوفسکی مستاجری که به خانه ی جدیدش پا می گذارد. خانه ای که مستاجر قبلی آن خودکشی کرده است. او کم کم به عجیب و غریب بودن همسایه ها و محیط آپارتمان پی می برد و …
در یک سطح ، مستاجر داستان ارواح است ، داستانی در مورد تسخیر .
در سطح دیگر ، این داستان، مطالعه ی روانشناختی انسان است ، انسانی که در دنیای خصمانه ی نیروهای غیب و نامفهوم که کمر به نابودی او بسته اند گرفتار شده است. سرانجام ، مستأجر ممکن است در مورد مسئله بیگانگی فرد در جهانی ناشناس ، شهری متمدن اما بیگانه باشد.
به هر حال ، رولان توپور ، نویسنده جوان فرانسوی ، کافکا و احتمالا پو و هیچکاک را بخوبی می شناسد. بسیاری از صحنه های مستاجر ، در واقع ، کیفیت کابوس وار کتاب ، انسان را به یاد رمان های محاکمه، قصر و به ویژه مسخ می اندازد.
مستأجر وقایع هولناک و جذابی که به جنون می رسد را نشان می دهد ، زیرا ترلکوفسکی از نظر آسیب شناسی یک بیگانه اسن در آن محیط ، که با یک خودکشی معمایی که حضورش در آپارتمان جدید او به شدت حس می شود ، درگیر می شود. مستاجر بیش از آنکه یک داستان در مورد تسخیر روح باشد ، رمانی درباره کاوش اعماق گناه ، پارانویا ، و وسواس جنسی است.
فیلمی با اقتباس از این کتاب توسط رومن پولانسکی در سال 1976 ساخته شد که خودش هم نقش اول آن را بازی می کرد.

در انبار موجود نمی باشد

توضیحات

مستاجر

نویسنده
 رولان توپور
مترجم
کورش سلیم‌زاده
نوبت چاپ 12
تعداد صفحات 202
نوع جلد شومیز
قطع رقعی
سال نشر 1403
سال چاپ اول ——
موضوع
ادبیات
نوع کاغذ ——
وزن 0 گرم
شابک
9789643623371
توضیحات تکمیلی
وزن 0.5 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “مستاجر”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF
اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: aisa
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

تاریخ و تمدن مغرب1

9,500 تومان
این کتاب برای دانشجویان رشته تاریخ و تمدن ملل اسلامی در مقطع کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری تدوین شده است.
فهرست:
پیشگفتار عصرهای تاریخ مغرب اسلامی درآمدی جغرافیایی سرزمین مغرب مغرب، اندکی پیش از فتح اسلامی عصر اول: عصر فتوحات فاتحان حکومتگر تمهید فتح مغرب به دست مسلمانان عصر دوم: عصر والیان عصر والیان عصر والیان پس از پایان فتح به دست موسیبن نصیر مغرب در عصر والیان عباسیان و کوششهای آنان برای حفظ افریقیه مهلّبیان در افریقیه ابوحفص عمربن حفص مهلبی متصدی امور افریقیه میشود سازمان اداری و مالی افریقیه و مغرب در عصر والیان منابع (درآمدی جغرافیایی، عصر فتوحات، عصر والیان) عصر سوم: نخستین دولتهای مغربی اسلامی عصر نخستین دولتهای مغربی اسلامی دولت اغلبیان در افریقیه ابراهیم بن اغلب و آغاز دولت اغلبی دولت اباضی مذهب رستمیان در تاهرت و شرق مغرب میانه امامتهای خوارج در مغرب حکومت صفری مذهب مدراریان در اقلیم تافللت و سجلماسه تمهید نقاط قوّت و ضعف امامتهای خوارج در مغرب دولت ادریسیان در مغربین دور و میانه دولت ادریسیان دیگر دولتهای کوچک مغربی دولت بنی صالح بن منصور حمیری در نکور تمهید منابع نمایه

باران سياه

18,000 تومان
کتاب «باران سیاه» رمانی بر اساس واقعیات تاریخی درباره فاجعه هیروشیمای ژاپن و نوشته‌ماسوجی ایبوسه نویسنده معاصر ژاپنی، سال‌ها درباره‌ی فاجعه‌ی هیروشیما سخن نگفت اما بعد از انتشار رمان «باران سیاه» اثرش را شفاف‌ترین و عمیق‌ترین تصویری که از فاجعه‌ی هیروشیما در ذهن ادبیات نقش بسته دانستند. این رمان زندگی یک خانواده روستایی را که از فاجعه‌ی انسانی هیروشیما آسیب دیده‌اند را روایت می‌کند. زندگی دختری به اسم یاکوسو که با عمه‌اش زندگی می‌کند و شیزوما شوهر عمه، سرپرستی او را به عهده دارد. در ده شایعه شده که یاکوسو بیماری بمب اتم دارد و خانواده‌اش آن را مخفی می‌کنند؛ حتی خواستگاران یاکوسو هم به خاطر این شایعه پا پس می‌کشند تا این که پای یک خواستگار مناسب و ثروتمند به میان می‌آید؛ اما شایعات بازهم کار خود را می‌کنند تا این که شیزوما و یاکوسو برای اثبات بیمار نبودن یاکوسو مجبور به شخم زدن گذشته و زیر رو کردن مدارکی مثل دفترچه خاطرات روزانه و مرور خاطرات جنگ می‌شوند و این تازه شروع فاجعه‌ای است. در بخشی از رمان می‌خوانیم: «وقتی به ستون کناری تکیه دادم تا استراحت کنم، یکی از افراد شرکت به نام تاناکا آمد و گفت: سربازها برای گرفتن آذوقه آمدند. آذوقه را به آن‌ها دادم. - به‌هرحال چاره‌ای نداشتی. کِی دادی؟ - یک ساعت قبل. - سربازان کجا آمدند؟ آذوقه را کجا بردند؟ - سرباز پیاده‌نظام بودند. فکر کردم از واحد نظامی شماره‌ی دوِ غربی آمده‌اند، پس آذوقه را دادم.»

سعادت زناشويي

150,000 تومان

معرفی کتاب سعادت زناشویی اثر لئو تولستوی

سعادت زناشویی رمانی با عنوانی طعنه آمیز از لئو تولستوی نویسنده ی بزرگ روس است. سعادت زناشویی داستان دختر جوان هفده ساله ای است که با مردی بسیار مسن ازدواج می کند.
ماشا و سونیا دو خواهر هستند که مادر خود را از دست داده اند بنابراین یکی از دوستان پدرانشان به نام سرگی برای سامان دهی به اوضاع این دو خواهر به خانه ی آنها می آید. ماشا و سرگی با آنکه تفاوت سنی بسیار زیادی دارند به هم علاقه مند می شوند و با هم ازدواج می کنند.
در ابتدا همه چیز بین آنها خوب است و زندگی زناشویی آنها سرشار از عشق و علاقه است اما دختر جوان -ماشا - وقتی پی می برد که درک ساده و بی تکلفش از ازدواج به اندازه کافی او را برای پیچیدگی های زندگی جدیدش آماده نکرده است مضطرب می شود و در بیهودگی های تظاهرآمیز جامعه ی سن پترزبورگ به تدریج غرق می شود.
سعادت زناشویی پرتره روانشناختی کاملا واقع گرایانه ای است از تحول عاطفی یک زن جوان. داستان آن از زبان ماشا روایت می شود. سعادت زناشویی یک داستان نسبتا کوتاه است که مانند دیگر آثار تولستوی سرشار از توصیفاتی دقیق و پر از جزئیات است. این کتاب در سال 1859 منتشر شد.
سفارش:1
باقی مانده:2

تشریفات

3,800 تومان
مجموعة حاضر، حاوی اشعاری از «بهاره رضایی» دربارة موضوعهای گوناگون است که در قالب نو و سبک سپید سروده شده است. شعر سپید، وزن عروضی ندارد و سرایندگان آن معتقدند که موسیقی کلمات جبران کمبود وزن را میکند. این نوع شعر میکوشد، هنجارهای شعر کهن را بشکند و معانی جدیدی را در شعر بیافریند. برخی از عنوانهای این سروده ها عبارت است از: اسکورت شرقی؛ بهانه؛ اعتراف؛ سیندرلا؛ استپ؛ و تایگا.

مومی ترول‌ها 3/ کلاه جادو

20,000 تومان
در روزی بهاری و زیبا «ترولک»، «شامه‌زاد» و «بوبو» در نوکِ کوه، کلاهی سیاه پیدا می‌کنند و آن را به خانه می‌برند. این کلاهِ جادویی می‌تواند شکل هر چیزی را عوض کند. اولِ داستان کلاه جادویی سرگرمشان می‌کند. اما بعد اتفاق‌هایی می‌افتد که هم خطرناک‌اند و هم خنده‌دار. کم‌کم کار به جاهای باریک می‌کشد. وسط جشنی که «ماما‌ترول» برای اهالی دره برپا کرده، سروکله‌ی یک جادوگر پیدا می‌شود... .

کارآگاه کرگدن در باغ‌وحش مرموز 6/ ماجرای شی‌واوای قلدر

20,000 تومان

برشی از متن کتاب

شی واوا گفت: بهره وری. کلمه ش اینه. همه مان گفتیم: بهره... چی چی؟ پیپو شی واوا با غرور تکرار کرد: به ره و ری. موهایش را که بالا زده بود، دوباره مرتب کرد. تمام حیوانات بخش جنوبی باغ وحش سردرگم و متعجب او را نگاه می کردند. یکی گفت: خب یعنی چی؟ شی واوا گفت: خیلی ساده ست. مثلاً تو! به پرث تنبل اشاره ای کرد. تو یه... یکی گفت: یه تنبـ... شی واوا پرید وسط حرفش و گفت: یه حیوون میمون شکل عجیب و غریب هستی. حالا بی خیال. هر چی هستی. اصل ماجرا اینجاست که چی کار بلدی بکنی؟ تنبل گفت: من؟... خب... بلدم بخوابم. شی واوا گفت: بخوابی؟ ای تنبل! باید کار درست و حسابی بکنی. کاری که باعث بشه سودی به باغ وحش برسه. همه مان دوباره پرسیدیم: سووووووود؟ شی واوا گفت: از درخت بیا پایین. این جارو رو بگیر و همه ی باغ وحش رو جارو بزن. می خوام یه ساعت دیگه همه جا از تمیزی برق بزنه ها. پرث تنبل مکثی کرد. موکاکالا رفت طرفش. همین که رفت طرفش و نگاه تندی به پرث انداخت، حیولان بیچاره از درخت آمد پایین. تند تند کف زمین را جارو کرد. شی واوا فریاد زد: تو! تو کرگدن پیر! معلوم است که جوابش را ندادم. اسم من کارآگاه کرگدن است... نه کرگدن پیر. او هم این را می دانست. گفت: دارم با تو حرف می زنم پیر مرد! با تو و اون پرنده ی احمقی که روی شونت نشسته. گوش هاتون سنگینه؟ طوطی پلیسه زد زیر خنده و گفت: ها ها ها ها! شنیدی کرگدن جون؟ گفت پرنده ی احمق! اگه با من این طوری حرف می زد ناراحت می شدم... حسابی ناراحت می شدم... وایسا ببینم!... من که نشستم رو شونه ی تو... اون حرف رو به من زدی. من احمقم؟ پیپو خیلی آرام آمد طرف ما. دیدم که کلید کوچولو را با روبانی به گردنش بسته و کلیده دارد تکان تکان می خورد. شی واوا گفت: مردم اصلاً دوست ندارن پول بدن و کرگدنی رو تماشا کنن که توی حوض گلش وامیسته یا می شینه. با خودم گفتم: آخ آخ آخ! حوض گِل عزیزم! چقدر دوست داشتم الان مشغول گل بازی بودم و پاهام رو کرده بودم توی گِل! شی واوا گفت: حیوون های آروم و سنگین و پیر اصلاً خوب نیستن. می خوام حسابی تکون بدین. تکون بخورین. تحرّک... کلمه ش همینه. بینسنتینا فیله از روی سادگی پرسید: ولی مگه کلمه هه بهره وری نبود؟ پیپو گفت: چیزه... بهره وری و تحرّک. این ها دو کلمه ان. حسابی کلافه شده بود، گفت: فکر کنم خیلی وقت ببره که دوباره این باغ وحش رو سرسامون بدم. همه مان دوباره پرسیدیم: سر و... چی چی؟
سفارش:1
باقی مانده:1