


مقدمه ای بر برنامهریزی توسعه روستایی: دیدگاهها و روشها
198,000 تومان قیمت اصلی: 198,000 تومان بود.120,000 تومانقیمت فعلی: 120,000 تومان.
کتاب حاضر برای دانشجویان رشته علوم اجتماعی (گرایش برنامهریزی اجتماعی) در مقطع کارشناسی به عنوان منبع اصلی درس «برنامهریزی روستایی» به ارزش 3 واحد تدوین شده است.
ضمناً این کتاب برای دانشجویان رشتههای جغرافیا، برنامهریزی توسعه منطقهای، شهری منطقهای، رفاه اجتماعی و نیز درسهای «جامعهشناسی روستایی»، «مردمشناسی روستایی» و «جامعهشناسی توسعه» در مقاطع کارشناسی و کارشناسی ارشد قابل استفاده است.
امید است علاوه بر جامعه دانشگاهی، سایر علاقهمندان نیز از آن بهرهمند شوند.
فهرست:
فهرست جداول
فهرست نمودارها و شکلها
پیشگفتار بر ویرایش جدید
مقدمه بر چاپ پیشین
بخش اول: دیدگاههای برنامهریزی توسعه روستایی
فصل اول: تعریف روستا و مفاهیم آن
فصل دوم: اهمیت و جایگاه بخش روستایی در فرایند توسعه
فصل سوم: مفاهیم و دیدگاههای توسعه روستایی
فصل چهارم: راهبردهای توسعه روستایی
فصل پنجم: فرایند برنامهریزی
بخش دوم: روشهای برنامهریزی روستایی
فصل ششم: روشهای پژوهش در برنامهریزی روستایی
فصل هفتم: روشهای سطحبندی سکونتگاهها و نواحی روستایی
فصل هشتم: روشهای اندازهگیری سطح فقر، توسعه انسانی و توزیع برابری
کتابنامه
در انبار موجود نمی باشد
مقدمه ای بر برنامهریزی توسعه روستایی: دیدگاهها و روشها
نویسنده |
دکتر محمود جمعه پور
|
مترجم |
——-
|
نوبت چاپ | 10 |
تعداد صفحات | 396 |
نوع جلد | شومیز |
قطع | وزیری |
سال نشر | 1402 |
سال چاپ اول | —— |
موضوع |
علوم اجتماعی
|
نوع کاغذ | —— |
وزن | 550 گرم |
شابک |
9786000222444
|
وزن | 0.550 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: aisa
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
زن و ادبيات
سریال چهار سابقهدار، قسمت 11/ ظهور ارباب تاریکی
خلاصه کتاب سریال چهار سابقه دار 11
گروه چهار سابقه دار دنیا را از دست هیولای مارمالاد نجات دادهاند و در حال جشن و پایکوبی هستند. اما اتفاقی عجیب همه چیز را دگرگون میکند! آقای مار اصلا حوضله جشن را ندارد و احساس قدرت عجیبی میکند.چهار سابقهدار (جوخهی سایه) دنیا را از دست هیولاهای مارمالاد نجات دادند.
حالا وقت جشن و بزن و بکوبه.
اما آقای مار اصلاً حس و حال این مسخرهبازیها رو نداره. وای! نه! اون بدجوری قدرتمند شده.
انگار داره خرابکاری میکنه و میخواد دروازه رو باز کنه.
دروازهای که رو به جهانی تازه باز میشه. جهانی پر از وحشت و خشونت و... خونریزی و بدی.
بهتره بشینید سر جاتون و تکون هم نخورید!
وقت خوندن قسمت یازدهم چهار سابقهدار رسیده
ای وای او میخواهد دروازه جهان را به روی دنیایی از وحشت، خونریزی و خشونت باز کند!!حکایت عشقی بیقاف بیشین بینقطه
معرفی کتاب حکایت عشقی بی قاف بی شین بی نقطه
میمیرم به جرم آنکه هنوز زنده بودم
معرفی کتاب میمیرم به جرم آن که هنوز زنده بودم
کتاب میمیرم به جرم آن که هنوز زنده بودم سرودۀ شاعر مشهور و خبره محمد شمس لنگرودی است که با آسان کردن نثر اشعارش و تصویرسازیهایی حیرتانگیز، راهی تازه را در پیش دارد. محمد شمس لنگرودی، در جدیدترین مجموعه شعرش از باد میسراید، از عشق میگوید و از طبیعت. تصویرسازیها و وصفهای زیبای او در این مجموعه، شعرها را مثل همیشه خواندنی و دلچسب کرده است. او با ریتمی آرام و منطقی سالها توانست وجه یک شاعر مانا را از خود به جا بگذارد و با کوششی قابل ستایش به جایگاهی که دارد برسد. اسم محمد شمس لنگرودی بعد از انتشار مجموعههای خاکستر و بانو و جشن ناپیدا در اواسط دههٔ 1360 مورد توجه قرار گرفت و بعد از چاپ قصیدهٔ لبخند چاکچاک مشهور شد؛ بعد از آن وی ده سالی را با سکوت در شعر سپری کرد و در آخر در سال 1379، مجموعه شعر نتهایی برای بلبل چوبی را منتشر کرد. او در دههٔ 1380 سالهای سکوت و کمکاری را کنار میگذارد؛ در این سالها هشت مجموعه شعر از او به انتشار درآمد که از آن جمله میتوان «پنجاهوسه ترانهٔ عاشقانه»، «رسم کردن دستهای تو» و «شب، نقاب عمومی است» را نام برد. از این میان، مجموعه شعر «22 مرثیه در تیرماه» به وسیله رسانههای اینترنتی منتشر شده است. در بخشی از کتاب میمیرم به جرم آن که هنوز زنده بودم میخوانید: غمگین مشو عزیز دلم مثل هوا کنار توام نه جای کسی را تنگ میکنم نه کسی مرا میبیند نه صدایم را میشنود دوری مکن تو نخواهی بود من اگر نباشملذتي که حرفش بود
در بخشی از کتاب لذتی که حرفش بود میخوانیم
بالاخره جوان دست از سر موبایل برداشت و همان بالا، روی بار، رو به آسمان دراز کشید. صمیمیتشان از همان فاصلهی دور هم حس میشد. آن یکی موبایل را گرفت. چند باری موبایل بینشان رد و بدل شد، تا که فهمیدم یکی میخواهد از دیگری عکس بگیرد. جوان بلند شد و رفت سمت مبل استیل و روی آن لم داد. پیانو همچنان پخش میشد و او پشت به خورشید نارنجی تهران، غرق در صدای بوق ماشینها و صدای خندهای که شنیده نمیشد، مرتب روی آن مبل عجیب حالت عوض میکرد. به عنوان یک عکاس اگر جای آن مرد موبایل به دست بودم، حتمن جوری قاب را میبستم که کل ترافیک، بار کامیون، مرد افغان و مبل استیل را باهم داشته باشم. ولی موبایل آن جوان نمیتوانست چنین لنز بازی داشته باشد. همانطور که به صدای پیانو گوش میدادم عکسی را که در موبایل ذخیره میشد تصور میکردم. عکسی که اگر او برای خانوادهاش بفرستد، که بعید هم نیست، کاملن با چیزی که میدیدم در تضاد بود. بهترین حالتش را شرح میدهم؛ چرا که آن عکس بیتردید چیز دیگری بوده، چیزی که فعلا دربارهی آن سکوت میکنم. مرد افغان سوژهی اصلی بود، مبل ممکن نبود حذف شود و مهمتر از همه، خورشید بود. آن مرد امکان نداشت که از خیرِ خورشیدی به آن زیبایی بگذرد. کل عکس او پُر میشد از این سه و باقی حذف میشد. مردم عاشق زوم کردن هستند. حق هم دارند، کار لذتبخشیست. دورها نزدیک میشوند، غیر قابل دسترس را دسترس میکند. ولی در عین حال، حین عکاسی درست مثل بچهها میشوند، همهچیز را دو قسمت میکنند؛ خوبها و بدها، و از بدها عکس نمیگیرند.وحشت در دبستان شومیان 1/ مدرسه زنده است!
سام دیگر چارهای ندارد، باید نوار زشتِ نارنجیِ مأمور انتظاماتیاش را روی شانهاش بیندازد و مطمئن شود همهی بچهها سر کلاسهایشان رفتهاند. او باید از دانشآموزها در برابر مدرسه محافظت کند.
مدرسهی هیولایی کِی حمله خواهد کرد؟ آیا سام برای جنگیدن آماده است؟
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.