منظومه‌ی بازگشت و اشعار دیگر

8,000 تومان

این کشتی که دو مارماهی زرین ملاحان کور اویند ساعت نام اوست.

و این حباب بنفش که بین خودی‌ها آسمانش می‌خوانیم کلاه‌خود شاه فرشتگان است.

و تگرگ بلورینی که بر این کشتی کاغذی می‌بارد همه‌مان را خواهد برد.

نمی‌دانم چه اصراری بود که به دنیا بیاییم بعد بگذارد برود طوری که صدایش را حتا نشنویم.

در انبار موجود نمی باشد

توضیحات

منظومه‌ی بازگشت و اشعار دیگر

نویسنده
شمس لنگرودی
مترجم
نوبت چاپ 2
تعداد صفحات 88
نوع جلد شومیز
قطع رقعی
سال نشر 1396
سال چاپ اول ——
موضوع
ادبیات
نوع کاغذ ——
وزن 110 گرم
شابک
9789645571922
توضیحات تکمیلی
وزن 0.110 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “منظومه‌ی بازگشت و اشعار دیگر”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF
اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: aisa
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

خط هفتم کیمیانویس

48,000 تومان

معرفی کتاب خط هفتم کیمیانویس: هنگام عبور از کوچه مشرف به مزار فروغ

سیدعلی صالحی در کتاب خط هفتم کیمیانویس شما را به پناهگاه خود می‌برد: شعر و کلمه. این کتاب با عنوان فرعیِ «هنگام عبور از کوچه‌ی مشرف به مزار فروغ»، دوازده قطعه شعر را در قالب دوازده اقلیم نگاشته است که طرفداران شعر را شیفته‌ی خود خواهد ساخت.

درباره‌ی کتاب خط هفتم کیمیانویس

کلمات حس دارند. خسته می‌شوند؛ مأیوس می‌شوند؛ مات می‌شوند و حتی می‌ترسند. سیدعلی صالحی به این معجزه‌ی کلمات اشراف دارد و زنجیره‌ای از آن‌ها را در کتاب خط هفتم کیمیانویس و در قالب شعر به مخاطب تقدیم می‌کند. قالبی که برای او معنای «امید، علاقه، مقاومت، آدمی و آزادی» را در بر دارد. او باور دارد که این دنیا بدون شعر و کلمات، تنها تصویری خاکستری و بی‌رمق است. سیدعلی صالحی با اشعارش دست مخاطب را می‌گیرد تا به‌همراه هم، کلمات را دل‌داری بدهند تا نترسند؛ نترسند و نوید رؤیایی روشن را به انسان بدهند. در نهایت، او می‌داند که این تنها کلمات هستند که باقی می‌مانند. این کتاب هدیه‌ای است برای همه کسانی که رؤیای شریفی دارند. کتاب خط هفتم کیمیانویس از سوی نشر چشمه در اختیار شما قرار گرفته است.

مهماني تلخ

70,000 تومان

در بخشی از کتاب مهمانی تلخ می‌خوانیم

با انگشت جلو را نشان داد. خواستم راه بیفتم که دیدم دنده عقب گرفت و به سرعت آمد طرفم. جلوام که رسید، زد روی ترمز، طوری که لاستیک‌ها چند سانتی روی آسفالت کشیده شدند. سرم را خم کردم و کنار شیشه‌ی نیمه پایین گفتم: « پارک‌وی. » با انگشت شست، صندلی عقب را نشان داد.

وقتی در را باز کردم، زنی که عقب نشسته بود، رفت کنار شیشه. سوار شدم. راننده زد توی دنده. گفت: « حالا تا نیایش بریم. » « من پیاده می شم. » خواستم دستگیره را بکشم که گفت: « بشین، آقاجون. بالاخره یه کاریش می‌کنیم. » برگشته بود. گفتم: « نمی خوام وسط راه تاکسی عوض کنم. » پایش را گذاشت روی گاز و ماشین از جایش کنده شد.

شاید هنوز بیست متر نرفته بود که گفت: « خیلی زود جوش می آری،آقا. » « جوش نمی آرم. گفتم که نمی خوام تاکسی عوض کنم. » « اصلاً اون جا که شما وایساده بودی تا صبح هم کسی سوارت نمی‌کرد. » از توی آینه نگاهی به من انداخت.

بعد سرش را چرخاند طرف مردی که صندلی جلو نشسته بود. گفت: « شما دیدینش، آقا؟ » مرد بی آن که نگاهش کند، گفت: « من اصلاً حواسم به خیابون نبود.» زن گفت: « من دست شونو دیدم. » « آره، منم همون یه دستو دیدم که از لای درخت ها اومده بود بیرون. معلوم می شه شما هم مثل من حواس تون خیلی جَمعه. » گفتم: « می خواستین بیام وایسم وسط اتوبان؟ »

« دیگه آخه شما هم خیلی رفته بودی کنار. تا آدم می اومد بفهمه چی به چیه، پنجاه متر رفته بودجلو. » مردی که جلو نشسته بود، گفت: « اتفاقاً ایشون کار درستی کردن. تو این شهر تا بخوای جوون الکی خوش هست. می زنن به آدم و درمی رن. بعدش هم هیچی به هیچی. جنازه ت افتاده وسط اتوبان. » زن گفت: « آره، واقعاً. » کیفش را که گذاشته بود روی زانویش، باز کرد و دستمالی بیرون آورد

 گفت: « اگه تا پارک وی می رین، من هم می آم. » راننده از توی آینه نگاهش کرد. « تا تجریش هم بخواین می رم. می خوام برم اون جا بنزین بزنم.«من همون پارک وی پیاده می شم.» دوباره توی آینه نگاهش کرد. گفت: «رو چشمم، خانم.» لبخند زد.

کمی بعد، وقتی داشتیم به پل گیشا نزدیک می شدیم، راننده شیشه اش را تا آخر پایین کشید. آرنجش را گذاشت لب پنجره و به ماشین بغلی نگاه کرد که داشت نزدیک ما حرکت می کرد. از پنجره‌ی بازش صدای آهنگ ملایمی به گوش می‌رسید.

گفت: «لامسب، انگار نه انگار پاییز شده. هوا از تابستون هم گرم تره». دست راستش را گذاشت به صورتش. حدس زدم دارد با سبیلش ور می‌رود. باز توی آینه نگاهی به من انداخت. وقتی دید حواسم به اوست، نگاهش را دزدید. با این حال هنوز چشم‌های ریزش پیدا بود.

در کمال خونسردی

340,000 تومان

معرفی کتاب در کمال خونسردی: گزارشی براساس واقعیت از چند فقره قتل و عواقب آن

کتاب در کمال خونسردی روایتی واقعی از چند فقره قتل در کانزاس است. ترومن کاپوتی در این اثر که در ژانر رمان غیرداستانی نوشته شده، ماجرای به قتل رسیدن خانواده‌ی چهارنفره‌ی کلاترها را روایت می‌کند. بد نیست بدانید نویسنده شش سال را صرف نگارش اثر پیش رو کرده است؛ رمانی که دومین کتاب پرفروش ژانر جنایی نام گرفته و جایزه‌ی ادگارد را برای نویسنده‌اش به ارمغان آورده است.

درباره‌ی کتاب در کمال خونسردی

«سوژه‌ای که برای قتل انتخاب می‌شود باید آدم خوبی باشد، و اگر خانواده و فرزندانی هم داشته باشد که چه بهتر.» از کتاب «در باب قتل» نوشته‌ی تامس دی‌کوئیسی کتابی که پیش روی شماست، با نام در کمال خونسردی (In Cold Blood)، رمانی غیرداستانی (Non-Fiction Novel یا رمانی مبتنی بر اتفاقات) نوشته‌ی ترومن کاپوتی (Truman Capote)، نویسنده‌ی آمریکایی است. این اثر نخستین بار در سال 1966 روانه‌ی بازار نشر شد و توجه منتقدان و مخاطبان بسیاری را به خود جلب کرد. اثر حاضر جزئیات به قتل رسیدن هربرت کلاتر، یک کشاورز درستکار و قابل‌ احترام در غرب کانزاس، و اعضای خانواده‌اش را پی می‌گیرد. در اینجا می‌توان شباهتی آشکار میان جمله‌ی تامس دی‌کوئیسی (که در ابتدای متن ذکر آن رفت) با اثر ترومن کاپوتی آمریکایی یافت. رمان با قتل خانواده‌ی آقای کلاتر آغاز می‌شود. خانواده‌ای که همه دوستشان دارند و به تحسین‌شان می‌پردازند. این دقیقاً همان چیزی است که تامس دی‌کوئیسی در جستار مشهورش از آن می‌گوید.
سفارش:1
باقی مانده:1

پاییز 32

88,000 تومان
رضا جولایی نویسنده‌ی‌با سابقه‌ای است. کارش را از سال 1362 با انتشار مجموعه داستان حکایت سلسله‌ی پشت کمانان آغاز کرد. او که در طول چهار دهه‌ی اخیر در اتمسفر ادبیات داستانی حضور داشته، تاریخ در همه‌ی آثارش حضوری پر رنگ دارد و به مثابه نخ تسبیح قصه‌هایش را به یکدیگر مرتبط می‌کند. رمان‌خوان‌های حرفه‌ای که در سال‌های اخیر او را با آثاری هم‌چون سوء‌قصد به ذات همایونی، شب ظلمانی یلدا و شکوفه‌های عناب به یاد می‌آورند، خوب می‌دانند که نویسنده‌ی محبوب‌شان از تاریخ تنها به عنوان بستری برای روایت داستان استفاده می‌کند. تاریخ برای او گذشته‌ای داستانی است که هر چیزی در آن ممکن است: «عده‌ای از دوستان معتقدند شکوفه‌های عناب به شدت رمانی تاریخی است، اما به گمان من به جز ماجرای اعدام میرزا جهانگیرخان، تمام راوی‌ها مانند قزاق روس، همسر جهانگیرخان، منشی‌اش داوودخان و ... کاملا تخیلی هستند.» داستان‌های مجموعه‌ی «پاییز 32» نیز در چنین بستری روایت می‌شوند. گذشته‌ای که وهم و جادو در آن وجود دارند. واقعیت نیز اگر دیده شود در واقع همان وهم است که مردم گرفتارش هستند. افرادی که برای کشف کردن حقیقت روانه‌ی کوی، برزن و بیابان می‌شوند و به آداب و رسوم اهمیت نمی‌دهند. این آدم‌ها، این داستان‌ها همان‌هایی هستند که در هیچ تاریخی اشاره‌ای به آن‌ها نمی‌شود و در ذهن زیبای نویسنده‌ای زندگی می‌کنند. جایی که بالاخره فرصتی برای دیده شدن پیدا خواهند کرد.
سفارش:0
باقی مانده:2

داروین و بنیادگرایی مسیحی

2,600 تومان
در کتاب درباره‌ی تئوری تکامل داروین، داروینیسم و مسائل گوناگون آن بحث می‌شود.
به زعم نویسنده، موفقیت داروینیسم متکی بر استفاده‌ی سودجویانه از تئوری انتخاب طبیعی و سوء استفاده از تکامل‌گرایی توسط آن دسته از افرادی شد که تعیین شده بودند تا بنیاد علم را به منزله‌ی سرچشمه‌ی تازه‌ی قدرت در تمدن غرب پی بریزند.
سخن اصلی وی این است که بر سر داروین حرف و نزاعی نیست، بلکه نزاع بر سر اقتداری است که مفسران داروین در او جست و جو کرده و به او نسبت داده‌اند.
در این جنگ بیش‌تر از همه، بنیادگرایان مسیحی شرکت داشته‌اند که تنها به خاطر اهداف تنگ‌نظرانه و حقیر به این جنگ پرداخته‌اند.

من شماره سه

170,000 تومان

معرفی کتاب من، شماره سه اثر عطیه عطارزاده

عطیه عطارزاده که نویسنده ای جوان و متولد دهه ی شصت می باشد، در دومین رمان خود با نام من، شماره سه به سراغ یکی از جذاب ترین موضوعات داستان نویسی رفته و آن هم قصه ای است که در یک آسایشگاه روانی اتفاق می افتد.
قهرمان و راوی داستان به سبب جنونی که به آن دچار است، از نحوه ی توصیف و روایت خاصی برخوردار است که به خوبی خواننده را با ذهن پریشان و دنیای آشفته اش آشنا می کند.
او از طریق نقاشی و خطوط، دنیای خود را به دیگران عرضه می کند. دنیایی که غالبا در آسایشگاه شکل گرفته. فضای داستان هم در همین آسایشگاه روانی نزدیک تهران رخ می دهد و به دهه ی پنجاه شمسی و زمانی که هنوز انقلاب نشده برمی گردد.
راوی جوان و نوزده ساله ی قصه، از کودکی در این آسایشگاه بستری بوده و همانجا پرورش یافته است. بنابراین می توان گفت که فضای ذهن قهرمان با فضای آسایشگاه گره خورده و تصویری سورئال به مخاطب عرضه می دارد.
در این روایت جذاب و تکان دهنده، قهرمان داستان با شخصیت های زیادی سرو کار دارد که نقش های فرعی داستان بوده و هر کدام روایت خاص و منحصر به فردی خود را دارند. داستان هایی متنوع از رویدادهایی که زندگی هر کدام از آن ها را تغییر داده است.
وجه اتصال این افراد همان جنون و پریشانی است که سبب شده در این مکان به خصوص، گرد هم بیایند. نگارنده برای جزییات و ترتیب وقایع اهمیت خاصی قائل است اما به دلیل ارائه ی نمایشی هر چه بهتر، از یک ذهن خاص و پریشان، جملات را کوتاه و پراکنده نوشته و به این ترتیب، جزییات افکار راوی داستان به نحو احسن قابل درک است.
سفارش:0
باقی مانده:1