



من از گوراني ها مي ترسم
76,000 تومان
در بخشی از کتاب من از گورانیها میترسم میخوانیم:
چی میشد اگر دعوتش را قبول میکردم و یک روز صبح، صبحانه را با او میخوردم؟ چرا نباید این کار را بکنم؟ از چی میترسم؟ چرا این ترس لعنتی ولم نمیکند؟
مگر نه اینکه حالا آزادم؟ مگر نه اینکه حالا برای بهداشت اخلاقی جامعه خطری ندارم؟ از اول هم خطری نداشتم. زنهای زشت، زنهای معمولی، هیچوقت برای جامعه خطر ندارند. من زشت نبودم اما خوشگل هم نبودم.
معمولی بودم. معمولی شدم، بعد از آنکه دانشجو شدم و آن بینی صدمنی را عمل کردم. من کپی پدرم بودم، پوست سبزه، دماغ بزرگ و پیشانی بلند را از او به ارث برده بودم. مادر هیچچیز به من نداده بود. به بقیهی بچهها چیزی داده بود اما به من دریغ از یک انگشت پا.
حتم ابراهیمِ خیابانگزکن چشم به ثروت پدرم داشت که آمد خواستگاریام، وگرنه من انتخاب یکیماندهبهآخرش بودم. عاشقش نبودم. چهطور میتوانستم عاشقش باشم وقتی به تعداد زیادی از دخترهای دبیرستان جلال آلاحمدِ گوران پیشنهاد ازدواج داده بود و من آخریشان بودم؟ با اینهمه خوشحال بودم که یک نفر به خواستگاریام آمده. بختم باز شده بود و همین برایم کافی بود.
به دکتر میگویم: «من از گورانیها میترسم.»
میگوید: «چرا؟»
«به خاطر شلاق زدن یه هممدرسهای و شریکجرمش تو اون سالها.»
کلاس اول دبیرستان بودم، پانزده سالم بود و عاشق احسان شیخخانی شده بودم که خانهشان روبهروی خانهمان بود. میدانستم شیخخانیها از ملاکین آن اطراف هستند و برای خودشان اسم و رسمی دارند. پدر احسان به نظرم در ادارهی کشاورزی، آب، برق، یک همچین جایی کار میکرد، رئیس اداره بود انگار.
تمام سالهایی که در آن خانه بودیم، حتی یک بار من خانهشان را ندیدم. آنها از ما هم خاصتر بودند. اما صبحبهصبح پسرِ سر به زیر و قدبلندشان را میدیدم که کیف به دست به دبیرستان میرفت، از من بزرگتر بود.
من عاشقش شده بودم و او چنان که بعدها فهمیدم عاشق رودابه بود که خویششان بود.
در انبار موجود نمی باشد
من از گوراني ها مي ترسم
نویسنده |
بلقیس سلیمانی
|
مترجم |
—-
|
نوبت چاپ | 6 |
تعداد صفحات | 208 |
نوع جلد | شومیز |
قطع | رقعی |
سال نشر | 1402 |
سال چاپ اول | —— |
موضوع |
ادبیات
|
نوع کاغذ | —— |
وزن | 0 گرم |
شابک |
9789645571748
|
وزن | 0.5 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: aisa
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
شاهنامهی فردوسی 17: پادشاهی خسرو پرویز
در بخشی از کتاب شاهنامه فردوسی - جلد 17: پادشاهی خسرو پرویز میخوانیم
شاه ایران از کار آنان بسیار تعجب کرد و با سپاهش سه روز پشت درِ آن شهر ماند. روز چهارم کسی را فرستاد و به آنان چنین پیغام داد: «سپاه بسیاری با ما نیست. گرچه به این شهر نزدیک شدهایم؛ اما برای جنگ نیامدهایم. برایمان آذوقه بفرستید و ما را یاری کنید و در پی شکست ما نباشید.» اما حرف در نظر آنها خوار بود و سپاهیان شاه نیز همه خسته و گرسنه بودند. در همان هنگام ابری تیره پدیدار شد و مانند شیر خشمگین غرّید و آنگاه باد سختی بر آن شهر وزیدن گرفت. صدای مردم در هر کوی و برزن برخاست. وقتی نیمی از آن شب تیره گذشت، قسمتی از دیوار شهر فروریخت. تمام مردم داخل شهر از آن کار در شگفت ماندند و اسقف در مقابل خداوند به عذرخواهی پرداخت. در هر کوی و برزن آذوقه تهیه کردند و با سه کشیش پیر آنها را بیرون آوردند. کشیشها از هرچه در آن سرزمین بود، از لباسهایی که محصول سرزمین روم است با زاری و ناله نزد شاه ایران آوردند و گفتند: «ای شاه! ما گناهکاریم.» چون خسرو جوان و خوشکردار بود، آنها را بهخاطر بدیای که کرده بودند، سرزنش نکرد. در آن شهر کاخی بود که بلندیاش به آسمان میرسید. در آن پُر از برده بود؛ زیرا قیصر آنجا را چنان ساخته بود. شاه از دشت به درون شهر آمد و در آن شهرستان بسیار گشت. تمام رومیان او را ستودند و به زیر پایش گوهر افشاندند. وقتی شاه به آن جای آباد رسید، مدتی را در آن به استراحت پرداخت و آنگاه نامهای برای قیصر نوشت و از آن طوفان و باد و باران و ابر سیاه گفت. سپس از آن شهرستان بهسوی سرزمین مانُوی راند که خردمندان آن را بهشت میدانستند. هرکس از اهالی مانُوی که خردمند و بزرگزاده بود و از راهبان و کشیشان، با هدیه و نثار بسیار نزد شاه ایران شتافتند.آداب خداحافظي
حسین سناپور: شرح احوال نوشتن؛
متولد۱۳۳۹. شروع داستان نویسی و نوشتن نقد داستان و نقد فیلم و گاهی فیلم نامه های کوتاه از ۱۳۶۳. چاپ کردن این نوشته ها در نشریات مختلف در هم سال ها و تا سال ها بعد از حدود سال ۱۳۷۲ تا هفت سال بعد روزنامه نگاری در بخش های ادب و هنر چهار روزنامه.
تدریس داستان نویسی از سال ۷۹ تاکنون. اولین کتاب های چاپ شده، داستان های بلندی برای نوجوانان: پسران دهکده (۱۳۶۹، انتشارات سروش)، افسانه و شب طولانی (۱۳۷۱، انتشارات کانون پرورش فکری). رمان نیمه ی غایب (۱۳۷۸، نشر چشمه)، برنده ی اولین دوره ی جایزه ی مهرگان و همین طور جایزه ی يلدا (این یکی را به طور مشترک)، تا سال ۸۸ پانزده بار چاپ و بعد از آن لغو مجوز شده است.
انتشار رمان ویران می آیی (۱۳۸۲, نشر چشمه)، نامزد جایزه های بنیاد گلشیری و یلدا می شود و تا سال ۹۱ شش بار چاپ شده است. آخرین رمان های منتشر شده شمایل تاریک کاخ ها (۱۳۸۸ نشر چشمه) و لب بر تیغ (زمستان ۱۳۸۹، نشر چشمه)، رمان درد نیز از او آماده ی انتشار و منتظر دریافت مجوز است.
انتشار دو مجموعه داستان با گارد باز (۱۳۸۳، نشر چشمه)، سمت تاریک کلمات (۱۳۸۴، نشر چشمه) که دومی برنده ی جایزهی بنیاد گلشیری شده است. از کتاب های غیر داستانی؛ دو مجموعه مقاله در زمینه ی داستان نویسی (ده جستار داستان نویسی در سال ۱۳۸۳ - و جادوهای داستان در سال ۱۳۸۷، هر دو در نشر چشمه)، کتاب یک شیوه برای رمان نویسی و همین طور گردآوری مجموعه مقالاتی دربارهی آثار هوشنگ گلشیری به نام هم خوانی کاتبان (۱۳۸۰، نشر دیگر).
سیاهه ی من (۱۳۸۹، نشر چشمه) و خانه ی این تابستان (۱۳۹۲، نشر زاوش) مجموعه شعرهای دیگر او هستند.
میمیرم به جرم آنکه هنوز زنده بودم
معرفی کتاب میمیرم به جرم آن که هنوز زنده بودم
کتاب میمیرم به جرم آن که هنوز زنده بودم سرودۀ شاعر مشهور و خبره محمد شمس لنگرودی است که با آسان کردن نثر اشعارش و تصویرسازیهایی حیرتانگیز، راهی تازه را در پیش دارد. محمد شمس لنگرودی، در جدیدترین مجموعه شعرش از باد میسراید، از عشق میگوید و از طبیعت. تصویرسازیها و وصفهای زیبای او در این مجموعه، شعرها را مثل همیشه خواندنی و دلچسب کرده است. او با ریتمی آرام و منطقی سالها توانست وجه یک شاعر مانا را از خود به جا بگذارد و با کوششی قابل ستایش به جایگاهی که دارد برسد. اسم محمد شمس لنگرودی بعد از انتشار مجموعههای خاکستر و بانو و جشن ناپیدا در اواسط دههٔ 1360 مورد توجه قرار گرفت و بعد از چاپ قصیدهٔ لبخند چاکچاک مشهور شد؛ بعد از آن وی ده سالی را با سکوت در شعر سپری کرد و در آخر در سال 1379، مجموعه شعر نتهایی برای بلبل چوبی را منتشر کرد. او در دههٔ 1380 سالهای سکوت و کمکاری را کنار میگذارد؛ در این سالها هشت مجموعه شعر از او به انتشار درآمد که از آن جمله میتوان «پنجاهوسه ترانهٔ عاشقانه»، «رسم کردن دستهای تو» و «شب، نقاب عمومی است» را نام برد. از این میان، مجموعه شعر «22 مرثیه در تیرماه» به وسیله رسانههای اینترنتی منتشر شده است. در بخشی از کتاب میمیرم به جرم آن که هنوز زنده بودم میخوانید: غمگین مشو عزیز دلم مثل هوا کنار توام نه جای کسی را تنگ میکنم نه کسی مرا میبیند نه صدایم را میشنود دوری مکن تو نخواهی بود من اگر نباشمامنیت، قلمرو، جمعیت: درس گفتارهای کولژ دو فرانس 1977-1978
معرفی کتاب امنیت، قلمرو، جمعیت اثر میشل فوکو
پرسه در حوالی زندگی
شرورترین دختر مدرسه بازمیگردد 2
معرفی کتاب شرورترین دختر مدرسه؛ جلد دوم
خلاصه کتاب شرورترین دختر مدرسه
الیزابت دختر زیبایی است، با چشمان آبیِ خندان و موهای فرفری قهوهای پُررنگ. او در تمام زندگیِ خود هر کاری که دلش می خواهد انجام میدهد. شش معلم سرخانه تا بهحال برای آموزش او آمدهاند و رفتهاند، ولی هیچکدام نتوانستند او را حرفگوشکن و خوشرفتار بار بیاورند. نظر همه این بود که الیزابت میتواند یک دختر کوچولوی خوب باشد، ولی فقط به فکر این است که به جلد شیطان فُرو رود و از این بابت خوشحال و مغرور است. پدر و مادر الیزابت تصمیم میگیرند که او را به مدرسه بفرستند و یک روز صبح این موضوع را به او اعلام میکنند، اما الیزابت به آنها هشدار میدهد که اگر او را به مدرسه بفرستند آنقدر شیطنت و کارهای بد میکند که مجبور شوند دوباره او را به خانه برگردانند. تمام سه جلد شرورترین دختر مدرسه درباره دردسرهایی است که الیزابت در مدرسه شبانهروزی وایتلیف درست میکند.محصولات مشابه
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-ماکس شلر
بسیاری از علاقهمندان به فلسفه در ایران که با فضای مجازی بیگانه نیستند نام دانشنامه فلسفه استنفورد را شنیدهاند و چه بسا از این مجموعه کم نظیر بهره هم برده باشند. این دانشنامه حاصل طرحی است که اجرای آن در سال ١٩٩٥ در دانشگاه استنفورد آغاز شد و همچنان ادامه دارد. این مجموعه از مدخلهای مناسبی برای ورود به گسترههای متنوع فلسفی برخوردار است و کسی که میخواهد برای اولین بار با مسأله یا مبحثی در فلسفه آشنا شود، یکی از گزینههای راهگشایی که پیش رو دارد این است که ابتدا به سراغ مدخل یا مدخلهای مربوط به آن در این دانشنامه برود.
نگارش، تدوین و انتشار مدخلهای دانشنامه فلسفه استنفورد به سرپرستی "دکتر ادوارد. ن. زالتا" افزون بر اینکه پیوندی فراگیر میان فضای دانشگاهی و عرصه عمومی برقرار کرده، ویژگیهای درخور توجه دیگری هم دارد و آن اینکه این دانشنامه به ویژه به کار دانشجویان و محققانی میآید که میخواهند در زمینهای خاص پژوهش کنند.
ترجمه و انتشار تدریجی این دانشنامه به زبان فارسی و فراهم کردن امکان مواجهه شمار هرچه بیشتری از خوانندگان علاقهمند با آن از جمله اهدافی بوده که چه بسا مورد نظر بانیان این طرح بوده لذا "انتشارات ققنوس" با همکاری گروهی از مترجمان به سرپرستی "دکترمسعودعلیا" و با کسب اجازه از گردانندگان دانشنامه فلسفه استنفورد (SEP) اقدام به ترجمه و انتشار این دانشنامه مینماید و امیدوار است چاپ این مجموعه استمرار پیدا کند.
نقدی بر این کتاب
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.