من و دارو دسته ی راهزن‌ها 1: هفته ی دوم ژوئن دزدیده شدم!

80,000 تومان

انتشارات چشمه منتشر کرد:
یادتان باشد که بدون شامه ی خوب، ظاهر مناسب و تحمل، کسی راهزن خوبی نمی شود!

ویلیا هم این را می داند و از این نگران است که مجبور شود تابستانش را به جای آب نبات جویدن و در جاده ها تاختن و مسابقه دادن در اردوی کسالت آور ویلن زن ها بگذراند.

او از تابستان قبلی با پیرات ها قرار گذاشته و حالا منتظر است که یک بار دیگر دزدیده شود!

در خمیره ی داستان چیزی نو و تروتازه وجود دارد که باعث می شود آدم درباره ی آینده ی خانواده ی دیوانه ی راهزن ها کنجکاو شود.

“روزنامه ی سِوِنسکا داگ بلادت”

در انبار موجود نمی باشد

توضیحات

من و دارو دسته ی راهزن‌ها 1: هفته ی دوم ژوئن دزدیده شدم!

نویسنده
 سیری کلو
مترجم
 طاهر جام برسنگ
نوبت چاپ 2
تعداد صفحات 262
نوع جلد شومیز
قطع رقعی
سال نشر 1400
سال چاپ اول ——
موضوع
ادبیات
نوع کاغذ ——
وزن 207 گرم
شابک
9786226839181
توضیحات تکمیلی
وزن 0.207 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “من و دارو دسته ی راهزن‌ها 1: هفته ی دوم ژوئن دزدیده شدم!”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF
اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: aisa
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

قدرت و جلال

105,000 تومان

بخشی از کتاب قدرت و جلال

«زن میانسالی در ایوان نشسته و سرگرم رفو کردن جورابی بود. عینک پنسی به چشم داشت و کفش‌هایش را برای راحتی بیشتر از پا کنده بود. آقای لهر، برادر او، مشغول مطالعهٔ مجلهٔ نیویورکی سه هفته پیش بود، اما کهنه بودن آن واقعاً اهمیت نداشت. همهٔ صحنه‌ها حکایت از صلح و صفا و آرامش می‌کرد. دوشیزه لهر گفت: «هر وقت آب خواستید، خودتان بریزید، بخورید.» در گوشهٔ خنکی کوزهٔ بزرگ آبی قرار داشت و یک آبگردان و لیوان هم در کنارش کشیش پرسید: «مگر آب را نمی‌جوشانید؟» دوشیزه لهر با لحنی دقیق و خودنمایانه، چنان‌که انگار اگر کس دیگری چنین سؤالی می‌کرد جوابش را نمی‌داد، گفت: «آه، نه، آب ما تازه و سالم است.» برادرش گفت: «بهترین آب این ایالت است.» صفحه‌های براق مجله که در موقع ورق زدن خش‌وخش صدا می‌کرد پر از عکس‌های سناتورها و اعضای کنگره بود با غبغب‌های گوشتالو و ازته‌تراشیده. در آن سوی پرچین باغ، علفزاری گسترده بود که به‌نرمی به سوی رشته‌کوه دیگری موج برمی‌داشت، و درخت لاله‌واری بود که هر روز صبح به گل می‌نشست و شامگاهان گل‌هایش پژمرده می‌شد. دوشیزه لهر گفت: «مسلماً روزبه‌روز حال‌تان بهتر می‌شود، پدر.» خواهر و برادر هر دو، تا اندازه‌ای انگلیسی را توی گلوی‌شان حرف می‌زدند و کمی لهجهٔ امریکایی داشتند آقای لهر آلمان را وقتی نوجوان بود ترک گفته بود تا از خدمت سربازی فرار کند: چهره‌ای مرموز و خط‌خطی و جاه‌طلب داشت. اگر کسی می‌خواست در این کشور به جاه و مقام برسد، ناچار بود حیله‌گر و موذی باشد و او هم دست به هر ترفندی می‌زد تا زندگی خوبی داشته باشد. آقای لهر گفت: «ای بابا، ایشان فقط به چند روز استراحت احتیاج داشتند.» به هیچ‌وجه دربارهٔ این مرد که مباشرش او را سه روز پیش در حالت اغما پیدا کرده و روی قاطری به خانه آورده بود کنجکاوی نشان نمی‌داد. هر چه درباره‌اش می‌دانست همان بود که خود کشیش به او گفته بود. این هم درس دیگری بود که این کشور به آدم می‌آموخت هرگز از کسی زیاد سؤال نکن یا سعی کن سرت توی کار خودت باشد.

من از گوراني ها مي ترسم

76,000 تومان
در بخشی از کتاب من از گورانی‌ها می‌ترسم می‌خوانیم: چی می‌شد اگر دعوتش را قبول می‌کردم و یک روز صبح، صبحانه را با او می‌خوردم؟ چرا نباید این کار را بکنم؟ از چی می‌ترسم؟ چرا این ترس لعنتی ولم نمی‌کند؟ مگر نه اینکه حالا آزادم؟ مگر نه این‌که حالا برای بهداشت اخلاقی جامعه خطری ندارم؟ از اول هم خطری نداشتم. زن‌های زشت، زن‌های معمولی، هیچ‌وقت برای جامعه خطر ندارند. من زشت نبودم اما خوشگل هم نبودم. معمولی بودم. معمولی شدم، بعد از آن‌که دانشجو شدم و آن بینی صدمنی را عمل کردم. من کپی پدرم بودم، پوست سبزه، دماغ بزرگ و پیشانی بلند را از او به ارث برده بودم. مادر هیچ‌چیز به من نداده بود. به بقیه‌ی بچه‌ها چیزی داده بود اما به من دریغ از یک انگشت پا. حتم ابراهیمِ خیابان‌گز‌کن چشم به ثروت پدرم داشت که آمد خواستگاری‌ام، وگرنه من انتخاب یکی‌مانده‌به‌آخرش بودم. عاشقش نبودم. چه‌طور می‌توانستم عاشقش باشم وقتی به تعداد زیادی از دخترهای دبیرستان جلال آل‌احمدِ گوران پیشنهاد ازدواج داده بود و من آخری‌شان بودم؟ با این‌همه خوشحال بودم که یک نفر به خواستگاری‌ام آمده. بختم باز شده بود و همین برایم کافی بود. به دکتر می‌گویم: «من از گورانی‌ها می‌ترسم.» می‌گوید: «چرا؟» «به خاطر شلاق زدن یه هم‌مدرسه‌ای و شریک‌جرمش تو اون سال‌ها.» کلاس اول دبیرستان بودم، پانزده سالم بود و عاشق احسان شیخ‌خانی شده بودم که خانه‌شان روبه‌روی خانه‌مان بود. می‌دانستم شیخ‌خانی‌ها از ملاکین آن اطراف هستند و برای خودشان اسم‌ و رسمی دارند. پدر احسان به نظرم در اداره‌ی کشاورزی، آب، برق، یک همچین جایی کار می‌کرد، رئیس اداره بود انگار. تمام سال‌هایی که در آن خانه بودیم، حتی یک بار من خانه‌شان را ندیدم. آن‌ها از ما هم خاص‌تر بودند. اما صبح‌به‌صبح پسرِ سر‌ به زیر و قد‌بلندشان را می‌دیدم که کیف به دست به دبیرستان می‌رفت، از من بزرگ‌تر بود. من عاشقش شده بودم و او چنان‌ که بعدها فهمیدم عاشق رودابه بود که خویش‌شان بود.

تام گیتس 8/ آره! نه (شاید…)

210,000 تومان

معرفی کتاب آره! نه (شاید...) اثر لیز پیشون

بعضی وقت ها تصمیم گرفتن اصلا ساده نیست. مخصوصا وقتایی که خواهر بدعنقم دیلیا میاد سراغم. ساکت باش، حرف نزن، کارتو بکن!
مامان قصد کرده کل خونه را مرتب و تروتمیز کنه. می گه اگه نمی تونی تصمیم بگیری کدوم یک از وسایلتو که لازم نداری بفروشیم بره، خودم جات تصمیم می گیرم.
اگه اینجوری بشه فاجعه می شه ها!
خوشبختانه آفتاب های لب بوم برای نجاتم سرمی رسن (چند بارم میان)
تام و پدرش در حراج‌بازار چیزمیزهای خانه‌شان را می‌فروشند. اما این وسط سنجاق‌سینه‌ی مامان هم به یک خانم پیر فروخته می‌شود.
غافل از اینکه سنجاق‌سینه‌ی گربه‌ای چقدر گران‌قیمت است و مامان هم هیچ از دسته‌گلی که به آب داده‌اند خبر ندارد. باید ببینیم تام و پدر چطوری گندشان را درست می‌کنند...
سفارش:0
باقی مانده:3

افلاطون‌های جوان/ شورش اپیکتتوس

40,000 تومان
کتاب افلاطون های جوان شورش اپیکتتوس نوشته یان مارشان ترجمه فرزانه باقری آتدرسی، پونه تویرسیاری توسط انتشارات هوپا به چاپ رسیده است. موضوع کتاب: کودک و نوجوان، رمان نوجوان، ادبیات داستانی اپیکتتوس در کودکی برده بود. اگرچه او چلاق بود اما آزادترین مرد در شهر رم به شمار می‌آمد. می‌گویند حتی از امپراتور هم شادتر بود. او حرف‌های جالبی برای گفتن داشت. معتقد بود انسانی که واقعاً آزاد باشد ثروتمند نیست، بلکه شکست‌ناپذیر است.

عشق‌های فراموش‌شده/ رابعه و بکتاش (جلد سخت)

56,000 تومان
قصه‌ای با پایانی تکان‌دهنده! شاید این روزها ماجرای عاشقانه‌ی رابعه و بکتاش افسانه‌ای بیش به نظر نرسد، اما حقیقت این است که این قصه حقیقت دارد! حکایت دلِ شوریده‌ی «رابعه کعب قزداری» است، نخستین زن شاعر پارسی که به رزم و ادبش مشهور بود و دل به غلام برادرش، «بکتاش» سپرد. بکتاش نامه‌ی عاشقانه رابعه را می‌خواند و تصویری را که از چهره‌ی خودش فرستاده، می‌بیند و بر او عاشق می‌شود. اما آشکار کردن این عشق دردسرآفرین خواهد بود! زیرا که بکتاش یک غلام بیش‌تر نیست و معشوقه‌اش دخترِ کعب است! خواهر والی بلخ! … عشقی ناپسند! … آیا برادر در برابر شور این عشق نرم می‌شود؟ «رودکی» در این میانه چه نقشی دارد؟ …   یک‌بار «عطار نیشابوری» ماجرای عشق رابعه و بکتاش را با افسانه درآمیخت و به نظم کشید و حالا امیر عباسیان آن را در قالب داستانی امروزی و روایتی دلنشین به نثر نوشت و بازآفرید.

داستان‌های خانه‌درختی 7/ خانه‌درختی 91طبقه

265,000 تومان
همراه اندی و تری، در آخرین خانه‌درختیِ خفن و پرطبقه‌شان ماجراجویی کنید! چرخی توی قوی‌ترین گرداب جهان بزنید، سوار زیردریاییِ ساندویچی شوید، سر از جزیره‌ای دور‌افتاده دربیاورید، با یک تار‌عنکبوت غول‌پیکر دست‌و‌پنجه نرم کنید و به ملاقات مادام‌همه‌چیزدانِ پیشگو بروید، تا تصمیم بگیرید دکمه‌ی قرمز گنده و اسرارآمیز را فشار بدهید یا نه... خب، معطل چی هستید!؟ بپرید بالا! در این جلد آقای غول‌دماغ نوه‌هایش، آلیس و آلبرت و بچه را به اندی و تری می‌سپرد. اما به نظر شما خانه‌درختی با آن همه طبقه‌ی خطرناک برای بچه‌ها جای مناسبی است؟ با اندی و تری و بچه‌ها همراه شوید و یک عالم ماجرای باحال و خنده‌دار از سر بگذرانید تا بالاخره راز دکمه‌ی قرمز گنده را کشف کنید.
سفارش:1
باقی مانده:3