من و ساز و کارهای دفاعی
155,000 تومان
این کتاب به یک مشکل خاص می پردازد و آن راه ها و ابزارهایی است که من به وسیله آنها ناراحتی و اضطراب را دفع می کند و بر رفتارهای تکانشی، تأثیرات و تمایلات غریزی کنترل می کند. این کمک بزرگی به روانشناسی روانکاوی است.
آنا فروید کوچکترین فرزند از شش فرزند زیگموند فروید است و تنها کسی که در 3 دسامبر 1895 در وین به دنیا آمد. او با شروع زندگی حرفه ای خود به عنوان معلم مدرسه، به عضویت انجمن روانکاوی وین درآمد. در سال 1922. او علاقه مادام العمر به آموزش را حفظ کرد و مشارکت های گسترده او در این زمینه با مشارکت های همه جانبه حقوق خانواده، اطفال، و همچنین روانشناسی روانکاوی، عادی و غیرعادی مطابقت داشت. کار او در وین با اشغال نازی ها به پایان رسید و او در سال 1938 با والدینش پناهگاهی در لندن پیدا کرد. پدرش در سال بعد درگذشت، اما آنا فروید سنتی را که در کار خود به عنوان عضوی از بریتانیا آغاز کرد، حفظ کرد. خدمات او به روانکاوی با اعطای جایزه CBE در سال 1967 و تعداد زیادی دکترای افتخاری در دو سوی اقیانوس اطلس، از جمله به عنوان ژست جبران، دکترای افتخاری از دانشگاه وین به رسمیت شناخته شد. او در 9 اکتبر 1982 درگذشت.
فقط 2 عدد در انبار موجود است
من و ساز و کارهای دفاعی
نویسنده | آنا فروید |
مترجم | محمد علی خواه |
نوبت چاپ | 9 |
تعداد صفحات | 192 |
قطع و نوع جلد | رقعی شومیز |
سال انتشار | 1402 |
شابک | 9789643057442 |
وزن | 0.22 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: Ali
- نشانی:
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
راهنمای متون روان شناسی به زبان عمومی (روان شناسی عمومی)
ردیف دوره عالی علیاکبر شهنازی (نتنویسی آموزشی و تحلیلی)
معرفی کتاب ردیف دوره عالی علیاکبر شهنازی (نتنویسی آموزشی و تحلیلی)
متعلقات و ملحقات
سرچشمه تصوف در ایران
ما اينجا داريم مي ميريم
جملاتی از کتاب ما اینجا داریم میمیریم
خوشبختیها را گم کردهایم، همهشان گم شدهاند. دستمان خالی است دیگر هیچ نوری توی دستهامان نیست.
گاهی همین قدر که بنشینم و ده دقیقه توی حال خودم باشم و کارگرهای ساختمان روبرو تیرآهن خالی نکنند و دلم برای چیزی شور نزند و تسمه کولر پاره نشود به گمانم خوشبختم.
خوبی تهران همین است که همهچیز گم میشود توی های و هوی شهر.
طلاپری میداند که هر ستاره مال کدام آدمیزاد است و حال میبینیم که آدمیزادها همیشه با جام چای کنار پنجره میایستند و هیچوقت پریهای جنگل را صدا نمیزنند. آدمیزادها عاشق آسمان هستند و مدام دنبال ستارههایشان میگردند.
مادرش همیشه میگفت هیچ کار خدا بیحکمت نیست. بعد هم غشغش میخندید که یک خدایا شکر بگو و خودت را راحت کن. تا آن سر دنیا هم که بدوی نمیفهمی چرا بلاهای ریز و درشت سر آدم میآید.
آدمیزادها هیچوقت صدایی را که نمیبینند، نمیشنوند. حتی گاهی خوشبختیهای کوچکشان را هم نمیبینند.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.