میان شک و ایمان: گفتگوهایی دربارۀ دین و عقل

45,000 تومان

کتاب عبارت است از سلسله‌ای از گفتگوها میان فردی خیالی به نام دیوید که هرگونه اعتقاد به یک امر متعالی را به تردید جدید می‌نگرد، و فردی دیگر به نام جان ـ نویسنده ـ که بر مبنای تجربه دینی معتقد است فراتر از واقعیت فیزیکی و انسانی، واقعیتی برتر وجود دارد.

گفتگوهای این کتاب به پرسش‌هایی عظیم می‌پردازند که رودرروی همه ما قرار می‌گیرند. آیا دلیل خوبی برای باور به خدا وجود دارد؟ یا آن‌که خدا نوعی توهم است؟ و این‌که دقیقاً منظورمان از خدا چیست؟ و…

در انبار موجود نمی باشد

توضیحات
میان شک و ایمان: گفتگوهایی دربارۀ دین و عقل
نویسنده
جان هیک
مترجم
ادیب فروتن
نوبت چاپ ٣
تعداد صفحات ٢٠٨
نوع جلد شومیز
قطع رقعی
سال نشر ١٤٠٠
سال چاپ اول ١٣٩٥
موضوع
ایمان – خدا
نوع کاغذ بالکی
وزن ١٨٨ گرم
شابک
978600272922
توضیحات تکمیلی
وزن 0.188 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “میان شک و ایمان: گفتگوهایی دربارۀ دین و عقل”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Samaneh Fathi
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

مجموعه استنفورد 3

160,000 تومان
این مجموعه حاصل طرحی برای ترجمه و انتشار گزیده‌ای از مدخل‌های این دانشنامه است با هدف گستردن دامنه تأثیر آن و فراهم کردن امکان دسترسی هرچه بیشتر خوانندگان فارسی‌زبان به مقالات راهگشایی که در این مجموعه آمده است. با توجه به ویژگی‌های دانشنامه فلسفه استنفورد، شاید بیراه نباشد که بگوییم برای کسی که می‌خواهد اولین‌بار با مسئله یا مبحثی در فلسفه آشنا شود یا شناخت بهتری از آن حاصل کند، یکی از گزینه‌های مناسب این است که کار را با خواندن مدخل یا مدخل‌های مربوط به آن در این دانشنامه آغاز کند

عذاب‌ وجدان‌

45,000 تومان
چند دقیقه‌ پیش‌، همان‌ صدای‌ همیشگی‌. هر بار با شنیدن‌ آن‌ صدا، قلبم‌ فرو می‌ریزد، درست‌ مثل‌ شبی‌ که‌ از جزیره‌ برگشته‌ بودیم‌ و من‌ داشتم‌ از ترس‌ می‌مردم‌ که‌ مبادا متوجه‌ شوند که‌ ماتئو، جلوی‌ در ساختمان‌، در انتظار من‌ است‌. با این‌ حال‌ وقتی‌ تاکسی‌ حرکت‌ کرد، هراسان‌ شده‌ بودم‌. همان‌طور که‌ ماتئو رفته‌رفته‌ از من‌ دور می‌شد، من‌ نیز حس‌ می‌کردم‌ که‌ در صحبت‌ کردن‌ با گولیلمو نباید شتابی‌ نشان‌ دهم‌ (و با وجود این‌که‌ داشتم‌ از آنچه‌ تو آن‌ را «تقصیر من‌» می‌نامی‌، رنج‌ می‌بردم‌) حس‌ می‌کردم‌ که‌ بار دیگر آن‌ عذاب‌ وجدان‌ نامعلوم‌ و همیشگی‌ دارد در قلبم‌ جای‌ می‌گیرد... ... من‌ داشتم‌ فکر می‌کردم‌ که‌ دیگر هرگز سعادتمند نخواهم‌ شد. و یک‌ روز، مرگ‌ من‌ نیز فرا خواهد رسید. به‌ نظرم‌ سانتا ترزا هم‌ همین‌ را می‌گفته‌ است‌: تا دو ساعت‌ دیگر، نه‌؟ بگذریم‌. به‌ هر حال‌ ماجرای‌ ما دارد به‌ انتها می‌رسد. ماتئو اغلب‌، با نگرانی‌ خاطر به‌ من‌ خیره‌ می‌ماند. دستش‌ را به‌ پیشانی‌ من‌ می‌کشد و زمزمه‌کنان‌ می‌گوید: «حتی‌ عشق‌ من‌ نیز موفق‌ نخواهد شد از تو دفاع‌ بکند، نه‌، هیچ‌ کس‌ قادر نیست‌ که‌ آن‌ لحظه‌، لحظه‌ مرگ‌ را به‌ عقب‌ بیندازد.» ...

آخر بازی‌/در انتظار گودو

85,000 تومان
نمایشنامه‌های‌ بکت‌ در بستر قرن‌ بیستم‌ دوره‌ای‌ انتقالی‌ را مشخص‌ می‌کنند: دوره‌ای‌ انتقالی‌ از مدرنیسم‌ تا پسامدرنیسم‌. آثار او تصاویری‌ از فرسایش‌ ارائه‌ می‌دهند که‌ در آن‌ جهان‌ و افرادی‌ که‌ در آن‌ زندگی‌ می‌کنند به‌ آرامی‌، اما به‌ ناگزیر رو به‌ افول‌ می‌روند. «در انتظار گودو» و «آخر بازی‌» دو نمایشنامه‌ای‌ است‌ که‌ شهرت‌ و جهانی‌شدن‌ را برای‌ بکت‌ به‌ ارمغان‌ آورد، با این‌ همه‌ او اعتقاد داشت‌ که‌ این‌ موفقیت‌ بر سوتفاهمی‌ بنیادین‌ استوار است‌ و منتقدان‌ و مردم‌ به‌ طور یکسان‌ بر تفسیری‌ نمادین‌ و تمثیلی‌ از اثری‌ اصرار ورزیده‌اند که‌ همواره‌ برای‌ پرهیز از تعریف‌ تلاش‌ کرده‌ است‌. مایکل‌ وارتون‌، منتقد و استاد ادبیات‌ فرانسه‌ در دانشگاه‌ یونیورسیتی‌ کالج‌ (لندن‌) حق‌ را با بکت‌ می‌داند، با این‌ حال‌ یک‌یک‌ مخاطبان‌ را در مخالفت‌ با او محق‌ می‌شناسد و خود در بازخوانش‌ این‌ دو نمایشنامه‌ بر کنایه‌های‌ فلسفی‌ این‌ دو اثر تأکید می‌ورزد. ساموئل‌ بکت‌ در سال‌ ١٩٦٩ جایزه‌ نوبل‌ را از آن‌ خود کرد.

یک دسته گل بنفشه

12,000 تومان
کتاب‌ مشتمل‌ بر ٢١ داستان‌ کوتاه‌ است‌. داستان‌ یک‌ دسته‌ گل‌ بنفشه‌ روایت‌ عشقی‌ ناتمام‌ است‌.عشق‌ معلم‌ به‌ شاگرد. دانا معلم‌ پیانو بود. آن‌ روز صبح‌ قبل‌ از آن‌که‌ برای‌ تدریس‌ از خانه‌ خارج‌ شود یادداشت‌ آندرآ را دریافت‌ کرده‌ بود. فقط‌ چند قطره‌ اشک‌ ریخته‌ بود. چون‌ مثل‌ همیشه‌ باید سر وقت‌ سر درس‌ خود حاضر می‌شد ولو می‌بایستی‌ آرام‌ باشد. معلم‌ هرگز حق‌ ندارد عصبی‌ باشد. «یک‌ دسته‌ گل‌ بنفشه‌» در ٢٠٨ صفحه‌ با ترجمه‌ بهمن‌ فرزانه‌ توسط‌ انتشارات‌ ققنوس‌ راهی‌ بازار نشر شد.

من فقط دو نفر را کشته‌ام

28,000 تومان
قهرمان این رمان، در بحبوحۀ نابسامانی روابط خانوادگی و در کشاکش شکایت شاکیان یک پروندۀ کلاهبرداری، به جرم قتل بازداشت می‌شود. در اولین فرصت نگهبان بازداشتگاه را مجروح می‌کند و از کلانتری می‌گریزد، در پی اتفاقات بعد از فرار، بلافاصله درگیر ماجرای قتل دیگری می‌شود. پس از مدت کوتاهی که با افراد خلافکار هم‌خانه می‌شود، هراس از کشته شدن از آن خانه که حالا برایش به زندانی دیگر تبدیل شده فراریش می دهد و درست همان روز خودش را وسط ماجرای حیرت‌انگیز دیگری می‌بیند که به قاچاق اسلحه یا عتیقه شباهت دارد. از مهلکۀ بعدی نیز جان سالم به در می‌برد، ولی در مرز آبی ایران و پاکستان دستگیر می‌شود. در زندان قتل دیگری به پرونده‌اش اضافه می‌شود. بعد از آن به جرمی امنیتی بازداشت می‌شود و پشت سر هم برایش ماجراهای هولناک اتفاق می‌افتد. هیچ‌کدام از این ماجراها و افرادی که سر راه او قرار می‌گیرند شباهتی به یکدیگر ندارند و هرکدام او را در موقعیت ناشناختۀ متفاوت دیگری قرار می‌دهند. اگرچه این رمان حول محور ماجراهای مربوط به اختلافات خانوادگی و کلاهبرداری و قتل می‌چرخد، نویسنده در این رمان خانوادگی و پلیسی تلاش کرده است از جهان محدود یک خانواده فراتر برود، با خلق شخصیت‌ها و موقعیت‌های بی‌شباهت به یکدیگر، جهان‌های فکری متفاوتی را در کنارو مقابل هم قرار دهد.

نباید گفته شود

12,000 تومان
«تهران» اسم رمز خیلی از خاطره‌هاست. شهر شلوغی که این روزها خیلی از آدم‌ها بنا به عادت همیشگی‌شان، خودشان را در آن گم می‌کنند تا از خود رد و نشانه‌ای برجا نگذارند. خیلی از آدم‌ها نمی‌توانند همه چیز را بگویند. یعنی اینکه خیلی از حرف‌ها نباید گفته شود. چرا؟ : «فکر می‌کنم فقط با نوشتن می‌توانم خودم را برای گفتن این موضوع آماده کنم. پس بهتر است اول از همان سال‌ها شروع کنم، سال‌‌هایی را که به عقب دویده‌ام و هر چیز را لگد کرده‌ام... یادم می‌آید، قدیم‌ها موقع نوشتن انشا جمله اول خیلی سخت بود. همیشه به پدرم می‌گفتم جمله اول را بگوید. وقتی جمله اول را می‌شنیدم، راه می‌افتادم و شروع می‌کردم به نوشتن و اصلاً به این فکر نمی‌کردم که باید ده خط شود. آن موقع‌ها نمی‌دانستم که همه چیز را نباید نوشت و گفت. بعدها که فهمیدم، چند جمله کلیشه‌ای را که انگار زبان آدم را باز می‌کرد، یاد گرفتم.» تا امروز برای خودم برو بیایی داشتم. اصلاً فکرش را هم نمی‌کردم که دنیا حساب و کتاب داشته باشد و این عقربه‌های لامصب که روی صفحه سفید راه می‌روند، چیزی را بشمارند. اصلاً نمی‌دانستم همین ساعت کوچک لعنتی که الان از آن اتاق هم صدای تیک‌تاکش می‌آید و اعصابم را خرد می‌کند، همان ساعت پاندول‌دار خانه آقای اربابی باشد که اولین بار در تهران دیدم.