



ناخدا ریشآتشی 1/ مدرسهی دزدان دریایی
28,000 تومان
معرفی کتاب ناخدا ریش آتشی 1 اثر چی استراتی
به مدرسهی دزدان دریایی کاپیتان ریشآتشی خوش آمدید!
تامی برای گذراندن دورهی اول آموزشش سوار کشتی صدف پوسیده شد تا یاد بگیرد چطور مثل دزدان دریاییِ حرفهای راه برود، حرف بزند و ماجراجویی کند.
آیا او و دوستانش در امتحانات موفق میشوند و میتوانند راز گنج گمشده را پیدا کنند؟
شما هم باید سوار کشتی شوید تا خودتان ببینید!
در انبار موجود نمی باشد
ناخدا ریشآتشی 1/ مدرسهی دزدان دریایی
نویسنده |
چی استراتی
|
مترجم |
نلی محجوب
|
نوبت چاپ | — |
تعداد صفحات | 216 |
نوع جلد | —- |
قطع | — |
سال نشر | — |
سال چاپ اول | —— |
موضوع |
کودک و نوجوان
|
نوع کاغذ | —— |
وزن | 0 گرم |
شابک |
9786222041335
|
وزن | 0.5 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: aisa
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
شب زمين
معرفی کتاب شب زمین اثر آلبر کامو
حکم در برابر حکم
معرفی کتاب حکم در برابر حکم
نمایشنامهای غنی به قلم «سخن سرای آون»... ویلیام شکسپیر در کتاب حکم در برابر حکم به روایت ماجرای کلادیو میپردازد که توسط لرد آنجلو دستگیر شده است. دوک به بهانهی خارج شدن از شهر همهچیز را به معاون خود آنجلو سپرده و تصمیمات او را مشاهده میکند. این اثر غنی به موضوعات مهمی همچون عدالت، حقیقت و افراطگرایی دینی میپردازد و این امر آن را از نمایشنامهای صرفاً کمدی فراتر برده و به ژانر کمدی - تراژدی نزدیک کرده است.درباره کتاب حکم در برابر حکم:
«حکم مکنید تا بر شما حکم نشود. زیرا بدان طریقی که حکم کنید بر شما نیز حکم خواهد شد و بدان پیمانهای که پیمایید برای شما خواهند پیمود.» ویلیام شکسپیر (William Shakespeare) در نمایشنامهی پرشور خود، حکم در برابر حکم (Measure for Measure) به روایت داستان فرمانروایی میپردازد که به طور موقت از ادارهی شهر فاصله گرفته و یکی از اعضای دولت خود، به نام آنجلو را به عنوان جانشین انتخاب کرده تا قوانین را با دقت بیشتری اجرا کند. چرا که شهر وین به فساد اخلاقی و سیاسی دچار شده است. آنجلو تلاش میکند تا با اجرای دقیق و موشکافانهی قوانین بیاخلاقی را از بین ببرد. آنجلو در اولین قدم به بازداشت نجیبزادهای جوان اقدام میکند و کلودیو اولین قربانی اوست. او که پیش از ازدواج ژولیت را باردار کرده بود، محکوم به حبس و اعدام میشود. در این میان، خواهر کلودیا که در آستانهی راهبه شدن است، برای نجات جان برادرش به دعا میپردازد. آنجلو تمام تلاش خود را به کار میگیرد که از ایزابلا اخاذی کند و به او پیشنهاد میکند تا جان برادرش را در ازای پاکدامنی خود نجات دهد. دوک پنهانی و از دور شاهد همهی این وقایع است و از ایزابلا میخواهد که علیه آنجلو با یکدیگر متحد شوند. دوک که جامهی مبدل به تن کرده، در یکی از تاریکترین نمایشنامههای شکسپیر که به ماهیت اخلاق و عدالت مربوط میشود، باز میگردد تا به اجرای عدالت بپردازد. از این نمایشنامه در فرهنگ کنونی عصر ما استقبال فراوانی صورت گرفته و پیرامون آن بحثهای گستردهای به میان آمده است. برای برخی امیر مداخلهگری بیمورد است که معیارهای اخلاقی را به دیگران تحمیل میکند. بعضی برخورد آنجلو و ایزابلا را نمونهای از اذیت جنسی میدانند و عدهای تنها حق انتخاب و تصمیمگیری یک زن راجع به بدن خود را مشاهده میکنند و نه چیزی تحت عنوان آزار جنسی. گفتنیست که نمیتوان از تأثیر زمینهی سیاسی، تاریخی و فرهنگی اجتماعیِ نمایشنامهی حکم در برابر حکم غافل شد. چرا که شکسپیر به خوبی از زمینهها و دلمشغولیهای زمانهی خود آگاهی داشته است.موسم هجرت به شمال
در بخشی از کتاب موسم هجرت به شمال میخوانیم:
صدایش انگار از جهان دیگری به من میرسید. و شروع کرده بود به ترسیم سیمای وحشتناک مردی گرگصفت که باعث خودکشی سه دختر و قتل یک زن شوهردار و همسر خویش شده بود، مردی خودخواه که همهی زندگیاش تنها به دنبال لذت بوده است. در اثنای این از خود به در شدنها بودم که ناگاه صدای استادم، پروفسور ماکسول فوسترکین را شنیدم که سعی میکرد از طنابِ دار نجاتم دهد، فریاد میکشید «مصطفا سعیدی وجود ندارد او توهم است. یک دروغ است. من از شما میخواهم که این دروغ را محکوم به قتل کنید.» اما من مثل کپهی خاکستر سردشدهای بیحرکت نشسته بودم. پروفسور فوسترکین شروع به تصویر چهرهای از انسان نابغهای کرد که شرایط او را به سوی قتل کشانده بود. قتل در لحظهی غیرت و جنون. و سپس داستانی را از من که در سن بیست و چهارسالگی به هیئت استادیار اقتصاد در دانشگاه لندن تعیین شده بودم تعریف کرده و به آنها گفت «آن هموند و شیلا گرینود از آن دست دخترانی بودند که به دنبال راهی برای مرگ میگشتند، آنها در نهایت حتا اگر با مصطفا سعید هم برخورد نمیکردند، خودشان را میکشتند. آقایان و خانمها، هیئتمنصفه، مصطفا سعید انسان شریفی بوده که فرهنگ غرب بر عقل او تأثیر گذاشته، اما در عوض قلبش را نابود کرده است. این دو دختر را مصطفا سعید به قتل نرسانده بلکه ویروس بیماری مهلک هزارسالهای باعث قتلشان شده است.» به ذهنم رسید که بلند شوم و به آنها بگویم "این ستم بر من و تلفیق امور نامربوط به همدیگر است. من آنها را کشتم. من بیابان لمیزرعی هستم. من اتللو نیستم. من دروغم. چرا مرا به دار نمیزنید تا این دروغ را ریشهکن کنید!» اما پروفسور فوسترکین محاکمه را به درگیری میان دو جهان تبدیل کرد، که من یکی از قربانیان آن بودم. و قطار مرا به ایستگاه ویکتوریا برد و به دنیای جین موریس رساند.تندباد
معرفی کتاب تندباد
لوران گوده در کتاب تندباد، شما را با شخصیتی مواجه میکند که به خاطر فساد، تلخی و رنجی که در پیرامونش وجود دارد از زندگی به تنگ آمده و مدام مشغول روایت از جهان خشنی است که او را دربرگرفته و به قول خودش «دوست دارد سیاه و آزاد بمیرد». تندباد (Ouragan roman) رمانی پر از روایتهای کوچک از محلههای پست، کشمکشها و تلاش برای حفظ هویت است. راوی مانند قصهگویان سیاه پوست قرن نوزدهم مداوم روایت میکند و باعث میشود شما با قصهها و کلماتش میخکوب شوید. لوران گوده (Laurent Gaude) نویسندهای است که در هر یک از آثارش به گوشهای از جهان میرود و با پرداختن به رویدادها، آداب و رسوم، تاریخ و مصیبتهایی که انسان ناخودآگاه با آنها درگیر میشود، نگاهی از دنیای متفاوت در برابر چشمان شما میگذارد. او در این داستان به آمریکا میرود و قهرمانانش را از نیواورلئان و لوئیزیانا انتخاب میکند، شخصیتهایی که خود را رودرروی تندباد کاترینا (اوت 2005) میبینند و خط سرنوشتشان در تصویری از آخر زمان با هم تلاقی میکند. هنگامی که توفان شروع شد بیشتر محلههای مرفهنشین خانه خود را تخلیه کردند، اما ساکنان سیاه پوست بخشهای فقیر در خانههای خود ماندند چون نه وسیلهای برای فرار داشتند و نه تمایلی، چرا که زندگی برای آنها در جای دیگر بیمعنا بود. گوده که پس از این فاجعه بسیار دگرگون شده بود، تصمیم گرفت عکسها و مقالههایی از روزنامههای آن روزها را گردآوری کند. او در برنامهای تلویزیونی میگوید که عکس زن سیاه پوستی که پرچم امریکا را بر شانه حمل میکند از یکی از همین عکسها زاده شده است. او به دنبال شخصیتی بود که لبریز از خشم و نفرت است و اضافه میکند «برای من جالب است که در چنین مواقعی آتشسوزی جنگلها، زمین لرزهها، فوران آتشفشانها انسان پی میبرد که نیروی حاکم بر این سیاره هم تراز قدرت او نیست و چیزی مبهم و ژرف وجود دارد که بشر واقعاً در برابر آن حقیر است. اینکه غرور انسان در چنین لحظههایی خرد میشود و از بین میرود واقعاً جالب است.» بسیاری از استعارههای رمان برگرفته از تورات هستند، از جمله کشتی نوح در دل توفان و سیلاب و هرگونه ارجاع به کتابهای مقدس ناخواسته و غیر عمد بوده و نویسنده هیچ علاقهای نداشته که مفاهیم دینی را وارد چهارچوب داستان کند. در بخشی از کتاب تندباد میخوانیم: به خیابانهای شهر نگاه میکند که دارند خالی میشوند و به مردمی که دسته دسته میدوند و خانهها را ترک میکنند و میداند که جایی برای او نخواهد بود. پدرها را میبیند که ماشینها را پر از بار میکنند و بنزین ذخیره برمیدارند، مادرها را میبیند که با قیافههای درهم کشیده برای چندمین بار از بچههاشان میپرسند که آیا قمقمهها را پر کردهاند یا نه، همه را نگاه میکند و میداند که جزء آنها نیست. او میماند چون ماشینی ندارد، چون نمیداند کجا برود و خسته است. میماند، شهر در تب و تاب است و او جزء شهر نیست. مردم میترسند، عرق میریزند و هول برشان داشته که یک دقیقه را هم هدر ندهند، ولی او با آنها نیست. واقعاً نمیترسد، به مرگ فکر نمیکند، فقط فکر میکند که این هم یک امتحان است، امتحانی سخت. میداند که دوباره از پا درمیآید، انگار زندگی فقط همین است و او باید تسلیمش شود. به مردها و زنهایی که میروند نگاه میکند و به محلهی نکبتبارش برمیگردد، سرافکنده برمیگردد. خیابانهای اینجا آرامتر از مرکز شهرند. کسی در جنب و جوش نیست. باز خیابانهای پهن و فقیرانهای را میبیند که حتی خانههاشان هم خسته به نظر میرسند و بیاختیار صدای چکشِ قاضی را میشنود. باد بلند میشود. توفان نزدیک میشود و مثل همیشه قسمت آنهاست، قسمت بدبخت و بیچارههای درمانده، فقط مال آنها. موقع پرداخت صورت حساب به نظرش میرسد که زن جوان طور عجیبی نگاهش میکند. شاید از اینکه آدمی عادی دیده جا خورده است. حتماً با خودش فکر کرده بود که مسافر اتاق 507 مردی است بدبخت، معتادی که بیرون کردنش به این راحتیها نخواهد بود. « از مینیبار استفاده کردید؟» اشاره میکند که نه و بعد اضافه میکند، «فقط یک تماس تلفنی داشتم.» زن درحالیکه با اخم به صفحهی کامپیوتر زل زده تصدیق میکند. رسیدش را چاپ میکند و میگیرد طرفش. او نگاه میکند. مدت مکالمه مشخص است: یک دقیقه و پنج ثانیه. خندهاش میگیرد. یک دقیقه و پنج ثانیه. زمان خیلی کمی بود برای بیرون کشیدنش از آن اتاق. شماره گرفته بود. به رغم سالهای سپریشده هنوز شماره را از بر بود. فکر کرده بود خودش گوشی را برمیدارد یا اینکه باید پیغام بگذارد. برای شنیدن صدایش سر از پا نمیشناخت، ولی صدای بچگانهای جواب داده بود. لحظهای مکث کرده و بعد گفته بود «سلام، اسمت چیست؟» پسر بچهی آن طرف خط با اطمینان جواب داده بود «بایرون.» پرسیده بود «رز آنجاست؟» بچه انگار مردد بود. با صدای اخمآلودی جواب داده بود «مامانم؟» گفته بود «آره، به مامانت بگو من دارم میآیم.» بچه حرفش را بریده بود، «شما؟» شرم عجیب و خاصی سرتاپایش را گرفته بود. «کینو برنس.» و تکرار کرده بود «بهاش بگو من دارم میآیم.» و گوشی را گذاشته بود. یک دقیقه و پنج ثانیه. حالا دوباره به این لحظهها فکر میکند و نیروی تازهای در وجودش ریشه میدواند. ضربان رگهایش را حس میکند. عجله دارد. عجله دارد که این چند صد کیلومتر را طی کند و برود، آنقدر برود تا به او برسد، عجله دارد که پشت فرمان ماشینش بنشیند و بدون خوردن و نوشیدن براند، چهارصد کیلومتر براند. عجله دارد. این بیقراری از کی سراغش نیامده بود؟تاریخ فلسفهی راتلج (جلد چهارم): رنسانس و عقلباوری سدهی هفدهم
معرفی کتاب تاریخ فلسفهی راتلج - جلد چهارم: رنسانس و عقل باوری سدهی هفدهم
کتاب تاریخ فلسفهی راتلج - جلد چهارم: رنسانس و عقل باوری سدهی هفدهم، به مرور اندیشههای فلسفی قرنهای چهاردهم تا هجدهم میپردازد و مهمترین مکاتب و فیلسوفان دوران رنسانس تا روشنگری را معرفی میکند. این کتاب، با ویراستاری ج. اچ. آر. پارکینسون، بیشتر بر روی فلسفهی رنسانس و عقلباوری قرن هفدهم متمرکز است و میکوشد ضمن واکاوی ریشههای علم مدرن، ایدههای بزرگانی همچون دکارت، لایبنیتس، اسپینوزا، بیکن و هابز را بررسی کند.دربارهی کتاب تاریخ فلسفهی راتلج - جلد چهارم: رنسانس و عقلباوری سدهی هفدهم
دوران قرون وسطی که از قرن پنجم آغاز شده بود، درن هایت در قرن چهاردهم رو به افول گذاشت و در پی آن طبقههای اجتماعی جدیدی ظهور کردند. این طبقات گرایش کمتری به دین داشتند، عموماً تاجر و صنعتگر و شهرنشین بودند و علایق و افکار اینجهانی و انسانیتری را دنبال میکردند. محققان به این برهه رنسانس میگویند که تا چند قرن ادامه یافت و ضمن متحول کردن تمام شئون زندگی، به عصر مدرن منتهی شد. دوران رنسانس بر روی فلسفه نیز عمیقاً تأثیر گذاشت و باعث شکلگیری ایدههای فلسفی جدیدی شد. این فلسفه در دورهای عملاً موازی فلسفهی مسیحی (مدرسی) بود و حتی اشتراکاتی هم با آن داشت؛ مثلاینکه هردوی آنها رویکردی کلاسیک داشتند و دائماً به فلسفهی یونان ارجاع میدادند. بااینوجود تفاوت بزرگی آنها را از هم متمایز میکرد؛ برخلاف فلسفهی مسیحیت که متکی بر آموزههای مسیحی بود، رنسانس حول انسان میگشت و نگاهی اومانیستی داشت فیلسوف رنسانسی دیگر عالِم دینی نبود و الزامی نداشت که حتماً الهیات خوانده باشد. با تکامل اومانیسم و ظهور عصر روشنگری در قرن هفدهم، عملاً علم بود که جای مذهب را گرفت. کتاب تاریخ فلسفهی راتلج - جلد چهارم: رنسانس و عقلباوری سدهی هفدهم (Routledge History of Philosophy Volume IV) میکوشد این دورهی سیصدساله را مرور کند و به مهمترین آرا و مکاتب فکری آن زمان بپردازد. این کتاب نگاهی اجمالی به رنسانس میاندازد و تکامل فلسفی آن را توضیح میدهد. بااینحال، بیشتر مطالب حول فلسفهی خردگرایی است که سنگ بنای عصر روشنگری و در ادامه، دوران مدرن را گذاشت. در اواخر قرن شانزدهم، در اوج رنسانس فیلسوفی ظهور کرد که تا حد زیادی با دیگر فلاسفه متفاوت بود. فرانسیس بیکن، متفکری انقلابی، که بر اندیشهورزی علمی تأکید میکرد و معتقد بود که وظیفهی پژوهشگر نه صرفاً مشاهدهی طبیعت، که دخالت در آن است. ایدهای بیسابقه که باعث شد او را فیلسوف علوم تجربی بدانند. بیکن به حلقهی اتصال میان علم و فلسفه بدل شد و سعی کرد این دو را به هم نزدیک سازد. پس از او فیلسوف دیگری به نام دکارت، به ایدههای بیکن عمق بیشتری بخشید و توانست ضعفهای آن را پوشش دهد. دکارت، اسپینوزا و لایبنیتس باوجوداینکه با هم متفاوت بودند و حتی همدیگر را نقد میکردند، اما اشتراکاتی داشتند که باعث شد پژوهشگران آنها را در یک مکتب جای دهند: مکتب عقلباوری. فیلسوفهای مکتب عقلباوری اعتقاد داشتند با عقل و بدون کمک احساسات میتوان حقیقت را درک کرد. کتاب تاریخ فلسفهی راتلج - جلد چهارم: رنسانس و عقلباوری سدهی هفدهم با اشاره به همین موضوع، به فلسفه، متافیزیک و شناخت این سه متفکر بزرگ قرن هفدهم میپردازد و عقایل آنها را تشریح میکند. کتاب بخشهایی را به فیلسوفهای غیرعقلباور مثل هابز هم اختصاص میدهد و جدل و مباحثهی این دو گروه را تفسیر میکند.بیا با جغدها دربارهی دیابت تحقیق کنیم
محصولات مشابه
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-هنر مفهومی و دستساخته
بسیاری از علاقهمندان به فلسفه در ایران که با فضای مجازی بیگانه نیستند نام دانشنامه فلسفه استنفورد را شنیدهاند و چه بسا از این مجموعه کم نظیر بهره هم برده باشند. این دانشنامه حاصل طرحی است که اجرای آن در سال ١٩٩٥ در دانشگاه استنفورد آغاز شد و همچنان ادامه دارد. این مجموعه از مدخلهای مناسبی برای ورود به گسترههای متنوع فلسفی برخوردار است و کسی که میخواهد برای اولین بار با مسأله یا مبحثی در فلسفه آشنا شود، یکی از گزینههای راهگشایی که پیش رو دارد این است که ابتدا به سراغ مدخل یا مدخلهای مربوط به آن در این دانشنامه برود.
نگارش، تدوین و انتشار مدخلهای دانشنامه فلسفه استنفورد به سرپرستی "دکتر ادوارد. ن. زالتا" افزون بر اینکه پیوندی فراگیر میان فضای دانشگاهی و عرصه عمومی برقرار کرده، ویژگیهای درخور توجه دیگری هم دارد و آن اینکه این دانشنامه به ویژه به کار دانشجویان و محققانی میآید که میخواهند در زمینهای خاص پژوهش کنند. ترجمه و انتشار تدریجی این دانشنامه به زبان فارسی و فراهم کردن امکان مواجهه شمار هرچه بیشتری از خوانندگان علاقهمند با آن از جمله اهدافی بوده که چه بسا مورد نظر بانیان این طرح بوده لذا "انتشارات ققنوس" با همکاری گروهی از مترجمان به سرپرستی "دکترمسعودعلیا" و با کسب اجازه از گردانندگان دانشنامه فلسفه استنفورد (SEP) اقدام به ترجمه و انتشار این دانشنامه مینماید و امیدوار است چاپ این مجموعه استمرار پیدا کند.دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-ماکس شلر
بسیاری از علاقهمندان به فلسفه در ایران که با فضای مجازی بیگانه نیستند نام دانشنامه فلسفه استنفورد را شنیدهاند و چه بسا از این مجموعه کم نظیر بهره هم برده باشند. این دانشنامه حاصل طرحی است که اجرای آن در سال ١٩٩٥ در دانشگاه استنفورد آغاز شد و همچنان ادامه دارد. این مجموعه از مدخلهای مناسبی برای ورود به گسترههای متنوع فلسفی برخوردار است و کسی که میخواهد برای اولین بار با مسأله یا مبحثی در فلسفه آشنا شود، یکی از گزینههای راهگشایی که پیش رو دارد این است که ابتدا به سراغ مدخل یا مدخلهای مربوط به آن در این دانشنامه برود.
نگارش، تدوین و انتشار مدخلهای دانشنامه فلسفه استنفورد به سرپرستی "دکتر ادوارد. ن. زالتا" افزون بر اینکه پیوندی فراگیر میان فضای دانشگاهی و عرصه عمومی برقرار کرده، ویژگیهای درخور توجه دیگری هم دارد و آن اینکه این دانشنامه به ویژه به کار دانشجویان و محققانی میآید که میخواهند در زمینهای خاص پژوهش کنند.
ترجمه و انتشار تدریجی این دانشنامه به زبان فارسی و فراهم کردن امکان مواجهه شمار هرچه بیشتری از خوانندگان علاقهمند با آن از جمله اهدافی بوده که چه بسا مورد نظر بانیان این طرح بوده لذا "انتشارات ققنوس" با همکاری گروهی از مترجمان به سرپرستی "دکترمسعودعلیا" و با کسب اجازه از گردانندگان دانشنامه فلسفه استنفورد (SEP) اقدام به ترجمه و انتشار این دانشنامه مینماید و امیدوار است چاپ این مجموعه استمرار پیدا کند.
نقدی بر این کتاب
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.