ناعدالتی

20,000 تومان

سفارش:1
باقی مانده:1
چطور می‌توانید در دنیایی که همه چیزش علیه‌تان است پیش روید؟ با امید؟ با ترس؟ یا با نبردی خشن؟ ریچارد رایت در این کتاب مجذوب‌کننده و آشفته‌کننده، برای تصویر کردن بیدادی حل‌ناشدنی، خاطرات کودکی‌اش را با خاطرات بیگر تامس – جوان سیاهی که در دام زندگی فقیرانه در زاغه‌های شیکاگو گیر افتاده است و ناخواسته درگیر مرگ زنی ثروتمند می‌شود – در هم می‌تند.

فقط 1 عدد در انبار موجود است

شناسه محصول: 9786008957423 دسته: , برچسب: , ,
توضیحات

ناعدالتی

نویسنده ریچارد رایت
مترجم حسین کاظمی یزدی
نوبت چاپ 2
تعداد صفحات 144
نوع جلد شوميز
قطع پالتویی
سال نشر —–
سال چاپ اول 1398
موضوع
ادبیات داستانی
نوع کاغذ ——
وزن 500 گرم
شابک
9786008957423

 

توضیحات تکمیلی
وزن 0.5 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “ناعدالتی”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Ali
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

کاربرد هنر در مسیر نوجوانی

99,500 تومان
چرا هنر اهمیت دارد؟ پاسخ‌هایی که بزرگسالان به این پرسش می‌دهند قانع کننده نیست. فقط می‌دانند که هنر مهم است و باید بدان پرداخت. این کتاب کودکان و نوجوانان را راهنمایی می‌کند تا با دیدی متفاوت به مسئله‌ی هنر و اهمیت آن در زندگی توجه کنند؛ و برای این کار می‌کوشد نشان دهد که برای فهم هنر پیش از هر چیز باید به شیوه‌ای متفاوت به زندگی نگاه کرد. نویسنده با بررسی برخی از آثار هنری مهم در طول تاریخ به این مسئله می‌پردازد که چه انگیزه‌هایی به خلق این آثار منجر شده‌اند و این آثار چه جایگاهی در ذهن و زندگی هنرمندان داشته‌اند. در عین حال هنر ابزار یا وسیله‌ی مهمی است برای معنا‌بخشیدن به تجربه‌های ما در زندگی؛ تجربه‌های گذشته و هم حال و آینده. هنر باعث می‌شود لحظات و احساسات خوب زندگی‌مان را ثبت و جاودانه کنیم و ارزش امور را بهتر درک کنیم؛ هنر ما را از ملال می‌رهاند و به ما امید می‌بخشد. پس احتمالا مهم‌ترین دستاورد این کتاب نزدیک کردن هنر و زندگی روزمره به یکدیگر است.
سفارش:0
باقی مانده:1

رازهای مانولیتو

38,000 تومان
اسم من مانولیتست، معروف به عینکی، بالاخره تصمیم گرفتم رازهایی که تا به حال جرئت نکرده‌ام به کسی بگویم، برایت فاش کنم. مثلا این که به طور وحشتناکی به برادر کوچکم، جونور، حسادت میکنم، از ییهاد قلدر می‌ترسم، یک روز پدرم باعث شرمندگی من شد، آرزو دارم یک سگ داشته باشم و ملودی مارتینز عاشق من است. ولی، با این حال، خواهی دید که در خانواده‌ام و در کلاسم، همه، چیزهایی برای پنهان کردن دارند.

میشل فوکو

185,000 تومان
انديشه‌گران انتقادي مجموعه‌اي است كه خوانندگان را با مهم‌ترين متفكران معاصر و موثر در عرصه‌هاي علوم انساني (به ويژه مطالعات ادبي و فرهنگي) آشنا مي‌كند. اين مجموعه طيف متنوعي از فيلسوفان و نظريه‌پردازان را در بر مي‌گيرد، اما اين متفكران همگي اصحاب (انديشه‌هاي انتقادي) بوده، هر يك به سهم خود آثار ارزنده و راه‌گشايي براي نقادي وضعيت فكري و فرهنگي معاصر پديد آورده‌اند. اين مجموعه مي‌كوشد تا با معرفي مهم‌ترين آثار هر متفكر و مرور موشكافانه‌ي انديشه‌هاي مطرح در آنها، افزون بر آشنايي ابتدايي، انگيزه‌اي براي خوانش‌هاي پيش رفته‌تر مهيا كند. هر مجلد اين مجموعه مي‌كوشد با گزينش دقيق، منسجم و هدفمند انديشه‌هاي اساسي هر متفكر و آثار او، به جاي دانشي سطحي، شناختي عميق به خواننده ارائه كند.

چشمهایش و ملکوت

110,000 تومان
کتاب چشمهایش و ملکوت نوشته جعفر مدرس صادقی توسط انتشارات مرکز با موضوع ادبیات، ادبیات داستانی، رمان، داستان های فارسی به چاپ رسیده است. بخشی از متن کتاب «بهرام صادقی نه اهل سیاست بود و نه هیچ سر و کاری با هیچ محفل و دار و دسته‌ای داشت. حتا کافه هم نمی‌رفت. قهوه‌خانه می‌رفت و به جاهای پرت و پلا. اما دوستان دلسوز و روشنفکری که در کمین او بودند او را پیدا کردند و به کافه‌ها بردند و به جلسه‌های ادبی و شعرخوانی و داستان‌خوانی کشاندند. هرچند این تلاش‌ها به جایی نرسید و اگر هم به جایی رسید، دوام چندانی پیدا نکرد. حتا وقتی که دوستان تصمیم گرفتند داستان‌های پراکنده‌ای را که در مجلّه‌های سخن و فردوسی و صدف و کتاب هفته چاپ کرده بود جمع و جور کنند و یک مجموعهٔ آبرومندی برای او ترتیب بدهند، خودِ او در دسترس نبود و در گرداوری و ویرایش متن داستان‌هایی که داشت چاپ می‌شد هیچ نظارت و مُراقبتی نکرد و هیچ نقشی نداشت. سالها پیش از انتشار این مجموعهٔ آبرومند و یکی دو ماه پیش از آن که دستنوشتهٔ «ملکوت» را به دست چاپ بدهد، در نامه‌ای به ابوالحسن نجفی می‌نویسد «به دنیای ذهنی خودم پناه برده‌ام» و از احساسی حرف می‌زند که از کودکی با او بوده است و این اواخر در وجودش به شدّت قوّت گرفته است. می‌گوید «از همان اوایل بچگی گاهی حس می‌کردم مثل این که روی زمین نیستم، یعنی به فاصلهٔ چند سانتی‌متر از خاک قدم برمی‌دارم...» و تعریف می‌کند که یک روز آفتابی که با خانواده رفته است باغ و دسته جمعی نشسته‌اند روی ایوانی که جوی آبی از کنارش می‌گذرد، ناگهان احساس می‌کند که سرش داغ شده و خودش را می‌بیند که سبک شده و از روی قالی بلند می‌شود و به هوا می‌رود. «همه چیز وضوح خودش را از دست داد و مه عجیب و غریبی سراسر باغ و گُلها و ایوان را گرفت و همه چیز حاشیه‌دار شد و من احساس کردم که وجودم از خودم مثل این که جدا شد و دیگر در دنیای پدر و مادرم و بچه‌ها و باغ نیستم، مثل این که به جای دیگری رفته‌ام... بعداً به من گفتند که تکانم داده بودند و من فوراً خوب شدم.» اما او هرگز خوب نشد. این واقعه هر چند سالی یک بار تکرار می‌شد و تا بزرگسالی و تا زمانی که این نامه را می‌نوشت و تا سالها بعد ادامه پیدا کرد. به قول خودش، احساس «بیگانگی» به «همه چیز» و تنهایی: «تنهای تنهایم. دیگر همه‌شان را شناخته‌ام... ولشان کن!» عین همین واقعه را در «ملکوت» از زبان «م.‌ ل.» روایت کرده است: «دوازده سال داشتم و با خانواده‌ام به باغ رفته بودیم. آن روز که در ایوان باغ نشستیم و من با گلهای سرخ باغچهٔ جلو ایوان بازی می‌کردم. جوی آب از کنار باغچه می‌گذشت و پونه‌های خودرو عطر خود را با نسیم تا دوردست می‌فرستادند، بچه‌ها پشت سرم به جست و خیز و بازی مشغول بودند و من باز هم از آنها کناره گرفته بودم. چیزی بود که مثل همیشه مرا بسوی انزوا و تنهایی می‌کشاند. ناگهان مادرم از قفا صدایم زد و در همین وقت بود که غنچه‌ای در انگشتانم له شد. دستم از تیغ خار آتش گرفت و من فریاد زدم می‌سوزد.... همه چیز زرد شد و پرده‌ای نگاهم را کدر کرد و مثل اینکه کمی از زمین بلند شدم. سرم گیج رفت و گرمای کشنده‌ای در سراسر بدنم لول خورد...» دکتر حاتم «ملکوت» هم که به دوست و دشمن و آشنا و بیگانه آمپول مرگ تزریق می‌کند، سرش پیر است و تنش جوان و میان مرگ و زندگی در نوسان است. می‌گوید «یک گوشهٔ بدنم مرا به زندگی می‌خواند و گوشهٔ دیگری به مرگ...» و می‌گوید «درد من این است. نمی‌دانم آسمان را قبول کنم یا زمین را... هر کدام برایم جاذبهٔ بخصوصی دارند...» احساس «انزوا» و «تنهایی» دوران کودکی به اندیشهٔ «مرگ» و «نیستی» در جوانی مُنجر شد. از همان سالهای آخر دبیرستان فکر خودکُشی در میان دوستان و همشاگردی‌ها قوّت گرفته بود. یک جور بازی و مسابقهٔ خودکُشی پیش آمده بود. منوچهر فاتحی یکی از دوستانی بود که چند بار تهدید به خودکُشی کرد، اما خودش را نکُشت. تا لب‌لب مُردن رفت، اما زنده و صحیح و سالم برگشت. یکی از همشاگردی‌ها همهٔ تقصیرها را به گردن معلّمی می‌اندازد که از رشت آمده بود و «اگزیستانسیالیست» بود و طرفداران فراوانی پیدا کرده بود. به این دار و دستهٔ ناامیدی که مُدام دم از خودکُشی می‌زدند «اگزی» می‌گفتند.» فهرست کتاب چشمهایش زمین هوا بزرگ علوی: ورق پاره ها و داستان های دیگر بهرام صادقی: قنقنه ها و داستان های دیگر یادداشت

مطرود و دو داستان ديگر

160,000 تومان
بخشی از کتاب مطرود و دو داستان دیگر شهر را درست نمی‌شناختم، شهر محل تولدم و محل اولین گام‌هایم در این جهان، و بعد گام‌های دیگرم، آن‌چنان پُرشمار که گمان می‌کردم همهٔ ردپاهایم گم شده، اما اشتباه می‌کردم. چه کم بیرون می‌رفتم! گه‌گاه پشت پنجره می‌رفتم، پرده‌ها را کنار می‌زدم و بیرون را تماشا می‌کردم. اما بعد تندی برمی‌گشتم به کنج اتاق، به سوی تخت‌خواب. در این هوایی که محاطم کرده بود احساس ناخوشی می‌کردم، احساس گمگشتگی در برابر هرج‌ومرج چشم‌اندازهای بی‌شمار. اما همچنان می‌دانستم در این برهه چه‌طور عمل کنم، در مواقعی که کاملاً ضروری بود. اما اول چشم چرخاندم به سوی آسمان، همان جا که به ما مدد می‌رساند، که هیچ مسیری در آن نیست، که انسان در آن آزادانه پرسه می‌زند، همچون در برهوت، و هیچ‌چیز سد نگاهت نمی‌شود، هر جا که چشم بگردانی، مگر حدودوثغور خودِ نگاه. سرِ آخر ملال‌آور می‌شود. بچه که بودم گمان می‌کردم زندگی وسط دشت چه خوب است، و رفتم به خلنگ‌زار لونِبورک۱ با فکر دشت رفتم به خلنگ‌زار. خلنگ‌زارهای نزدیک‌تر دیگری هم بود، اما صدایی مدام به‌ام می‌گفت، خلنگ‌زار لونِبورک به کارت می‌آید. به‌حتم عامل ۲lüne در این ماجرا مؤثر بود. از قرار معلوم خلنگ‌زار لونِبورک به‌هیچ‌وجه رضایت‌بخش نبود، به‌هیچ‌وجه. ناامید به خانه آمدم، و درعین‌حال آسوده‌خاطر. بله، نمی‌دانم چرا، اما هیچ‌وقت ناامید نشده‌ام، اغلب در روزهای نخست ناامید می‌شدم، بدون آن‌که هم‌زمان، یا اندکی بعد، آسودگی خاطر انکارناپذیری احساس کنم.
سفارش:0
باقی مانده:2

نور در تئاتر

24,000 تومان
نور از جمله عناصر هنری و تخصصی تئاتر است که به نظر نویسنده کتاب تا کنون به راستی و به جد در ایران به آن پرداخته نشده است. نویسنده معتقد است نقش نور بسیار گسترده و قدرتمند است.کتاب یادشده حاصل سی سال تجربه عملی و نیز مطالعه و تحقیق نویسنده درباره تئاتر و نور است. سهم شناخت تحلیلی و مفهومی و نیز طراحی نور و هنر نورپردازی نسبت به سهم نگاه فناورانه و فنی بسیار زیاد است. می توان در پیشگفتار کتاب با انگیزه هایی که نویسنده را به نگارش متن برانگیخته آشنا شد. شناخت تئاتر به صورت آکادمیک و شناخت نور در تئاتر به صورت علمی و عملی شرایط مناسبی برای نویسنده فراهم آورده  است تا بتواند به درستی پاسخهای جامعی برای پرسشهای کنجکاوانه دانشجویان، کارگردانان؛ نویسندگان، طراحان تئاتر و بازیگران داشته باشد. وجود پیوستها، فهرست منابع و واژه نامه از جمله مزایای این کتاب به حساب می آید. پیوستها شامل پیوست اول گفتگـو با دکتـر علی رفیعی، کارگـردان و طراح صحنـه، پیرامـون نورپردازی در تئاتر، است. این گفتگــو درخصوص اهمیت انسان و تفکر و احساس او در مقابل اهمیت تکنولوژی و پیشرفت آن است. پیوست دوم به تصاویر و جلوه های ویژه و شابلونهای نورپردازی و فرمهای مخصوص نورپردازی می پردازد و پیوست سوم صحنه هایی از اجراهای گوناگون است که در آن تصاویر رنگی از نورپردازیهای مختلف با تفسیرهای تحلیلی و مفهومی و شرح کامل نورپردازی برای هر تصویر آورده شده است. سخن پایانی نویسنده همه صداقت و عشق او را به نور و نورپردازی در تئاتر به نمایش می گذارد.