نامه باستان: ویرایش و گزارش شاهنامه فردوسی

409,000 تومان

چکیده :

کتاب حاضر با نام «نامه باستان، ویرایش و گزارش شاهنامه فردوسی (جلد نهم): از پادشاهی خسرو پرویز تا پادشاهی یزدگرد» یکی از بخش‌های مجموعه‌ای نه جلدی است که در آنها شاهنامه بیت به بیت از آغاز تا انجام هم به شیوه‌ای دانشورانه و برهانی ویراسته شده است و هم هر کدام از بیتها از دیدگاه‌های گوناگون بر پایه دانش‌های ادب‌دانی و سخن‌سنجی و زبان‌شناختی بررسیده و کاویده و گزارده گردیده است.

از همین روی این کتاب از آن زمان که به چاپ رسیده است بارها تجدید چاپ شده است با آنکه چونان کتاب درسی نوشته نشده است در درس شاهنامه‌شناسی و پژوهش در رزم‌نامه‌ها در شمار بنیادین‌ترین آبشخورهای آموزشی و پژوهشی در دانشگاه‌های ایران و دیگر دانشگاه‌های کشورهای پارسی زبان آمده است.

در این جلد بیت‌های فرجامین شاهنامه از پادشاهی خسرو پرویز تا پادشاهی یزدگرد گنجانده شده است.

توضیحات:

این کتاب با نام «نامه باستان: جلد نهم: از پادشاهی خسرو پرویز تا پادشاهی یزدگرد»جلد نهم از مجموعه ده جلدی است که ویرایش و گزارش شاهنامه را از آغاز تا انجام دربر خواهد داشت.

این مجموعه برای همه دوستداران شاهنامه به چاپ خواهد رسید؛ اما دانشجویان رشته زبان و ادبیات فارسی در مقطع دکتری و کارشناسی ارشد از این مجلد و جلدهای دیگر که به یاری خداوند در آینده چاپ خواهد شد، می‌توانند بهره‌مند گردند.

فهرست:

پیشگفتار
دیباچه
پادشاهی خسروپرویز
بهرام چوبینه
پادشاهی قباد پرویز
پادشاهی اردشیر شیروی
پادشاهی فرایین گراز
پادشاهی پوراندخت
پادشاهی آزرمدخت
پادشاهی فرخزاد
پادشاهی یزدگرد
بخشهای بر افزوده
گزارش بیتها
فرهنگ واژگان
واژه‌نمای ریشه‌شناختی
کتابنما

فقط 1 عدد در انبار موجود است

توضیحات

نامه باستان: ویرایش و گزارش شاهنامه فردوسی

نویسنده
دکتر میرجلال‌الدین کزازی
مترجم
——-
نوبت چاپ 6
تعداد صفحات 584
نوع جلد شومیز
قطع وزیری
سال نشر 1397
سال چاپ اول 1387
موضوع
مطالعات ادبی
نوع کاغذ ——
وزن 0 گرم
شابک
9789645302830
توضیحات تکمیلی
وزن 0.0 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “نامه باستان: ویرایش و گزارش شاهنامه فردوسی”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

خلاصه کتاب

 

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: aisa
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

مهماني تلخ

70,000 تومان

در بخشی از کتاب مهمانی تلخ می‌خوانیم

با انگشت جلو را نشان داد. خواستم راه بیفتم که دیدم دنده عقب گرفت و به سرعت آمد طرفم. جلوام که رسید، زد روی ترمز، طوری که لاستیک‌ها چند سانتی روی آسفالت کشیده شدند. سرم را خم کردم و کنار شیشه‌ی نیمه پایین گفتم: « پارک‌وی. » با انگشت شست، صندلی عقب را نشان داد.

وقتی در را باز کردم، زنی که عقب نشسته بود، رفت کنار شیشه. سوار شدم. راننده زد توی دنده. گفت: « حالا تا نیایش بریم. » « من پیاده می شم. » خواستم دستگیره را بکشم که گفت: « بشین، آقاجون. بالاخره یه کاریش می‌کنیم. » برگشته بود. گفتم: « نمی خوام وسط راه تاکسی عوض کنم. » پایش را گذاشت روی گاز و ماشین از جایش کنده شد.

شاید هنوز بیست متر نرفته بود که گفت: « خیلی زود جوش می آری،آقا. » « جوش نمی آرم. گفتم که نمی خوام تاکسی عوض کنم. » « اصلاً اون جا که شما وایساده بودی تا صبح هم کسی سوارت نمی‌کرد. » از توی آینه نگاهی به من انداخت.

بعد سرش را چرخاند طرف مردی که صندلی جلو نشسته بود. گفت: « شما دیدینش، آقا؟ » مرد بی آن که نگاهش کند، گفت: « من اصلاً حواسم به خیابون نبود.» زن گفت: « من دست شونو دیدم. » « آره، منم همون یه دستو دیدم که از لای درخت ها اومده بود بیرون. معلوم می شه شما هم مثل من حواس تون خیلی جَمعه. » گفتم: « می خواستین بیام وایسم وسط اتوبان؟ »

« دیگه آخه شما هم خیلی رفته بودی کنار. تا آدم می اومد بفهمه چی به چیه، پنجاه متر رفته بودجلو. » مردی که جلو نشسته بود، گفت: « اتفاقاً ایشون کار درستی کردن. تو این شهر تا بخوای جوون الکی خوش هست. می زنن به آدم و درمی رن. بعدش هم هیچی به هیچی. جنازه ت افتاده وسط اتوبان. » زن گفت: « آره، واقعاً. » کیفش را که گذاشته بود روی زانویش، باز کرد و دستمالی بیرون آورد

 گفت: « اگه تا پارک وی می رین، من هم می آم. » راننده از توی آینه نگاهش کرد. « تا تجریش هم بخواین می رم. می خوام برم اون جا بنزین بزنم.«من همون پارک وی پیاده می شم.» دوباره توی آینه نگاهش کرد. گفت: «رو چشمم، خانم.» لبخند زد.

کمی بعد، وقتی داشتیم به پل گیشا نزدیک می شدیم، راننده شیشه اش را تا آخر پایین کشید. آرنجش را گذاشت لب پنجره و به ماشین بغلی نگاه کرد که داشت نزدیک ما حرکت می کرد. از پنجره‌ی بازش صدای آهنگ ملایمی به گوش می‌رسید.

گفت: «لامسب، انگار نه انگار پاییز شده. هوا از تابستون هم گرم تره». دست راستش را گذاشت به صورتش. حدس زدم دارد با سبیلش ور می‌رود. باز توی آینه نگاهی به من انداخت. وقتی دید حواسم به اوست، نگاهش را دزدید. با این حال هنوز چشم‌های ریزش پیدا بود.

برادر خوانده

90,000 تومان
بن تاملین، تنها فرزند خانواده، از دست پدرش بسیار عصبانی است. آن‌ها از تورنتو به جزیره‌ی ویکتوریا در استان دیگری نقل مکان کرده‌اند تا پدرش که یک دانشمند رفتارشناس است، در این‌جا کار کند. به این ترتیب بن باید تولد سیزده‌سالگی‌اش را تنها و دور از دوستانش در یک شهر و خانه‌ی جدید بگذراند. اما در همین روز اتفاق دیگری هم می‌افتد که او را عصبانی‌تر می‌کند و البته بر زندگی‌اش تأثیر مهمی می‌گذارد. مادرش با یک شامپانزه‌ی هشت روزه به خانه می‌آید. پدر بن در حال تحقیق روی موضوع آموزش زبان اشاره به شامپانزه‌هاست و به همین دلیل تصمیم می‌گیرد شامپانزه‌ای را از نوزادی به خانه بیاورد و بزرگ کند و مادرش دستیار این تحقیق است. همه از بن انتظار دارند که زان را به عنوان عضوی از خانواده بپذیرد و در بزرگ کردن و آموزش به او کمک کند. اما این کار برای بن غیرممکن است. به تدریج بن عاشق زان می‌شود و او را به عنوان برادر کوچک‌ترش می‌پذیرد. اما پروژه‌ی یاد دادن زبان اشاره به شامپانزه‌ها شکست می‌خورد. حالا زان باید به مراکز نگه‌داری حیوانات تحویل داده شود. بن حاضر نیست این موضوع را قبول کند و دیگران درک نمی‌کنند چرا او چنین واکنشی از خودش نشان می‌دهد. آن‌ها نمی‌فهمند چرا بن به یک شامپانزه چنین وابسته شده است. داستان از زاویه‌ی دید و زبان بن بیان می‌شود و حرف‌ها و نظرها و نوع نگاه بیانگر تفکر یک نوجوان سیزده‌ساله است. کتاب دو داستان موازی دارد که هم‌گام با هم پیش می‌روند. تعامل بن و زان و تعامل بن و دوستانش. بن چالش بزرگ دیگری هم دارد؛ کنار آمدن با پدر کنترل‌گر و سخت‌گیرش. خط اصلی داستان ساده است، اما در این خط ساده‌ی داستانی اتفاق‌های بسیاری می‌افتد و خواننده با پرسش‌هایی درباره‌ی ارتباط انسان و حیوان، حقوق حیوانات و اخلاق روبرو می‌شود.
سفارش:0
باقی مانده:1

بازار مکاره

620,000 تومان

معرفی کتاب بازار مکاره اثر نیکلای گوگول

گوگول، پیشگام بزرگ داستان‌نویسی روسی است. او نیرویی حیاتی، شجاعتی مثال‌زدنی، بینشی روشن و ایمانی پایدار داشت که گام برداشتن در مسیر درست را برایش فراهم می‌کرد.
برای همین بود که پیروانی حتی بزرگتر از خود پیدا کرد و گزاف نیست اگر گمان کنیم که در توفیق آن‌ها و شکوه آثارشان سهم دارد.
تورگنیف، داستایفسکی و تالستوی، سه نویسنده‌ی برجسته‌ی داستان‌نویسی روسیه که در مهارت و شهرت از او پیشی گرفتند، هر کدام به نوعی وامدار او هستند.
تالستوی، بدون الهام گرفتن از «تاراس بولبا» گوگول، معلوم نبود توفیقی در نوشتن «قزاق‌ها» به دست آورد؛ تورگنیف، احتمالا زیباترین فصل «خاک بکر» را مستقیما از «ملاکان قدیم» گوگول وام گرفته است؛ و اولین رمانک داستایفسکی، «بیچارگان» (مردم فقیر)، در بسیاری جاها وامدار داستان «پالتو» نوشته‌ی گوگول است و خود داستایفسکی در طول داستانش به وضوح به آن اشاره می‌کند. (از مقدمه مترجم)
سفارش:1
باقی مانده:1

لاک پشت

20,000 تومان

در بخشی از کتاب لاک پشت می‌خوانیم

نفس‌نفس‌زنان با خود زمزمه می‌کرد: خودش است! بزرگ‌ترین لحظه‌ی زندگی من دارد فرامی‌رسد! نباید آن را از دست بدهم! نباید خرابش کنم! باید خیلی آرام باشم! وقتی سه‌چهارم راه را پایین آمده بود خانم سیلور را دید که کنار در باز ایستاده بود تا با لبخندی به او خوشامد بگوید. خانم سیلور بازوانش را دور او حلقه کرد و گفت: «شما واقعاً بهترین آدمی هستید که در زندگی‌ام دیده‌ام! هر کاری را می‌توانید انجام بدهید! فوراً بیایید تو و بگذارید برایتان یک فنجان چای حاضر کنم. این حداقل کاری است که می‌توانم انجام دهم.» آقای هوپی وقتی در اتاق پذیرایی خانم سیلور روی صندلی دسته‌دار راحتی نشسته بود و چای می‌نوشید، سراپا شادی و هیجان بود. به خانم زیبایی که کنارش نشسته بود نگاه کرد وبه او لبخند زد. آن خانم هم در مقابل به او لبخند زد. آقای هوپی با دیدن لبخند دوستانه و گرم خانم سیلور ناگهان شهامتی را که به آن نیاز داشت پیدا کرد و گفت: «لطفاً، می‌شود با من ازدواج کنید؟» خانم سیلور فریاد زد: «آقای هوپی! من هرگز تصور نمی‌کردم شما به فکر بیفتید از من تقاضای ازدواج کنید! البته که با شما ازدواج می‌کنم!» آقای هوپی فنجان چایش را کنار گذاشت و هر دو در وسط اتاق ایستادند و به یکدیگر نگاه کردند. خانم سیلور درحالی‌که کمی نفسش گرفته بود گفت: «من این را مدیون آلفی هستم.» آقای هوپی گفت: «آلفی عزیز و قدیمی. ما او را برای همیشه نگه می‌داریم.» بعدازظهر روز بعد آقای هوپی همه‌ی لاک‌پشت‌ها را به مغازه‌های فروش حیوانات خانگی برگرداند و گفت که می‌توانند آن‌ها را مجانی بردارند. بعد اتاق‌نشیمن را تمیز کرد و حتی یک برگ کلم یا کم‌ترین اثری از لاک‌پشت‌ها در آن باقی نگذاشت. چند هفته بعد خانم سیلور، خانم هوپی شد و آن‌ها از آن پس به خوشی با هم زندگی کردند

داستان‌های خانه‌درختی 2/ خانه‌درختی 26طبقه

235,000 تومان

معرفی کتاب خانه درختی 26 طبقه اثر اندی گریفیتس

کتاب خانه درختی 26 طبقه، اثری نوشته ی اندی گریفیتس است که نخستین بار در سال 2012 انتشار یافت.
اندی و تِری حالا به خانه ی درختی عجیبشان، چیزهای جدیدی اضافه کرده اند: زمین اسکیت، اتاق ضدجاذبه، یک بستنی فروشی با 78 طمع و نوع از بستنی و هزارتوی جهنمی که آن قدر پیچیده است که هر کسی تا به حال واردش شده، نتواسته از آن خارج شود.
این بار، اندی و تِری یک هفته فرصت دارند تا کتاب بعدی شان را تمام کنند، و اندی حتی می داند که این کتاب باید درباره ی چه باشد—داستان چگونگی آشنایی او با تِری.
زندگی در خانه ی درختی هیچ وقت خسته کننده نیست و عملیات های کوسه، طوفان های مهیب و کله های چوبی دزدان دریایی، تازه آغاز ماجراست.
سفارش:3
باقی مانده:1

برج

12,000 تومان
به پسارستاخیز دیوانه‌وار و آشفته‌ی «جی. جی. بالارد» خوش آمدید. جایی که انسان علیه انسان برمی‌خیزد و باعث نابودی خود می‌شود. بالارد امپراطور پادآرمان‌شهرهایی است که خودش آن‌ها را خلق کرده است. او «برج» را نوشته تا سرنوشت شوم و معدوم انسان را نشان دهد، سرنوشتی که دیر یا زود گریبان‌گیر تمام دنیا می‌شود و انسان را از اوج تکنولوژی و مدرنیته، به غارهای تاریک و نمور می‌کشاند. وحشت، درماندگی و سرگشتگی انسان مدرن در برج نمودِ واقعی پیدا کرده است. این کتاب را باید بارها بخوانید و بیندیشید. رمان، قصه‌ی ساختمانی مسکونی در دوران پسارستاخیز جهان است که تمام امکانات پیشرفته و ضروری برای زندگی ساکنانش در آن فراهم شده است. فروشگاه، بانک، استخر و حتی مدرسه هم در این ساختمان وجود دارد. ساکنان این برج از آن خارج نمی‌شوند و با دنیای بیرونی ارتباط برقرار نمی‌کنند. حوادث کوچکی که در این ساختمان اتفاق می‌افتد، چندان دردسرساز نیستند. اما کم‌کم نظام زندگی در ساختمان تغییر می‌کند و افراد به سه طبقه‌ی پایین، متوسط و بالا تقسیم می‌شوند. هر دسته از این افراد تصور می‌کنند گروه‌های دیگر دشمن هستند و باید از بین بروند. خشونت و کشتار بی‌رحمانه‌ای در ساختمان شروع می‌شود و در نهایت کسانی که تا دیروز دوست و همراه هم بودند، حالا همه چیز را از یاد برده‌اند و به افرادی خشن و بی‌ملاحظه تبدیل شده‌اند. برج مدرن و پیشرفته تبدیل به غاری بدوی می‌شود و انسان، انسان بودن را از یاد می‌برد. در بخشی از رمان می‌خوانیم: « یکی از روزهای شنبه سه ماه قبل، کمی بعد از ساعت یازده صبح، دکتر لنگ داشت برای خود صبحانه درست می‌کرد که ناگهان از صدای انفجار، هراسان از جا پرید. صدا از بالکنِ پشت اتاق نشیمن می‌آمد. یک بطری شامپانی از یکی از طبقات فوقانی از ارتفاع بیست متری، اول روی سایبانِ یکی از پنجره‌ها افتاده بود، بعد از روی سایبان بلند شده بود و خورده بود کف سرامیک بالکن و مثل بُمب ترکیده بود.»