نامه باستان: ویرایش و گزارش شاهنامه فردوسی

409,000 تومان

چکیده :

کتاب حاضر با نام «نامه باستان، ویرایش و گزارش شاهنامه فردوسی (جلد نهم): از پادشاهی خسرو پرویز تا پادشاهی یزدگرد» یکی از بخش‌های مجموعه‌ای نه جلدی است که در آنها شاهنامه بیت به بیت از آغاز تا انجام هم به شیوه‌ای دانشورانه و برهانی ویراسته شده است و هم هر کدام از بیتها از دیدگاه‌های گوناگون بر پایه دانش‌های ادب‌دانی و سخن‌سنجی و زبان‌شناختی بررسیده و کاویده و گزارده گردیده است.

از همین روی این کتاب از آن زمان که به چاپ رسیده است بارها تجدید چاپ شده است با آنکه چونان کتاب درسی نوشته نشده است در درس شاهنامه‌شناسی و پژوهش در رزم‌نامه‌ها در شمار بنیادین‌ترین آبشخورهای آموزشی و پژوهشی در دانشگاه‌های ایران و دیگر دانشگاه‌های کشورهای پارسی زبان آمده است.

در این جلد بیت‌های فرجامین شاهنامه از پادشاهی خسرو پرویز تا پادشاهی یزدگرد گنجانده شده است.

توضیحات:

این کتاب با نام «نامه باستان: جلد نهم: از پادشاهی خسرو پرویز تا پادشاهی یزدگرد»جلد نهم از مجموعه ده جلدی است که ویرایش و گزارش شاهنامه را از آغاز تا انجام دربر خواهد داشت.

این مجموعه برای همه دوستداران شاهنامه به چاپ خواهد رسید؛ اما دانشجویان رشته زبان و ادبیات فارسی در مقطع دکتری و کارشناسی ارشد از این مجلد و جلدهای دیگر که به یاری خداوند در آینده چاپ خواهد شد، می‌توانند بهره‌مند گردند.

فهرست:

پیشگفتار
دیباچه
پادشاهی خسروپرویز
بهرام چوبینه
پادشاهی قباد پرویز
پادشاهی اردشیر شیروی
پادشاهی فرایین گراز
پادشاهی پوراندخت
پادشاهی آزرمدخت
پادشاهی فرخزاد
پادشاهی یزدگرد
بخشهای بر افزوده
گزارش بیتها
فرهنگ واژگان
واژه‌نمای ریشه‌شناختی
کتابنما

فقط 1 عدد در انبار موجود است

توضیحات

نامه باستان: ویرایش و گزارش شاهنامه فردوسی

نویسنده
دکتر میرجلال‌الدین کزازی
مترجم
——-
نوبت چاپ 6
تعداد صفحات 584
نوع جلد شومیز
قطع وزیری
سال نشر 1397
سال چاپ اول 1387
موضوع
مطالعات ادبی
نوع کاغذ ——
وزن 0 گرم
شابک
9789645302830
توضیحات تکمیلی
وزن 0.0 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “نامه باستان: ویرایش و گزارش شاهنامه فردوسی”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

خلاصه کتاب

 

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: aisa
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

سه قطره خون

126,000 تومان
در بخشی از کتاب سه قظره خون می‌خوانیم در همان حال که نازی اظهار دوستی می‌کرد، وحشی و تودار بود و اسرار زندگی خودش را فاش نمی‌کرد، خانه‌ی ما را مال خودش نمی‌دانست و اگر گربه غریبه گذارش به آنجا می‌افتاد، به‌خصوص اگر ماده بود مدت‌ها صدای فیف، تغیر و ناله‌های دنباله‌دار، شنیده می‌شد. صدایی که نازی برای خبر کردن ناهار می‌داد، با صدای موقع لوس شدنش فرق داشت. نعره‌ای که از گرسنگی می‌کشید، با فریادهای که در کشمکش‌ها می‌زد و مرنو مرنویی که موقع مستیش راه می‌انداخت، همه باهم توفیر داشت و آهنگ آن‌ها تغییر می‌کرد. اولی فریاد جگرخراش، دومی فریاد از روی بغض و کینه و سومی یک ناله‌ی دردناک بود که از روی احتیاج طبیعت می‌کشید، تا به‌سوی جفت خودش برود. ولی نگاه‌های نازی از همه‌چیز پرمعنی تر بود و گاهی احساسات آدمی را نشان می‌داد، به‌طوری‌که انسان، بی‌اختیار از خودش می‌پرسید: در پس این کله‌ی پشم‌آلود و پشت این چشم‌های سبز مرموز چه فکرهایی و چه احساساتی موج می‌زند! پارسال بهار بود که آن پیشامد هولناک رخ داد. میدانی در این موسم، همه جانوران مست می‌شوند و به تک و دو می‌افتند، مثل این است که باد بهاری، یک شور دیوانی در همه‌ی جنبندگان می‌دمد. نازی هم برای اولین‌بار، شور عشق به کله‌اش زد و با لرزه‌ای که همه‌ی تن او را به تکان می‌انداخت، ناله‌های غم‌انگیز می‌کشید. گربه‌های نر، ناله‌هایش را شنیدند و از اطراف، او را استقبال کردند. پس از جنگ‌ها و کشمکش‌ها، نازی یکی از آن‌ها را که از همه پرزورتر و صدایش رسا‌تر بود، به همسری خودش انتخاب کرد. در عشق‌ورزی جانوران، بوی مخصوص آن‌ها خیلی اهمیت دارد. برای همین است که گربه‌های لوس خانگی و پاکیزه، نزد ماده‌ی خودشان جلوه‌ای ندارند.
سفارش:1
باقی مانده:2

لاما یونایتد 1

143,000 تومان

بخش هایی از کتاب لامایونایتد

آهان، شمایید. برگشتید. همین پیش پای شما داشتم بعضی از تیترهای محشر فصل قبل لامایونایتد در جام را می‌خواندم. روزهای پرشکوه. منظورتان چیست که یادتان نمی‌آید؟ منم، آرتور ماکلوک، بهترین فوتبالیست تاریخ! سال قبل، یازده لاما ندانسته خاکستر من را خوردند و فوتبالشان محشر شد. بعد آن‌ها حضور شگفت‌انگیزی در جام داشتند و بهترین تیم‌های آدم‌ها را شکست دادند تا اینکه متاسفانه در فینال به تیر زدند. این را دیگر باید یادتان باشد، نه؟ خب، تیم گریوی و قاهره اندرسون چی؟ دوتا دوست خوب که لامایونایتد را تا فینال جام مربی‌گری کردند. تیم حتی وقتی دروازه بان بود، گل پیروزی نیمه نهایی را هم زد! واقعا یادتان نیست؟ خبر همه‌ی روزنامه ها را پر کرد… خب، مهم نیست. الان کم و بیش ماجرای لامایونایتد را برایتان تعریف کرده‌ام، برای همین دیگر باید مطلع باشید.   باورکردنی نیست که کاسبی فوتبال چقدر بی‌ثبات است. یک دقیقه همه از شما بدشان می‌آید و دقیقۀ بعد دوباره قهرمانی. خوشبختانه این قانون به کار ری بارنول هم آمد و او دوباره روی تپه‌ی فوتبال بود. انتخاب لاماها در تیم جام جهانی‌اش یک شاهکار بود، گرچه فکر خودش نبود. می‌توانست بدون اینکه هو کنندَش از خانه‌اش خارج شود و دکه‌ی سبزی فروشی بساطش را برده بود جلوی مقر تیم ملی کریکت انگلستان. کمتر از دو هفته به مسابقات مانده بود که ضربه‌ی پتکی به رقابت‌ها خورد. هیئت حاکمه‌ی جام‌جهانی فهمید که میزبان در فرم‌هایش تقلب کرده و بسیاری از کارکنان را تهدید کرده تا به نفعش رای دهند. جام جهانی باید به کشور دیگری می‌رفت!

نقد ادبی به زبان فرانسه

قیمت اصلی: 75,000 تومان بود.قیمت فعلی: 65,000 تومان.
نقد ادبی به زبان فرانسه نویسنده دکتر نسرین خطاط، دکتر ژاله کهنموئی پور مترجم —————– نوبت چاپ 11 تعداد صفحات
سفارش:0
باقی مانده:1

زبان فراموش شده

3,500 تومان
در روزگاری که هنر و آموزش آن در تار و پود زندگی صنعتی و سرعت فناوری اسیر شده است، مضامین و آداب معنوی که ریشه در فرهنگ و هویت این سرزمین دارد و از اصول بنیادی هنر ایرانی- اسلامی ماست جایگاه ضعیفی یافته و غالبی بی مضمون و گاه ملال انگیز را به چهره هنر معاصر نشانده است. در این میان، اگر چه بازگشت به ساختار و نظام آموزش در گذشته و با تکرار کسالت بار آنچه آفریده شده و به تاریخ پیوسته در ذات و مفهوم هنر، بیانی شایسته نیست. اما ایجاد فضایی که بتواند هویت و اصالت را در کنار تعلقات، نیازها و پیشرفت انسان معاصر همگام سازد، آرمان همگان است. این مهم میسر نخواهد شد مگر با رجعتی دوباره به مبانی هنرهای بومی، ایرانی و آنچه ظاهراً به زبانی فراموش شده تبدیل شده است.  

من منچستر يونايتد را دوست دارم

130,000 تومان
در بخشی از کتاب من منچستریونایتد را دوست دارم می‌خوانیم: وقتی پدربزرگ جنازه را ول کرده توی بیمارستان، برگشته خانه. داده لباس‌ها، آرشیو روزنامه‌ها، عکس‌ها، بعضی کتاب‌ها و حتی تقدیرنامه‌هایش را توی باغچه آتش بزنند. پدربزرگ، رد نعشِ زن‌ِ جوان‌ِ با یک لنگه جوراب را، روی کمرش حس می‌کرده و هی به خودش نهیب می‌زده تا از فکر ناموس مردم، آن هم مرده‌اش، بیاید بیرون. سروصدای تیر و تفنگ دیگر کمتر شده بوده. پدربزرگ رفته لب حوض و پایش را فرو کرده وسط آب و ماهی‌ها. پدربزرگ ته دلش منتظر بوده که اتفاقی بیفتد و دری به تخته بخورد و فرشتگان کاری بکنند تا زن جوان زنده شود و بیاید دمِ خانه‌ی آن‌ها، در بزند و بعد از کلی تشکر باهم بروند بازار کباب‌خوری. آتش توی باغچه زیاد می‌شده و اهالی خانه‌ هی عکس و پوستر و بیانیه می‌ریخته‌اند توی دل آن و دود بیشتری می‌رفته هوا. روزنامه‌ها پر بوده‌اند از عکس سر آدم‌ها. آتش، آرام‌آرام عکس‌ها و کلمه‌ها را می‌کشیده توی خودش و جمع‌شان می‌کرده و تکه‌های سوخته با نرمه بادی بلند می‌شده‌اند و مثل پر می‌رفته‌اند هوا. آتشِ روزنامه‌ها، عکس‌ها و کاغذها توی غروبِ یکی از آخرین روزهای مردادماه چیز وامانده‌ای بوده، هم حالِ آدم را می‌گرفته و هم خطرناک بوده، چون وقتی بنی‌بشر حاضر است دست به هر کاری بزند، یک آتش‌بازی مختصر با روزنامه‌ها که چیزی نیست. پدربزرگ همان‌طور که پایش را توی حوض تکان‌تکان می‌داده، می‌دیده که نرمه‌بادی تکه‌های زغال‌شده‌ی کاغذها و عکس‌ها را می‌آورد و می‌اندازد روی آب و ماهی‌های کله‌خرتر می‌روند و توک می‌زنند به آن‌ها. پدربزرگ یکی دو ساعتی به تماشای آب و باد و آتش و حماقت ماهی‌های سرخ مشغول بوده که می‌بیند خورشید غروب کرده. بی‌سروصدا می‌خزد توی آشپزخانه و یک گزلیک تازه تیزشده برمی‌دارد و از خانه می‌زند بیرون.
سفارش:0
باقی مانده:2

قطار به موقع رسيد

35,000 تومان

در بخشی از کتاب قطار به موقع رسید می‌خوانیم

آندره‌آس که در سکوى قطار شاهد شلوغى و بیا وبرو مردم است با خود مى‌گوید، مى‌توانستم اینجا پیاده شوم، بروم یک جائى، یک جائى آن دور دورها، تا من را مى‌گرفتند مى‌گذاشتند سینه‌کش دیوار؛ دیگر بین لمبرگ و چرنوویتس نمى‌مردم، در یک گُله جا در ساکسون تیربارانم مى‌کردند و یا در اردوگاه کار اجبارى دُم سیخ مى‌کردم. ولى حالا پشت این پنجره ایستاده‌ام، به سنگینى سرب. از جا نمى‌توانم بجنبم، سِرّ شده‌ام، خشکم زده، این قطار مال من است و من هم مال این قطارى که باید من را به طرف سرنوشتم ببرد و عجب این است که هیچ دلم نمى‌خواهد اینجا پیاده شوم و در کنار رودخانه البه زیر این درختهاى نازنین گردش کنم. دلم پیش لهستان است، آن قدر دلم با تمام وجود، با شور و شوق در گرو این افق لهستان است که عاشقى مى‌تواند سرگشته و دلباخته معشوقه‌اى باشد کاشکى قطار راه بیفتد، راهش را دنبال کند! چرا اینجا لنگ کنیم، چرا این قدر گذشته و از صداى پُرطنین خبرى نیست؟ صبر و حوصله‌ام تمام شده، ترس ندارم، عجیب اینکه دیگر نمى‌ترسم، فقط کنجکاوى و دلواپسى نامعلومى دارم. و با وجود این نمى‌خواهم بمیرم، مى‌خواهم زنده بمانم، از لحاظ نظرى زندگى قشنگ است، زندگى با شکوه است، امّا نمى‌خواهم پیاده شوم، عجیب است، کاش مى‌توانستم پیاده شوم. همین‌قدر کافى است از این راهرو بگذرم، این بارو بندیل مضحک را جا بگذارم و بزنم به چاک، بروم جائى، زیر درختهاى پائیزى گردش کنم، و حالا مثل اینکه از سرب ریخته‌باشندم، اینجا ایستاده‌ام، مى‌خواهم‌ در همین قطار بمانم، عاشق و مشتاق تاریکى لهستان، این فاصله ناشناس بین لمبرگ و چرنوویتس که باید در آن جا بمیرم هستم.