نخستین تجربه استعمار غربی در ایران (کتاب سوم: از آغاز سلوکیان تا پایان اشکانیان )

11,000 تومان

کتاب‌های این مجموعه ٣ جلدی مروری است بر تاریخ ایران و سرگذشت مردمان اولیه که به این سرزمین وارد شدند همراه با با چاشنی طنز و شوخی، که نویسنده نام آن را « تاریخ با غرغرهای اضافه» گذاشته است . شاید به این دلیل که گاهی در گذشته‌های نه چندان دور و حتی در زمان حال اگر کسی کاری از دستش بر نمی‌آمد و به عبارتی باید می‌سوخت و می‌ساخت شروع می‌کرد به غرغر کردن! علی اصغر سیدآبادی نویسنده این مجموعه مروری دارد بر رویدادهای تاریخ ایران زمین. کتاب اول به نام «ایران چگونه ایران شد ؟ » از آغاز تاریخ اولین حکومت سراسری در ایران شروع شده و به کیومرث و جمشید ، شاهان ایرانی و حمله ضحاک به ایران می‌پردازد.

در کتاب دوم نویسنده ظهور تا سقوط هخامنشیان را بررسی کرده است. کوروش برای ایرانیان آن قدر مهم بوده است که کلی در طول تاریخ برایش افسانه ساخته‌اند و به هر موضوع ساده‌ای درباره زندگی‌اش کلی شاخ و برگ داده‌اند. نام کتاب دوم این مجموعه «این نقشه بزرگ چرا کوچک شد ؟» نام دارد. کتاب سوم این مجموعه که نامش «نخستین تجربه استعمار غربی در ایران » است یکی از شکست‌های بزرگ ایرانیان را شرح می‌دهد که با حمله اسکندر مقدونی به ایران آغاز می‌شود و با توضیح تشکیل نخستین حکومت سراسری بیگانه در ایران ادامه می‌یابد و سپس به دوره اشکانی ، دوره‌ای که ایرانیان دوباره حکومت خود را به دست گرفته‌اند ، می‌رسد. « تاریخ با غرغرهای اضافه» تجربه جدیدی است برای نوجوانان، و روایتی خواندنی برای دوستداران تاریخ ایران. این کتاب‌ها در ٣ مجلد جداگانه راهی بازار نشر شده است .

فقط 1 عدد در انبار موجود است

توضیحات

نخستین تجربه استعمار غربی در ایران (کتاب سوم: از آغاز سلوکیان تا پایان اشکانیان )

نویسنده
علی اصغر سیدآبادی
مترجم
——
نوبت چاپ ٣
تعداد صفحات ٧٢
نوع جلد شومیز
قطع خشتی
سال نشر ١٤٠٣
سال چاپ اول ١٣٩٢
موضوع
تاریخ
نوع کاغذ تحریر
وزن ۱۱۶ گرم
شابک 9789647694827
حمل و نقل
توضیحات تکمیلی
وزن 0.116 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “نخستین تجربه استعمار غربی در ایران (کتاب سوم: از آغاز سلوکیان تا پایان اشکانیان )”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Ali
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

سفرنامه ناصر خسرو

158,000 تومان
سفرنامه يک گزارش سرراست با زباني ساده و بي‌تکلف از مشاهدات و شنيده‌هاي نويسنده‌اي است که با چشم و گوش باز از ميان يک رديف طولاني از واقعيت‌هايي که بر سر راهش بوده است عبور مي‌کند. هيچ نشانه‌اي از تزئين کلام و هيچ تلاشي به منظور تحميل هيچ چيز اضافي و غيرضروري و نامربوطي در سرتاسر متن نمي‌بينيد. به هر آن چه لازم بوده است بسنده کرده، از ابراز معلومات خودداري کرده و نترسيده است که مبادا داد سخن را نداده باشد و چيزي ناگفته بماند. مثل اين که هيچ تصور و تصميمي براي آن چه مي‌خواهد بنويسد نداشته است و به همه‌چي خود به خود و بدون آن که هيچ الگويي در برابر خود داشته باشد رسيده است و درست به همين دليل، رسيده است به يک دستاورد و الگويي که مال خودش است و هيچ نمونه مشابه ديگري ندارد.سفرنامه يك گزارش زنده‌ي دست اول است و به همين دليل يك متن منحصر به فرد است كه مثل ستاره‌اي در ميان متون قرن چهارم و پنجم و ششم هجري همه‌ي دوران‌ها مي‌درخشد.

اصول شکسته نویسی

41,800 تومان
کتاب اصول شکسته نویسی نوشته علی صلح جو توسط انتشارات مرکز با موضوع ادبیات، نقد ادبی، فن نگارش به چاپ رسیده است. گفت‌وگوها را در داستان چگونه بنویسیم؟ شکسته یا ناشکسته؟ اگر می‌شکنیم، چقدر بشکنیم؟ آیا یگانه راه شکسته‌خوانی شکسته‌نویسی است؟ واژه‌ی شکسته یا نحو شکسته؟ کدام‌یک بهتر به شکسته‌خوانی راه می‌برد؟ نگارنده کوشیده است حد معینی از شکسته‌نویسی را با استفاده از قواعد ساخت هجا در زبان فارسی قانون‌مند کند. معرفی مباحث کتاب اصول شکسته نویسی طرح مسئله و یافتن قاعده چه واژه هایی را باید شکست؟ تثبیت شکستگی نمونه های گفت و گو

کتاب شاهنامه فردوسی به نثر 3 جلدی

775,000 تومان
معرفی کتاب شاهنامه فردوسی به نثر 3 جلدی شاهنامه شامل سه بخش اسطوره ، حماسه و تاریخ است. بخش اسطوره از آغاز شاهنامه تا پایان کار فریدون است. بخش حماسه از اول پادشاهی منوچهر تا پایان کار رستم و بخش تاریخ از امپراطوری اسکندر تا پایان کتاب است. البته این طور نیست که اسطوره و حماسه و تاریخ کاملا و مشخصا جدا ایستاده و تداخل نکرده باشند. من فکر کردم برای شما، بخش اسطوره و حماسه را بیاورم و بخش تاریخ را برای آینده بگذارم. البته از بخش تاریک تاریخ یکی از دلایل انقراض ساسانیان را به شما نشان می دهم .

چشمهایش و ملکوت

110,000 تومان
کتاب چشمهایش و ملکوت نوشته جعفر مدرس صادقی توسط انتشارات مرکز با موضوع ادبیات، ادبیات داستانی، رمان، داستان های فارسی به چاپ رسیده است. بخشی از متن کتاب «بهرام صادقی نه اهل سیاست بود و نه هیچ سر و کاری با هیچ محفل و دار و دسته‌ای داشت. حتا کافه هم نمی‌رفت. قهوه‌خانه می‌رفت و به جاهای پرت و پلا. اما دوستان دلسوز و روشنفکری که در کمین او بودند او را پیدا کردند و به کافه‌ها بردند و به جلسه‌های ادبی و شعرخوانی و داستان‌خوانی کشاندند. هرچند این تلاش‌ها به جایی نرسید و اگر هم به جایی رسید، دوام چندانی پیدا نکرد. حتا وقتی که دوستان تصمیم گرفتند داستان‌های پراکنده‌ای را که در مجلّه‌های سخن و فردوسی و صدف و کتاب هفته چاپ کرده بود جمع و جور کنند و یک مجموعهٔ آبرومندی برای او ترتیب بدهند، خودِ او در دسترس نبود و در گرداوری و ویرایش متن داستان‌هایی که داشت چاپ می‌شد هیچ نظارت و مُراقبتی نکرد و هیچ نقشی نداشت. سالها پیش از انتشار این مجموعهٔ آبرومند و یکی دو ماه پیش از آن که دستنوشتهٔ «ملکوت» را به دست چاپ بدهد، در نامه‌ای به ابوالحسن نجفی می‌نویسد «به دنیای ذهنی خودم پناه برده‌ام» و از احساسی حرف می‌زند که از کودکی با او بوده است و این اواخر در وجودش به شدّت قوّت گرفته است. می‌گوید «از همان اوایل بچگی گاهی حس می‌کردم مثل این که روی زمین نیستم، یعنی به فاصلهٔ چند سانتی‌متر از خاک قدم برمی‌دارم...» و تعریف می‌کند که یک روز آفتابی که با خانواده رفته است باغ و دسته جمعی نشسته‌اند روی ایوانی که جوی آبی از کنارش می‌گذرد، ناگهان احساس می‌کند که سرش داغ شده و خودش را می‌بیند که سبک شده و از روی قالی بلند می‌شود و به هوا می‌رود. «همه چیز وضوح خودش را از دست داد و مه عجیب و غریبی سراسر باغ و گُلها و ایوان را گرفت و همه چیز حاشیه‌دار شد و من احساس کردم که وجودم از خودم مثل این که جدا شد و دیگر در دنیای پدر و مادرم و بچه‌ها و باغ نیستم، مثل این که به جای دیگری رفته‌ام... بعداً به من گفتند که تکانم داده بودند و من فوراً خوب شدم.» اما او هرگز خوب نشد. این واقعه هر چند سالی یک بار تکرار می‌شد و تا بزرگسالی و تا زمانی که این نامه را می‌نوشت و تا سالها بعد ادامه پیدا کرد. به قول خودش، احساس «بیگانگی» به «همه چیز» و تنهایی: «تنهای تنهایم. دیگر همه‌شان را شناخته‌ام... ولشان کن!» عین همین واقعه را در «ملکوت» از زبان «م.‌ ل.» روایت کرده است: «دوازده سال داشتم و با خانواده‌ام به باغ رفته بودیم. آن روز که در ایوان باغ نشستیم و من با گلهای سرخ باغچهٔ جلو ایوان بازی می‌کردم. جوی آب از کنار باغچه می‌گذشت و پونه‌های خودرو عطر خود را با نسیم تا دوردست می‌فرستادند، بچه‌ها پشت سرم به جست و خیز و بازی مشغول بودند و من باز هم از آنها کناره گرفته بودم. چیزی بود که مثل همیشه مرا بسوی انزوا و تنهایی می‌کشاند. ناگهان مادرم از قفا صدایم زد و در همین وقت بود که غنچه‌ای در انگشتانم له شد. دستم از تیغ خار آتش گرفت و من فریاد زدم می‌سوزد.... همه چیز زرد شد و پرده‌ای نگاهم را کدر کرد و مثل اینکه کمی از زمین بلند شدم. سرم گیج رفت و گرمای کشنده‌ای در سراسر بدنم لول خورد...» دکتر حاتم «ملکوت» هم که به دوست و دشمن و آشنا و بیگانه آمپول مرگ تزریق می‌کند، سرش پیر است و تنش جوان و میان مرگ و زندگی در نوسان است. می‌گوید «یک گوشهٔ بدنم مرا به زندگی می‌خواند و گوشهٔ دیگری به مرگ...» و می‌گوید «درد من این است. نمی‌دانم آسمان را قبول کنم یا زمین را... هر کدام برایم جاذبهٔ بخصوصی دارند...» احساس «انزوا» و «تنهایی» دوران کودکی به اندیشهٔ «مرگ» و «نیستی» در جوانی مُنجر شد. از همان سالهای آخر دبیرستان فکر خودکُشی در میان دوستان و همشاگردی‌ها قوّت گرفته بود. یک جور بازی و مسابقهٔ خودکُشی پیش آمده بود. منوچهر فاتحی یکی از دوستانی بود که چند بار تهدید به خودکُشی کرد، اما خودش را نکُشت. تا لب‌لب مُردن رفت، اما زنده و صحیح و سالم برگشت. یکی از همشاگردی‌ها همهٔ تقصیرها را به گردن معلّمی می‌اندازد که از رشت آمده بود و «اگزیستانسیالیست» بود و طرفداران فراوانی پیدا کرده بود. به این دار و دستهٔ ناامیدی که مُدام دم از خودکُشی می‌زدند «اگزی» می‌گفتند.» فهرست کتاب چشمهایش زمین هوا بزرگ علوی: ورق پاره ها و داستان های دیگر بهرام صادقی: قنقنه ها و داستان های دیگر یادداشت

دختر مغول‌

490,000 تومان
نیمه دومِ قرن‌ سیزدهم‌ میلادی‌: امپراتوری‌ بزرگ‌ مغول‌ در حال‌ فروپاشی‌ است‌. همزمان‌ با جنگ‌های‌ داخلی‌ خان‌های‌ مغول‌، ویلهلم‌ آگسبورگی‌ راهب‌ فرقه‌ دومنیکن‌ و ژوسران‌ سارازینی‌ شوالیه‌ فرقه‌ دلاوران‌ معبد سفری‌ دراز را به‌ سوی‌ قراقوروم‌ آغاز می‌کنند تا به‌ نمایندگی‌ از سوی‌ پاپ‌ و شاهان‌ صلیبی‌، قوبیلای‌ قاآن‌ خانِ بزرگ‌ مغول‌ را به‌ عقد پیمان‌ علیه‌ مسلمانان‌ ترغیب‌ کنند. این‌ دو مرد، با دو شخصیت‌ و دو دیدگاه‌ متضاد در مسیر جاده‌ ابریشم‌ با سرزمین‌هایی‌ ناشناس‌، با مردمی‌ بیگانه‌ و با سنت‌هایی‌ بی‌نهایت‌ غریب‌ آشنا می‌شوند. سفری‌ که‌ در ابتدا آسان‌ می‌نماید به‌ ماجراجویی‌ خطرناکی‌ تبدیل‌ می‌شود. در شرِ سمرقند با خوتلون‌ دختر یکی‌ از خان‌های‌ بزرگ‌ مغول‌ آشنا می‌شوند که‌ نه‌ تنها شکارچی‌ و سوارکار ماهری‌ است‌، بلکه‌ دستی‌ شفابخش‌ دارد و به‌ عنوان‌ پیشگو و شَمن‌ در طایفه‌اش‌ مشهور است‌. جسارت‌ و اعتماد به‌ نفسِ فراوان‌ خوتلون‌ از همان‌ نگاه‌ اول‌ در ویلهلم‌ نفرت‌ و ترس‌ و در شوالیه‌ سارازینی‌ شیفتگی‌ و احترام‌ برمی‌انگیزاند. سارازینی‌ به‌ عبث‌ می‌کوشد تا بر احساسات‌ ممنوعه‌ و ناممکنش‌ مهار زند و آن‌ دخترِ «وحشی‌» را فراموش‌ کند و به‌ بن‌بستی‌ می‌رسد که‌ هیچ‌ راه‌ نجاتی‌ ندارد ...

ما اينجا داريم مي ميريم

42,000 تومان

جملاتی از کتاب ما این‌جا داریم می‌میریم

خوشبختی‌ها را گم کرده‌ایم، همه‌شان گم شدهاند. دستمان خالی است دیگر هیچ نوری توی دستهامان نیست.
گاهی همین قدر که بنشینم و ده دقیقه توی حال خودم باشم و کارگرهای ساختمان روبرو تیرآهن خالی نکنند و دلم برای چیزی شور نزند و تسمه کولر پاره نشود به گمانم خوشبختم.
خوبی تهران همین است که همه‌چیز گم می‌شود توی های و هوی شهر.
طلاپری می‌داند که هر ستاره مال کدام آدمیزاد است و حال می‌بینیم که آدمیزادها همیشه با جام چای کنار پنجره می‌ایستند و هیچ‌وقت پری‌های جنگل را صدا نمی‌زنند. آدمیزادها عاشق آسمان هستند و مدام دنبال ستاره‌های‌شان می‌گردند.
مادرش همیشه می‌گفت هیچ کار خدا بی‌حکمت نیست. بعد هم غش‌غش می‌خندید که یک خدایا شکر بگو و خودت را راحت کن. تا آن سر دنیا هم که بدوی نمی‌فهمی چرا بلاهای ریز و درشت سر آدم می‌آید.
آدمیزادها هیچ‌وقت صدایی را که نمی‌بینند، نمی‌شنوند. حتی گاهی خوشبختی‌های کوچک‌شان را هم نمی‌بینند.