نظریهای در باب عدالت
490,000 تومان
نظريهاي در باب عدالت، اثر جان رالز، يكي از كتابهايي ست كه آيندگان به واسطهاش زمانه ما را ياد خواهند كرد. به جرات ميتوان گفت اين كتاب مهمترين اثر فلسفه اخلاقي و سياسي در سده بيستم است، اثري كلاسيك همسنگ آثار ايمانوئل كانت و جان استوارت ميل. رالز در اين كتاب استدلال ميكند كه اصول صحيح در زمينه عدالت آنهايي ست كه انسانهايي آزاد و عاقل، استقرار يافته در «وضعيت آغازين»، در پس پرده بي خبري، بر سرش توافق خواهند كرد: آنها در پس اين پرده از جايگاه خود در جامعه، از طبقه، نژاد، يا جنسيت خويش، از استعدادها، هوش، و قوت بازوي خويش بيخبراند، و حتي نميدانند چه برداشتي از خير، يا آرمان نهايي زندگي خود، دارند. وي بر اين اساس دو اصل عدالت را براي توزيع آزاديها و خيرهاي اجتماعي و اقتصادي استنتاج ميكند. در سال 1975، براي نخستين ترجمه كتاب به زبان بيگانه- چاپ آلمان اثر- در نسخه اصلي بازنگريهاي عمدهاي صورت گرفت. آن بازنگريها، كه به باور مولف در برگيرنده اصلاحات مهمي است در همه ترجمههاي بعدي و سپس در سال 1999 در آخرين ويراست انگليسي اثر گنجانده شد. ترجمه فارسي حاضر براساس همين نسخه است.
فقط 1 عدد در انبار موجود است
نظریهای در باب عدالت
نویسنده | جان رالز |
مترجم | مرتضی نوری |
نوبت چاپ | 4 |
تعداد صفحات | 208 |
قطع و نوع جلد | وزیری گالینگور |
سال انتشار | 1399 |
شابک | 9789642132393 |
وزن | 0.959 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: Ali
- نشانی:
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
من و تو
در بخشی از کتاب من و تو میخوانیم
با بازوهایی حلقهزده دور چوباسکیها ساک کفشها در دست و کولهپشتی به دوش، مادر را دیدم که دور میزد. با او خداحافظی و صبر کردم تا بیامو روی پُل ناپدید شود. مستقیم به سمت خیابان ماتزینی رفتم. ساختمان رای را رد کردم. در پنجاهقدمی خیابان لانا سرعتم را کم کردم. قلبم بهشدت میزد. دهانم تلخ بود؛ انگار یک رشته مس لیس زده باشم. آنهمه بار جلوِ حرکتم را میگرفت و درون کاپشنم مثل سونا شده بود. وقتی به تقاطع رسیدم، سرم را به گوشهی دیگر چرخاندم. آن انتها، روبهروی کلیسایی مدرن، یک مرسدس شاسیبلند بود. السیا رونکانتو، مادرش، سومرو و اسکار توماسی را دیدم که داشتند چمدانها را در صندوقعقب جا میدادند. یک ولوو با یک جفت چوباسکی روی سقفش کنار شاسیبلند ایستاد و ربکاردو دوبوسز از آن خارج شد و از کنار بقیه گذشت. کمی بعد پدر دوبوسز هم خارج شد. خودم را عقب کشیدم، روبهروی دیوار. به چوباسکیها تکیه دادم و کاپشنم را باز کردم. مادر السیا و پدر دوبوسز داشتند چوباسکیها را روی سقف مرسدس محکم میکردند. السیا و اسکار توماسی با موبایل حرف میزدند. سومرو میپرید و ادای مشت زدن به دوبوسز را درمیآورد. مدتی طول کشید تا آماده شوند. مادر السیا از دست بچههایی که کمک نمیکردند، عصبانی بود. سومرو روی سقف ماشین پرید تا چوباسکیها را بررسی کند و سرانجام راه افتادند. در طول مسیر در تراموا با آن چوبها و کفشهای اسکی، فشرده میان کارمندان کتوشلواری، مادران و بچههایی که به مدرسه میرفتند، احساس حماقت میکردم. میشد چشمهایم را ببندم و خیال کنم در تلهکابینم. بین السیا، اسکار توماسی، دوبوسز و سومری. میتوانستم بوی کرهی کاکائو را از میان کرمهای برنزکننده بشنوم. میخندیدیم و با هُل دادنِ همدیگر از کابین بیرون میآمدیم.گروه درمانی
زبان و جایگاه زن
دکارت
معرفی کتاب دکارت
دکارت - انتشارات نی
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.