نظریه های جامعه شناسی
170,000 تومان
کتاب حاضر برای دانشجویان رشته علوم اجتماعی در مقطع کارشناسی به عنوان منبع اصلی درس «نظریههای جامعهشناسی (1)» به ارزش 2 واحد تدوین شده است.
امید است علاوه بر جامعه دانشگاهی و سایر علاقهمندان نیز از آن بهرهمند شوند.
فهرست:
مقدمه
فصل اول: اصول و مبانی تفکر اجتماعی
فصل دوم: عصر فلسفه اجتماعی حکومتمدار
فصل سوم: عصر تفکر اجتماعی ایمانمدار: سنت دینی مسیحی
فصل چهارم: عصر تفکر اجتماعی ایمانمدار: سنت اسلامی
فصل پنجم: عصر تبدیل اندیشه کلاسیک به مدرن
فصل ششم: عصر اندیشه اجتماعی اقتصادمدار
فصل هفتم: اندیشه اجتماعی انسانمدار
فصل هشتم: اندیشه اجتماعی جامعهمدار
کلام آخر: از اندیشه اجتماعی تا جامعهشناسی
فقط 1 عدد در انبار موجود است
- نظریه های جامعه شناسی
نویسنده |
دکتر غلامعباس توسلی
|
مترجم |
——–
|
نوبت چاپ | 21 |
تعداد صفحات | 552 |
نوع جلد | شومیز |
قطع | وزیری |
سال نشر | 1400 |
سال چاپ اول | —— |
موضوع |
علوم اجتماعی
|
نوع کاغذ | —— |
وزن | 770 گرم |
شابک |
9789645301406
|
وزن | 0.770 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: aisa
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
داسی دایناسی 5/ قارچ سمی
کتاب قارچ سمی
کتاب داسی دایناسی 5 قارچ سمی ماجرای دایناسور کوچولو است که یک قارچ پیدا می کند. هر چند قورباغه به او میگوید که قارچ را نخورد، اما داسی کوجولو دلش میخواهد آن را امتحان کند. نتیجه شاید برای شما قابل پیش بینی باشد. اما خوب است که کودکتان را هم با محتوای مهم این کتاب آشنا کنید. همه کودکان به طبیعت نیاز دارند، نه فقط آنهایی که والدینشان برای طبیعت احترام قائل هستند، نه فقط آنهایی که به یک قشر اجتماعی و فرهنگی خاص تعلق دارند و نه آنهایی که توانایی و استعدادهای خاص دارند… هر کودکی به طبیعت نیاز دارد. از جمله اثرات مثبت حضور در طبیعت برای کودک میتوان به این مطلب اشاره کرد که عناصر موجود در این فضا مثل گیاهان و حیوانات و یا خاک و آب منبعی الهام بخش برای آنهاست. ضمن اینکه رفتن به گردش سبب سلامت بیشتر روح و جسم آنها می شود. تحرک و هوای تازه این کار را انجام می دهد. کودکان عاشق کمپ در طبیعت و گذراندن یک روز پر از تفریح و هیجان با پدر و مادرشان هستند، فقط کافی است که توصیهها و نکات لازم برای اردو رفتن با کودکان و خلق یک سفر خانوادگی فراموشنشدنی را بدانید. از جمله نکات مهمی که والدین و یا مربیان باید در یک طبیعت گردی پرشور و هیجان به کودکان بگویند این است که هر چیزی که در آن محیط روییده باشد مناسب خوردن نیست. حتی ممکن است کودک میوه ای آشنا پیدا کند، در حالیکه نمونه ای که او یافته از نوع سمی است. بنابراین باید به آنها این نکته را با تاکید و بسیار جدی آموخت که در دل طبیعت بکر برای خوردن هر چیز بایدبا بزرگترها مشورت کنند. این کتاب کودکانه در رده کتاب های 3 تا 5 سال و کتاب های 5 تا 7 سال و کتاب های 7 تا 9 سال قرار می گیرد. دو نکته دیگر درباره این کتاب برایتان بگوییم: اول اینکه متن داستان گاهی نثر و گاهی شعر استو این بر جذابیت اثر افزوده. و دوم درباره تصویرگری، وقتی کتاب داسی دایناسی 5 قارچ سمی را ورق می زنید، رنگهای شاد و شکل و شمایل ساده و واضح شخصیتها به خوبی با شما و بخصوص کودکتان ارتباط می گیرد. بنابراین کودک شما در کنار داسی دایناسی. تجربه ای دل نشین از کتابخوانی خواهد داشت.جنگولکبازیهای جناب تام 6/ جناب تام گوگولی میشود
برشی از متن کتاب
آنجلا ثراگمورتن خیلی جناب تام را دوست داشت، ولی همیشه فکر می کرد او می تواند بهتر و تو دل بروتر از چیزی که هست باشد. برای همین وقتی جناب تام کمی بزرگتر شد، آنجلا هدیه ای بهش داد. این هدیه یک کتاب بود: کتاب گوگولی شدن در چند دقیقه. آنجلا خیلی خوشحال شد وقتی دید جناب تام کتابی را که هدیه گرفته بود، از اول تا آخر خواند. چند روز بیشتر از خواندن کتاب نگذشته بود که آنجلا متوجه تغییری در جناب تام شد. بعد از آن جناب تام همیشه توی حمام بود... آب بازی می کرد، خودش را خشک می کرد و موهایش را برس میکشید. آنجلا از پشت در سرو صدایش را می شنید که داشت سشوار میکشید، آب نمک قرقره میکرد، موهایش را شانه می زد و خودش را تر و تمیز می کرد. جناب تام از رسیدگی به سر و وضعش خیلی خوشش آمده بود. آنجلا با خودش می گفت: کاش همیشه همینطوری بماند! جناب تام دلش می خواست قیافه ی به روز و شیکی داشته باشد و کتاب گوگولی شدن در چند دقیقه خیلی به کارش می آمد. مدل سیخ سیخی جان می داد برای خرید، و مدل گلوله ای هم... برای دورهمی با دوستان آنجلا حرف نداشت. اما فقط سر و وضع تام نبود که داشت عوض می شد. بعد از آن جناب تام به قدری سرش شلوغ شده بود که آنجلا مجبور شد برای دیدنش تلفنی وقت بگیرد. جناب تام اصلا وقت نداشت توی کارهای خانه کمک کند. یک عالمه کرم زیبایی بود که باید می مالید به صورتش... و چند ساعتی هم باید دراز می کشید توی وان شیر توت فرنگی تا پوسته حساسش نرم و لطیف شود. آنجلا داشت وسوسه میشد کتاب گوگولی شدن در چند دقیقه را از او پس بگیرد. احساس می کرد... این کتاب حسابی جناب تام را از کار و زندگی انداخته است. آنجلا ثراگمورتن با خودش میگفت: شاید چند وقت دیگر از سرش بیفتد. ولی هر روز که می گذشت جناب تام را کمتر و کمتر می دید... یک روز وقتی از خرید برمیگشت، اتفاقی چشمش به جناب تام افتاد. یک بار هم او را توی سالن زیبایی دید. یک دفعه دیگر هم توی اتوبوس همدیگر را دیدند، ولی جناب تام محلش نگذاشت. جناب تام دوستان دیگری برای خودش پیدا کرده بود و همه وقتش را با آن ها می گذراند. لباس های شیک می پوشید، به اپرا میرفت و همراه خواننده های روی صحنه آواز میخواند. هرجا مهمانی و جشنی بود، سر و کله ی جناب تام هم فوری پیدا میشد. هیچ وقت منتظر نمی ماند تا دعوتش کنند. وقتی هم میآمد خانه، طوری رفتار می کرد انگار توی هتل است. البته جناب تام فقط برای غذا خوردن، استراحت کردن، نگاه کردن به قرار ملاقات ها و مرور کتاب گوگولی شدن در چند دقیقه، می آمد خانه. آنجلا با خودش فکر میکرد: کاش جناب تام آن قسمت کتاب را هم که درباره ی ادب و نزاکت است، بخواند. آنجلا دلش برای جناب تام قدیمی اش تنگ شده بود. آن روزها فقط دلش به این خوش بود که وقتی جناب تام چرت می زد یواشکی نگاهش کند، یا عکس او را توی روزنامه ها ببینند...دفترچه خاطرات جغد 1/ جشنوارهی بالادرختی اِوا
مهماني تلخ
در بخشی از کتاب مهمانی تلخ میخوانیم
با انگشت جلو را نشان داد. خواستم راه بیفتم که دیدم دنده عقب گرفت و به سرعت آمد طرفم. جلوام که رسید، زد روی ترمز، طوری که لاستیکها چند سانتی روی آسفالت کشیده شدند. سرم را خم کردم و کنار شیشهی نیمه پایین گفتم: « پارکوی. » با انگشت شست، صندلی عقب را نشان داد.
وقتی در را باز کردم، زنی که عقب نشسته بود، رفت کنار شیشه. سوار شدم. راننده زد توی دنده. گفت: « حالا تا نیایش بریم. » « من پیاده می شم. » خواستم دستگیره را بکشم که گفت: « بشین، آقاجون. بالاخره یه کاریش میکنیم. » برگشته بود. گفتم: « نمی خوام وسط راه تاکسی عوض کنم. » پایش را گذاشت روی گاز و ماشین از جایش کنده شد.
شاید هنوز بیست متر نرفته بود که گفت: « خیلی زود جوش می آری،آقا. » « جوش نمی آرم. گفتم که نمی خوام تاکسی عوض کنم. » « اصلاً اون جا که شما وایساده بودی تا صبح هم کسی سوارت نمیکرد. » از توی آینه نگاهی به من انداخت.
بعد سرش را چرخاند طرف مردی که صندلی جلو نشسته بود. گفت: « شما دیدینش، آقا؟ » مرد بی آن که نگاهش کند، گفت: « من اصلاً حواسم به خیابون نبود.» زن گفت: « من دست شونو دیدم. » « آره، منم همون یه دستو دیدم که از لای درخت ها اومده بود بیرون. معلوم می شه شما هم مثل من حواس تون خیلی جَمعه. » گفتم: « می خواستین بیام وایسم وسط اتوبان؟ »
« دیگه آخه شما هم خیلی رفته بودی کنار. تا آدم می اومد بفهمه چی به چیه، پنجاه متر رفته بودجلو. » مردی که جلو نشسته بود، گفت: « اتفاقاً ایشون کار درستی کردن. تو این شهر تا بخوای جوون الکی خوش هست. می زنن به آدم و درمی رن. بعدش هم هیچی به هیچی. جنازه ت افتاده وسط اتوبان. » زن گفت: « آره، واقعاً. » کیفش را که گذاشته بود روی زانویش، باز کرد و دستمالی بیرون آورد
گفت: « اگه تا پارک وی می رین، من هم می آم. » راننده از توی آینه نگاهش کرد. « تا تجریش هم بخواین می رم. می خوام برم اون جا بنزین بزنم.«من همون پارک وی پیاده می شم.» دوباره توی آینه نگاهش کرد. گفت: «رو چشمم، خانم.» لبخند زد.
کمی بعد، وقتی داشتیم به پل گیشا نزدیک می شدیم، راننده شیشه اش را تا آخر پایین کشید. آرنجش را گذاشت لب پنجره و به ماشین بغلی نگاه کرد که داشت نزدیک ما حرکت می کرد. از پنجرهی بازش صدای آهنگ ملایمی به گوش میرسید.
گفت: «لامسب، انگار نه انگار پاییز شده. هوا از تابستون هم گرم تره». دست راستش را گذاشت به صورتش. حدس زدم دارد با سبیلش ور میرود. باز توی آینه نگاهی به من انداخت. وقتی دید حواسم به اوست، نگاهش را دزدید. با این حال هنوز چشمهای ریزش پیدا بود.
تلی از تصاویر شکسته
معرفی کتاب تلی از تصاویر شکسته اثر زیگموند فروید
ماجراهای ژان و ژان و… ژان! 5/ گُلِ سرسبد
محصولات مشابه
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-درونگری
بسیاری از علاقهمندان به فلسفه در ایران که با فضای مجازی بیگانه نیستند نام دانشنامه فلسفه استنفورد را شنیدهاند و چه بسا از این مجموعه کم نظیر بهره هم برده باشند. این دانشنامه حاصل طرحی است که اجرای آن در سال ١٩٩٥ در دانشگاه استنفورد آغاز شد و همچنان ادامه دارد. این مجموعه از مدخلهای مناسبی برای ورود به گسترههای متنوع فلسفی برخوردار است و کسی که میخواهد برای اولین بار با مسأله یا مبحثی در فلسفه آشنا شود، یکی از گزینههای راهگشایی که پیش رو دارد این است که ابتدا به سراغ مدخل یا مدخلهای مربوط به آن در این دانشنامه برود.
نگارش، تدوین و انتشار مدخلهای دانشنامه فلسفه استنفورد به سرپرستی "دکتر ادوارد. ن. زالتا" افزون بر اینکه پیوندی فراگیر میان فضای دانشگاهی و عرصه عمومی برقرار کرده، ویژگیهای درخور توجه دیگری هم دارد و آن اینکه این دانشنامه به ویژه به کار دانشجویان و محققانی میآید که میخواهند در زمینهای خاص پژوهش کنند. ترجمه و انتشار تدریجی این دانشنامه به زبان فارسی و فراهم کردن امکان مواجهه شمار هرچه بیشتری از خوانندگان علاقهمند با آن از جمله اهدافی بوده که چه بسا مورد نظر بانیان این طرح بوده لذا "انتشارات ققنوس" با همکاری گروهی از مترجمان به سرپرستی "دکترمسعودعلیا" و با کسب اجازه از گردانندگان دانشنامه فلسفه استنفورد (SEP) اقدام به ترجمه و انتشار این دانشنامه مینماید و امیدوار است چاپ این مجموعه استمرار پیدا کنددانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-تاریخ هستی شناسی هنر
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-بخت اخلاقی
زیر نظر دکتر مسعود علیا بسیاری از علاقهمندان به فلسفه در ایران که با فضای مجازی بیگانه نیستند نام دانشنامه فلسفه استنفورد را شنیدهاند و چه بسا از این مجموعه کم نظیر بهره هم برده باشند. این دانشنامه حاصل طرحی است که اجرای آن در سال ١٩٩٥ در دانشگاه استنفورد آغاز شد و همچنان ادامه دارد. این مجموعه از مدخلهای مناسبی برای ورود به گسترههای متنوع فلسفی برخوردار است و کسی که میخواهد برای اولین بار با مسأله یا مبحثی در فلسفه آشنا شود، یکی از گزینههای راهگشایی که پیش رو دارد این است که ابتدا به سراغ مدخل یا مدخلهای مربوط به آن در این دانشنامه برود.
نگارش، تدوین و انتشار مدخلهای دانشنامه فلسفه استنفورد به سرپرستی "دکتر ادوارد. ن. زالتا" افزون بر اینکه پیوندی فراگیر میان فضای دانشگاهی و عرصه عمومی برقرار کرده، ویژگیهای درخور توجه دیگری هم دارد و آن اینکه این دانشنامه به ویژه به کار دانشجویان و محققانی میآید که میخواهند در زمینهای خاص پژوهش کنند. ترجمه و انتشار تدریجی این دانشنامه به زبان فارسی و فراهم کردن امکان مواجهه شمار هرچه بیشتری از خوانندگان علاقهمند با آن از جمله اهدافی بوده که چه بسا مورد نظر بانیان این طرح بوده لذا "انتشارات ققنوس" با همکاری گروهی از مترجمان به سرپرستی "دکترمسعودعلیا" و با کسب اجازه از گردانندگان دانشنامه فلسفه استنفورد (SEP) اقدام به ترجمه و انتشار این دانشنامه مینماید و امیدوار است چاپ این مجموعه استمرار پیدا کند.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.