نوایی هم‌آهنگ باران

28,000 تومان

معرفی کتاب آه باران اثر فریدون مشیری

آه، باران…؛
ریشه در اعماق اقیانوس دارد، شاید
این گیسو پریشان کرده؛
بید وحشی باران
یا نه، دریایی ست گویی واژگونه؛
برفراز شهر؛
شهر سوگواران

هر زمانی که فرومیبارد از حد بیش
ریشه در من میدواند، پرسشی پیگیر، با تشویش؛
رنگ این شبهای وحشت را
تواند شست آیا از دل یاران؟؛

چشمها و چشمه ها خشکند
روشنیها محو در تاریکی دلتنگ
همچنان که نامها در ننگ

هرچه پیرامون ما، رنگ تباهی شد
آه، باران
ای امید جان بیداران؛
بر پلیدیها، که ما عمری ست در گرداب آن غرقیم
آیا چیره خواهی شد؟

در انبار موجود نمی باشد

توضیحات

 نوایی هم‌آهنگ باران

نویسنده
فریدون مشیری
مترجم
——-
نوبت چاپ 5
تعداد صفحات 164
نوع جلد شومیز
قطع رقعی
سال نشر 1403
سال چاپ اول ——
موضوع
ادبیات
نوع کاغذ ——
وزن 0 گرم
شابک
9789643622398
توضیحات تکمیلی
وزن 0.0 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “نوایی هم‌آهنگ باران”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF
اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: aisa
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

مرد سوم

135,000 تومان

معرفی کتاب مرد سوم اثر گراهام گرین

هالی مارتینز، نویسنده آمریکایی داستان های وسترن، به وین پس از جنگ جهانی دوم می رسد و به دنبال دوست دوران کودکی خود، هری لایم است که به او پیشنهاد کار داده است. به مارتینز گفته می‌شود که لیم هنگام عبور از خیابان توسط یک ماشین کشته شده است.
در مراسم خاکسپاری لایم، مارتینز با دو پلیس نظامی سلطنتی بریتانیا آشنا می‌شود: گروهبان پین، یکی از طرفداران کتاب‌های مارتینز، و سرگرد کالووی. پس از آن، آقای کرابین از مارتینز درخواست می کند تا چند روز بعد در یک باشگاه کتاب سخنرانی کند.
او سپس با یکی از دوستان لایم، "بارون" کورتز ملاقات می کند، که به مارتینز می گوید که او و یکی دیگر از دوستان رومانیایی به نام پوپسکو، لیم را پس از تصادف به کنار خیابان برده اند. قبل از مرگ، لایم از آنها خواست که از مارتینز و همچنین دوست دختر لایم، بازیگر آنا اشمیت مراقبت کنند. همانطور که مارتینز و آنا در مورد مرگ لایم جویا می شوند، متوجه می شوند که روایت ها در مورد اینکه دو یا سه مرد جسد را برده اند متفاوت است. باربر در آپارتمان لیم به آنها می گوید که مرد سومی را دید که کمک می کرد جسد را بردارد. بعدا، باربر پیشنهاد می کند که اطلاعات بیشتری به مارتینز بدهد، اما قبل از اینکه مارتینز بتواند با او صحبت کند، او به قتل می رسد. مارتینز با سرگرد کالووی روبرو می شود و تقاضا می کند که مرگ لایم بررسی شود. کالووی فاش می‌کند که لیم پنی‌سیلین را از بیمارستان‌های نظامی می‌دزدد... مارتینز در آن شب به دیدار آنا می رود. پس از خروج، او در خیابان ها راه می رود، تا اینکه متوجه گربه هری می شود و متوجه می شود که شخصی از دری تاریک در حال تماشای آن است. هری است. مارتینز فریاد می زند اما لایم می گریزد و ناپدید می شود. مارتینز کالووی را احضار می کند که متوجه می شود لیم از طریق فاضلاب های گسترده شهر فرار کرده است.
سفارش:0
باقی مانده:1

جنگولک‌بازی‌های جناب تام 2/ جناب تام به ساحل می‌رود

70,000 تومان
تام و آنجلا می‌خواهند بروند سفر. سفری کنارِ ساحل. مثل همیشه جّنگولک‌بازی‌های جناب تام تمامی ندارد. از هر ناخُنِ پنجولِ جنابِ تام، یک اتفاق عجیب‌وغریب می‌چِکد.

برشی از متن کتاب

یک روز صبح زود آنجلا ثراگمورتون و جناب تام از خانه بیرون رفتند. راه افتادند سمت ساحل. یک عالمه طول کشیده بود تا وسایل سفرشان را ببندند. جناب تام تا آن روز هیچ وقت به ساحل نرفته بود و خیلی دلش می‌خواست توی ساحل گردش کند. آنجلا تندی زیراندازها را انداخت و بساطشان را پهن کرد. به جناب تام گفت: "برو بازی کن! جای دوری نرو. یک جایی باش که بتوانم ببینمت. مهمتر از همه..." "...پسر خوبی باش!" کمی بعد آنجلا خوابش برد و جناب تام هم شروع کرد به گشت و گذار روی شن های ساحل. یک قلعه آن نزدیکی ها بود. از بالای آن می‌شد منظره‌ی زیبای ساحل را تماشا کرد. جناب تام تصمیم گرفت زمین را بکند و گنج پیدا کند. و پیدا هم کرد، آن هم یک عالمه! آن قدر ورجه وورجه کرد که حسابی گرم شد. دوید طرف دکه‌ی بستنی فروشی. مرد بستنی فروش با بد اخلاقی پرسید: "چه مزه ای می خواهی؟" جناب تام همه مزه‌ها را چشید. بستنی خوردن خوب است، اما بازی کردن بهتر است... جناب تام هم قاطی بازی شد. بازی های هوایی بازی های زمینی بعدش دوباره بازی های هوایی همه از پر زوری جناب تام تعجب می‌کردند. شن های ساحل داشت داغ می‌شد و کله‌ی جناب تام از گرمای آفتاب گیج و منگ شده بود. حالا وقتش بود تنی به آب بزند اول که وارد آب شد، حس عجیبی داشت. ولی چیزی نگذشت که مثل برگ روی آب سُر خورد و جلو رفت. از جلوی یک پری دریایی مهربان گذشت و از بالای سر یک نهنگ بزرگ پرید همان طور که آنجلا توی آفتاب دراز کشیده بود و خستگی در می‌کرد، ناگهان... جناب تام حس کرد چیزی از زیر آب، پایش را گاز می‌گیرد. شلوار جناب تام غیبش زده بود . جناب تام که توی دریای طوفانی سرگردان بود...
سفارش:0
باقی مانده:1

روزخرگوش

4,000 تومان

معرفی کتاب روز خرگوش

بلقیس سلیمانی در کتاب روز خرگوش، با رویکردی نو و نگاهی واقع گرایانه، داستان دو زن متفاوت را در جامعه ایران به تصویر می‌کشد. آذین زنی میانسال است که بعد از ترک همسرش، خودش چرخ زندگی را می‌چرخاند و همه‌ی اتفاقات زندگی‌اش را به عنوان بخشی از سرنوشتش پذیرفته است. در مقابل آزیتا تلاش می‌کند تا ماجراهای سرنوشتش را خود رقم بزند. این رمان روایتگر یک روز از زندگی این دو زن است.

درباره‌ی کتاب روز خرگوش:

کتاب حاضر را می‌توان اثری متفاوت از داستان‌نویس خوش قریحه، بلقیس سلیمانی به شمار آورد. رمان روز خرگوش برخلاف دیگر داستان‌های او، فضایی شهری در دل پایتخت دارد و همین موجب شده تا این کتاب با دیگر آثارش متمایز باشد. سلیمانی با قلمی واقع‌گرا داستانی گزارش‌گونه را در فضای امروزی شهر تهران به تصویر کشیده است. عنصر اصلی کتاب روز خرگوش وجود تفاوت‌های شخصیتی در قهرمانان زنان کتاب است. آذین و آزیتا دو زن متفاوت از هم هستند که عمکردشان در طول داستان نشان داده می‌شود. شخصیت‌پردازی‌های آن دو به شدت ملموس هستند، به طوری که می‌توان گفت هر کدام از آن‌ها یادآور یکی از اطرافیان ما در زندگی واقعی هستند. تضادهای شخصیتی این دو زن، ما را با دو طیف از زنان اجتماع روبه‌رو می‌کند. آذین بعد از ترک همسرش به تنهایی پسرش را بزرگ کرده و خودش مخارج زندگی را تامین می‌کند. دلیل جدایی آذین از همسرش ایرج، در داستان مطرح نمی‌شود و تنها همین را می‌دانیم که ایرج همسر و پسرش هومن را رها کرده و به آمریکا مهاجرت کرده و ظاهراً در آنجا با زنی به نام مینو رابطه دارد. آذین که مادری مریض دارد برای مراقبت از او وطن را ترک نمی‌کند. زندگی آذین از چند جهت متفاوت توسط نویسنده روایت می‌شود؛ زنی به عنوان همسر، دختر خانواده، مترجم، راننده تاکسی و دست آخر هم نامزد مردی 57 ساله. آذین در رمان روز خرگوش به عنوان زنی منفعل، سخت‌کوش و درونگرا معرفی می‌شود که تمام اتفاقات زندگی‌اش را تقدیر می‌داند و با خوب و بد آن کنار می‌آید. او هر آنچه تا به حال برایش رخ داده را پذیرفته و به دیگران نیز همین نصیحت را می‌کند که تقدیر را باید پذیرفت. او زنی دلسوز است که مانند بسیاری از زنان کشور، جوانی و عمر خود را وقف خانواده‌اش کرده است. آذین بسیار در حق اطرافیانش فداکاری و ایثار می‌کند تا جایی که دیگر خودش را فراموش می‌کند. آزیتا شخصیت دیگر رمان، نقطه مقابل آذین قرار دارد که شخصیت او هم برای ما باورپذیر و واقعی ترسیم شده است. او زیر بار سرنوشت و آنچه که برایش مقدر شده است نمی‌رود. او خودش را نقش اصلی زندگی‌اش قلمداد می‌کند و حتی اگر نتواند همه‌ی مشکلات را حل کند با این حال باز هم حداکثر تلاشش را می‌کند. رمان روز خرگوش به جهت کوتاه بودن و فرم روایت، حالتی گزارش‌گونه دارد و می‌توان آن را گزارشی یک روزه از زندگی زنانی دانست که با معضلات و مسائل بسیاری در جامعه مواجه هستند. بلقیس سلیمانی با بیانی روان و ساده، راوی پدیده‌های اجتماعی اطرافش است و نگاهی جامعه‌شناسانه در داستان‌هایش دارد تا ما را با مسائل اجتماعی روز به ویژه برای زنان درگیر کند. او شخصیت‌های کتاب روز خرگوش را کنکاش کرده و با استفاده از روایت اول شخص و با محوریت قرار دادن شخصیت زن، به واکاری رویدادهای سیاسی و اجتماعی کشور می‌پردازد. او نگاهی تازه به موضوعات و احوالات اجتماعی پایتخت دارد؛ به همین جهت شخصیت‌هایی را برای روایت انتخاب کرده که برای اکثر ما ملموس و باورپذیر است.
سفارش:0
باقی مانده:1

خنده‌ی خورشید، اشک ماه

120,000 تومان

معرفی کتاب خنده‌ی خورشید، اشک ماه: قصه‌ی پرماجرای سرقت جواهرات

کتاب خنده‌ی خورشید، اشک ماه، رمانی به قلم نویسنده‌ی ادبیات معاصر فارسی، رضا جولایی است. داستان کتاب در دوران قدیم و زمان سلطنت محمدعلی شاه قاجار رخ می‌دهد. چند سارق در شلوغی حوادث آن دوران و زمانی که شرطه‌های شهر درگیر ماجراهای به‌توپ‌بستن مجلس هستند، برای سرقت از خانه‌ای بزرگ اجیر شده‌اند. اما آن‌ها خبر ندارند که ماموریت‌شان ساده نیست و این سرقت، پای آن‌ها را به اتفاقات پیچیده‌تری باز خواهد کرد...

درباره‌‌ی کتاب خنده‌ی خورشید، اشک ماه

گاهی زیباترین داستان‌ها، از دل‌سخت‌ترین حوادث تاریخ می‌گذرند. این‌بار، رضا جولایی در رمان تحسین‌شده‌ی خنده‌ی خورشید، اشک ماه، روایت خود را از دل حوادث دوران قاجار عبور می‌دهد. سال 1287 شمسی است. محمدعلی شاه قاجار به‌تازگی بر مسند حکومت نشسته و بر خلاف پدر خود مظفرالدین‌شاه، دل خوشی از مجلس و مشروطه‌خواهی ندارد. همین است که لیاخوف روسی، به محض شنیدن دستور به توپ بستن مجلس، سر از پا نمی‌شناسد و فوراً اطاعت امر می‌کند. شهر شلوغ شده و حوادث تاریخی یکی پس از دیگری رخ می‌دهند. اما در گوشه‌ی تاریک‌تری از شهر، اتفاقات دیگری در جریان است. چند سارق برای سرقت از خانه‌ای اعیانی اجیر شده‌اند. شهر زیر مه و غبار اتفاقات سیاسی محو شده، و این بهترین فرصت است که برای دزدین ماشین، راهی خانه ‌شوند. همه‌چیز در ابتدا طبق نقشه پیش می‌رود تا آن‌که دزدها در زیرزمین خانه‌ی اشرافی با آن‌چه انتظارش را نداشتند رو‌به‌رو می‌شوند، در زیرزمین خانه، مجموعه‌ی نفیسی از اشیاء گران‌بها مخفی شده بود و این، ماجرا را برای دزدهای اجیرشده، بیش از پیش پیچیده می‌کرد. در بیرون از خانه‌ی اعیانی، وقایع سیاسی به سرعت سپری می‌شوند، مجازات مشروطه‌خواهان در راه است و نمایندگان کشورهای خارجی، خبر به‌توپ بستن را به سرعت مخابره می‌کنند. اما آیا نقشه‌ی سرقت از این خانه‌ی اشرافی گره مشترکی با حوادث بزرگ شهر دارد؟ آیا این نقشه‌ای ساده برای دستبرد به ثروتی هنگفت است، یا بخشی از یک ماجرای عجیب‌تر؟ برای پرده برداشتن راز سرقت جواهرات اعیانی و کشف ارتباط آن با حوادث شهر، با داستان خنده‌ی خورشید، اشک ماه همراه باشید. این کتاب اولین بار در سال 1401 و به همت نشر چشمه در دسترس علاقه‌مندان قرار گرفته است.

در نکوداشت کتاب خنده‌ی خورشید، اشک ماه

  • رضا جولایی در این کتاب که چاپ آخرین زمستان قرن چهاردهم است روایتی متفاوت را از دغدغه‌های عمیق انسان تاریخی ایرانی قرن سیزدهم بیان می‌کند و آن را با حلاوتی ناب به کام مخاطب می‌ریزد. (nabzehonar.com)

مزرعه حيوانات

110,000 تومان

در بخشی از کتاب مزرعه‌ حیوانات می‌خوانیم

تا اواخر تابستان، خبرِ آن‌چه در «مزرعه‌ی حیوانات» اتفاق افتاده بود در نیمی از ولایت پیچیده بود. اسنوبال و ناپلئون هر روز دسته‌های کبوتر را به بیرون اعزام می‌کردند که مأموریت داشتند قاتیِ حیوان‌های مزارع مجاور بشوند، ماجرای شورش را برای‌شان تعریف کنند و آهنگِ جانوران انگلستان را یادشان بدهند. بیش‌ترِ این مدت، آقای جونز وقتش را توی میکده‌ی رِد لاین در ویلینگدون گذرانده بود و نزد هر کس که گوشِ شنوا داشت از بخت بدش نالیده بود. شرح داده بود چه ظلم وحشتناکی در حقش شده و چه‌طور یک مشت حیوانِ تن‌لش و مفت‌خور تمام داروندارش را ازش دزدیده‌اند. سایر مزرعه‌داران ظاهراً ابراز هم‌دردی می‌کردند اما اولش چندان رغبت نداشتند به کمکش بیایند. هر کدام‌شان از ته دل در این فکر بود که چه‌طور می‌تواند از بداقبالی جونز یک جوری بهره ببرد. خوشبختانه صاحبان دو مزرعه‌ی مجاورِ «مزرعه‌ی حیوانات» مدام با هم اختلاف داشتند و رابطه‌شان شکرآب بود. یکی‌شان، به اسم فاکس‌وود، مزرعه‌ای بود پهناور و رهاشده به امان خدا که به روش قدیمی کشت می‌شد، قسمت‌های زیادی از آن را زمین‌های جنگلی بلعیده بود، همه‌ی چراگاه‌هایش فرسوده بودند و پرچین‌هایش وضعی اسفناک داشتند. مالکش، آقای پیلکینگتون، اشراف‌زاده‌ای تن‌پرور بود که بیش‌تر وقتش را، بر حسب فصل، به ماهی‌گیری یا شکار می‌گذراند. مزرعه‌ی دیگر، که پینچ‌فیلد نامیده می‌شد، کوچک‌تر بود و بسامان‌تر. مالکش آقای فردریک مردی بود خشن و زبل، همواره درگیرِ دعاوی قضایی و در معامله بدقلق و کارکشته. آن دو چشم دیدن هم را نداشتند و به‌قدری از یکدیگر بیزار بودند که برای حفظ منافع‌شان هم نمی‌توانستند به توافق برسند.
سفارش:0
باقی مانده:2

ماجراهای ژان و ژان و… ژان! 2/ پنیر پرنده

23,000 تومان

توضیحات

درباره کتاب ماجراهای ژان و ژان و… ژان! 2/ پنیر پرنده :

این کتاب ،داستان یک خانواده پر جمعیت است که شش پسردارند؛ ژان.آ ، ژآن.ب ، ژآن.پ ، ژآن.ت ، ژآن.ث و ژآن.ج! آخر کدام پدرومادری همچین کاری میکنند؟ بخوانید تا ازماجرا سر دربیارید. علاوه بر این ، برای خانواده ی ژآن ها اتفاقات عجیب ،غیر منتظره و بامزه زیادی هم می افتد که نباید از دستشان بدهید.
وقتی شش تا برادر باشید و اسم همه‌تان هم «ژان» باشد، عمراً یک لحظه حوصله‌تان سر برود.
لیست کارهای امسال تابستان خانواده‌ی ما از این قرار است: اسباب‌کشی، تعطیلات پیش بابابزرگ ژان، یک ماهی فسقلی به اسم شیاف، یک لشکر پسردایی با گوش‌های آینه بغلی...

تازه! حواستان باشد، یک پنیر پرنده‌ی اسرارآمیز و یک بابا و مامان مقرراتی هم هستند. حالا ببینید توی خانه‌ی ژان‌ها چه بلبشویی که راه نمی‌افتد!